نقد فیلم غریزه؛ وعده عاشقانه‌ای پرکشش در دل دهه چهل

علی کارگزار - انتشار: 13 آبان 1404 12:00
ز.م مطالعه: 6 دقیقه
پاراج-
نقد فیلم غریزه؛ وعده عاشقانه‌ای پرکشش در دل دهه چهل

فیلم «غریزه» به کارگردانی سیاوش اسعدی، چهارمین اثر اوست که در اواخر دهه ۴۰ خورشیدی می‌گذرد و با فضاسازی‌های زیبا و تصویربرداری چشم‌نواز در شمال کشور، روایتگر یک عشق پرتنش است. این فیلم در جشنواره فجر ۱۴۰۳ نمایش داده شد و بازخوردهای متناقضی دریافت کرد؛ برخی آن را اثری پخته و خوش‌ساخت دانستند، در حالی که دیگران از روایت کند و شخصیت‌پردازی سطحی آن انتقاد کردند. بازی امین حیایی، پانته‌آ پناهی‌ها و ژاله صامتی در کنار دو چهره جدید، جلوه‌ای خاص به فیلم داده و تولید پرهزینه آن در لوکیشن‌های متنوع، نشان از جاه‌طلبی سازندگان دارد. در این مطلب نگاهی عمیق تر به این اثر خواهیم داشت و به نقد فیلم غریزه از ابعاد مختلف خواهیم پرداخت.

فضاسازی چشم‌نواز و ادای دین به سینمای کلاسیک؛ دهه ۴۰ با رنگ و بوی هالیوود

یکی از برجسته‌ترین قوت‌های فیلم «غریزه»، تسلط سیاوش اسعدی بر جنبه‌های تکنیکی سینما است؛ از طراحی صحنه و قاب‌بندی‌های دقیق گرفته تا استفاده هنرمندانه از رنگ، نور و مناظر طبیعی شمال کشور که به فیلم جلوه‌ای چشم‌نواز بخشیده است. این مهارت‌ها، هرچند فضایی سینمایی و خوش‌کیفیت ایجاد می‌کنند، اما به‌شدت تحت‌تاثیر سینمای وسترن و نئو وسترن هالیوود هستند. بهره‌گیری از آکسسوار قدیمی، لوکیشن‌های دهه ۴۰ و پوسترهای فیلم های وسترن، به اثر حال‌وهوایی هالیوودی داده است؛ ولی به باور برخی منتقدان، این ظاهر پرزرق‌وبرق نتوانسته ضعف‌های درونی و خلا روایی فیلم را پنهان کند.

نقد داستان فیلم غریزه؛ ریتمی آهسته که صندلی سینما را به کلاس صبر بدل می‌کند

نقد داستا فیلم ایرانی غریزه

بزرگ‌ترین ضعف فیلم «غریزه» در ساختار و روایت آن نهفته است؛ جایی که جذابیت بصری فیلم زیر سایه ریتمی کند و روایت بی‌جان قرار می‌گیرد. فیلم با وعده یک عاشقانه پرکشش آغاز می‌شود، ولی به تدریج از درون تهی خواهد شد و دو سوم ابتدایی آن صرف نمایش روابط سطحی و احساسات نوجوانانه شخصیت‌ها می‌شود. این بخش نه تنها پیش‌برنده داستان نیست، بلکه به دلیل کندی بیش از حد و تکرار موقعیت‌ها، تماشاگر را خسته می‌کند و به گفته برخی منتقدان، صندلی سینما را به کلاس صبر بدل می‌سازد.

در ادامه، یک‌سوم پایانی فیلم با ریتمی ناگهانی و شتاب‌زده پیش می‌رود و گره‌های داستانی بی‌مقدمه گشوده می‌شوند؛ این تغییر ریتم هرچند می‌تواند در ظاهر تنش‌زا باشد، اما عملا انسجام اثر را از بین می‌برد و دوپارگی ساختاری فیلم را آشکار می‌کند. نتیجه آن است که «غریزه» با وجود فرم چشم‌نواز و تکنیک حرفه‌ای، در روایت داستانی خود از هماهنگی و توازن لازم بی‌بهره می‌ماند.

