بهترین سریال های ژاپنی؛ مجموعه های سریالی سرزمین آفتاب

اگر اهل فیلم و سریال باشید، احتمالاً هالیوود و درامهای کرهای بخش زیادی از لیست تماشای شما را اشغال کردهاند. اما صبر کنید! دنیای بهترین سریال های ژاپنی چیزی فراتر از یک سرگرمی ساده است.از درامهای احساسی و رازآلود گرفته تا داستانهای علمیتخیلی و تاریخی، این سریالها بهگونهای ساخته شدهاند که شما را کاملاً در دنیای خود غرق میکنند. نکتهی جالب اینجاست که برخلاف برخی سریالهای غربی که گاهی بیجهت کشدار میشوند، سریال های ژاپنی معمولاً کوتاه، متمرکز و پر از داستانهای قوی و شخصیتهای بهیادماندنی هستند.
بهترین سریال های ژاپنی
در ادامه، لیستی از بهترین سریال های ژاپنی را معرفی میکنیم که هرکدام بهشکلی خاص و منحصربهفرد، مخاطبان را غافلگیر کردهاند. اگر به دنبال تجربهای متفاوت در دنیای سریالها هستید، این لیست را از دست ندهید!
گاهی برای به دست آوردن افتخار باید از خیلی چیزها گذشت، حتی از خود و گذشته.
خیابانهای بارانی کاموروچو، جایی که احترام با خون نوشته میشود، کازوما کیریو انتخاب سختی دارد. او یکی از جنگجویان وفادار یاکوزا است، مردی که با اصول و شرافتی که در این دنیای بیرحم کمیاب شده، زندگی میکند. اما وقتی به جنایتی متهم میشود که مرتکب نشده، برای نجات دوستش آکیرا نیشیکییاما، تصمیمی میگیرد که مسیر زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد. دوازده سال زندان، به امید اینکه وقتی بازمیگردد، همه چیز سر جای خود باشد. اما اینجا توکیو است، جایی که وفاداری مفهومی متزلزل دارد. در سال ۲۰۰۵، وقتی کیریو آزاد میشود، متوجه میشود که دنیای او تغییر کرده، دشمنانش قدرت گرفتهاند، و گذشتهای که برای حفظ آن جنگیده بود، به کابوسی بدل شده است.
اگر فکر میکنید این فقط یک اقتباس ساده از یک بازی ویدئویی است، سخت در اشتباهید. برخلاف بازی که ترکیبی از درام، طنز و اکشن بود، سریال کاملاً در فضایی جدی و پرتنش پیش میرود.
سایت اینترنتی IGN به نقد از این سریال نوشت:
تمام نکات مثبتی که در مورد این اقتباس وجود دارند، نمیتوانند باعث شوند که تماشای آن را توصیه کنم. سریال مثل یک اژدها: یاکوزا، بیشتر حال و هوای یک سریال پسزمینهای را دارد—یعنی حتی اگر سرتان را برگردانید، چیز مهمی را از دست نخواهید داد، اما در عین حال هیچ اتفاقی هم آنقدر جذاب نیست که تمرکز شما را کاملاً درگیر کند.



حقیقت در اعماق تاریگیها پنهان شده؛ برای یافتنش به یک چیز نیاز است، ذهنی بیرحم و بیاحساس.
در توکیوی مدرن، شهری که پشت نئونهای رنگارنگش اسراری تاریک پنهان شده، سارا "شرلوک" شلی فوتابا زنی است که هرگز با قواعد بازی نمیکند. او عجیب، سرد و بیتفاوت است، اما ذهنی دارد که جزئیاتی را میبیند که هیچکس دیگر قادر به درک آن نیست. در سوی دیگر، دکتر واتسون تاچیبانا، جراح ارتشی که پس از بازگشت از سوریه تلاش میکند دوباره در زندگی عادی جا بیفتد، ناخواسته درگیر دنیای پیچیده شرلوک میشود. این دو زن، که در نگاه اول هیچ شباهتی به هم ندارند، به تیمی غیرمنتظره تبدیل میشوند و با نبوغ، منطق و البته کمی بیرحمی، معماهای جنایی را یکی پس از دیگری حل میکنند.
