نقد فیلم مرد بهتر (Better Man 2025)

آمار کمپانیهایی در عظمت جهانی که اقدام به تولید فیلم سینمایی میکنند، به اندازهای زیاد است که نمیتوان حتی آن را شمارش نمود. حال تصور کنید که در سینمایی با این ابعاد، چه مقدار اثر متنوع در طول 365 روز سال ساخته میشود. باوجود اینکه سینمای امروز دیگر همچون گذشته دارای جنبههای طلایی و پر از خلاقیت نیست، اما تعداد معدودی اثر سینمایی تولید میشوند که همچون فیلم مرد بهتر (Better Man 2025)، کم و بیش لایق توجه هستند. آیا فیلم مرد بهتر توانسته تا چهرهای مناسب را از قهرمان داستان خود، به عنوان یک محصول بیوگرافی تقدیم هواداران کند؟ همراه پاراج باشید تا با یکدیگر به این پاسخ برسیم.
رابی ویلیامز کیست؟
از آن جهت که فیلم مرد بهتر یک اثر بیوگرافی، بر پایه زندگینامه یک چهره دنیای موسیقی است، به همین دلیل احتمالا این چهره برای درصد بالایی از افرادی که آشنایی نهچندان زیادی با این حوزه دارند، ناشناخته است. نام رابی یا بهتر است بگوییم رابرت پیتر ویلیامز با نام موسیقی پاپ عجین شده است. وی به عنوان یک خواننده که شاید در کشور ما خیلی مطرح نباشد، اسمی بزرگ را در خارج از مرزهای کشورمان به خود اختصاص داده است.
رابی در سال 1974 متولد شد و همچون همه افراد مطرح و برتری که بارها به مطالعه زندگی آنها پرداختهایم، سختیهای زیادی را متحمل شده است. فیلم مرد بهتر برداشتی نهکاملا دقیق و حسابشده از زندگی وی، بلکه بازخوردی هنری از سرگذشت این خواننده است که حرفهای بسیار زیادی را در خود گنجانده است و در وضعیتی که بسیاری از آثار زندگینامهای اقدام به ساخت یک چهره بینقص و بیهمتا از قهرمانان خود میکنند، فیلم مرد بهتر مسیری متفاوت را از آنچه که در سینمای بیوگرافی امروز عرف محسوب میشود، روایت میکند.
چرا یک میمون؟
چه موافق و طرفدار فیلم مرد بهتر باشید و چه یکی از افرادی که احتمالا به دلایل مختلف از تماشای آن لذت نبرده است، نمیتوانید منکر این مسئله شوید که این اثر حتی در زمانی که به پوستر آن مینگریم نیز یک فیلم خاص نیست. مرد بهتر فیلمی متفاوت از شخصیتی متمایز است و همین شخصیت تنها عنصری از این داستان است که به شکل انسانی و با ظاهری حقیقی خود به تصویر کشیده نشده است. قهرمان داستان ما در فیلم مرد بهتر انسانی است که ظاهری چون میمون دارد و نه چیز دیگری که موجب تبدیل شدن آن به یک افسانه شود.
اما این نقطه تمایز فیلم مرد بهتر قرار نیست تا جنبه تفاوت، صرفا جهت تفاوت را پیدا کند و اتفاقا بزرگترین نقطه قوت این اثر، استفاده کردن از چنین نبوغی است که شاید میتوانست به معنای واقعی منجر به نابود کردن یک فیلم شود. چه اثر بیوگرافی دیگری را میتوانید بیابید که شخصیت اصلی و مرکزی خود را با تصویر یک میمون (یا هر جانور دیگری) به تصویر کشیده باشد و علیرغم این تغییر به ظاهر توهینآمیز، بتواند از عملکرد خود سربلند شود.
ظاهر حقیقی رابی ویلیامز در دنیای واقعی تفاوت زیادی با چهره بهتصویر کشیده شده از او در فیلم دارد. وی نهتنها ظاهر نازیبایی ندارد، بلکه بسیاری از هواداران وی را به خاطر داشتن چهرهای جذاب و دلنشین ستودهاند. پس در این صورت دلیل بهره بردن از چنین اقدامی چیست؟ همانطور که اشاره داشتیم، استفاده کردن از ظاهر میمونشکل برای شخصیت رابی ویلیامز صرفا با این هدف انجام نشده تا مرد بهتر بتواند در میان خیل عظیمی از فیلمهایی که سالانه در سینما منتشر میشوند، خودی نشان دهد.
