نقد فیلم ارزش عاطفی ۲۰۲۵؛ ویرانه‌های پیوند در قاب سینمای یوآخیم تری‌یر

حامد محبی - انتشار: 2 دی 1404 12:00
ز.م مطالعه: 6 دقیقه
پاراج-
نقد فیلم ارزش عاطفی ۲۰۲۵؛ ویرانه‌های پیوند در قاب سینمای یوآخیم تری‌یر

فیلم جدید یوآخیم تری‌یر از همان لحظات ابتدایی، مخاطب را وارد فضایی می‌کند که خانه در آن فقط یک لوکیشن نیست، بلکه حافظه‌ای زنده از سکوت‌ها، زخم‌ها و خاطرات فروخورده است. روایت با نگاهی کودکانه آغاز می‌شود؛ نگاهی که به‌سادگی می‌پرسد آیا یک خانه هم می‌تواند درد را حس کند؟ همین پرسش به‌ظاهر ساده، مسیر داستانی را می‌سازد که در آن گذشته‌ی خانوادگی، هنر، حافظه و آسیب‌های روانی به‌هم گره می‌خورند و آرام‌آرام لایه‌های پنهان روابط را آشکار می‌کنند. در دل همین فضاست که نقد فیلم ارزش عاطفی برای من معنا پیدا می‌کند؛ نه صرفا به‌عنوان بررسی یک درام خانوادگی، بلکه به‌مثابه تلاشی جهت فهم این‌که چگونه خاطرات و پیوندهای ناتمام، زندگی امروز شخصیت‌ها را شکل می‌دهند. این مقاله، بازتاب تجربه شخصی من از تماشای فیلمی است که می‌توان آن را نقطه بلوغ سینمای تری‌یر دانست؛ اثری که هرچند ردپای تاثیر اینگمار برگمان را با خود دارد، اما در نهایت با هویتی مستقل و معاصر، جایگاه خودش را تثبیت می‌کند.

نقد داستان فیلم ارزش عاطفی؛ هنر پناه است یا راهِ گریز؟

داستان از جایی شروع می‌شود که نورا، بازیگری موفق با بازی تاثیرگذار رناته رینسوه، درست در آستانه اجرای نمایش مرغ دریایی از هم می‌پاشد و به‌فکر فرار می‌افتد. این آغاز، خیلی زود ما را با ایده اصلی فیلم روبه‌رو می‌کند: مرز باریک میان اجرا روی صحنه و نقشی که آدم‌ها در زندگی واقعی بازی می‌کنند. نورا نه‌فقط روی سن، بلکه در زندگی شخصی‌اش هم مدام در حال نقش‌گرفتن است؛ نقشی جهت پنهان‌کردن اضطراب، اندوه و خستگی عمیقش. با مرگ مادر، پدرش گوستاو به دل روایت برمی‌گردد؛ کارگردانی که سال‌ها از خانواده فاصله داشته و حالا با یک فیلمنامه، به‌ظاهر برای آشتی، به سراغ دخترش آمده است. 

رناته رینسوه در فیلم ارزش عاطفی

اما هرچه جلوتر می‌رویم، روشن‌تر می‌شود که این پیشنهاد بیشتر از آن‌که تلاشی برای جبران باشد، کوششی است جهت ترمیم زخمی که خود او ایجاد کرده است. نورا که هنوز از غیبت و بی‌توجهی پدرش رنج می‌برد، حتی حاضر نیست متن را بخواند. همینجاست که قدرت بازی رینسوه و استلان اسکاشگورد خود را نشان می‌دهد؛ جایی که تنش‌ها، نگاه‌ها و سکوت‌ها بیش از دیالوگ‌ها حرف می‌زنند؛ به‌خوبی می‌شود دید که تری‌یر چگونه فروپاشی یک رابطه پدر–دختری را نه با فریاد، بلکه با ریزترین رفتارها و زخم‌های نادیده‌گرفته‌شده روایت می‌کند.

