بهترین فیلم های آشپزی | منویی سینمایی آپدیت 2025
جادوی انکارناپذیری در مورد غذا روی پردهی سینما وجود دارد. واقعیت این است که فیلم های سینمایی آشپزی فقط برای مخاطبان گرسنه ساخته نشدهاند. این فیلمها روایتی از عشق، هنر، خانواده و گاهی رقابتهای نفسگیر هستند.
زمانی که میبینیم یک سرآشپز با وسواس سسی را آماده میکند، یا اعضای یک خانواده پرهیاهو دور میز شام گرد هم آمدهاند، حسی عمیقتر از گرسنگی در ما بیدار میشود. این همان حس گرما و تعلق است. غذا در سینما یک زبان جهانی است؛ زبانی برای بیان عشق، نمایش فرهنگ یا زنده کردن یک خاطرهی گمشده. شاید جذابیت این فیلمها در این باشد که به ما اجازه میدهند تمام لذت خلق یک شاهکار خوشمزه را تجربه کنیم، بدون آنکه نگران سوختن غذا یا شستن ظرفها باشیم!
بهترین فیلم های سینمایی آشپزی
ما در این لیست، به آشپزخانهی چندین مورد از جذابترین و معروفترین فیلم های سینمایی آشپزی سرک میکشیم. برای اینکه این منوی سینمایی منصفانه باشد، آنها را بر اساس امتیاز IMDb مرتب کردهایم. این شما و این هم لیستی از بهترین فیلم های آشپزی که قلب شما را گرم خواهد کرد.
اگر برخی فیلمها استرس آشپزخانه را نشان میدهند، اشتیاق دودن بوفان دقیقاً نقطهی مقابل است. این فیلم یک شعر سینمایی آرام، باشکوه و عمیقاً رمانتیک دربارهی غذا و عشق محسوب میشود. داستان در فرانسهی سال ۱۸۸۹ میگذرد و ما را با اوژنی (ژولیت بینوش)، یک آشپز نابغه، و دودن (بونوآ ماژیمل)، مرد خوشخوراکی که اوژنی ۲۰ سال است برای او کار میکند، آشنا میکند. رابطهی آنها پیچیده و عمیق است؛ آنها عاشق هم هستند، اما اوژنی، که برای استقلال و آزادی خود ارزش قائل است، بارها پیشنهاد ازدواج دودن را رد کرده است.
زبان عشق این دو نفر، خود غذاست. فیلم با صبری مثالزدنی و جزئیاتی خیرهکننده، فرآیند خلق غذاهای پیچیدهی فرانسوی را نشان میدهد. آشپزخانه، پناهگاه و محل گفتگوی ساکت آنهاست؛ جایی که هنرشان را با هم به اشتراک میگذارند. در نهایت، دودن تصمیم میگیرد کاری را انجام دهد که هرگز نکرده: خودش برای اوژنی آشپزی کند. این فیلم که برندهی جایزهی بهترین کارگردانی از جشنوارهی کن شد، یک حقیقت جالب دارد: تمام غذاهای باشکوهی که میبینید، توسط سرآشپز واقعی دارای ستاره میشلن، پیر گنییر، طراحی و پخته شدهاند. این اثر یکی از بهترین فیلم های با موضوع غذا برای کسانی است که به آشپزی به چشم هنر نگاه میکنند.
این فیلم با یک ایدهی جذاب و بسیار تاریک شروع میشود: چه میشد اگر گرانترین و منحصر به فردترین رستوران جهان، در واقع یک تلهی مرگبار باشد؟ داستان، زوج جوانی به نامهای تایلر و مارگو را دنبال میکند که به جزیرهای دورافتاده سفر میکنند تا در رستوران مشهور هاثورن شام بخورند. سرآشپز این رستوران، جولیان اسلوویک، شخصیتی مرموز و ترسناک است که منویی هنری و عجیب را برای مهمانان ثروتمند و خودخواه خود تدارک دیده است.
با سرو شدن هر غذا، شب برای مهمانان تاریکتر، خشنتر و وحشتناکتر میشود و رازها یکییکی برملا میشوند. این فیلم سینمایی آشپزی خارجی بیشتر یک کمدی ترسناک گزنده است تا فیلمی دربارهی لذت غذا. منو از آشپزی سطح بالا به عنوان بستری برای نقد تند طبقات اجتماعی، هنر افراطی و دنیای منتقدان استفاده میکند. فیلم به خاطر بازیهای قویش تحسین شد و نامزد دو جایزه گلدن گلوب برای بازی فاینز و تیلور جوی گردید. اگرچه برخی منتقدان پیام فیلم را کمی نپخته دانستند، اما منو بدون شک تجربهای هیجانانگیز و متفاوت در این ژانر است.
