بهترین فیلم های جاده ای جهان؛ مجموعه ای از سفرهای سینمایی
بهترین فیلمهای جادهای، حس و حال جادویی را به ما هدیه میدهند؛ حس آزادی، ماجراجویی و کشف ناشناختهها. این فیلمها، همچون نقاشیهایی زنده از جادههایی هستند که همواره به سوی افق میروند، و شخصیتهایی که در هر قدم از سفرشان، بخشی از خودشان را به ما نشان میدهند.
در این مطلب، با فیلمهایی آشنا خواهیم شد که نه تنها جادهها، بلکه روح و ذهن ما را نیز به سفر میبرند. پس کمربندها را ببندید و آمادهی سفری سینمایی شوید که مقصد آن نه تنها یک مکان، بلکه یک تجربهی ناب و بهیادماندنی است. بیایید با هم به تماشای بهترین فیلمهای جادهای بنشینیم.
بهترین فیلم های جاده ای دنیا
در این لیست، چند فیلم برتر جادهای را برایتان گردآوری کردهایم. این رتبهبندی بر اساس ترکیبی از جذابیت داستان، بازیگری، مناظر چشمنواز و تأثیرگذاری فیلمها انتخاب شده است. برای هر فیلم، تیزر و یک آلبوم عکس جذاب آماده کردهایم تا بدون اسپویل کردن داستان، شما را با حال و هوای فیلم آشنا کنیم. با امتیاز دهی به عناوین معرفی شده در این مقاله ما را در به نمایش گذاشتن هرچه بهتر عناوین مورد علاقهتان همراهی کنید. فیلم های کامیونی امریکایی، جادههای بیابانی، نبردهای ماشینی، همه و همه در این لیست برای شما کنار هم آمدهاند.
این عنوان داستانیاست از چیزی که همه انسانها به دنبال آن هستند آزادی! تلما و لوییز داستانی است درباره دو زن که در جستجوی آزادی و خودشناسی، سفری به سوی ناشناختهها آغاز میکنند.
تلما، زنی خانهدار با همسری سلطهجو و کنترلگر، و لوییز، پیشخدمتی که از زندگی روزمره خسته شده، تصمیم میگیرند به سفر کوتاهی برای دور شدن از مشکلاتشان بروند. اما این سفر به یک ماجراجویی مهیج و پرخطر تبدیل میشود وقتی که در طی مسیر، حادثهای غیرمنتظره و تراژیک رخ میدهد. آنها به طور ناخواسته درگیر یک قتل میشوند و از این نقطه به بعد، سفرشان به سوی آزادی، به یک فرار از قانون و تلاش برای بقا تبدیل میشود.
این فیلم از نمادینترین فیلمهای جادهای تاریخ سینماست. در یکی از صحنههای بهیادماندنی فیلم، لوییز هدفونهای تلما را از گوشش میکشد و او را میترساند. جینا دیویس در توضیح این صحنه در نسخه صوتی DVD میگوید که قرار بود وقتی سوزان ساراندون از ماشین صدایش میزند، بلند شود. اما به دلیل اینکه صدای واکمنش خیلی بلند بود، صدای سوزان را نشنید و سوزان مجبور شد شخصاً بیاید و او را بلند کند. این صحنه برنامهریزی نشده بود و به صورت طبیعی در فیلم باقی ماند.
کمی دورتر برویم جایی در انتهای جهان، جاده داستانی است درباره بقا و امید در دنیایی که هر روزنهای از نور به سختی یافت میشود.
فیلم جاده داستانی تکاندهنده و عمیق درباره یک پدر و پسر است که در دنیایی پس از فاجعهای نابودگرانه، به دنبال بقای خود هستند. این فیلم بر اساس رمان پرفروش کورمک مککارتی ساخته شده و تصویری بینهایت تاریک و هولناک از آیندهای بیرحم ارائه میدهد.
