روانشناسی به نام دکتر مالکوم کرو سعی دارد به کول کمک کند تا او را از این حالت رها سازد. مالکوم به تدریج درک میکند که داستان این کودک، چیزی بیش از توهمات کودکانه است و حقیقتی تلخ و پیچیده در پس آن نهفته است. در ادامه به معرفی فیلم حس ششم با بازی بروس ویلیس میپردازیم.
درباره فیلم حس ششم
حس 6ام در سال 1999 به کارگردانی و نویسندگی ام. نایت شیامالان ساخته شد و به سرعت به یکی از نمادهای سینمای ترسناک روانشناختی تبدیل شد. یکی از نقاط برجسته این فیلم، انتخاب بازیگران حس ششم است. برای نقش کول سیر که از حساسیت خاصی برخوردار بود، انتخابهای زیادی انجام شد، اما هیلی جوئل آزمنت، با سن و سال کمی که داشت، همه را حیرتزده کرد.
آزمنت تنها کودکی بود که در جلسه تست بازیگری با کراوات حاضر شد و وقتی شیامالان از او پرسید که آیا متن نقش خود را خوانده است، آزمنت پاسخ داد: نه فقط یک بار، بلکه کل فیلمنامه را سه بار خواندم! همین نکته او را به عنوان انتخاب نهایی برای این نقش خاص متمایز ساخت.
از طرف دیگر، تونی کولت که نقش مادر کول را ایفا میکند، با چنان احساسی در این نقش ظاهر شد که خود به نوعی در عمق شخصیت فرو رفت. او بعدها اذعان کرد که بهخاطر تمرکز بالای خود بر روی شخصیت، تا پس از اکران فیلم، متوجه نشد که در حال بازی در یک فیلم ترسناک بوده است.
یکی دیگر از نکات خواندنی درباره فیلم حس ششم، تعهد بالای دانی والبرگ به نقش وینسنت گری، یکی از بیماران مالکوم، است. برای این نقش، او چهل و سه پوند وزن کم کرد تا بتواند به بهترین نحو تاثیرگذاری این شخصیت را در انتقال مفهوم فیلم به نمایش بگذارد. این فیلم نامزد شش جایزه اسکار شد، از جمله جوایز حس ششم میتوان به بهترین بازیگر مرد مکمل برای هیلی جوئل آزمنت و بهترین بازیگر زن مکمل برای تونی کولت اشاره کرد.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این فیلم، ترتیب فیلمبرداری است. تمامی صحنهها به ترتیب خط داستانی فیلمبرداری شدهاند، که این روش در سینما کمتر استفاده میشود. این انتخاب باعث شد تا بازیگران بتوانند بهطور طبیعی و هماهنگ با داستان پیش روند و هر صحنه به لحاظ احساسی عمیقتر شود.
کارگردان، ام. نایت شیامالان، از دیرباز علاقه زیادی به ساخت آثاری با داستانهای پیچیده و پایانهای شگفتانگیز داشته و حس ششم به نوعی نقطه آغاز سبک ویژه او در سینما به حساب میآید. موسیقی متن حس 6ام، به دست جیمز نیوتن هاوارد، یکی دیگر از عوامل موفقیت آن بهشمار میآید. هاوارد با نوای دلنشین و تعلیقآمیز خود، توانست بهخوبی فضای تیره و مرموز فیلم را برجسته سازد.
در نهایت، حس ششم تنها یک فیلم ترسناک نیست؛ بلکه کاوشی است در تاریکیهای ذهن و احساسات انسانی و به مخاطب یادآوری میکند که حقیقتهای بسیاری در لابهلای زندگی نهفته است، حقیقتهایی که شاید تنها برخی از ما قادر به درک آنها باشیم.