فیلم آسمان وانیلی (Vanilla Sky 2001)




داستان فیلم آسمان وانیلی
فیلم آسمان وانیلی، زندگی مالک یک شرکت انتشاراتی بزرگ به نام دیوید آمز را روایت می کند که شرکت را از پدرش به ارث برده است. دیوید در زندان به سر می برد و با گذاشتن ماسک مصنوعی، داستان زندگی خود را برای دکتر کرتیس مک کیب، روانشناس پلیس تعریف می کند. دیوید وظایف انتشارات را به شرکای مورد اعتماد پدرش واگذار کرده بود و به عنوان یک پلی بوی در منهتن زندگی می کرد. او در یک مهمانی توسط بهترین دوستش برایان شلبی با سوفیا سرانو آشنا می شود. آنها عاشق هم می شوند، غافل از اینکه جولی جیانی، معشوقه فعلی دیوید به دنبال آنها رفته است. با رفتن دیوید، جولی به او پیشنهاد سواری می دهد و عمدا با ماشین تصادف می کند و خود را می کشد و صورت دیوید را از بین می برد. پزشکان نمی توانند صورت او را با جراحی پلاستیک ترمیم کنند و دیوید را مجبور به استفاده از ماسک مصنوعی می کنند.