در وصف فیلم سایت راجر برت میگوید:
جاده تصاویر و شخصیتهای رمان کورمک مککارتی را به تصویر میکشد. این فیلم قدرتمند است، اما برای من فاقد همان هسته احساسی است. مطمئن نیستم که این مسئله به خاطر کمبود سازندگان فیلم باشد. خود رمان نیز اگر تنها به شخصیتها و تصاویرش محدود میشد، موفق نمیشد. تأثیر آن بالاتر از همه از طریق نثر مککارتی منتقل میشود.
عنوان بعدی لیست فیلم های جاده محور، داستانی درباره ایمان و ارادهای که میتواند در تاریکترین زمانها، نوری از امید را به ارمغان بیاورد.
فیلم کتاب ایلای به کارگردانی آلبرت و آلن هیوز و با بازی درخشان دنزل واشنگتن و گری اولدمن، یکی از برترین فیلمهای پسا-آخرالزمانی است. داستان فیلم در دنیایی ویران شده و خالی از انسانیت میگذرد، جایی که تنها یک کتاب میتواند نجاتدهندهای برای بشریت باشد.
دنزل واشنگتن در نقش ایلای، مردی تنهای و مومن که وظیفه دارد کتاب مقدس را به مکان امنی برساند، در این دنیای بیرحم سفر میکند. او تمامی مبارزات تن به تن فیلم را خودش انجام داده و برای آمادهسازی نقش، تحت آموزشهای هنرهای رزمی توسط شاگرد بروس لی، دن اینوسانتو، قرار گرفته است. این آمادگی بدنی و ذهنی به واشنگتن کمک کرد تا شخصیت ایلای را به بهترین نحو ممکن به تصویر بکشد.
اگرچه کتاب ایلای از نظر سینمایی موفقیتهای بزرگی به دست آورد، اما برخی اشتباهات کوچک نیز در فیلم وجود دارد. برای مثال، زمانی که کاروان به دنبال ایلای و سولارا میرود، سایهها به سمت چپ هستند که به معنای قرارگیری خورشید در شمال است، در حالی که خورشید از جنوب میتابد.
از فضای آخر و زمانی خارج شویم. سفر کردن با یک دوست لذت بخشاست، اگه دوست احمق باشد دو برابر لذت بخش میشود و اگر حرف از دو دوست احمق بزنیم میشود اثر بعدی در لیست فیلم سینمایی جاده ای ما!
احمق و احمقتر داستانی است درباره دو دوست احمق که در سفری پرماجرا به دنبال عشق و موفقیت میروند و در نهایت ثابت میکنند که همیشه میتوان به قلبهای بزرگ حتی در احمقترین آدمها ایمان داشت.
فیلم احمق و احمقتر به کارگردانی برادران فارلی و با بازی درخشان جیم کری و جف دانیلز، یکی از کمدیهای کلاسیک دهه ۹۰ میلادی است که با طنز دیوانهوار و لحظات فراموشنشدنیاش، جایگاه ویژهای در تاریخ سینما پیدا کرده است. داستان فیلم درباره دو دوست، لوید کریسمس و هری دان، است که تصمیم میگیرند از پراویدنس به آسپن سفر کنند تا کیف گمشده زنی به نام مری سوآنسون (لورن هالی) را به او بازگردانند.
فیلم احمق و احمقتر موفقیت بزرگی در باکس آفیس داشت و با بودجهای حدود ۱۷ میلیون دلار، بیش از ۲۴۷ میلیون دلار در سراسر جهان فروش کرد. این فیلم نامزد جوایز متعددی از جمله جوایز MTV Movie Awards و American Comedy Awards شد و همچنین یک سریال کارتونی و دو فیلم دنباله نیز بر اساس آن ساخته شد.
در باره سفر دو دوست حرف زدیم اما میتوان این ارتباط را نزدیکتر کرد در عنوان بعدی لیست!
مرد بارانی، یکی دیگر از فیلمهای جاده ای برتر، داستانی است درباره پیوند خانوادگی و جستجوی درک و محبت در میان پیچیدگیهای زندگی.
فیلم یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای دهه ۸۰ میلادی است که به بررسی رابطه پیچیده دو برادر میپردازد. داستان فیلم حول محور چارلی ببیت، یک فروشنده خودروی خودخواه و فرصتطلب، میچرخد که پس از مرگ پدرش متوجه میشود که تمام داراییهای چند میلیون دلاری او به یک برادر بزرگتر به نام ریموند اختصاص یافته است. ریموند که دچار اوتیسم و سندرم ساوانت است، در یک موسسه روانی زندگی میکند و چارلی تا آن لحظه از وجود او بیخبر بوده است.
