نقد سریال آلیس در سرزمین مرزی (فصل اول تا سوم)

علی کارگزار - انتشار: 14 مهر 1404 12:00
ز.م مطالعه: 6 دقیقه
پاراج-
نقد سریال آلیس در سرزمین مرزی (فصل اول تا سوم)

سریال ژاپنی «آلیس در سرزمین مرزی» (Alice in Borderland)، محصول نتفلیکس، از زمان انتشار خود در سال ۲۰۲۰، مخاطبان زیادی را در سراسر جهان مجذوب خود کرده است. این سریال که بر اساس مانگایی به همین نام اثر هارو آسو (Haro Aso) ساخته شده، با ترکیبی هوشمندانه از ژانرهای اکشن، علمی-تخیلی و هیجان روان‌شناختی، به سرعت به یکی از محبوب‌ترین درام‌های این پلتفرم تبدیل شد. داستان با محوریت آریسو، یک گیمر جوان و بی‌هدف، آغاز می‌شود که به همراه دو دوستش، کاروبه و چوتا، به طور ناگهانی خود را در نسخه‌ای متروک و وهم‌آور از توکیو می‌یابند. 

در این دنیای جدید که «سرزمین مرزی» نام دارد، آن‌ها برای زنده ماندن مجبور به شرکت در بازی‌های مرگباری می‌شوند که هر کدام با یک کارت بازی مشخص شده و تنها جایزه آن، تمدید موقت ویزای زندگی‌شان است. این سریال با ایده‌ی مرکزی «بازی برای بقا» که پیش از این در آثاری چون «بازی‌های گرسنگی»، «اسکویید گیم» و «اره» نیز دیده شده بود، تجربه‌ای منحصربه‌فرد و نفس‌گیر ارائه می‌دهد که تماشاگر را وادار می‌کند تا با شخصیت‌ها همراه شده و از خود بپرسد: در اوج ناامیدی و وحشت، مرز میان انسانیت و غریزه‌ی بقا کجاست؟.

سفر آریسو: از پوچی تا یافتن معنا در دل ویرانی

داستان سریال آلیس در سرزمین مرزی

یکی از قدرتمندترین جنبه‌های سریال، روند تحول و توسعه شخصیت اصلی، آریسو ریو هی (Arisu Ryohei)، با بازی کنتو یامازاکی است. در ابتدای داستان، آریسو جوانی بیکار، معتاد به بازی‌های ویدیویی و بدون هیچ هدف مشخصی در زندگی به تصویر کشیده می‌شود. خانواده‌اش او را یک انگل می‌دانند و خودش نیز از اعتماد به نفس پایین و ترسی عمیق از رها شدن رنج می‌برد؛ اما ورود به سرزمین مرزی، نقطه عطفی در زندگی اوست. این دنیای بی‌رحم، جایی که هوش و توانایی او در حل معماها به کلید بقا تبدیل می‌شود، به بستری جهت رشد شخصیتی او بدل می‌گردد.

با این حال، این مسیر رشد، مسیری مستقیم و هموار نیست. آریسو بارها با بحران‌های درونی مواجه می‌شود؛ به خصوص پس از مرگ دلخراش دوستانش، کاروبه و چوتا، در قسمت سوم فصل اول؛ این واقعه او را در ناامیدی عمیقی فرو می‌برد و با احساس گناه و بی‌ارزشی دست و پنجه نرم می‌کند؛ ولی آشنایی با اوساگی، دختری که به او کمک می‌کند تا ارزش زندگی خود را دوباره پیدا کند، جرقه‌ی جدیدی در وجودش روشن می‌کند. در طول دو فصل، ما شاهد هستیم که آریسو بارها در مواجهه با سختی‌ها و از دست دادن دوستان دیگرش، تا مرز تسلیم شدن پیش می‌رود؛ اما هر بار با کمک اطرافیان و خاطرات دوستان از دست رفته‌اش، دوباره برمی‌خیزد و مصمم‌تر از قبل به راه خود ادامه می‌دهد. این کشمکش‌های روانی، شخصیت او را بسیار واقعی و قابل همذات‌پنداری می‌کند و نشان می‌دهد که حتی فردی با مشکلات روحی عمیق نیز می‌تواند با وجود موانع، در نهایت به نسخه‌ی بهتری از خود تبدیل شود. در پایان فصل دوم، آریسو دیگر آن جوان ترسو و بی‌هدف نیست؛ او به فردی شجاع، مصمم تبدیل می‌شود.

بازی‌های مرگ؛ آزمونی برای هوش، جسم و انسانیت

بازی های آلیس در سرزمین مرزی

قلب تپنده‌ی «آلیس در سرزمین مرزی»، بازی‌های خلاقانه، پیچیده و بی‌رحمانه‌ی آن است. این بازی‌ها صرفاً چالشی برای زنده ماندن نیستند، بلکه هر کدام جنبه‌ای از وجود انسان را به آزمایش می‌گذارند. سازندگان سریال از یک سیستم هوشمندانه بر اساس کارت‌های بازی جهت دسته‌بندی و تعیین سطح دشواری بازی‌ها استفاده کرده‌اند که به داستان عمق می‌بخشد.

  • پیک (Spades): بازی‌های مبتنی بر قدرت بدنی و استقامت.

  • خشت (Diamonds): چالش‌هایی که هوش، منطق و توانایی حل معما را می‌سنجند.

  • گشنیز (Clubs): بازی‌های تیمی که نیازمند همکاری و اعتماد متقابل هستند.

  • دل (Hearts): بی‌رحمانه‌ترین نوع بازی‌ها که بر اساس خیانت، فریب و بازی‌های روانی طراحی شده‌اند و قلب تماشاگر را به درد می‌آورند.

