بهترین فیلم های جهان که حداقل یکبار باید دید

برخی از فیلمهای سینمایی در تاریخ سینما ماندگار شدهاند. این فیلمها داستانهای خاصی را روایت کرده و به خوبی بیننده را در داستان خود غرق میکنند. کم نیست تعداد فیلمهای سینمایی که در این دسته جای میگیرند. در این مقاله از پاراج به بررسی 10 فیلم برتر دنیا، بهترین فیلم های جهان، خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
تاکنون آثار سینمایی بسیار زیادی توسط کمپانیهای مختلف تولید شده است. اما برخی از آنها فوقالعاده بودند و توانستند به خوبی روح و جان بینندگان را تسخیر کنند. همین عامل باعث ماندگارشدن این فیلمهای سینمایی شده است. البته غالباً نکته قوت این دسته از آثار سینمایی، فیلمنامه قوی، بازیگران حرفهای و مناسب و همچنین کارگردانی قدرتمند آنهاست. در این متن ار مجله پاراج سعی داریم تا تعدادی از فیلم های برتر تاریخ سینما را که حداقل یکبار باید تماشا کرد به شما عزیزان معرفی کنیم.
معرفی فیلم های معروف دنیا
در این بخش از مقاله به معرفی 250 فیلم برتر دنیا به مرور زمان خواهیم پرداخت. همچنین اطلاعات جامعی در مورد آنها ارائه خواهیم داد و اشاره مختصری به داستان این فیلمها خواهیم داشت. با ما همراه باشید. عناوین بدون اسپویل و در کنار تصاویر جذاب و تیزرهای تخصصی به شما ارائه میشوند. بهترین فیلم های جهان جدید و قدیم ندارند و هر عاشق سینمایی باید هر کدام از آنها را حداقال یک بار در طول عمرش تماشا کند پس با ما همراه باشید.
داستان فیلم رستگاری در شاوشنک در مورد بانکداری موفق است که به اشتباه متهم به یک جنایت شناخته شده است و حالا باید باقی عمر خود را در زندان شاوشنک سپری کند. در طول فیلم با این شخصیت همراه میشویم و نحوه برخورد او با زندگی جدیدش را تماشا میکنیم. او در این مکان جدید، دوستان جدیدی پیدا میکند و ...
گفتوگوی ابتدایی اندی و رد در حیاط زندان، که در آن رد در حال پرتاب توپ بیسبال است، نه ساعت طول کشید تا فیلمبرداری شود. مورگان فریمن تمام این نه ساعت بدون هیچ شکایتی توپ را پرتاب کرد. او روز بعد با دست چپش که در آتل بود، سر کار حاضر شد.
برای آماده شدن برای نقش اندی دوفریس، تیم رابینز مدتی را در سلول انفرادی سپری کرد. او درخواست کرد تا برای مدتی در انفرادی قفل شود تا احساس آن را تجربه کند، اگرچه میدانست تجربهاش به دلیل داوطلبانه بودن، شبیه به واقعیات نخواهد بود.
استیون کینگ هرگز چک ۵۰۰۰ دلاری برای حقوق فیلم را نقد نکرد. چند سال بعد از اکران فیلم، کینگ آن چک را قاب کرد و همراه با یادداشتی برای فرانک دارابونت فرستاد که روی آن نوشته بود:
اگه یه وقت به وثیقه نیاز داشتی. با عشق، استیو.
در دنیایی که قوانین با خون نوشته میشوند و سکوت نشانهای از قدرت است، خانوادهای بر فراز امپراتوری جرم و جنایت حکمرانی میکند. "دون ویتو کورلئونه"، پدرسالار بیچون و چرای این خاندان، مردی است که با یک کلمه زندگیها را میسازد و با نگاهی، سرنوشتها را تغییر میدهد. اما هر سلطنتی روزی نیاز به وارث دارد، و اینجاست که پای "مایکل کورلئونه" به میان میآید، پسری که همیشه در تلاش بود خود را از دنیای تاریک خانوادهاش دور نگه دارد. اما خیانت، قتل و جنگهای خونین، او را به جایی میکشاند که هرگز تصورش را نمیکرد. وقتی گلولهها حرف خود را میزنند و خون دشمنان جاری میشود، مایکل درمییابد که گاهی سرنوشت را نمیتوان انتخاب کرد؛ بلکه تنها میتوان به آرامی در آغوشش کشید.