شاید انتظار نداشتید که در لیست سریال های ژاپنی، با یک شرلوک دیگر روبهرو شوید. و البته، میدانید که اقتباس از شرلوک هولمز کم نیست، اما این فیلم، مسیر متفاوتی را انتخاب کرده است. برای اولین بار، هم شرلوک و هم واتسون زن هستند، تغییری که نهتنها داستان را تازه و متفاوت کرده، بلکه روایتی امروزیتر و جسورانهتر ارائه داده است. و البته، اگر فکر میکنید این فقط یک شرلوک هولمز ژاپنی است، سخت در اشتباهید! سریال به جای اینکه صرفاً داستانهای کلاسیک را بازگو کند، آنها را با فضای مدرن ژاپن ترکیب کرده و یک دنیای کاملاً جدید ساخته است.
در سایت روتنتومیتوز بینندگان امتیاز 61 درصدی و منتقدین این سایت امتیاز 100 درصدی به این فیلم دادهاند.
شاید زمانی که میگوییم سریالهای ژاپنی اولین چیزی که به ذهنتان برسد، انیمهها و یا یک سریال ژاپنی تاریخی باشد، ولی باید گفت که سینمای ژاپن در ژانرهای متفاوت نیز توانسته مهارت خود را نشان دهد، بخصوص سریال های پلیسی.
در دل شلوغیهای توکیو، جایی هست که پروندههای فراموششده در سکوت خاک میخورند و عدالت، در میان کاغذهای کهنه و مهرهای بایگانیشده، نفسهای آخرش را میکشد. اما کارآگاه سنجو هیداکا مردی نیست که با فراموشی کنار بیاید. ده سال پیش، پروندهای که باید بسته میشد، هنوز زخمهایش را روی او باقی گذاشته است. حالا، با پیوستن کارآگاه توشیکی فووا، جوانی که آینده را در دادهها و تحلیلها میبیند، این دو نفر تیمی نامتعارف تشکیل میدهند. یکی تجربه را در گذشته جستجو میکند، دیگری در الگوریتمها و ردپای دیجیتال.
برخلاف سریالهای پلیسی که معمولاً یک نابغه همهچیزدان را در مرکز داستان قرار میدهند، اینجا دو دنیای متفاوت در برابر هم قرار گرفتهاند: روشهای قدیمی مقابل تکنولوژی مدرن، حس ششم یک پلیس کهنهکار مقابل تحلیلهای منطقی و دادهمحور. اما شاید جالبترین نکته این باشد که بخش «اوکورا» اصلاً وجود خارجی ندارد! این نام ساخته شده تا نمادی از عدالتهای فراموششده باشد، جایی که پروندهها در کشوها میمانند و خاطرات در ذهن کارآگاهان زنده میمانند. این سریال فقط درباره جنایتهای حلنشده نیست؛ بلکه درباره کارآگاهانی است که خودشان هم به نوعی در گذشته گم شدهاند.
یوسوکه نوگی، کارمند یک شرکت تجاری بزرگ، روزی از خواب بیدار میشود و میفهمد که ۹۰ میلیون دلار از حساب شرکتش به اشتباه به یک حساب ناشناس در جمهوری بالکا منتقل شده است. برای نجات موقعیتش، او به این کشور خیالی در آسیای مرکزی سفر میکند، اما چیزی که انتظار دارد، یک پرونده مالی پیچیده است، نه کابوسی پر از خیانت، فرار و زنده ماندن در بیابانی بیرحم. او که در میانه یک بازی مرگبار گرفتار شده، ناگهان متوجه میشود که پایش به سازمان تروریستی مرموزی به نام «تنت» باز شده است. حالا او نهتنها باید پول را پس بگیرد، بلکه باید از میان خیانتهای پنهان، دشمنان ناشناس و نقشههایی که فراتر از تصورش هستند، زنده بیرون بیاید.
بعضی سریالها صرفاً برای سرگرمی ساخته میشوند، اما این یکی پا را فراتر گذاشته است."زنده" یک سریال جاسوسی و ماجراجویی است که از همان قسمت اول، مخاطب را با تعلیقهای غیرمنتظرهاش درگیر میکند. چیزی که این سریال را متفاوت میکند، لوکیشنهای متنوع و سینمایی آن است. مغولستان، ژاپن و البته جمهوری خیالی بالکا، دنیایی کاملاً واقعی و ملموس را خلق کردهاند که از درامهای معمولی ژاپنی یک سر و گردن بالاتر است. نکته جالب دیگر این است که داستان از نظر منطقی بسیار دقیق طراحی شده و تصمیمات شخصیتها آنقدر هوشمندانه است که مخاطب هرگز احساس نمیکند با یک داستان غیرواقعی طرف است. این سریال ژاپنی جدید مناسب کسانی است که به داستانهای پیچیده و رازآلود علاقه دارند.
