نقد فیلم استیو ۲۰۲۵؛ یک روز از جهنم واقعی با بازی کیلین مورفی
فیلم استیو، یکی از بحثبرانگیزترین آثار جدید نتفلیکس در سال ۲۰۲۵ است؛ اثری با بازی کیلین مورفی، هنرمندی که تقریبا هیچگاه بینندگانش را ناامید نکرده است. مورفی که پیش از این با ایفای نقش توماس شلبی کاریزماتیک در سریال پیکی بلایندرز و کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال ۲۰۲۴ برای فیلم اوپنهایمرِ نولان شهرت جهانی کسب کرده، این بار در نقش استیو، مدیر یک مرکز اصلاح و تربیت برای نوجوانان، ظاهر شده است.
فیلم استیو به کارگردانی تیم میلانتس، که سابقه ساخت برخی از بهترین اپیزودهای پیکی بلایندرز و همچنین فیلم بسیار خوب چیزهای کوچک اینچنینی (Small Things Like These) را با همکاری مورفی در کارنامه دارد، یک درام روانشناختی عمیق است که بیننده را به درون ذهن آشفته شخصیت اصلی میبرد. انتظار میرفت این فیلم که اقتباسی از رمان شای نوشته مکس پورتر (Shy) است، به یکی از بهترین آثار نتفلیکس در سال ۲۰۲۵ تبدیل شود؛ اما نقدهای متفاوتی را برانگیخت و حتی برخی آن را اثری شکستخورده نامیدند. در مطلب نقد فیلم استیو، به بررسی دقیق مولفههای فنی، بازیگری درخشان مورفی و همچنین مشکلات ساختاری فیلمنامه میپردازد تا ارزش هنری این اثر سختتماشا را عمیقاً واکاوی کند.
نقد داستان فیلم استیو؛ آمیزهای از اقتباس و آشوب
داستان فیلم که در سال ۱۹۹۶ میلادی (و برخی منابع ۱۹۹۵) در جریان است، تنها ۲۴ ساعت از شرایط پرتنش مرکز شبانهروزی استنتون وود را به تصویر میکشد. این مرکز پر از نوجوانان سرکش و مشکلداری است که از سوی خانواده و اجتماع طرد شدهاند. استیو (کیلین مورفی)، مدیر مدرسه بازپروری، سالها تلاش کرده تا این دانشآموزان خلافکار را اصلاح کند؛ ولی دولت تصمیم به قطع بودجه و تعطیلی مدرسه در کمتر از شش ماه گرفته است.
این فیلم یک اقتباس از رمان شای نوشته مکس پورتر است که به فضای شاعرانه، سنگین و خاص خود معروف است. کارگردان و مورفی که پیش از این نیز در فیلم چیزهای کوچک اینچنینی همکاری موفقیتآمیزی داشتند، این بار نیز به سراغ مضامینی سنگین رفتهاند؛ هرچند که زاویه دید رمان بر شخصیت «شای» (یک پسر ۱۵ ساله بزهکار) متمرکز بوده، اما در فیلم، استیو (مدیر) به کاراکتر اصلی تبدیل شده است. میلانتس، کارگردان بلژیکی، در این اثر یک "شعر دراماتیک تلخ و در عین حال زیبا" خلق کرده است؛ مضمون اصلی فیلم درگیری درونی انسان با عذابها و آشفتگیهای خود است.
استیو، نماد دوگانگی؛ مدیر در آستانه فروپاشی
کیلین مورفی در نقش استیو، یک مدیر الکلی و احتمالا معتاد، تصویری از فردی را نشان میدهد که زندگیاش را وقف نجات نوجوانان طردشده کرده است، ولی خودش به دلیل اعتیاد پنهانی به الکل در حال فروپاشی است. این شخصیت نماد یک تضاد عمیق بهنظر میرسد: توانایی در نجات دیگران در مقابل ناتوانی در نجات خود. مورفی در به تصویر کشیدن این تناقضات درونی و درهمشکستگی، بینظیر عمل میکند و تمام فشارهای روانی، خستگی، دلسوزی و خشم شخصیت در نگاه و حرکات او مشهود است. او نقش استیو را صرفا بازی نمیکند، بلکه خود او شده است و همین موضوع او را به یکی از شانسهای مسلم نامزدی اسکار تبدیل خواهد کرد.
بهنظر من، استیو در فیلم بیشتر از آنکه یک قهرمان فعال باشد، شخصیتی منفعل و سردرگم است؛ مدیری که در تلاش برای کنترل مدرسهای آشفته، خود نیز در آشوب درونیاش غرق میشود؛ البته بهگمانم این انفعال عمدی است؛ چون نویسنده میخواهد نشان دهد در یک سیستم معیوب، حتی قهرمان هم نمیتواند تغییر بزرگی ایجاد کند. رابطه استیو با شای (دانشآموزی درونگرا، خشمگین و سرکش ) برایم یادآور آینهای از خود اوست؛ انگار شای نسخه جوانترش است. هر دو با تنهایی و بحران ذهنی درگیرند؛ شای به خودکشی فکر میکند و استیو در بطری الکل پناه میگیرد. در یکی از صحنههای تأثیرگذار، وقتی استیو صدای خود را ضبط میکند و از مشکلات دانشآموزانش حرف میزند، حس میکنم پشت ظاهر بیتفاوتش انسانی پر از درد و دغدغه پنهان شده است.
