دههی ۲۰۲۰ برای سریالهای علمیتخیلی، دورهای از بازتعریف و بازگشت به ریشههای انسانی بود؛ جایی که تخیل دیگر فقط دربارهی تکنولوژی یا جهانهای دور نیست، بلکه دربارهی انسانهایی است که در برابر ناشناختهها قرار میگیرند. از تهاجمهای بیگانه گرفته تا دنیای بازیهای مرگبار و جوامع زیرزمینی، این دهه سرشار از روایتهایی بود که در دل آینده، حال ما را بازتاب میدادند.
یکی از نخستین آثار شاخص این دهه، «آلیس در سرزمین مرزی / Alice in Borderland» (۲۰۲۰) بود؛ سریالی ژاپنی که با برداشتی آزاد از مانگایی محبوب، دنیایی موازی از توکیو را ترسیم کرد؛ شهری خالی از مردم که تنها بازماندگان در آن به اجبار وارد بازیهایی مرگبار میشوند. اثر با انرژی بصری بالا و ریتم نفسگیرش، توانست در میان آثار پرهزینهی غربی جای خودش را پیدا کند و نشان دهد علمیتخیلی آسیایی، حرفهای تازهای برای گفتن دارد.
در ادامه، «تهاجم / Invasion» (۲۰۲۱) از اپل تیوی، مفهوم تهاجم فضایی را از زاویهای انسانی بازسازی کرد. بهجای نمایش نبردهای عظیم، داستان از نگاه چند شخصیت در نقاط مختلف جهان روایت میشود؛ مردمی عادی که باید با ترس، ناباوری و تغییر کنار بیایند. نتیجه، روایتی آرام اما تأملبرانگیز است از واکنش بشر به ناشناختهای که نه میتوان با آن جنگید و نه به سادگی فهمیدش.
در همین سالها، ژانر علمیتخیلی در تلویزیون به سمت ترکیب با وحشت و درام حرکت کرد. سریال «فرام / From» (۲۰۲۲) مثالی روشن از این مسیر است؛ شهری که هرکس در آن گرفتار شود، دیگر راه خروج ندارد. با فرارسیدن شب، موجوداتی مرموز از تاریکی برمیخیزند و ساکنان تنها در پناه ترس و بیاعتمادی زنده میمانند. در ظاهر اثری ترسناک است، اما در عمق خود، دربارهی چرخهی تکرارشوندهی انسان در مواجهه با امید و ناامیدی سخن میگوید.
در سال ۲۰۲۳، دو سریال متفاوت اما همزمان در مرکز توجه قرار گرفتند. نخست «سیلو / Silo» که جهانی زیرزمینی را به تصویر کشید؛ جایی که بازماندگان بشر در یک سازهی عظیم و بسته زندگی میکنند و خروج از آن گناهی نابخشودنی است. مهندسی به نام جولیت، در تلاش برای کشف حقیقتِ پشت این محدودیتها، با دروغهایی روبهرو میشود که پایههای جامعه را لرزان میکند. «سیلو» با فضاسازی دقیق و تعلیق هوشمندانهاش، به یکی از برجستهترین نمونههای علمیتخیلی معاصر تبدیل شد.
در همان سال، «آخرین ما / The Last of Us» نیز بر اساس بازی ویدیویی پرطرفدارش ساخته شد و نشان داد که ژانر پساآپوکالیپتیک هم میتواند احساسی و شاعرانه باشد. در دنیایی که بیماری قارچی، انسانها را به موجوداتی هولناک بدل کرده، رابطهی میان جوئل و الی به محور اصلی بقا تبدیل میشود؛ پیوندی میان مرگ و زندگی، میان فقدان و امید.
و در همین مسیر، سریال «کشتی / The Ark» (۲۰۲۳) نگاهی متفاوت به بقا ارائه داد. در آیندهای دور که زمین دیگر قابل زیستن نیست، سفینهای حامل نسل جدید انسانها با بحرانی ویرانگر روبهرو میشود. «The Ark» بیش از آنکه دربارهی فضا باشد، دربارهی مسئولیت، ترس و اعتماد است؛ یادآور اینکه حتی در دل کهکشان، تناقضهای انسانی همچنان پابرجا میمانند.
دههی ۲۰۲۰ نشان داد که علمیتخیلی، دیگر صرفاً ژانری دربارهی آینده نیست، بلکه روایتی از اکنون است؛ دربارهی انسانهایی که میان ترس، امید و کنجکاوی، راه خود را در جهانی ناشناخته جستوجو میکنند. از توکیوی متروکِ «آلیس در سرزمین مرزی» تا زیرزمین بستهی «سیلو» و سفینهی بیانتها در «آرک»، همهی این داستانها در نهایت پرسشی مشترک دارند: تا کجا میتوانیم خودمان بمانیم، وقتی جهان اطرافمان دیگر آشنا نیست؟