گاهی برای نجات آینده، باید به گذشتهای که از آن گریختهایم بازگردیم.
در جهانی که نینجاها دیگر افسانهای فراموششده به نظر میرسند، خانواده تاوارا آخرین بازماندگان این میراث قدیمی هستند. اما آنها سالهاست که زندگی نینجایی را کنار گذاشته و در ظاهر، خانوادهای کاملاً عادی به نظر میرسند. هارو تاوارا، پسر بزرگ خانواده، که زمانی یک نینجای افسانهای بود، حالا زندگی بیسر و صدایی را دنبال میکند و از گذشته فرار کرده است. اما وقتی تهدیدی مرموز، امنیت کشور را به خطر میاندازد، خانواده تاوارا مجبور میشوند دوباره به مهارتهای قدیمی خود روی آورند. در این میان، هر یک از اعضای خانواده نهتنها باید با دشمنان بیرونی، بلکه با رازهای پنهان و زخمهای گذشته خود نیز روبهرو شوند.
یکی از جالبترین نکات این سریال، شخصیت تاکی تاوارا، مادربزرگ خانواده، است که برخلاف تصور، نهتنها نقشی حاشیهای ندارد، بلکه با موهای قرمزش و علاقه عجیبش به خواندن مجلات بزرگسالان، کمی فراتر از کلیشههای معمول مادربزرگهای داستانی میرود! در بین بهترین سریال های ژاپنی، این سریال از آن دسته آثاری است که شمارا برای دیدن قسمت بعدی ممکن است شب بیدار نگه دارد و حتی بعد از اتمام سریال تا مدتها ذهنتان را درگیر خواهد کرد.
سایت DECIDER این سریال را اینگونه نقد کرد:
سریال خاندان نینجاها با ارائه تعلیقی مرموز، شخصیتهای قوی و صحنههای تأثیرگذار، نوید یک داستان جذاب را میدهد. اگرچه هنوز زود است که بگوییم سریال تا انتها موفق خواهد بود یا نه، اما اپیزود آغازین حداقل کافیست تا تماشاگران را برای ادامه کنجکاو نگه دارد.



یوسوکه اورامشی، نوجوانی سرکش و بیپروا که به نظر میرسد دنیا برای او ارزشی ندارد، ناگهان در موقعیتی قرار میگیرد که هیچکس انتظارش را ندارد: او جان خود را فدا میکند تا کودکی را از مرگ نجات دهد. اما این اقدام قهرمانانه، پایانی برای زندگیاش نیست، بلکه آغازی بر مسیری کاملاً جدید است. بوتان، راهنمای دنیای ارواح، به او میگوید که مرگش چنان غیرمنتظره بوده که هیچجایی در برنامههای جهان پس از مرگ برایش در نظر گرفته نشده است! به او فرصتی داده میشود تا دوباره زنده شود، اما تنها در صورتی که مأموریت جدیدش را بپذیرد: او باید «کارآگاه ارواح» شود و از دنیای انسانها در برابر موجودات ماورایی محافظت کند.
حالا بیایید کمی از جزئیات جالب این اقتباس لایو-اکشن بگوییم. اول از همه، اگر از طرفداران قدیمی انیمه باشید، احتمالاً متوجه تغییری در سن یوسوکه شدهاید؛ او در نسخه اصلی ۱۴ ساله بود، اما در این سریال ۱۷ ساله است. شاید این تغییر برای باورپذیرتر شدن شخصیت او در یک دنیای زنده اتفاق افتاده باشد. اما نکته جالبتر، صحنهای است که راننده کامیونی که باعث مرگ یوسوکه میشود، رادیو را روشن میکند و آهنگ "Hohoemi no Bakudan" (بمب لبخند) از انیمهی کلاسیک سال ۱۹۹۲ پخش میشود! این اثر، یکی از بهترین سریال های ژاپنی مدرسه ای است که با تلفیق ژانرهای مختلفی مثل علمیتخیلی و فانتزی تجربهای بینظیر را به مخاطبان القا میکند.