هر فیلمی یک پشت صحنه دارد، اما پشت صحنهی این اثر، افسانهای بهاندازهی خود فیلم است. گربهای که در آغوش دون ویتو میبینیم، نه تنها در فیلمنامه نبود، بلکه از محوطهی استودیو گرفته شد و با خرخرهای بلندش، صدای مارلون براندو را پوشاند! و دربارهی آن سر بریدهی اسب؟ بله، کاملاً واقعی بود، هدیهای نه از مافیا، بلکه از یک کارخانهی غذای حیوانات. اما هیچ چیز بهاندازهی اضطراب لنی مونتانا (لوکا براسی) در برابر براندو واقعی نبود؛ او آنقدر هول کرده بود که دیالوگهایش را فراموش کرد و کاپولا این اضطراب را بهعنوان بخشی از شخصیتش در فیلم نگه داشت.
فیلم سینمایی شوالیه تاریکی، دومین قسمت از سهگانه مشهور بتمن است. در این قسمت، بتمن با مشهورترین و بدجنسترین دشمن خود، یعنی جوکر روبهرو میشود. دشمنی که او را مجبور میکند تا با باورهای خود بجنگد و خود را برای شکست جوکر تقویت کند. حالا بتمن باید با همکاری ستوان گوردون و دادستان جدید، جلوی خرابکاریهای جوکر را بگیرد...
جالب است بدانید هنگام فیلمبرداری یک صحنه تعقیبوگریز در خیابان لیک شیکاگو، اداره پلیس چندین تماس از شهروندان نگران دریافت کرد که میگفتند پلیس در حال تعقیب یک خودروی تیرهرنگ با مدل و برند نامشخص است.
همچنین برای آماده شدن برای نقش جوکر، هیث لجر حدود شش هفته در یک اتاق متل دور از دیگران مخفی شد. در این مدت طولانی از انزوا، او به عمق روانشناسی شخصیت جوکر فرو رفت. لجر تمام جزئیات رفتاری شخصیت را با دقت توسعه داد، از جمله صدا و خنده سادیستی او (هدف لجر برای صدا، خلق لحنی بود که با کاری که جک نیکلسون در اجرای خود در سال ۱۹۸۹ به عنوان جوکر انجام داده بود، متفاوت باشد). ظاهر جوکر در تفسیر لجر بیشتر بر اساس ظاهر آشفته و هرجومرجی سید ویشس، خواننده پانک، و رفتارهای روانی شخصیت الکس دیلارج (با بازی مالکوم مکداول) از فیلم پرتقال کوکی (۱۹۷۱) بود.
صحنه تصادف اتوبوس که بهصورت معکوس به داخل بانک در صحنه افتتاحیه برخورد میکند، بسیار سختتر از آنچه تصور میشد، اجرا شد. اتوبوس باید ابتدا جدا و سپس دوباره درون ساختمان (که یک اداره پست قدیمی بود) مونتاژ میشد، پشت یک دیوار مصنوعی بزرگ پنهان میشد و سپس با استفاده از یک توپ هوایی به سمت عقب پرتاب میشد.
در دنیایی که دادگاهها پر از قاضیان، وکلا و شاهدان است، گاهی سرنوشت یک انسان تنها به دست ۱۲ غریبه رقم میخورد. فیلم ۱۲ مرد خشمگین ساختهی سیدنی لومت در سال ۱۹۵۷، یک درام حقوقی است که تقریباً تمام داستانش در یک اتاق بسته اتفاق میافتد. اما اشتباه نکنید! این فیلم ثابت میکند که برای خلق هیجان، انفجار و تعقیب و گریز لازم نیست؛ گاهی یک گفتوگوی ساده بین ۱۲ مرد میتواند از هر تعقیب ماشینی نفسگیرتر باشد و فیلم را به یکی از بهترین فیلم های جهان از نظر imdb تبدیل کند.