فیلم مرد بارانی نه تنها از نظر داستانی بلکه از لحاظ هنری نیز مورد تحسین قرار گرفت. این فیلم در سال ۱۹۸۹ موفق به کسب چهار جایزه اسکار شد: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی برای بری لوینسون، بهترین بازیگر نقش اول مرد برای داستین هافمن، و بهترین فیلمنامه اورجینال برای رونالد باس و بری مورو. همچنین برنده جایزه خرس طلایی جشنواره بینالمللی فیلم برلین شد که این فیلم را به تنها فیلمی تبدیل کرد که هر دو جایزه خرس طلایی و اسکار بهترین فیلم را در یک سال دریافت کرده است.
بیایید کمی سفرمان را پر معناتر کنیم و با نژادپرستی فاصله بگیریم در عنوان بعدی، کتاب سبز داستانی روایت میشود از دو دنیای متفاوت که در سفری پرماجرا به هم نزدیک میشوند و نشان میدهد که دوستی و درک متقابل میتواند بر هر مانعی غلبه کند.
فیلم کتاب سبز، بر اساس داستانی واقعی از سال ۱۹۶۲ ساخته شده است. داستان فیلم درباره دکتر دان شرلی، یک پیانیست سیاهپوست کلاسیک و جاز، و تونی لیپ، یک بادیگارد ایتالیایی-آمریکایی، است که برای تور کنسرتهای دکتر شرلی در اعماق جنوب آمریکا به عنوان راننده و محافظ استخدام میشود.
در این سفر طولانی، تونی و دان با تبعیض نژادی و موانع فرهنگی متعددی روبرو میشوند. با این حال، رابطه آنها از یک رابطه کاری ساده به دوستی عمیق تبدیل میشود. تونی، با شخصیت خشن و رفتارهای بیادبانهاش، و دان، با شخصیت محترم و رفتارهای متمدنش، در ابتدا با هم در تضاد هستند. اما هرچه بیشتر در سفر پیش میروند، تونی از استعداد و شخصیت دکتر شرلی تحت تأثیر قرار میگیرد و در برابر ناعدالتیهای نژادی ایستادگی میکند.
این فیلم با استقبال گستردهای روبرو شد و جوایز متعددی را کسب کرد، از جمله:، اسکار بهترین فیلم، اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای ماهرشالا علی، اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال، گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال یا کمدی، گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای ماهرشالا علی، جایزه انجمن تهیهکنندگان آمریکا برای بهترین فیلم.
از فیلمهای کمدی گفتیم، از فیلمهای آخرالزمانی گفتیم حالا یک عنوان آخرالزمانی کمدی را برای فیلم بعدی لیست در نظر گرفتهایم! سرزمین زامبیها یکی از فیلم های جاده محور، داستانی است درباره بقا، دوستی و قوانین غیرقابل پیشبینی در دنیایی پر از زامبیها که با طنز و هیجان شما را درگیر خود میکند. فیلم یک کمدی-ترسناک پسا-آخرالزمانی است که داستان چهار بازمانده را روایت میکند که در تلاش برای زنده ماندن در دنیایی پر از زامبیها، راهی سفری پرماجرا و خطرناک میشوند.
روزنامه گاردین در مدح این فیلم میگوید:
دوازده سال پس از اکران، فیلم زامبیلند (2009) همچنان یکی از لذتبخشترین فیلمها در ژانر زامبی باقی مانده است. راز موفقیتش؟ بازیگران فوقالعاده – پنج نامزد جایزه اسکار – ریتم تند و اینکه خودش را زیاد جدی نمیگیرد.
در طول فیلم، کالومبوس قوانین بقای خود را که شامل دوباره شلیک کن و همیشه از کمربند ایمنی استفاده کن است، بیان میکند. این قوانین به صورت طنزآمیز و در قالب یک تم مرکزی در سراسر فیلم تکرار میشوند.
