بهترین فیلم های تام هنکس؛ جعبه شکلات سینما

در این مطلب، به سراغ بهترین فیلم های تام هنکس میرویم؛ آثاری که هرکدام از زاویهای متفاوت، مهارت بازیگری او را به نمایش میگذارند. از نبردهای حماسی جنگی گرفته تا ماجراجوییهای تکنفره در دل طبیعت وحشی، از داستانهای رازآلود تاریخی تا کمدیهای درگیرکننده؛ هنکس همیشه چیزی برای گفتن دارد.
تام هنکس؛ مردی که با هر نقشش، ما را به دنیایی جدید میبرد. فرقی نمیکند او را در نقش یک سرباز دلیر در "نجات سرباز رایان" ببینیم، یا یک مرد تنها در جزیرهای متروک در "دور افتاده"، یا حتی در قلب یک معمای پیچیده تاریخی در "رمز داوینچی"؛ تام هنکس همیشه میداند چطور مخاطب را درگیر کند.
لیست بهترین فیلم های تام هنکس
این مطلب شما را به سفری درخشان میان فیلم های تام هنکس میبرد؛ جایی که میتوانید ببینید چگونه یک بازیگر با توانایی فوقالعاده خود میتواند بهتنهایی فیلمی را به اثری ماندگار تبدیل کند. آمادهاید تا با ما همراه شوید و به قلب این داستانهای بینظیر سفر کنید؟ پس ادامه دهید و با ما باشید!



"زندگی مثل یک جعبه شکلات است، هیچوقت نمیدانی قرار است چه چیزی نصیبت شود." همین جمله کافی است تا هر عاشق سینما را به یاد یکی از بهترین فیلم سینمایی تام هنکس بیندازد؛ فیلمی که در دل خود سادگی و پیچیدگی زندگی را به زیباترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
تام هنکس در این فیلم نقش فارست گامپ را بازی میکند؛ مردی با بهره هوشی پایین که زندگیاش پر از اتفاقات غیرمنتظره و تأثیرگذار است. فارست، با کفشهای مخصوص دویدن و نگاه معصومانهاش، به ما نشان میدهد که گاهی اوقات، سادهترین آدمها میتوانند پیچیدهترین داستانها را داشته باشند. او به طور تصادفی در مهمترین وقایع تاریخ معاصر آمریکا حضور دارد، از جنگ ویتنام گرفته تا جنبش حقوق مدنی. اما چیزی که این فیلم را متفاوت میکند، نگاه خالص و بیریای فارست به زندگی است. در دنیای او، عشق، وفاداری و دوستی بالاتر از هر موفقیت یا شکستی قرار دارد.
شاید نکته جالبتر این باشد که هنکس برای بازی در این نقش دستمزد ثابتی دریافت نکرد. در عوض، درصدی از فروش فیلم را به عنوان دستمزد انتخاب کرد که نتیجهاش درآمدی چند ده میلیون دلاری بود. این تصمیم، درست مثل خود فارست، غیرمنتظره و در عین حال هوشمندانه بود.
نجات سرباز رایان یکی از بهترین فیلم های تام هنکس است؛ چرا که او در نقش کاپیتان جان میلر، رهبری گروهی از سربازان را بر عهده دارد که مأموریت آنها نجات یک سرباز گمشده به نام رایان است. اما این داستان فقط درباره جنگ نیست، بلکه درباره انسانیت، دوستی و تصمیمات اخلاقی است که در دل خون و خاکستر شکل میگیرند. جالب است بدانید، برخلاف تمام بازیگران اصلی که تمرینات سخت نظامی را پشت سر گذاشتند، مت دیمون (در نقش سرباز رایان) از این تمرینات معاف شد تا حس ناخوشایند سایر بازیگران نسبت به او واقعیتر باشد! کنایهآمیز است، نه؟ اینکه خود حس حسادت هم به نوعی در فیلم بازی کرده باشد.