ماجرای فیلم دربارهی یک پسر جوان ۱۸ ساله است که به جرم قتل پدرش محاکمه شده. شواهد به ظاهر علیه او هستند، شاهدان شهادت دادهاند، و حالا سرنوشت او در دست ۱۲ عضو هیئت منصفه است. در ابتدا، همه به جز یک نفر او را گناهکار میدانند. اما این مرد – که در فیلم فقط با عنوان هیئت منصفه شماره ۸ شناخته میشود و هنری فوندا نقش او را بازی میکند – حاضر نیست به این راحتی جان یک انسان را فدا کند. او سؤالهایی میپرسد، تردید ایجاد میکند و از همه مهمتر، منطق را وارد بحثی میکند که بیشتر اعضای هیئت، از روی تعصب، خستگی یا بیحوصلگی قصد داشتند خیلی زود آن را تمام کنند.
با این که ۱۲ مرد خشمگین در زمان اکران، فروش بالایی نداشت، اما به سرعت تبدیل به یکی از ۲۰ فیلم برتر دنیا شد. این فیلم در جشنواره فیلم برلین جایزهی خرس طلایی را برد و در اسکار ۱۹۵۸، در سه رشتهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی نامزد شد. اما مهمتر از جوایز، تأثیر فرهنگی آن است. این فیلم در بسیاری از مدارس حقوق به عنوان نمونهای از نحوهی کارکرد هیئت منصفه و قدرت استدلال در دادگاهها تدریس میشود.
فیلم سینمایی فهرست شیندلر یک درام به تمام معنا است که همین امر باعث ماندگاری و تاریخسازی آن شده است. داستان فیلم در مورد یک صنعتگر لهستانی به نام اسکار شیندلر در طول جنگ جهانی دوم است. زمانی که لهستان تحت اشغال نازیها در میآید و آزار و اذیت یهودیها توسط آنها آغاز میشود، شیندلر نگران نیروی کار یهودی خود میشود...



فیلم سینمایی ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه، سومین قسمت از سهگانه بینظیر ارباب حلقهها است که داستان این فیلم را تکمیل میکند. در این فیلم شاهد نبرد نهایی بین نیروهای خیر و شر هستیم که برای بدست آوردن قدرت و سرزمین میجنگند. فردو و سم نیز در تلاش هستند تا حلقه یگانه را به موردور برسانند و آن را نابود کنند... . پیشنهاد میکنیم قبل از تماشای این فیلم به تماشای قسمتهای اول و دوم ارباب حلقهها بپردازید.



فیلم سینمایی خوب، بد و زشت را میتوان جزء برجستهترین آثار سینمای دنیا در ژانر وسترن دانست. در طول این فیلم سینمایی با سه شخصیت کاملاً متضاد مواجه میشویم که برای دستیابی به گنج و ثروتی از طلا که در گورستانی دورافتاده دفن شده است، با یکدیگر همکاری میکنند اما به هیچ وجه به هم اعتماد ندارند...



یکی از بهترین فیلم های جهان، بیشک فیلم سینمایی فارست گامپ است. داستان فیلم در مورد مرد سادهلوح و خوشنیت به نام فارست گامپ است که دوران کودکیاش را با تنها دوستش، جنی، سپری میکند. سپس فارست گامپ به ارتش میپیوندد و کارهای بسیاری انجام میدهد اما همه اینها برای او بیمعنی است. فارست گامپ تنها به عشق دوران کودکی خود، جنی، فکر میکند...



بیشک یکی از فیلم های معروف دنیا، باشگاه مشتزنی با بازی برد پیت است. داستان این فیلم سینمایی در مورد یک کارمند اداری است که از بیخوابی رنج میبرد. حالا او با همکاری صابونساز شیطانی که ساخته ذهنش است، دست به راهاندازی یک باشگاه مبارزه زیرزمینی میزنند که خیلی فراتر از آن میرود...
یکی از بهترین فیلم های سینمایی تاریخ، بدون تردید فیلم سینمایی تلقین است که داستان خاص و جالبی را به تصویر میکشد. داستان فیلم در مورد مردی به نام دام کاب است که توانایی دزدیدن اسرار مردم را هنگامی که در خواب هستند، دارد. او این اسرار را در دنیای واقعی به سازمانهای جاسوسی و شرکتهای تجاری میفروشد. حالا دام کاب باید برای رستگاری کار متفاوتی انجام دهد؛ او به جای دزدیدن ایده، باید ایده جدیدی بکارد!