یکی از نکات جالب فیلم، این است که وودی هارلسون برای بازی در نقش تالاهاسی یاد گرفت که چگونه بانجو بنوازد. همچنین، گفتوگوی بین ابیگیل برسلین و وودی هارلسون درباره هانا مونتانا در صحنه هامر به صورت بداهه انجام شده است.
کمی سفر را درونیتر کنیم عنوان برتری که میخواهیم در باره آن حرف بزنیم، "به سوی طبیعت" داستانی است درباره فرار از جامعه و جستجوی معنا در بطن طبیعت وحشی، داستانی که روح شما را به چالش میکشد و الهامبخش زندگی بسیاری شده است.
فیلم داستان واقعی کریستوفر مککندلس را روایت میکند که پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، تصمیم میگیرد از زندگی مادی و روزمرگیها فرار کند و به دل طبیعت بزند. او تمامی داراییهایش را اهدا میکند، کارتهای شناساییاش را میسوزاند و با نام جدید الکساندر سوپرترمپ سفر خود را آغاز میکند تا در نهایت به آلاسکا برسد و در طبیعت وحشی زندگی کند.
از نکات جالب فیلم این است که شان پن ده سال صبر کرد تا تأیید خانواده مککندلس را برای ساخت این فیلم بگیرد. همچنین، جیم گالیِن، شخصی که در ابتدای فیلم به کریس چکمههای لاستیکی میدهد، در واقع همان شخص واقعی است که کریس را به مقصد نهاییاش در آلاسکا رساند.
اشتباهات واقعیت:
در یک صحنه، کریس کارت تأمین اجتماعیاش را میسوزاند، درست مثل پولهای کاغذی که قبلاً سوزانده بود. چیزی که در واقعیت اینطور نبود و این مدارک هرگز سوزانده نشدند!
قبلا در مورد سفر دوستان احمق صحبت کردیم حالا اگر تعداد آنها را بالا ببریم و کمی هم چاشنی مخدر و فراموشی اضافه کنیم چه میشود؟ عنوان بعدی ما، "خماری" داستانی است درباره یک مهمانی شبانه در لاسوگاس که به جستجویی پرماجرا و دیوانهوار برای کشف آنچه واقعاً رخ داده، تبدیل میشود.
این عنوان یکی از کمدیهای پرفروش و محبوب سال 2009 است. داستان فیلم درباره چهار دوست است که برای جشن گرفتن آخرین شب مجردی یکی از دوستانشان، به لاسوگاس میروند. اما پس از یک شب دیوانهوار، صبح روز بعد از خواب بیدار میشوند و هیچ کدام چیزی از شب گذشته به یاد نمیآورند. مهمتر از همه، دوستشان، داماد آینده، ناپدید شده است.
از نکات جالب فیلم این است که اد هلمز، که نقش استو را بازی میکند، در واقع هیچگاه یک دندان پیشبالغ نداشته و برای صحنههایی که دندانش گم شده، پروتز دندانش را برداشته است.
فیلم "خماری" موفقیت بزرگی در باکس آفیس داشت و در سال انتشار خود توانست بیش از 277 میلیون دلار فروش کند، که آن را در رتبه ششم پرفروشترین فیلمهای سال 2009 قرار داد. این فیلم همچنین جوایز و افتخارات متعددی کسب کرد، از جمله: جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم موزیکال یا کمدی.
عنوانی که برای شماره یک لیست و بهترین فیلم جادهای در نظر گرفته شده محلولی از هیجان، جذابیت، اکشن و جلوههای ویژه است. "مکس دیوانه: جاده خشم" با تصاویری خیرهکننده و اکشن نفسگیر، دنیایی پساآخرالزمانی را به تصویر میکشد که در آن بقا و امید به چالش کشیده میشوند.