یکی از واقعیتهای حیرتانگیز فیلم، بازسازی صحنه ساحل اوماها است که ۱۱ میلیون دلار هزینه داشت و از ۱۰۰۰ سیاهی لشکر استفاده شد. از این تعداد، ۲۰ تا ۳۰ نفر آنها قطع عضو بودند و با پروتزهایی واقعی به تصویر کشیده شدند تا نشان دهند جنگ چه چیزی از انسان باقی میگذارد. اسپیلبرگ در این صحنه بیرحمی جنگ را با جزئیاتی نشان میدهد که حتی کهنهسربازان هم پس از دیدن آن، فیلم را تأیید کردند.
به قول یکی از کهنهسربازانی که فیلم را دیده بود:
این فیلم، واقعیت جنگ را بیکموکاست نشان داد؛ نه بیشتر، نه کمتر.
شاید همین بیپرده بودنش است که نجات سرباز رایان را جاودانه کرده است.
گاهی اوقات، مرگ در مسیری سبز قدم میزند و معجزهای در میان دیوارهای سرد یک زندان نفس میکشد. مسیر سبز (The Green Mile) یکی از آن فیلمهای سینمایی تام هنکس است که نه تنها به دل مینشیند، بلکه روح آدم را تسخیر میکند.
تام هنکس در نقش پل اجکامب، نگهبان زندانی در دهه ۳۰ میلادی، یک بار دیگر تواناییاش در انتقال احساسات پیچیده انسانی را به رخ میکشد. داستان حول محور زندانی غولپیکر و مهربانی به نام جان کافی (با بازی فوقالعاده مایکل کلارک دانکن) میچرخد. جان، متهم به قتل دو دختر بچه است، اما چیزی در وجودش است که به شدت با چهره یک قاتل بیرحم تفاوت دارد. کنایهآمیز است که مردی که باید نماد خشونت باشد، در واقع منبع آرامش و شفاست.
یکی از جالبترین نکات پشتصحنه فیلم این است که برای نقش جان کافی، ابتدا به شکیل اونیل فکر کرده بودند! اما بروس ویلیس، که با دانکن در فیلم آرماگدون همبازی بود، پیشنهاد کرد که او برای این نقش عالی است. چقدر خوب که گوش دادند، چون دانکن در این نقش درخشید و نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. این فیلم در چهار رشته از جمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اقتباسی نامزد اسکار شد. استقبال گرم منتقدان و تماشاگران، مسیر سبز را به یکی از بهترین فیلم های سینمایی تام هنکس تبدیل کرد.



وقتی یک نوجوان میتواند پزشک، خلبان و وکیل باشد، آن هم بدون حتی یک روز تحصیل در هیچکدام از این رشتهها، یعنی یا باهوشترین فرد دنیاست یا بزرگترین شیاد.
استیون اسپیلبرگ در فیلم اگه میتونی منو بگیر (Catch Me If You Can 2002) یک ماجراجویی واقعی را به تصویر کشیده است؛ داستان زندگی فرانک ابگنیل جونیور، جوانی که با جعل اسناد و هویتهای مختلف میلیونها دلار از بانکها سرقت کرد، آن هم قبل از اینکه حتی ۱۹ سالش تمام شود! بازی لئوناردو دیکاپریو در نقش این کلاهبردار جوان، ترکیبی از معصومیت و زرنگی است که نمیتوان به راحتی از آن چشم برداشت. از آن طرف، تام هنکس در نقش کارل هنراتی، مأمور افبیآی که مصمم است او را دستگیر کند، با جدیت و کمی طنز تلخ، تعقیب این جوان باهوش را به نمایش میگذارد. فیلم های تام هنکس همیشه ترکیبی از جذابیت و عمق دارند، اما این یکی با فضایی متفاوت و سرشار از بازیهای هوشمندانه، برجستهتر است.