فیلم تایتانیک، ساختهی جیمز کامرون، محصول سال ۱۹۹۷، یکی از ماندگارترین آثار سینمایی است که داستان عشق میان دو جوان از طبقات مختلف اجتماعی را در بستر فاجعهی غرق شدن کشتی تایتانیک روایت میکند. رز دویت بوکیتر، با بازی کیت وینسلت، دختر جوانی از طبقهی اشراف است که به اجبار با مردی ثروتمند نامزد کرده است، اما دل به جک داوسون، با بازی لئوناردو دیکاپریو، یک هنرمند فقیر از طبقهی سوم میبندد. این دو در طول سفر، علیرغم تفاوتهای طبقاتی و محدودیتهای اجتماعی، به یکدیگر نزدیک میشوند و داستانی عاشقانه را پی میگیرند که به سرعت تحت تأثیر فاجعهای تاریخی قرار میگیرد.
فیلم با بهرهگیری از تکنیکهای ویژهی سینمایی پیشرفته، تصویرسازی باورپذیر و دقیقی از کشتی تایتانیک ارائه میدهد که شامل مدلهای واقعی، جلوههای کامپیوتری و بازسازیهای دقیق است. این جلوهها به گونهای هستند که بیننده با وجود آگاهی از مصنوعی بودن صحنهها، به آسانی در دنیای فیلم غرق میشود. داستان فیلم به زیبایی ترکیبی از عناصر رمانتیک، درام و تراژدی است که تماشاگر را با شخصیتهای خود همراه میکند و در نهایت به یک تجربهی عاطفی و دراماتیک میانجامد.



فیلم راننده تاکسی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و نویسندگی پل شریدر، یکی از آثار ماندگار و تأثیرگذار سینماست که در سال ۱۹۷۶ تولید شده است. داستان این فیلم درباره تراویس بیکل، با بازی رابرت دنیرو، راننده تاکسی و جانباز جنگ ویتنام است که به خاطر بیخوابیهای مزمنش شبها به رانندگی در نیویورک میپردازد. تراویس که با دیدن فساد و تباهیهای شهر به شدت آشفته و ناامید شده، تصمیم میگیرد به نوعی خود را نجاتدهنده بداند و علیه آنچه "کثافتهای شهر" مینامد، اقدام کند.
در جریان فیلم، تراویس با بتسی، کارمند کمپین یک نامزد ریاست جمهوری آشنا میشود و پس از یک قرار ناموفق، تصمیم به انجام اقدامات خشونتآمیز میگیرد. همچنین، او با آیریس، دختری جوان که به عنوان فاحشه کار میکند، برخورد میکند و تلاش میکند تا او را از دست دلالش نجات دهد. این دو خط داستانی در نهایت به یک پایان خشن و دراماتیک منتهی میشوند که در آن تراویس به تنهایی وارد عمل میشود و تلاش میکند از آیریس محافظت کند.
فیلم گروههای نیویورک ساخته مارتین اسکورسیزی، داستانی تاریخی و خشن از دوران آغازین شهر نیویورک را به تصویر میکشد که در آن دو گروه مهاجر نیویورکی با یکدیگر درگیر هستند. این فیلم داستان آمستردام والون (با بازی لئوناردو دیکاپریو) را روایت میکند که پس از سالها به محله پنج نقطه نیویورک بازمیگردد تا انتقام مرگ پدرش را از بیل دوچر، معروف به قصاب (با بازی دنیل دی-لوئیس) بگیرد.
در زمینهای از فساد، خشونت و تبعیض نژادی، آمستردام تلاش میکند که قدرت را از قصاب پس بگیرد و به این ترتیب، عدالت را به این بخش از شهر بازگرداند. او در این مسیر با جنی اوردین (با بازی کامرون دیاز)، یک دزد جیببر که به او علاقهمند میشود، همراه میشود. تعامل بین این شخصیتها و دیگر اعضای گروههای مختلف در طول داستان پرتنش و پر از تعارض است.