این فیلم داستان مکس را دنبال میکند که در دنیایی پسا-آخرالزمانی با فیوروسا همپیمان میشود تا از دست فرمانروای ظالمی به نام ایمورتان جو فرار کنند. این عنوان از فیلم های سینمایی کامیونی به خاطر استفاده از جلوههای عملی گسترده شناخته شده است؛ بیش از هشتاد درصد جلوههای ویژه فیلم از جمله بدلکاریها، آرایش و صحنهسازیها به صورت عملی انجام شدهاند و CGI تنها برای بهبود مناظر و حذف تجهیزات بدلکاری استفاده شده است. یکی از نکات جالب فیلم، گیتاریست شعلهافکن است که توسط هنرمند استرالیایی شان هیپ (Iota) بازی میشود. این گیتار واقعی بود و وزن آن حدود 132 پوند بود و شعلههای واقعی گاز را شلیک میکرد.
این فیلم توانسته آمار 86 درصدی مخاطبان و 97 درصدی منتقدان روتن تومیتو را نیز به دست آورد که آمار بسیار خوبی برای فیلم است.
پاول نه تنها داستان دو طرفدار علمی-تخیلی را روایت میکند که در سفر خود با یک موجود فضایی به نام پاول روبرو میشوند، بلکه یک ادای دین عاشقانه به سینمای علمیتخیلی دهه 70 و فیلمهای استیون اسپیلبرگ است.
داستان پاول فیلم حول محور دو علاقهمند به کمیک و علمی-تخیلی میچرخد که در مسیر سفرشان در ایالات متحده، نزدیکی منطقه 51، با یک فضایی دوستداشتنی و بدجنس به نام پل روبرو میشوند. پل از پایگاه نظامی فرار کرده و تلاش میکند تا به سیاره خود بازگردد، در حالی که ماموران دولت به دنبال او هستند. ماجراجویی کمدی آنها پر از ارجاعات به فرهنگ پاپ و فیلم های علمی-تخیلی است، و همین امر فیلم را برای طرفداران این ژانر به تجربهای جذاب تبدیل کرده است.
فیلم در 14 فوریه 2011 در بریتانیا و در 18 مارس 2011 در ایالات متحده منتشر شد و موفق شد با بودجه 40 میلیون دلاری، حدود 98 میلیون دلار در باکس آفیس جهانی فروش کند.
یکی از حقایق جالب در مورد این فیلم، علاقه شدید پگ و فراست به فیلمهای استیون اسپیلبرگ بود که الهامبخش ساخت Paul شد. حتی اسپیلبرگ خود با خوشحالی در فیلم به صورت صوتی نقش کوچکی ایفا کرد؛ او در صحنهای با پل تلفنی صحبت میکند و ایدههایی برای فیلم E.T. را از او میگیرد! همچنین، جالب است بدانید که ایده اولیه فیلم زمانی به ذهن سایمون پگ و نیک فراست رسید که در حین فیلمبرداری Shaun of the Dead در زیر باران منتظر بودند.
فیلم رها چون باد) محصول سال 1999، قصهای است که میان واقعیت و رویا حرکت میکند. این فیلم به کارگردانی گاوین اوکانر و بر پایه تجربیات واقعی زندگی نویسنده همکار، آنجلا شلتون، ساخته شده است و چنان صمیمانه و ملموس است که انگار از زندگی آدمهای اطرافمان برگرفته شده.
داستان دربارهی ماری جو واکر، مادری سرزنده و شاد است که با هر بار شکست عشقی تصمیم میگیرد همه چیز را پشت سر بگذارد و زندگی جدیدی را شروع کند. او به همراه دختر نوجوانش، آوا، به شهرهای مختلف آمریکا سفر میکند و در این جاده بیانتها، با چالشها و تصمیمهایی روبرو میشود که قلب هر بینندهای را لمس میکند. رابطه مادر و دختر در فیلم، ترکیبی از طنز و تلخی است که به بهترین شکل، پیچیدگیهای یک رابطه انسانی را به تصویر میکشد.
جانت مکتیر، در نقش ماری جو، اجرایی بینظیر و قدرتمند ارائه میدهد که برایش جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر زن در فیلم کمدی یا موزیکال را به ارمغان آورد و حتی نامزدی اسکار را نیز برای او به همراه داشت. اما جادوی واقعی فیلم در بازی کیمبرلی جی براون در نقش آوا نهفته است؛ دختری که با نگاههای معصومانهاش قلب تماشاگر را تسخیر میکند.