طبق آماری که در سایت روتنتومیتوز ثبت شده این سریال امتیاز 82 درصدی را از سوی بینندگان و منتقدین این سایت کسب کرده است.



اعتماد مثل شیشه است؛ وقتی شکست، دیگر هیچوقت مثل قبل نمیشود.
در شهری که هیچچیز رایگان نیست، هریسون یاماناکا و گروهش تصمیم میگیرند که از همان قواعدی که دنیا را به نفع ثروتمندان میچرخاند، علیه خودشان استفاده کنند. آنها یک نقشه بزرگ در سر دارند: جعل مالکیت یک ملک میلیاردی و فروش آن به خریداران بیخبر. تاکومی تسوجیموتو، تازهواردی که انگیزههای مبهمی دارد، به این تیم میپیوندد و همه چیز پیچیدهتر میشود. در این دنیای پر از قراردادهای جعلی و وعدههای پوشالی، تنها یک اشتباه کافی است تا از یک زندگی لوکس به پشت میلههای زندان یا حتی چیزی بدتر سقوط کنند. اما وقتی پای میلیاردها ین در میان باشد، آیا ارزشش را ندارد که کمی خطر کنند؟ یا شاید هم بازیگر اصلی این کلاهبرداری، خودش قربانی یک نقشه بزرگتر است؟ در دنیای خلافکاران حرفهای، مرز بین شکارچی و شکار، آنقدر باریک است که با یک اشتباه ساده میتواند جابهجا شود.
اما بیایید نگاهی بیندازیم به جزئیاتی که فقط چشمان تیزبین آنها را میبینند. این سریال ژاپنی از یک رمان معروف اقتباس شده، اما چیزی که جالب است، نحوه استفاده از لوکیشنهاست. مثلاً، صحنهای که یک معامله بزرگ در یک هتل لوکس توکیو انجام میشود، در واقع در هتل کنراد اوساکا فیلمبرداری شده است! اشتباهی که طرفداران دقیق، خیلی زود متوجه شدند. از طرفی، سریال پر از نمادها و اشارههای پنهانی است که برخی از آنها مستقیماً به تاکتیکهای واقعی کلاهبرداران حرفهای در ژاپن اشاره دارند. نتفلیکس این سریال را در ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۴ منتشر کرد و با توجه به محبوبیت داستانهای کلاهبرداری در سالهای اخیر، استقبال خوبی هم از آن شد. اگر دنبال داستانی هوشمندانه، پر از نقشههای پیچیده و لحظاتی پر از تعلیق هستید، این یکی را نباید از دست بدهید.
در توکیو، ریوهی آریسو، جوانی بیهدف و عاشق بازیهای ویدئویی، همراه با دوستانش کاروبه و چوتا، ناگهان خود را در نسخهای خالی و متروک از شهر مییابند. برای زنده ماندن، آنها مجبور به شرکت در بازیهای مرگباری میشوند که هر کدام درجه سختی متفاوتی دارند و با کارتهای بازی نشان داده میشوند. در این مسیر، آریسو با یوزوها اوساکی، دختری مستقل و ماهر در بقا، آشنا میشود. آنها با هم تلاش میکنند تا رازهای این دنیای بیرحم را کشف کنند و راهی برای بازگشت به زندگی عادی بیابند.
شاید جالب باشد بدانید که نام شخصیتها اشارههای مستقیمی به داستان «آلیس در سرزمین عجایب» دارد؛ برای مثال، آریسو در واقع تلفظ ژاپنی نام آلیس است و اوساکی در ژاپنی به معنای خرگوش است، که به خرگوش سفید در داستان اصلی اشاره دارد. این سریال تا حدودی در دسته سریال های ژاپنی عاشقانه نیز قرار میگیرد، چون بهجز نشان دادن معنای زندگی، قسمتی از داستان به عشق میپردازد و نشان میدهد که تا چه حد میتوان به خاطر عشق از خود گذشتگی کرد.
سایت chicagofilmscene در نقد این سریال نوشت: مطمئن نیستم چقدر از این سریال در لوکیشنهای واقعی فیلمبرداری شده، ولی واقعاً خوب کار کردهاند که توکیو رو خالی نشون بدن. این منو به یاد صحنههای آغازین در "28 روز بعد" مینداخت که جیم در لندن مرده میگرده. این یه لحظه فوقالعاده قدرتمنده، و اینجا در سریال آلیس در سرزمین مرزی به طرز شگفتانگیزی همون حس رو ایجاد کرده، شاید حتی بهتر.