نگاهی به فضاسازی استادانه و فرم خلاقانه فیلم
از نگاه من، کارگردانی تیم میلانتس در این فیلم کاملا در خدمت انتقال تلخی، اضطراب و حس فروپاشی شخصیت اصلی است. فیلم ریتمی آرام ولی هدفمند دارد تا ما را قدمبهقدم وارد ذهن آشفته استیو کند. هر عنصر بصری، از نور گرفته تا حرکت دوربین، به شکلی حسابشده برای نشان دادن این آشوب درونی به کار رفته است:
نورپردازی و میزانسن: فضای خاکستری، نورهای گرفته و قابهای بسته باعث میشوند بیننده حس خفگی و تنهایی استیو را تجربه کند. رنگهای سرد، بهخوبی انزوای او را بازتاب میدهند.
حرکات دوربین و ریتم: بیشتر نماها با دوربین روی دست گرفته شدهاند تا حس بیثباتی و ناامنی منتقل شود. تدوین فیلم عمداً آشفته است تا ذهن درهمریخته استیو را بازتاب دهد.
تغییر نسبت تصویر (Aspect Ratio): در بخشهایی از فیلم، هنگام مصاحبههای مستندسازان، تصویر از حالت عریض (۱۶:۹) به مربع (۴:۳) تغییر میکند. این تغییر برای شخصیتهایی است که تحت فشار روانی قرار دارند و نشانه خلاقیت کارگردان در نمایش فروپاشی ذهنی از طریق فرم است.
در مجموع، میلانتس با استفاده از حرکت دوربین، نورپردازی خفه و تدوین غیرخطی، فضایی ساخته که بیننده را مستقیماً در دل آشفتگی ذهنی استیو قرار میدهد.
مهمترین نقطه ضعف فیلم استیو
با وجود کارگردانی دقیق و بازیهای درخشان، بهنظر من ضعف اصلی در فیلم استیو به فیلمنامه برمیگردد. این اثر بیشتر شبیه به مستندی از زندگی در یک مرکز آموزشی آشفته است تا یک درام منسجم و پرکشش، و همین ساختار ناهماهنگ باعث میشود بعضی لحظات فیلم کند یا حتی خستهکننده به نظر برسد.
عدم انسجام ساختاری: روایت فیلم بالا و پایینهای زیادی دارد و در بخش میانی (موضوع تعطیلی مدرسه) از ریتم و پیوستگی اولیهاش جدا میشود؛ به همین دلیل، بین بخش آغاز و پایان ارتباط محکمی احساس نمیشود.
شخصیتپردازی ضعیف نوجوانان: نوجوانان فیلم بیشتر به تیپ شباهت دارند تا شخصیت. ما فقط پوستهای از خشم، سردرگمی و دردشان را میبینیم، نه عمق آن. به همین خاطر ارتباط عاطفی با آنها دشوار است و موضوعاتی مثل خودکشی و اعتیاد هم سطحی روایت میشوند.
نقش مبهم گروه مستندساز: گروه مستندساز که از افراد مرکز میخواهد خود را در سه کلمه توصیف کنند، در ظاهر ابزاری برای شناخت شخصیتهاست؛ اما در عمل تاثیر چندانی بر پیشبرد درام ندارد و حضورشان بیشتر تزئینی به نظر میرسد.
در نهایت، با نگاهی نقد آمیز به فیلم Steve متوجه خواهیم شد که این اثر با وجود بازی قدرتمند کیلین مورفی و کارگردانی چشمنواز، ظاهری فریبنده دارد، اما در عمق، از انسجام و پیشبرد احساسی یک درام قوی بیبهره مانده است.
جمعبندی نهایی و ارزش تماشا
فیلم استیو روایتی تلخ و انسانی از شکست، تنهایی و تلاش برای معنا بخشیدن به زندگی در سیستمی ازهمگسیخته است. این اثر با محوریت شخصیت استیو، به نقد بیرحمانه نظام آموزشیای میپردازد که نه به سلامت روان معلمان توجه دارد و نه به نیازهای واقعی نوجوانان. درام فیلم با پرداختن به درگیریهای درونی انسان، دشواری نجات دیگران در برابر نجات خویش و اهمیت همدلی در برابر درد، مخاطب را درگیر تأملی عمیق درباره انسانیت و رنج میکند. بازی درخشان کیلین مورفی و جی لایکورگو در نقش شای، جان تازهای به فیلم داده و آن را از یک روایت معمولی به تجربهای احساسی و تاثیرگذار تبدیل کرده است.
با این حال، ضعف در انسجام فیلمنامه و شخصیتپردازی نوجوانان، باعث شده است که بررسی فیلم استیو نشان دهد اثر از رسیدن به جایگاه یک شاهکار بازمیماند. با وجود این نقصها، فیلم همچنان ارزش یکبار تماشا را دارد؛ زیرا به شکلی صادقانه و دردناک، واقعیت انسانهای خسته و تلاشگر درون نظامی معیوب را نشان میدهد. اگر به درامهای روانشناختی عمیق و فضاهای تلخ علاقه دارید، تماشای این فیلم تجربهای تأملبرانگیز و ماندگار برای شما خواهد بود.