همچنین بخوانید:

وقتی ایده قربانی روایت می‌شود

یکی دیگر از نقدهایی که به فیلم غریزه وارد است منسجم نبودن روایت است. فیلم غریزه مثل تابلویی به‌نظر می‌رسد که قابش از خود تصویر چشمگیرتر است. سیاوش اسعدی ایده‌ای ساده و در عین حال حساس را انتخاب کرده، ولی آن‌قدر در جزئیات و حواشی غرق می‌شود که هسته اصلی روایت از نفس می‌افتد. آنچه می‌توانست به یک درام منسجم و پرکشش بدل شود، در میانه راه به تکرار موقعیت‌ها و احساسات سطحی می‌رسد. این افراط در پرداخت ظواهر باعث می‌شود فیلم از درون تهی به‌نظر برسد و تعلیق بالقوه‌اش زیر لایه‌ای از ریتم کند و صحنه‌های بی‌اثر دفن شود.

در مقابل، پایان فیلم ناگهان روزنه‌ای از زندگی به این ساختار خسته می‌دمد. نیم ساعت پایانی، با گشودن روایتی پنهان، تماشاگر را شگفت‌زده می‌کند و نشان می‌دهد اسعدی هنوز در طراحی نقطه اوج تبحر دارد. با این وجود، این غافلگیری دیرهنگام بیشتر شبیه آخرین جرقه پیش از خاموشی است؛ چون راه رسیدن به آن آنقدر طولانی، ناهموار و پر از مکث بوده که اثرگذاری نهایی‌اش کاهش یافته است؛ غریزه در نهایت می‌درخشد، ولی در لحظه‌ای که دیگر خیلی دیر شده است.

همچنین بخوانید:

سایه‌ها و بازتاب‌ها؛ وقتی ارجاع به سینما از معنا تهی می‌شود

فیلم غریزه در لایه‌های پنهان خود گفت‌وگویی خاموش با تاریخ سینما دارد، ولی این گفت‌وگو نه از سر تقلید بلکه از جنس دلدادگی بی‌مهار است؛ دلدادگی‌ای که گاه اجازه نمی‌دهد فیلم هویت مستقل خود را بسازد. اسعدی در طراحی میزانسن و نوشتن دیالوگ‌ها از جهان سینمای کلاسیک الهام گرفته، اما این تاثیرپذیری همیشه در خدمت روایت قرار نمی‌گیرد و گاه به شکلی تزئینی ظاهر می‌شود. نتیجه آن است که برخی لحظات فیلم بیش از آنکه از دل داستان برخیزند، یادآور سکانس‌هایی آشنا از فیلم‌های محبوب گذشته‌اند.

در بخش گفت‌وگوها، زبان شخصیت‌ها میان شعر و واقعیت سرگردان می‌ماند. شخصیت پدر، با لحن پرطمطراق و جملات سنگین، گویی از دنیایی دیگر آمده و به همین دلیل از بستر روایی فیلم جدا می‌شود؛ حتی شخصیت دباغ، با وجود دیالوگ‌های پرقدرت، از منطق زبانی و موقعیتی خود فاصله می‌گیرد و همین ناهماهنگی، طبیعی بودن جهان داستان را تضعیف می‌کند؛ در این میان، رابطه دو نوجوان که باید محور عاطفی اثر باشد، به‌درستی شکل نمی‌گیرد و بیشتر به مونتاژی از لحظه‌های پراکنده شباهت دارد تا پیوندی واقعی و باورپذیر؛ در نتیجه حس و منطق در کنار هم نمی‌نشینند و در نهایت، فیلم در بیان عاطفه‌ای که مدعی آن است، کم‌جان می‌ماند.