فیلم با پرداختی دقیق و هنرمندانه به جزئیات تاریخی و اجتماعی آن دوران، مخاطب را با نمایشی از روابط قدرت و بقای فرهنگها در برابر ستم و فساد سیاسی غرق میکند. داستان فیلم نشان دهنده دوران سختی است که در آن مهاجرت و تحولات اجتماعی باعث شکلگیری هویت آمریکایی شدند و نشان دهنده ریشههای تاریخی بسیاری از بحرانهای امروزی است.
فیلم پیانیست ساخته رومن پولانسکی، داستان واقعی ولادیسلاو اشپیلمان، یک پیانیست و آهنگساز لهستانی-یهودی است که جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان توسط نازیها را تجربه میکند. این فیلم بر اساس خاطرات اشپیلمان، پیانیست نام دارد و در سال ۲۰۰۲ تولید شده است.
داستان از سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز میشود، زمانی که ولادیسلاو در حال نواختن پیانو در رادیوی ورشو است و ناگهان ایستگاه رادیویی بمباران میشود. با تشدید جنگ و اشغال شهر توسط نازیها، وضعیت یهودیان روز به روز سختتر میشود و اشپیلمان و خانوادهاش به گتوی ورشو منتقل میشوند، جایی که شرایط زندگی فوقالعاده سخت و طاقتفرسا است.
در یکی از روزهای سرنوشتساز، اشپیلمان در آستانه انتقال به اردوگاه مرگ توسط یک دوست قدیمی نجات پیدا میکند و سپس مخفیانه زندگی میکند، به کمک دوستان غیر یهودیاش در ورشو زنده میماند. او برای مدتی در یک آپارتمان مخفی شده و تحت شرایطی بسیار دشوار زندگی میکند: گرسنگی، تنهایی، بیماری و ترس از کشف شدن همیشه او را تهدید میکند.
کیل بیل، ساخته کوئنتین تارانتینو، یک فیلم هنرهای رزمی آمریکایی است که در سال ۲۰۰۳ به نمایش درآمد و با بازی درخشان اوما تورمن در نقش اصلی، به شهرت رسید. داستان فیلم در مورد یک قاتل حرفهای به نام عروس است که پس از به هوش آمدن از کما، تصمیم به انتقامجویی از تیم قاتلین خود میگیرد. این تیم که توسط رئیس سابق و عاشقش، بیل، رهبری میشود، در روز عروسی او را به شدت مجروح کرده بودند.
داستان از نقطهای شروع میشود که عروس برای یافتن شمشیری منحصربهفرد به اوکیناوا سفر میکند و از هاتوری هانزو، استاد ساخت شمشیر، میخواهد برای او شمشیری بسازد. سپس به توکیو رفته و با اورن ایشیی، یکی دیگر از اعضای تیم قاتلین و رهبر یاکوزا، مواجه میشود. نبردهای عروس با اعضای تیم قاتلین و همچنین نجات یافتنش از موقعیتهای مرگآور، بخشهای هیجانانگیز فیلم را شکل میدهد.
فیلم با استایلی مخصوص به تارانتینو، شامل صحنههای اکشن طراحی شده و تاثیرپذیری از فیلمهای سامورایی، وسترن و انیمه، روایت میشود. استفاده از انیمه برای بیان بخشهایی از داستان که شاید در قالب واقعی خیلی خشن جلوه کنند، این امکان را به تارانتینو داده که داستان را به شکلی خلاقانه بیان کند. تصاویر خشونتآمیز اما زیبا، همراه با موسیقی منتخبی که حس و حال فیلمهای قدیمی را تداعی میکند، کیل بیل را به یک اثر هنری منحصربهفرد تبدیل کرده است.



عامه پسند یا پالپ فیلکشن در سال 1994 و به کارگردانی کوئنتین تارانتینو ساخته شد، یکی از برجستهترین فیلمهای سینمای مستقل آمریکاست که با داستانهای درهمتنیده از جنایت و خشونت، سبک روایتی غیرخطی، و دیالوگهای خاص خود شناخته میشود.