تا به حال فکر کردهاید که ویلی وانکا پیش از آن کارخانهی شکلاتسازی جادویی، چه سرگذشتی داشته است؟ این فیلم موزیکال شاد و رنگارنگ، داستان شروع به کار او را روایت میکند. ما با ویلی وانکای جوان (با بازی تیموتی شالامی) روبهرو هستیم که پر از امید، آرزو و دستور پختهای جادویی، اما فقیر است. او وارد یک شهر اروپایی معروف میشود تا مغازهی شکلاتسازی رویایی خود را باز کند. اما خیلی زود میفهمد که سه شکلاتساز بزرگ و حریص شهر، یک کارتل شکلات تشکیل دادهاند و به هیچکس اجازهی رقابت نمیدهند.
وانکا با کمک چند دوست جدید و اختراعات هوشمندانهاش، تلاش میکند تا با این کارتل بجنگد و طعم شکلاتهای بینظیرش را به دنیا بچشاند. این فیلم که توسط کارگردان محبوب فیلمهای پدینگتون ساخته شده، حسی دوستداشتنی، شاد و بامزه دارد. اگرچه برخی معتقد بودند که فیلم بیش از حد شبیه پدینگتون است و آن حس عجیب و کمی تاریک همیشگی شخصیت وانکا را ندارد. وانکا یک اثر سرگرمکننده برای تمام اعضای خانواده است. این فیلم یکی از جدیدترین فیلم های خارجی با موضوع آشپزی است.
این فیلم داستان رستگاری از طریق غذا و خانواده است. سرآشپز به ما یادآوری میکند که چطور گاهی از دست دادن یک شغل آبرومند، بهترین راه برای پیدا کردن دوبارهی خودتان است. کارل کسپر (با بازی جان فاورو، که کارگردان فیلم هم هست) یک سرآشپز بااستعداد در رستورانی گرانقیمت است، اما از کار کردن زیر دست رئیسی که اجازهی خلاقیت به او نمیدهد، خسته شده است. پس از آنکه یک منتقد معروف غذا، نقد بسیار بدی دربارهی او مینویسد، کارل در توییتر با او وارد درگیری شدیدی میشود و این دعوا، وایرال میشود.
او از کار اخراج میشود. همسر سابقش (سوفیا ورگارا) به او پیشنهاد میدهد که به ریشههایش بازگردد و یک کامیون غذای قدیمی بخرد. کارل به همراه پسر کوچکش و بهترین دوستش، با این کامیون به یک سفر جادهای در سرتاسر آمریکا میرود. آنها ساندویچهای اصیل کوبایی میفروشند و در این مسیر، کارل نه تنها عشقش به آشپزی، بلکه مهمتر از آن، رابطهاش با پسرش را دوباره پیدا میکند. سرآشپز پر از موسیقی لاتین شاد، تصاویر غذایی وسوسهانگیز و حسی خوب است. یکی از جالبترین حقایق فیلم این است که جان فاورو برای واقعی درآمدن صحنهها، به طور جدی زیر دست سرآشپز افسانهای فود تراکها، روی چوی، آموزش دید. این اثر یکی از بهترین فیلم های سینمایی درباره غذا و آشپزی است که نشان میدهد اشتیاق واقعی، در تجملات نیست.
صد قدم راه داستان دلپذیر یک جنگ رستورانی است که به پلی میان دو فرهنگ متفاوت تبدیل میشود. داستان دربارهی خانوادهی کادام به رهبری پاپا (اوم پوری) است که پس از یک تراژدی در هند، به یک روستای کوچک و زیبای فرانسوی مهاجرت میکنند. آنها تصمیم میگیرند رستوران هندی خودشان به نام میسون مومبای را باز کنند. مشکل کجاست؟ رستوران آنها دقیقاً صد قدم آنطرفتر از یک رستوران فرانسوی بسیار شیک و دارای ستاره میشلن قرار دارد که توسط مادام مالوری، زنی مغرور و سرد، اداره میشود.
جنگی آشکار میان ادویههای تند هندی و سسهای کرمی فرانسوی درمیگیرد. اما در این میان، پسر بااستعداد خانواده کادام، حسن، شیفتهی آشپزی پیچیدهی فرانسوی میشود. استعداد ذاتی او در آشپزی، کمکم باعث میشود مادام مالوری سرسخت نیز به او توجه کند و این علاقه، راهی برای نزدیک شدن این دو دنیای متفاوت باز میکند. اگرچه منتقدان داستان آن را کمی قابل پیشبینی دانستند، اما صد قدم راه که تهیهکنندگان بزرگی چون استیون اسپیلبرگ و اپرا وینفری را پشت خود داشت، به اثری دلپذیر تبدیل شد. این فیلم یکی از بهترین فیلم های درباره غذا برای تماشا در یک بعد از ظهر آرام است.