این فیلم، که یکی از بهترین فیلم های تام هنکس محسوب میشود، از آن دست آثاری است که شما را از ابتدا تا انتها درگیر خود میکند. جالب اینکه اسپیلبرگ برای واقعیتر شدن داستان، خودش به سراغ فرانک ابگنیل واقعی رفت تا جزئیات بیشتری از زندگی او بداند. فرانک بعدها گفت که فیلم تقریباً ۸۰ درصد واقعی است، البته با چاشنی هالیوودی بیشتر!
وقتی کاپیتان فیلیپس در دل اقیانوس آرام در حال هدایت کشتی تجاری خود است، شاید هرگز فکرش را نمیکرد که روزی در مرکز یکی از نفسگیرترین درامهای واقعی دوران مدرن قرار بگیرد.
فیلم کاپیتان فیلیپس، که یکی از بهترین فیلم های تام هنکس به شمار میآید، بر اساس داستان واقعی ربوده شدن کشتی تجاری مارسک آلاباما توسط دزدان دریایی سومالیایی ساخته شده است. تام هنکس در نقش کاپیتان ریچارد فیلیپس، با بازی شگفتانگیز و بینقص خود، تنش و اضطراب ناشی از ربوده شدن را به شکلی باورپذیر به تصویر میکشد. از طرف دیگر، برخد عبدی در نقش موسی، رهبر دزدان دریایی، چنان طبیعی و تأثیرگذار است که نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برایش به ارمغان آورد.
یکی از ویژگیهای متمایز این فیلم، استفاده از بازیگران غیرحرفهای برای نقش دزدان دریایی است. جالب اینکه تام هنکس و این بازیگران در اولین مواجهه خود، دقیقاً در صحنه تصرف کشتی روبهرو شدند! کاپیتان فیلیپس در شش رشته از جمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اقتباسی نامزد اسکار شد. همچنین، فروش جهانی بیش از ۲۱۸ میلیون دلار، نشان داد که داستانهای واقعی وقتی با دقت و احترام روایت شوند، چقدر میتوانند تأثیرگذار باشند.
وقتی تنها دوستت یک توپ والیبال است، تازه میفهمی که تنهایی یعنی چه. فیلم دور افتاده (Cast Away)؛ عنوانی که تام هنکس بهتنهایی بار آن را به دوش میکشد و با بازی درخشانش، تماشاگر را به سفری احساسی، تلخ و گاهی خندهدار در دل یک جزیره دورافتاده میبرد.
وقتی درمورد فیلم های تام هنکس در جزیره حرف میزنیم، اولین، بهترین و مهمترین عنوان فیلم دور افتاده است. این فیلم به کارگردانی رابرت زمکیس، داستان چاک نولند، مدیر اجرایی شرکت فدکس را روایت میکند که در یک سانحه هوایی، سر از جزیرهای بینامونشان درمیآورد. او که تا دیروز زمان را به دقیقه مدیریت میکرد، حالا باید برای زنده ماندن، با طبیعت وحشی، تنهایی مطلق و شاید بدتر از همه، با خودش روبهرو شود.
یکی از نکات جالب در روند ساخت فیلم این است که تام هنکس برای ایفای این نقش، ابتدا ۲۳ کیلو وزن اضافه کرد تا چاک نولند در اوایل فیلم بهعنوان یک مدیر موفق و پرمشغله، باورپذیر باشد. سپس فیلمبرداری یک سال متوقف شد تا هنکس بتواند وزن خود را کاهش دهد و ظاهری تکیده و بیروح برای زندگی در جزیره به دست آورد. این میزان از تعهد هنکس به نقش، چیزی است که کمتر در دنیای سینما دیدهایم.



تصور کنید وسط یک فرودگاه بینالمللی ایستادهاید، با بلیط در دست، آماده برای سفر. حالا تصور کنید همانجا گیر افتادهاید، نه میتوانید به کشور خود برگردید و نه اجازه ورود به خاک کشوری دیگر را دارید. این کابوس عجیب، هسته اصلی داستان فیلم ترمینال (The Terminal) است؛ فیلمی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که در سال ۲۰۰۴ با بازی درخشان تام هنکس به پرده سینما آمد.