جست‌وجوی هویت در مواجهه با دیگری

بعد از آن‌که نورا پیشنهاد پدرش را رد می‌کند، گوستاو مسیر متفاوتی را در پیش می‌گیرد و راهی جشنواره فیلم دوویل می‌شود. آنجا با راشل کمپ، بازیگر شناخته‌شده آمریکایی، آشنا می‌شود؛ زنی که تحت‌تاثیر آثار قدیمی اوست و بی‌درنگ نقشی را می‌پذیرد که قرار بوده نورا بازی کند. این انتخاب، یکی از حساس‌ترین لایه‌های فیلم را شکل می‌دهد؛ جایی که مسئله هویت، تقلید و جایگزینی به شکلی ناآرام وارد روایت می‌شود. نقطه اوج این تنش زمانی است که راشل ظاهرش را تغییر می‌دهد و خودش را شبیه دخترِ کارگردان می‌کند؛ لحظه‌ای که مرز میان شخصیت واقعی و تصویر بازسازی‌شده عمدا مخدوش می‌شود.

تحلیل فیلم Sentimental value

در طول فیلم، این تناقض مدام پررنگ‌تر می‌شود: گوستاو به‌جای گفت‌وگو با دختر واقعی‌اش، ترجیح می‌دهد از مسیر یک بازیگرِ جایگزین به او نزدیک شود. هم‌زمان، اگنس، خواهر نورا که یک مورخ است، مسیر دیگری را دنبال می‌کند و به گذشته خانواده سرک می‌کشد؛ گذشته‌ای که با خودکشی مادربزرگ گره خورده و به‌نظر می‌رسد هسته اصلی فیلم جدید گوستاو را شکل می‌دهد. همین درهم‌تنیدگی زندگی واقعی با روایت هنری است که تحلیل فیلم Sentimental Value را به تجربه‌ای معنادار تبدیل می‌کند؛ جایی‌که روشن می‌شود بازسازی گذشته، همیشه به حل مسئله منتهی نخواهد شد و گاهی فقط شکل پیچیده‌تری از فرار را به خود می‌گیرد.

نگاهی عمیق‌تر به فیلم؛ معماری روابط و اشیایی که حرف می‌زنند

نام فیلم از جمله‌ای می‌آید که اگنس هنگام مرتب‌کردن وسایل خانه مادرشان می‌گوید؛ جمله‌ای ساده که می‌گوید بعضی اشیا فقط وسیله نیستند و بار احساسی با خودشان حمل می‌کنند؛ اما همین نگاه، نقطه اختلاف دو خواهر است. اگنس باور دارد هر شیء بخشی از گذشته را نگه داشته، در حالی که نورا ترجیح می‌دهد هرچه زودتر از آن‌ها خلاص شود تا دوباره در خاطرات تلخ کودکی گیر نیفتد. تری‌یر با همین تقابل نشان می‌دهد دو نفر می‌توانند یک تاریخ مشترک داشته باشند، ولی آن را کاملا متفاوت تجربه کنند؛ نورا مدام در اضطراب و میل به نابودی خود دست‌وپا می‌زند، در حالی که اگنس با نگرانی دائمی سعی می‌کند خانواده را سرپا نگه دارد.

در این بخش، فیلم با طنزی تلخ و حساب‌شده نفس می‌کشد. صحنه‌ای که گوستاو برای نوه هشت‌ساله‌اش دی‌وی‌دی فیلم‌هایی مثل برگشت‌ناپذیر و معلم پیانو را هدیه می‌آورد، هم خنده‌دار است و هم آزاردهنده؛ چون به‌خوبی فاصله او با واقعیت و روابط انسانی معمول را نشان می‌دهد. با این وجود، تری‌یر آگاهانه از اغراق و ملودرام فاصله می‌گیرد. روابط در فیلم نه با انفجار احساسات، بلکه آرام و تدریجی، میان سکوت‌ها و حرف‌های گفته‌نشده شکل می‌گیرند. همین نگاه کنترل‌شده است که در دل تحلیل فیلم ارزش عاطفی نشان می‌دهد تری‌یر چگونه بدون پناه‌بردن به اغراق‌های ملودراماتیک، یک روایت خانوادگی را به تاملی دقیق درباره حافظه، وابستگی و شیوه‌های متفاوت کنار آمدن با گذشته تبدیل می‌کند.

