بوم
مقالات
بیشترباکس آفیس
بیشتربهروزرسانیها
بیشترجدول پخش
بیشتربزودی
بیشتربازیگران پیشنهادی
جدیدترین عنوان ها
بیشترجدیدترین نقدها
این فیلم یک شاهکار قدرتمند و به موقع است. در زمانی که اکثر فیلمهای پرهزینه بر اساس مالکیتهای معنوی شرکتها ساخته میشوند، «اوپنهایمر» یک فیلم بیپروا و هوشمندانه با بازیگرانی بزرگ در نقش شخصیتهای واقعی است. نولان با این فیلم، تماشاگر را به درون مغز اوپنهایمر میبرد و ما جهان را از دید او تجربه میکنیم. کیلین مورفی در نقش اصلی، با اجرایی کاملاً گیرا، این چالش بزرگ را به بهترین شکل پاسخ میدهد. کلوزآپهای چهره او به اندازه انفجارهای اتمی فیلم، جذاب و شایسته بزرگترین پرده سینما هستند. او توسط کهکشانی از بازیگران درجه یک حمایت میشود؛ از مت دیمون کاریزماتیک گرفته تا رابرت داونی جونیور که اجرایی قدرتمند ارائه میدهد. امیلی بلانت نیز در نقش کیتی، شخصیتی سرکش و زنده را به تصویر میکشد و از کلیشه «همسر مرده» در فیلمهای نولان فراتر میرود. این فیلم یک دستاورد بزرگ است که هم از نظر محتوا و هم از نظر فرم، درخشان عمل میکند و شایستگی تمام تحسینها را دارد.
یک فیلمساز ماهر با تمام منابع پیشرفتهای که شایسته مردی است که بلاکباسترهای علمی-تخیلی و کتابهای مصور تولید میکند، با نتایج نفسگیر و خیرهکننده در «دانکرک» به تاریخ توجه میکند. کریستوفر نولان افسانه عقبنشینی «معجزهآسا»ی بریتانیا از سقوط فرانسه را به یک انفجار هولناک و غوطهورکننده از ترس و وحشت بزرگترین نسل بریتانیا تبدیل میکند، یک تجربه هیجانانگیز و تپندهقلب که بهترین فیلم تابستان و یکی از نامزدهای اولیه بهترین فیلم است. شاهکار نولان تاریخ واقعی را - با ضربات سریع، غریزی و تقویتشده با داستان - به زندگی قابل درک و طنینانداز میآورد. این فیلم در زمانی به سینماها میآید که ارزشها و تمدن غربی، از بیرون و درون، مانند هیچ زمان دیگری در حافظه اخیر مورد حمله قرار گرفته است. این امر به چیزی که میتوانست فقط یک قطعه احساسی دیگر اما گیرا و سرگرمکننده از نوستالژی «بهترین ساعت آنها» باشد، وزن و اهمیت میبخشد. کارگردانان بزرگ فیلمهای بزرگ میسازند. و با «دانکرک»، کریستوفر نولان دومین شاهکار خود را ساخته است؛ تاریخ هیجانانگیزی که بازگو، به یاد آورده و از آن لذت برده میشود.
واقعاً زمان درخشش نیکلاس هولت فرا رسیده است. او که اخیراً اجراهای فوقالعادهای در فیلمهای دیگر داشته، در اینجا به شکلی آرام و ترسناک، در نقش باب متیوز، رهبر برتریطلب سفیدپوست دهه ۱۹۸۰ ظاهر میشود و کاملاً در نقش خود متقاعدکننده است. او در مقابل جود لا قرار میگیرد که نقش یک مأمور FBI سرسخت و باشکوه را بازی میکند. این دو به عنوان دشمنانی خودویرانگر که برای رسیدن به اهدافشان از هیچ چیز نمیایستند، به طرز درخشانی با هم هماهنگ هستند. فیلمنامه پرشتاب و واقعاً گیراست و با سکانسهای اکشن ماهرانه کارگردان، جاستین کرزل، همراه شده است. با اینکه موضوع فیلم به طرز قابلتوجهی پیشگویانه به نظر میرسد، اما «فرمان» از وسوسه موعظه کردن مخاطبانش اجتناب میکند و به جای آن، تصاویر هولناکی مانند خواندن یک رمان نژادپرستانه به عنوان داستان شب برای کودکان را ارائه میدهد و به وحشت اجازه میدهد تا در ذهن مخاطب نفوذ کند. این یک تریلر قاطعانه بزرگسالانه است که چندین اجرای گیرا را به نمایش میگذارد و به همان اندازه که به موقع است، پرتنش و غریزی نیز هست.
عنوان فیلم نشان میدهد که این اثر بر موضوع نقاشیاش تمرکز خواهد کرد، اما به همان اندازه پرترهای از هنرمند مسئول آن نیز هست. این فیلم جرأت میکند تا مستقیماً با سؤالات مربوط به نمایندگی و جنسیت که به نظر میرسد صنعت فیلم را گیج کرده، درگیر شود و تمرکز خود را به موضوع خود زنانگی در زمانی که تقریباً به طور انحصاری توسط مردان ثبت شده، گسترش دهد. فیلم دنیایی متفاوت را هنگامی که از چشمان یک زن دیده میشود، به تصویر میکشد. اینجا، ماریان نگاه زنانه را تجسم میبخشد و با حرص و ولع هر جزئیات هلوئیز را مطالعه میکند. این یک جاذبه مغناطیسی را آغاز میکند که فتیله لذیذ و طولانی آن به نظر میرسد برای همیشه قبل از اینکه بالاخره فیزیکی شود، میسوزد. حتی در آن زمان نیز، پاداش تمام تنش جنسی فیلم، عمدتاً فکری است و بیشتر از طریق کلمات بیان میشود تا صحنههای عاشقانه پرشور. این همان چیزی است که نگاه زنانه برای سیاما معنا دارد: نگاه کردن به فراسوی ظواهر در تلاش برای ثبت احساسات عمیقتر. نقاشی ماریان ممکن است به یک سنت خاص پایبند باشد، اما فیلمی که آن را احاطه کرده، نشان میدهد که چگونه در چشمان یکدیگر، این زنان برای آنچه واقعاً هستند، دیده میشوند.