شکلات مانند یک قصهی پریان مدرن آغاز میشود: چه میشود اگر یک مغازهی شکلاتفروشی جادویی، همراه با باد به شهری بیاید و زندگی همه را زیر و رو کند؟ داستان در سال ۱۹۵۹ میگذرد. ویین (ژولیت بینوش)، زنی مرموز و رها، به همراه دختر کوچکش به یک روستای بسیار کوچک، سنتی و مذهبی در فرانسه میآید. شهردار روستا (آلفرد مولینا)، مردی بسیار سختگیر است که به مردم دیکته میکند باید از تمام لذتها دوری کنند.
درست در همان زمان، ویین دقیقاً در شروع ایام روزه که مردم نباید شیرینی بخورند یک مغازهی شکلاتفروشی باز میکند. شهردار او را یک گناهکار میداند و سعی میکند مردم را علیه او بشوراند. اما شکلاتهای وسوسهانگیز و تقریباً جادویی ویین، کمکم به مردم غمگین و افسردهی شهر کمک میکند تا شادی، عشق و شجاعت سرکوبشدهی خود را دوباره پیدا کنند. شکلات در زمان اکران یک موفقیت جهانی بزرگ بود و نامزد ۵ جایزهی اسکار، از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن (بینوش) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (جودی دنچ) شد. این فیلم داستانی شیرین دربارهی تقابل سنت و تغییر، و قدرت شفابخش لذتهای کوچک است.
این فیلم به طور همزمان دو داستان واقعی از دو زن در دو دورهی زمانی متفاوت را روایت میکند که تنها یک چیز مشترک دارند: عشق بیحد و حصر به آشپزی فرانسوی. نیمی از فیلم در دههی ۱۹۵۰ میگذرد و ما جولیا چایلد (با بازی درخشان مریل استریپ) را میبینیم. او که با همسر دیپلماتش به پاریس رفته و حوصلهاش سر رفته، تصمیم میگیرد به مدرسهی آشپزی گرانقیمت کوردون بلو برود و به اولین زن آمریکایی تبدیل شود که آشپزی فرانسوی را عمیقاً یاد میگیرد.
نیم دیگر فیلم در سال ۲۰۰۲ میگذرد و ما جولی پاول (ایمی آدامز) را دنبال میکنیم؛ یک کارمند اهل نیویورک که از شغلش متنفر است. او به خودش یک چالش سخت میدهد: در ۳۶۵ روز، تمام ۵۲۴ دستور پخت کتاب آشپزی معروف جولیا چایلد را بپزد و هر روز دربارهی تجربهاش در یک وبلاگ بنویسد. جولی و جولیا (که اولین فیلم بزرگ ساخته شده بر اساس یک وبلاگ بود) به زیبایی نشان میدهد که چگونه اشتیاق به غذا میتواند در دو نسل متفاوت، الهامبخش و هدفدهنده باشد. بازی مریل استریپ برای این نقش، جایزهی گلدن گلوب و نامزدی اسکار را برای او به ارمغان آورد. این فیلم یکی از بهترین فیلم های با موضوع آشپزی است که دو نسل را به هم پیوند میزند.
این عنوان از فیلم های سینمایی آشپزی یک کمدی گرم و پر از غذاهای خانگی است. داستان کلی حول محور جو اسکاداتو میگردد؛ مردی که رستورانش در آستانهی ورشکستگی است. او برای نجات کسبوکارش، به تنها راهی که میشناسد پناه میبرد: غذاهای اصیل ایتالیایی مادرش (سوزان ساراندون) و مادربزرگش (لیندا کاردلینی). جو تصمیم میگیرد یک چالش آشپزی راه بیندازد تا بهترین نونا (مادربزرگ ایتالیایی) آشپز را در منطقه پیدا کند.
فضای آشپزی این فیلم، دقیقاً ۱۸۰ درجه با رستورانهای سرد و مدرن منو یا سوخته متفاوت است. اینجا همهچیز دربارهی دستور پختهای قدیمی، سسهای پاستای دستساز که ساعتها قل میزنند، و رقابت دوستانهی مادربزرگهایی است که هرکدام ادعا میکنند بهترین لازانیا را میپزند. نکتهی بسیار جالب این فیلم آن است که از یک رویداد واقعی به نام آشپزخانهی مادربزرگ (Nonna's Cucina) الهام گرفته شده؛ یک مسابقهی آشپزی واقعی برای مادربزرگهای ایتالیایی آمریکایی. این فیلم، ادای احترامی شیرین به میراث آشپزی خانوادگی است.