تام هنکس در این فیلم نقش ویکتور ناورسکی، مردی از کشور خیالی "کراکوزیا" را بازی میکند که با ورود به فرودگاه JFK نیویورک، میفهمد کشورش دچار کودتا شده و پاسپورت او دیگر معتبر نیست. نتیجه؟ او نه اجازه ورود به آمریکا را دارد و نه میتواند به کشورش بازگردد. بنابراین، خانه جدیدش میشود همان سالن انتظار فرودگاه.
یکی از جذابترین نکات فیلم این است که داستان آن از یک ماجرای واقعی الهام گرفته شده است. مهران کریمی ناصری، یک پناهجوی ایرانی، به مدت ۱۸ سال در فرودگاه شارل دوگل پاریس زندگی کرد! البته، اسپیلبرگ داستان را تغییر داد تا فیلم حال و هوای خوشبینانهتری داشته باشد. یکی از چالشهای تولید این بود که هیچ فرودگاهی اجازه فیلمبرداری نداد، بنابراین اسپیلبرگ و تیمش مجبور شدند یک ترمینال کامل را در یک آشیانه بزرگ در لسآنجلس بازسازی کنند. نتیجه؟ یک محیط کاملاً واقعی که حس سردرگمی و تنهایی ویکتور را بهخوبی منتقل میکند.
اگر فکر میکنید شهرهای کوچک همیشه آرام و بیحادثهاند، «شهر سیارکی (Asteroid City) به شما نشان میدهد که حتی در دل یک بیابان بیپایان هم میتوان انتظار اتفاقاتی کاملاً غیرمنتظره را داشت. این فیلم جدید تام هنکس که به کارگردانی وس اندرسون ساخته شده، بهطرز حیرتآوری ترکیبی از طنز، فلسفه و سوررئالیسم است که در هر قابش میتوان نشانههای هنری منحصربهفرد اندرسون را دید.
در این فیلم، تام هنکس در کنار بازیگرانی همچون جیسون شوارتزمن، اسکارلت جوهانسون و ادوارد نورتون، در دنیای رنگارنگ و خیالانگیز اندرسون قرار میگیرد. داستان فیلم در شهری کوچک و دورافتاده به نام "شهر سیارکی" میگذرد؛ جایی که ظاهراً هیچ اتفاق خاصی نباید بیفتد، اما خیلی زود متوجه میشویم که اینجا اصلاً عادی نیست. شخصیتها، هر یک با داستان و دغدغههای خاص خود، در این شهر جمع شدهاند و وقتی یک رویداد غیرمنتظره فضایی رخ میدهد، انگار زمان در این بیابان متوقف میشود.
این فیلم جدید تام هنکس از آن دسته آثاری است که نمیتوان بهراحتی در یک ژانر گنجاند. طنز زیرپوستی، بازیهای دقیق و دیالوگهای هوشمندانه به شکلی طراحی شدهاند که هر سکانس، نهتنها سرگرمکننده بلکه تفکربرانگیز است. اندرسون با سبک بصری منحصربهفرد خود، از رنگهای گرم و طراحیهای مینیمالیستی استفاده کرده که در عین سادگی، عمق معنایی زیادی دارند.



وقتی قدرت، ثروت و خانواده در هم تنیده میشوند، باید منتظر یک نقشه پیچیده و چندلایه باشید؛ طرح فنیقی (The Phoenician Scheme) همان جایی است که این عناصر به تلاقی میرسند. این فیلم که در سال ۲۰۲۵ به کارگردانی وس اندرسون ساخته شده، از آن دسته آثاری است که با ترکیب دنیای رمزآلود و فضای بصری منحصربهفرد، تماشاگر را به چالشی بیپایان دعوت میکند.