این دسته‌بندی باعث می‌شود مخاطب با دیدن کارت هر بازی، پیشاپیش حس هیجان یا وحشت را تجربه کند و برای نوع خاصی از چالش آماده شود. این بازی‌ها به قدری جذاب و درگیرکننده طراحی شده‌اند که بیننده را به فکر فرو می‌برند و او را تشویق می‌کنند تا خود را جای شخصیت‌ها بگذارد و تصمیم‌های آن‌ها را تحلیل کند.

همچنین بخوانید:

آینده‌ای نامعلوم پس از پایان بازی‌ها؛ نگاهی به فصل سوم

آینده سریال آلیس در سرزمین مرزی

فصل دوم سریال با اقتباس کامل از داستان مانگا، به نوعی داستان آریسو و اوساگی را به پایان رساند و مشخص کرد که سرزمین مرزی، در واقع یک برزخ یا تجربه‌ی نزدیک به مرگ برای قربانیان یک حادثه‌ی سقوط شهاب‌سنگ در شیبویا بوده است؛ با این وجود، سریال با یک داستان عمدتاً اورجینال برای فصل سوم بازگشته است که ماجرا را وارد مرحله‌ی جدیدی می‌کند.

در فصل سوم، مدتی از وقایع گذشته و آریسو و اوساگی در دنیای واقعی با یکدیگر زندگی می‌کنند. آریسو که خاطرات مبهمی از گذشته دارد، در یک مرکز مشاوره برای کمک به افراد آسیب‌دیده کار می‌کند؛ اما سرزمین مرزی و شهروندان مرموزش هنوز با او کار دارند. شخصیت جدیدی به نام ریوجی ماتسویاما (Ryuji Matsuyama)، محققی که روی تجربیات مشترک بازماندگان تحقیق می‌کند، اوساگی را می‌رباید تا آریسو را به سرزمین مرزی بازگرداند. این فصل با معرفی شخصیت جدیدی به نام «نگهبان» (The Watchman) با بازی کن واتانابه، لایه‌ی جدیدی به سریال اضافه می‌کند. این شخصیت که خود را یک «سایکوپمپ» (راهنمای ارواح به جهان پس از مرگ) معرفی می‌کند، نه خداست و نه جوکر؛ او صرفاً از این بازی‌ها جهت سرگرم کردن خود و به تعویق انداختن مرگش استفاده می‌کند و آریسو را در برابر یک انتخاب نهایی قرار می‌دهد: زندگی یا مرگ. 

پایان‌بندی تکان‌دهنده‌ی فصل سوم و مرگ آریسو در دنیای واقعی، در حالی که اوساگی زنده می‌ماند، داستانی تلخ و شیرین را رقم می‌زند؛ با این حال، با بررسی سریال Alice in Borderland 2025 متوجه خواهیم شد که این پایان ماجرای سرزمین مرزی نیست؛ صحنه‌ی پایانی با معرفی شخصیتی جدید به نام «آلیس» در لس‌آنجلس، به وضوح به گسترش این دنیا و احتمالاً معرفی قهرمانان و نسخه‌های جدیدی از سرزمین مرزی در آینده اشاره دارد.

جمع‌بندی نهایی: آیا «آلیس در سرزمین مرزی» ارزش تماشا دارد؟

در نقد سریال آلیس در سرزمین مرزی، تلاش کردیم جنبه‌های مختلف این اثر را بررسی کنیم. این سریال با موفقیت یک داستان بقای پرتعلیق را با کاوش عمیق در روانشناسی شخصیت‌ها و مفاهیمی چون معنای زندگی، ناامیدی و ارزش روابط انسانی ترکیب می‌کند. بازی‌های مرگبار و خلاقانه، مخاطب را تا آخرین لحظه درگیر نگه می‌دارند و تحول شخصیتی آریسو از یک فرد بی‌هدف به قهرمانی مصمم، هسته‌ی عاطفی قدرتمندی به داستان می‌بخشد؛ اگرچه ضعف‌هایی در شخصیت‌پردازی‌های متناقض در برخی کاراکترهای فرعی یا خشونت افسارگسیخته وجود دارد، اما نقاط قوت سریال به مراتب بیشتر است. فصل دوم با ریسک‌های بالاتر و شخصیت‌های جذاب‌تر، هیجان را به اوج می‌رساند و فصل سوم با گسترش جهان داستان، دریچه‌ای نو به سوی آینده‌ی این مجموعه باز می‌کند.

«آلیس در سرزمین مرزی» اثری است که شما را به فکر فرو می‌برد، احساساتتان را برمی‌انگیزد و تا مدت‌ها پس از تماشای آن، در ذهن شما باقی می‌ماند. این سریال برای علاقه‌مندان به داستان‌های بقا، هیجان روان‌شناختی و درام‌های شخصیت‌محور، یک انتخاب عالی و تجربه‌ای فراموش‌نشدنی خواهد بود. اگر به دنبال سریالی هستید که هم شما را سرگرم کند و هم به چالش بکشد، قطعاً تماشای آن را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

آیا شما این سریال را تماشا کرده‌اید؟ نظر شما درباره‌ی بازی‌ها، شخصیت‌ها و پایان‌بندی آن چیست؟ خوشحال می‌شویم دیدگاه‌های خود را در بخش نظرات با ما و دیگر علاقه‌مندان این سریال به اشتراک بگذارید. 

دیدگاه های کاربران
هیچ دیدگاهی موجود نیست
پربازدیدترین مقالات
پربازدیدترین خبرها
جدیدترین اخبار