اگر بیشتر فیلمهای این لیست دربارهی لذت و عشق در آشپزی هستند، سوخته دربارهی جنبهی تاریک آن است: غرور، عصبانیت و وسواس شدید برای رسیدن به اوج. آدام جونز (بردلی کوپر) یک ستارهی سابق آشپزی در پاریس است که به دلیل اعتیاد و رفتارهای مخرب، همهچیز را از دست داده. او پس از مدتی ناپدید شدن، به لندن بازمیگردد و فقط یک هدف دارد: به دست آوردن سه ستارهی دستنیافتنی میشلن.
فضای آشپزی در سوخته یک میدان جنگ واقعی است؛ پر از فریاد، دقت نظامی و استرس خردکننده. اینجا از لذت پختن برای خانواده خبری نیست؛ همهچیز دربارهی کمالگرایی افراطی و رقابت است. اگرچه منتقدان فیلم را به دلیل کلیشههای داستانی و شخصیت اصلی مغرور و غیرقابل تحملش دوست نداشتند، اما یک حقیقت جالب در پشت صحنهی آن وجود دارد: این فیلم از نظر فنی بسیار دقیق است. سرآشپزهای واقعی مانند گوردون رمزی به عنوان مشاور در پروژه حضور داشتند و حتی خود رمزی شخصاً به بردلی کوپر یاد داد که چگونه غذا را به شیوهی یک آشپز سهستاره در بشقاب بچیند. این فیلم یکی از آن فیلم های سینمایی آشپزی است که آشپزخانه را نه یک مکان گرم، بلکه یک جهنم پرفشار نشان میدهد.
این فیلم مستقیماً یک فیلم سینمایی آشپزی نیست، اما بخش اول آن (بخور) یکی از مشهورترین تصویرسازیهای سینمایی از لذت بردن از غذا است. داستان بر اساس کتاب خاطرات پرفروش الیزابت گیلبرت ساخته شده و ماجرای لیز گیلبرت (جولیا رابرتز) را دنبال میکند؛ زنی که پس از یک طلاق سخت، تصمیم میگیرد یک سال کامل را برای پیدا کردن خودش به سفر برود.
سفر او سه بخش دارد، اما بخش اول در ایتالیا، یک نامهی عاشقانهی تمامعیار به غذا است. فضای آشپزی اینجا، آشپزخانهی یک سرآشپز حرفهای نیست، بلکه خیابانهای رم و میزهای کوچک کافهها است. بخور عبادت کن عشق بورز دربارهی هنر خوردن بدون عذاب وجدان است؛ از یک بشقاب پاستای ساده اما عالی گرفته تا لذت پیدا کردن بهترین پیتزا در ناپل. اگرچه کتاب این فیلم یک پدیدهی فرهنگی بود، اما خود فیلم با نقدهای متفاوتی روبهرو شد. بسیاری از منتقدان آن را سطحی و خودخواهانه نامیدند و گفتند که همدردی با مشکلات زنی ثروتمند که میتواند یک سال کامل دور دنیا بگردد، دشوار است. با این حال، بخش ایتالیای فیلم همچنان یکی از بهترین تصاویر سینمایی دربارهی قدرت شفابخش غذا باقی مانده است.
سخن پایانیهمانطور که در این لیست خوشمزه دیدیم، سینما از غذا برای گفتن داستانهای بسیار متفاوتی استفاده میکند. غذا میتواند منبع استرس شدید (مانند سوخته)، ابزاری برای ترساندن (مانند منو)، زبانی برای عشقی آرام (مانند اشتیاق دودن بوفان) یا راهی برای ساختن دوبارهی یک خانواده (مانند سرآشپز) باشد.
تماشای این فیلمها فراتر از سرگرمی صرف است؛ آنها به ما یادآوری میکنند که غذا چقدر در تار و پود زندگی ما اهمیت دارد. غذا فقط چیزی نیست که میخوریم، بلکه بخشی از فرهنگ ما، خاطرات ما و پایهی روابط ما با دیگران است. هر کدام از این فیلمها، چه تلخ و چه شیرین، در نهایت یک حقیقت را به ما نشان میدهند: غذا فقط برای جسم نیست، بلکه غذای روح است.