پایان بندی فیلم ارزش عاطفی؛ بالاخره آخرش چه شد؟

پایان بندی فیلم ارزش عاطفی

پایان فیلم برای خیلی از مخاطبان ممکن است در نگاه اول مبهم به‌نظر برسد. تری‌یر عمدا مسیر ساده را انتخاب نمی‌کند و به‌جای جمع‌بندی دیالوگ‌محور، به یک تفاهم خاموش می‌رسد؛ تفاهمی که بیشتر حس می‌شود تا گفته شود. بازسازی خانه خانوادگی که در طول فیلم جریان دارد، در همین نقطه معنای کامل‌تری پیدا می‌کند و به نشانه‌ای از بازسازی درونی نورا و اگنس تبدیل می‌شود.

در سکانس پایانی، نگاه ردوبدل‌شده میان نورا و گوستاو دیگر رنگ خواهش یا سلطه ندارد. نه نورا به‌دنبال تایید پدر است و نه گوستاو می‌خواهد کنترلی بر زندگی دخترانش داشته باشد. نورا و اگنس در نهایت به این آگاهی می‌رسند که می‌توانند حضور پدر را در زندگی‌شان بپذیرند، اما این‌بار بر اساس مرزهایی که خودشان تعیین می‌کنند. فیلم با یک نمای بی‌کلام تمام می‌شود؛ پایانی که نشان می‌دهد بعد از آن‌همه تنش و سکوتِ انباشته، حرف‌زدن دیگر ضرورتی ندارد. فیلم ساخته‌شده توسط گوستاو، در نهایت همان جرقه‌ای می‌شود که به دخترانش اجازه می‌دهد از زیر سایه سنگین او بیرون بیایند و مسیر مستقل خودشان را پیدا کنند.

همچنین بخوانید:

جادوی تدوین و فرم بصری

از نظر فنی، فیلم با دقت و وسواس ساخته شده است. تدوین الیویه بوگه کوته با کات‌های ناگهانی به سیاهی، حس ورق‌زدن فصل‌های یک رمان را منتقل می‌کند؛ انگار هر بخش از داستان، مکثی کوتاه برای نفس‌کشیدن و هضم اتفاقات است. درست است که این برش‌ها گاهی تماشاگر را برای لحظه‌ای از حال‌وهوای صحنه جدا می‌کنند، ولی در مجموع به فیلم ریتم می‌دهند و اجازه نخواهند داد تا روایتِ گفت‌وگومحور و طولانی آن فرسایشی شود. در کنار آن، فیلم‌برداری کاسپر توکسن بدون اغراق، فضایی صمیمی اما سنگین می‌سازد؛ فضایی که به‌جای جلب توجه، کاملا در خدمت شخصیت‌ها و داستان قرار دارد.

همچنین بخوانید:

آیا این فیلم ارزش دیدن دارد؟

بعد از بررسی و نقد فیلم Sentimental Value می‌توان فهمید که تری‌یر بیش از هر چیز درباره‌ رابطه میان زندگی و هنر حرف می‌زند؛ این‌که برای ساختن هنر جدی، باید زخم‌های زندگی را لمس کرد و گاهی فقط از مسیر هنر می‌توان فشارِ زیستن با این زخم‌ها را تحمل‌پذیر کرد. او نشان می‌دهد حتی از دل یک خانواده فروپاشیده هم می‌شود روایتی ساخت که ماندگار باشد و حرفی صادقانه درباره انسان و حافظه‌اش بگوید.

اگر به دنبال سینمایی هستید که ذهن شما را تا روزها پس از تماشا درگیر کند و به لایه‌های پنهان روابط انسانی نفوذ کند، دیدن این فیلم برای شما لذت‌بخش خواهد بود. این فیلم نه تنها یک درام خانوادگی، بلکه تاملاتی عمیق درباره هویت و حافظه است.

آیا فکر می‌کنید هنر واقعا می‌تواند زخم‌های قدیمی یک خانواده را التیام ببخشد یا مثل نورا معتقدید که برخی فاصله‌ها هرگز نباید پر شوند؟ خوشحال می‌شویم نگاه و تجربه شخصی‌تان را از تماشای این اثر در بخش نظرات بخوانیم.

دیدگاه های کاربران
هیچ دیدگاهی موجود نیست
پربازدیدترین مقالات
پربازدیدترین خبرها
جدیدترین اخبار