درخشش موسیقی و فیلم‌برداری فیلم غریزه

نکات تکنیکی فیلم غریزه

در میان ضعف‌های روایی غریزه، جنبه‌های تکنیکی فیلم به‌ویژه موسیقی و فیلم‌برداری، برجسته‌ترین نقاط قوت آن محسوب می‌شوند. موسیقی متن اثر که توسط فرزین قره‌گوزلو، آهنگساز باتجربه و خوش‌ذوق ساخته شده، با ترکیب سازهایی چون ماندولین و ارکستر زهی، فضای شاعرانه و نوستالژیکی به فیلم بخشیده است. این موسیقی نه‌تنها همراه روایت به‌نظر می‌رسد، بلکه گاه به عنصری مستقل و تاثیرگذار تبدیل می‌شود. تم موسیقی در هماهنگی کامل با فضای ییلاقی و روستایی فیلم شکل گرفته و در لحظاتی خاص، با استفاده از قطعات فیلم‌های قدیمی، به علاقه سینمایی شخصیت کامران نیز ارجاع می‌دهد.

در کنار موسیقی، فیلم‌برداری علی قاضی نیز سهم بزرگی در خلق فضای بصری دل‌نشین فیلم دارد. قاب‌بندی‌های دقیق، نورپردازی طبیعی و استفاده موثر از لوکیشن‌های شمال کشور، به بازآفرینی حال‌وهوای دهه ۴۰ کمک و حس نوستالژیک و شاعرانه اثر را تقویت کرده‌اند؛ در نهایت، می‌توان گفت موسیقی و فیلم‌برداری غریزه با کیفیت حرفه‌ای خود توانسته‌اند فیلم را از سقوط کامل در دام روایت ضعیف نجات دهند.

نظرات درباره فیلم غریزه

این فیلم سینمایی، از زمان اکران، واکنش‌های دوگانه‌ای را برانگیخته است؛ عده‌ای آن را به‌دلیل مناظر زیبا، حال‌وهوای شاعرانه و نمایش احساسات لطیف نوجوانی تحسین کرده‌اند؛ در حالی که گروهی دیگر به‌شدت منتقد آن بوده و اثر را به دلیل مضامین جنسی ضمنی، اتهام ترویج کودک‌همسری و عبور از مرزهای اخلاقی نکوهش کرده‌اند؛ حتی برخی روان‌شناسان با نگرانی از عادی‌سازی روابط عاطفی زودهنگام و آسیب‌های احتمالی روانی و خانوادگی ناشی از آن سخن گفته‌اند. 

این دوگانگی دیدگاه‌ها نشان می‌دهد که «غریزه» توانسته است مرزهای عرفی و اخلاقی جامعه را به چالش بکشد و به اثری بحث‌برانگیز بدل شود که قضاوت نهایی درباره آن بیش از هر چیز به زاویه نگاه و نظام ارزشی مخاطب بستگی دارد.

خوش‌نما اما کم‌جان؛ ارزش تماشا در گرو سلیقه

فیلم غریزه ساخته سیاوش اسعدی، اثری است که تضاد میان فرم چشم‌نواز و محتوای کم‌جان در آن به‌وضوح دیده می‌شود. فضاسازی‌های دقیق دهه ۴۰، مناظر زیبای شمال، موسیقی شاعرانه فرزین قره‌گوزلو و فیلم‌برداری حرفه‌ای، از نقاط قوت فیلم‌اند؛ اما روایت کند، شخصیت‌پردازی سطحی، دیالوگ‌های اغراق‌آمیز و نبود ارتباط میان کاراکترها باعث می‌شوند جذابیت اثر کاهش یابد.

با وجود تلاش اسعدی جهت خلق درامی عاشقانه و شاعرانه، فیلم در بخش روایی از انسجام و عمق لازم برخوردار نیست و بیش از آنکه در ذهن بماند، به تجربه‌ای خوش‌نما اما زودگذر تبدیل می‌شود؛ تجربه‌ای که ارزش تماشای آن بیش از هر چیز به سلیقه و میزان تحمل مخاطب در برابر ضعف‌های ساختاری بستگی دارد.

دیدگاه های کاربران
هیچ دیدگاهی موجود نیست
پربازدیدترین مقالات
پربازدیدترین خبرها
جدیدترین اخبار