فیلم رها چون باد در جشنواره فیلم ساندنس 1999 برای اولین بار اکران شد و جایزه "Dramatic Filmmakers Trophy" را از آن خود کرد. این اثر همچنین به دلیل روایت ساده و انسانیاش، از سوی منتقدان مورد تحسین قرار گرفت و برخی آن را یک فیلم جادهای مدرن و متفاوت نامیدند.
فیلم دختران فراری محصول سال 2023، یکی از آن کمدیهای خاص و شگفتانگیزی است که تلفیقی از جنایت، ماجراجویی و طنز را به تماشاگر هدیه میدهد. این فیلم به کارگردانی ایتن کوئن، اولین اثری است که او بدون همراهی برادرش جوئل ساخته، و شاید همین استقلال کارگردانی به آن یک امضای متفاوت داده است.
داستان درباره دو دوست عجیبوغریب است: جیمی، دختری بیپروا که بهتازگی یک شکست عشقی خورده و حالا بیشتر از همیشه نیاز به تغییر دارد؛ و ماریان، که بهخاطر بیدستوپایی و روحیه کودکانهاش همه جا دردسر میسازد. این دو در تصمیمی ناگهانی سفری جادهای به سمت تالاهاسی آغاز میکنند؛ سفری که قرار بود فقط یک ماجراجویی آرام باشد، اما خیلی زود به یک آشوب بزرگ تبدیل میشود، آنهم وقتی که با گروهی جنایتکار آماتور برخورد میکنند.
فیلم دختران فراری (Drive-Away Dolls) اولین تجربه کارگردانی مستقل ایتن کوئن است که نشان میدهد او حتی بدون همراهی برادرش جوئل نیز توانایی خلق اثری متمایز و تماشایی را دارد. موسیقی این فیلم توسط کارتر برول ساخته شده است؛ آهنگسازی که در بسیاری از آثار معروف برادران کوئن حضور داشته و توانسته به بهترین شکل حس و حال داستان را در قالب موسیقی بیان کند. جالب است بدانید که عنوان اصلی فیلم Drive-Away Dykes بود، اما برای جذابتر شدن و ارتباط بهتر با عموم مخاطبان به Drive-Away Dolls تغییر نام داد. این تغییر کوچک اما هوشمندانه، نشاندهنده دقت و توجه تیم تولید به جزئیات و اهمیت برقراری ارتباط با بیننده است.
سخن پایانیفیلمهای جادهای از آن دسته آثار سینمایی هستند که نه تنها ما را به سفری پرماجرا و هیجانانگیز میبرند، بلکه در این مسیر درسهای عمیقی درباره زندگی، دوستی، و خودشناسی به ما میآموزند. از داستانهای احساسی و پرانرژی چون "تلما و لوییز" و "کتاب سبز" تا ماجراجوییهای خندهدار و بهیادماندنی مثل "احمق و احمقتر" و "خماری"، هر یک از این فیلمها بخشی از جادوی سینما را به تصویر میکشند.
این لیست تنها یک نمونه کوچک از بهترین فیلمهای جادهای است که هر کدام به نوبه خود توانستهاند مخاطبان را مجذوب کنند و تأثیرات عمیقی بر جای بگذارند. اگر هنوز این فیلمها را ندیدهاید، توصیه میکنیم حتماً آنها را در لیست تماشای خود قرار دهید و آماده شوید تا با داستانهایی پر از ماجراجویی، هیجان و احساسات، به سفری سینمایی بروید.
در پایان، از شما دعوت میکنیم تا پادکست ویژهای که برای هر یک از این فیلمها تهیه کردهایم را گوش دهید تا اطلاعات بیشتری درباره هر کدام به دست آورید و اگر عنوان دیگری مد نظر شما برای حضور در این لیست نیاز بود در قسمت کامنتها به آن اشاره کنید. از اینکه تا پایان این سفر در میان جادههای سینمای ما را همراهی کردهاید بسیار سپاسگذاریم. همیشه پاراجی بمانید و خدا نگهدار.