ین فیلم شامل سه داستان اصلی است که زندگی شخصیتهای مختلفی از جمله دو آدمکش حرفهای (جان تراولتا و ساموئل ال. جکسون)، یک بوکسور (بروس ویلیس)، و همسر یک رئیس مافیا (اوما تورمن) را به تصویر میکشد.
داستان عامهپسند به خاطر شیوه منحصربهفرد روایتش که وقایع را به ترتیب زمانی روایت نمیکند و همچنین استفاده هوشمندانه از دیالوگهای طعنهآمیز و طنزآمیز در موقعیتهای خشونتآمیز، توجه ویژهای را به خود جلب کرده است. این فیلم توانست جایزه نخل طلای جشنواره کن و همچنین اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال را به دست آورد و به موفقیت تجاری بزرگی تبدیل شود.
سایت نقد و برسی راجر ایبریت در باره این فیلم مینویسد:
یکی از داستانهای معروف درباره تارانتینو این است که او قبلاً در یک فروشگاه ویدئویی بهعنوان کارمند کار میکرد و الهام بخش فیلم پالپ فیکشن فیلمهای قدیمی بودند، نه زندگی واقعی. این فیلم مانند سفری است میان تصاویر تیره و تحریکآمیز که درون همه آن جعبههای فیلم روی قفسههای فروشگاههای بلاکباستر گرفتار شدهاند. تارانتینو یکبار مجلات پالپ قدیمی را بهعنوان سرگرمیهای ارزان و یکبار مصرف توصیف کرد، که میتوانستی همراه خودت سر کار ببری، تا کنی و داخل جیب عقب شلوارت بگذاری. بله، و بیصبرانه منتظر ناهار باشی تا دوباره شروع به خواندن آنها کنی.



در سال ۱۹۸۰، فیلمی به سینماها آمد که نه تنها دنیای علمی-تخیلی، بلکه کل سینما را تکان داد: امپراتوری ضربه میزند. این دومین قسمت از سری جنگ ستارگان است که به کارگردانی اروین کرشنر و نویسندگی لی براکت و لارنس کاسدان ساخته شد. در این فیلم، بازیگرانی چون مارک همیل در نقش لوک اسکایواکر، هریسون فورد در نقش هان سولو و کری فیشر در نقش پرنسس لیا به ایفای نقش پرداختهاند.
داستان فیلم سه سال پس از وقایع قسمت اول جریان دارد. نیروهای امپراتوری کهکشانی به رهبری دارث ویدر، شورشیان را در سیاره یخی هاث مورد حمله قرار میدهند. لوک اسکایواکر برای یادگیری فنون جدای به استاد یودا مراجعه میکند، در حالی که هان سولو و پرنسس لیا سعی در فرار از دست امپراتوری دارند. در این میان، لوک با حقیقتی تکاندهنده درباره پدرش مواجه میشود که مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
امپراتوری ضربه میزند با بودجهای حدود ۱۸ میلیون دلار ساخته شد و در گیشههای جهانی بیش از ۵۵۰ میلیون دلار فروش داشت، که آن را به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۸۰ تبدیل کرد. این فیلم در مراسم اسکار ۱۹۸۱، جوایز بهترین صدا و یک جایزه ویژه برای جلوههای بصری را به دست آورد و همچنین نامزد بهترین موسیقی متن برای جان ویلیامز شد. در جوایز گرمی نیز، ویلیامز دو جایزه برای بهترین آلبوم موسیقی متن و بهترین اجرای سازهای پاپ را از آن خود کرد. منتقدان و تماشاگران بهطور یکسان از این فیلم تمجید کردهاند. در وبسایت راتن تومیتوز، این فیلم با امتیاز ۹۵٪ از ۱۱۱ نقد، به عنوان یکی از بهترین فیلم های دنیا از نگاه مردم شناخته میشود.
سخن پایانیدر این مقاله از مجله پاراج به معرفی 10 فیلم برتر دنیا پرداختیم. امیدواریم که این متن برای شما عزیزان مفید بوده باشد. ممنون که در طول مقاله با ما همراه بودید. لطفاً نظرات خود را با ما در میان بگذارید. همچنین با شرکت در قسمت نظرسنجی سایت به ما و دیگران بگویید فیلم برتر میان این عناوین از نظر شما کدام است؟