آخرین فیلم تام هنکس، در کنار جمعی از بازیگران برجسته مانند بنسیو دل تورو، اسکارلت جوهانسون، بندیکت کامبربچ و بیل موری، داستانی را روایت میکند که در بطن خود، تنشهای خانوادگی و توطئههای سیاسی را در هم آمیخته است. تام هنکس در نقش لیلند، مردی با گذشتهای تاریک و شخصیتی پیچیده، بار دیگر نشان میدهد که چرا همچنان در اوج بازیگری باقی مانده است. این فیلم به نوعی جدیدترین فیلم تام هنکس است که مهارت او در ایفای نقشهای چندوجهی را به رخ میکشد.
یکی از جالبترین نکات ساخت این فیلم، فیلمبرداری آن در استودیو بابلزبرگ آلمان بود. وس اندرسون تصمیم گرفت به جای استفاده از لوکیشنهای واقعی، تمام فضای فیلم را بهصورت استودیویی بازسازی کند. همین تصمیم جسورانه باعث شد که فیلم به لحاظ بصری به یک اثر هنری مستقل تبدیل شود.



وقتی تاریخ، هنر و یک قتل مرموز در هم تنیده میشوند، باید انتظار یک ماجراجویی نفسگیر را داشت. فیلم رمز داوینچی (The Da Vinci Code) در سال ۲۰۰۶، یکی از آن داستانهای پیچیده است که با هر صحنه، شما را عمیقتر در دنیای رازها و نمادها فرو میبرد.
این فیلم، به کارگردانی ران هاوارد و با بازی درخشان تام هنکس در نقش پروفسور رابرت لنگدان، بر اساس رمان پرفروش دن براون ساخته شده است. داستان از جایی آغاز میشود که یک قتل مرموز در موزه لوور، لنگدان را به قلب یک توطئه جهانی میکشاند. او به همراه سوفی نوو (آدری توتو)، پلیس رمزنگاری، در تلاش است تا معماهایی را حل کند که ممکن است پرده از یک راز باستانی بردارد.
از بین فیلم های تام هنکس، این یکی شاید بیشترین جنجال را به پا کرد. داستانی که مرزهای مذهب، هنر و تاریخ را در هم میآمیزد و تئوریهای شگفتانگیزی را مطرح میکند. هنکس با بازی متعادل و دقیق خود، توانسته ترکیب مناسبی از دانش و جسارت را به لنگدان ببخشد. فیلم از نظر تجاری موفق بود و با فروش جهانی بیش از ۷۶۰ میلیون دلار به یکی از پرفروشترین آثار آن سال تبدیل شد. با این حال، نقدها دو دسته بودند؛ برخی آن را یک تریلر هوشمندانه و پرکشش دانستند، در حالی که برخی دیگر از دیدگاههای مذهبی مطرحشده در داستان انتقاد کردند. با وجود این واکنشها، رمز داوینچی همچنان جایگاه ویژهای در بین فیلم های تام هنکس دارد.
سخن پایانیسینما بدون تام هنکس، چیزی کم دارد؛ مردی که هر نقشش مثل تکهای از واقعیت، درست در قلبمان جا خوش میکند. اگر از تماشای فیلم های تام هنکس لذت میبرید یا به دنبال الهام از داستانهای انسانی و عمیق هستید، این مطلب تنها یک شروع است. حالا وقت آن است که خودتان به سراغ این آثار بروید و یک بار دیگر با او در دل ماجراجوییها غرق شوید.
پس همین حالا لیست فیلمهایی که معرفی کردیم را بردارید، یک شب سینمایی ترتیب دهید و با تماشای این آثار، همراه با تام هنکس، سفر به دل تاریخ، جنگ، معما و انسانیت را تجربه کنید. نظرتان چیست؟ کدام فیلم او برای شما خاطرهانگیزتر است؟ دیدگاهتان را با ما در میان بگذارید!