در دنیایی که دروغها حقیقت را میپوشانند، صداقت گرانبهاترین دارایی است.
در این سریال، ناو کانزاکی، دانشجوی سادهلوح و صادقی است که ناگهان بستهای حاوی 100 میلیون ین و دعوتنامهای برای شرکت در «بازی دروغین» دریافت میکند. در این بازی مرموز، شرکتکنندگان تشویق میشوند تا با فریب و نیرنگ، پول یکدیگر را به دست آورند و بازندهها باید بدهیهای سنگینی را متحمل شوند. ناو که در اولین دور بازی توسط معلم سابقش فریب میخورد، به کمک شینیچی آکیاما، یک کلاهبردار نابغه، روی میآورد. آنها با همکاری یکدیگر، در مراحل مختلف بازی شرکت میکنند و سعی دارند نه تنها خود را از بدهی نجات دهند، بلکه دیگر شرکتکنندگان را نیز از این چرخه بیپایان فریب و بدهی رها سازند.
این سریال در سال 2007 بهصورت یک درام تلویزیونی ژاپنی پخش شد و به دلیل استقبال بینظیر، فصل دوم آن در سال 2009 و فیلم سینمایی «بازی دروغین: مرحله نهایی» در سال 2010 منتشر شد. جالب است بدانید که این سریال بر اساس مانگایی به همین نام ساخته شده و در سال 2014 نیز یک اقتباس کرهای از آن تولید شده است. همچنین، در سال 2021، سریال کرهای «بازی مرکب» با الهام از «بازی دروغین» ساخته شد و به موفقیت جهانی دست یافت. در بین سریال های ژاپنی، این سریال با ترکیب عناصر روانشناختی و معمایی، مخاطبان را به دنیایی پر از فریب و استراتژی میبرد و نشان میدهد که چگونه صداقت و اعتماد میتوانند در میان دریایی از دروغها و نیرنگها، راه نجات باشند.



در گذر زمان، نخستین عشق همچون نغمهای در دل باقی میماند و هرگز فراموش نمیشود.
در اواخر دهه ۱۹۹۰، یا نوگوچی و هارومیچی نامیکی به عنوان نوجوانانی پرشور، عشقی پاک و بیپیرایه را تجربه میکنند. با گذشت سالها و تغییر مسیر زندگی، سرنوشت آنها را از هم جدا میکند. یا که آرزوی مهماندار شدن داشت، دچار حادثهای میشود که رؤیاهایش را تحتتأثیر قرار میدهد. هارومیچی نیز که خلبان نیروی هوایی ژاپن بود، مسیر حرفهایاش تغییر میکند. پس از ۱۵ سال، این دو دوباره با یکدیگر روبهرو میشوند و تلاش میکنند تا از طریق خاطرات مشترک، شعلههای نخستین عشق خود را بازافروزند.
جالب است بدانید که این سریال از دو ترانه معروف هیکارو اوتادا به نامهای «First Love» و «Hatsukoi» الهام گرفته است. در طول داستان، اشارات متعددی به اشعار و عناوین این ترانهها دیده میشود که پیوندی زیبا بین موسیقی و روایت ایجاد کرده است. همچنین، خواهر هارومیچی در سریال ناشنواست و تنها از طریق زبان اشاره ارتباط برقرار میکند، که بُعدی احساسی و انسانی به داستان افزوده است. این سریال در ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲ توسط نتفلیکس منتشر شد و با استقبال گستردهای روبهرو شد. سریال عشق اول، یکی از تحسین شده ترین سریال های ژاپنی عاشقانه است که طرفداران زیادی دارد.
سخن پایانیبهترین سریال های ژاپنی، چیزی فراتر از سرگرمی سادهاند؛ آنها درونمایهای از فرهنگ، احساس و داستانهایی دارند که ذهن را درگیر و قلب را تسخیر میکنند. از معماهای پیچیده گرفته تا عشقهای فراموشنشدنی، از خیانتهای نفسگیر تا وفاداریهایی که مرزهای زمان را در هم میشکند. هر یک از این داستانها، تکهای از دنیای ژاپن را به نمایش میگذارند؛ دنیایی که هم سنتی است و هم مدرن، هم آرامشبخش و هم پر از هیجان.