اتفاقا پس از دیدن این اثر به خوبی خواهید دانست که گریمهای سنگین و استفاده از جلوههای ویژهای که تا حد زیادی بینقص عمل کردهاند، هزینه زیادی را بر روی دست سازندگان داشته است. پس در نهایت این همه تلاش برای به تصویر کشیدن ستاره بزرگ دنیای موسیقی با چهرهای خاص و منحصر به فرد ارزشش را داشته است، پاسخ شما بدون شک بله است!
وجود این ظاهر بدون شک دلایلی در پشت پرده ساخت فیلم داشته است و جالب است که بدانید افزون بر این ظاهر، بسیاری دیگر از ارکان فیلم نیز در خدمت شخصیتپردازی هستند. ساده بخواهیم بگوییم، میمون آنچیزی است که رابی ویلیامز در پاسخ به حقیقت وجود خود میبیند. این میمون نمادی از انزجار شخصیت رابی، نسبت به وجود و ماهیت اصلی خود است. حاصل نفرتی بیاندازه و بیپایانی است که میتوان آن را در سراسر لحظات فیلم به وضوح مشاهده کرد.
رابی ویلیامز فرد پر جنب و جوش و با بنیه بسیار قوی است و اگر برخلاف این گفته بود، احتمالا مجموع تمامی این دردها و سختیها روزی میتوانستند این فرد را به بدترین شکل ممکن از بین ببرند. شخصیت بیخیال و رویاپرداز او که در اکثر اوقات در جایی خارج از این جهان (رویاپردازی) سیر میکند، باعث میشود که سخنان و حرفهای سایر افراد نتواند آنطور که باید او را بیازارد. پس رمز موفقیت و تابآوری رابی را میتوان قدرت بیخیالی و عدم توجه وی به بازخوردهای کلامی، چشمی و رفتاری اطرافیان او دانست.
وی میداند که دیگران از همان لحظات کودکیاش نسبت به حضور او با چهرهای نهچندان دوستداشتنی به استقبال او میآیند، اما رابی هیچوقت سعی نمیکند تا نقاط ضعف خود را به شیوهای حل کند که تبدیل به شخصیت بهتر و دوستداشتنی شود. اگرچه در ظاهر دیگران نمیتوانند تاثیری بر رفتارهای این شخصیت بگذارند و وی را به اصطلاح خودمان اصلاح کنند، اما ناخودآگاه رابی در طی این سالها تمامی جملات آزاردهنده، بازخوردهای منفی و توهینهای مکرر را به خود جذب کرده است و نتیجه آن موجب شده که رابی در دنیا بیشتر از هرچیز دیگری از وجود خود تنفر داشته باشد.
در وضعیتی که مردم و طرفداران وی از او یک اسطوره ساختهاند، اما رابی میداند که سراسر مشکلات و عذابهایی که در زندگی خود متحمل شده، مقصر دیگری جز همان فردی را ندارد که هرروزه به چهره نفرتانگیز و منزجر کننده آن در درون آینه نگاه میاندازد. رابی ویلیامز از همان کودکی دستپرورده تفکری بود که وی را به تفاوت از سایر مردمان جهان سوق میداد و او را ملزم میساخت که از تمامی انسانهای معمولی و شاید بیخاصیت دنیا فاصله بگیرد و تبدیل به شخصی شاخص و شناخته شده شود.
این باور رابی به همراه تمامی دردها و ناملایماتی که دیگران از زمان کودکی نسبت به وجود آن در وی اظهار نفرت میکردند و البته نقش پدری نهچندان دلسوز و بیتفاوت که وی و خانوادهاش را در بند تنهایی قرار میدهد، بهطور جامع منجر میشوند که رابی دچار یک نفرت بدون حد و مرز در رابطه با خود وجودیاش شود. شخصیت میمون جمع تمامی این ارکان است و آنقدر حرف در بطن خود دارد که میتوان درمورد آنها ساعتها به گفتگو نشست و زیر بار نقد و بررسی قرارشان داد.
مرد بهتر؛ یک بیوگرافی متفاوت
جهان نویسندگی قوانین و ساختارهای مختص به خود را دارد و حتی در شرایطی متفاوت مثل یک زندگینامه نیز، این قوانین به قوت پایدار هستند. این اصول و چهارچوبها مشخص میکنند که یک داستان چگونه باید در مسیر درست حرکت کند و چه اقداماتی موجب میشوند که این مسیر با راه تباهی درآمیخته شود. یکی از قوانین و الزاماتی که به داستانها و شخصیتها عمق میبخشد، بدون شک استفاده کردن از سرگذشت غمگین برای قهرمان داستان است.
در حقیقت قهرمانان داستان محکوم به عذاب کشیدن هستند تا بتوانند نقابی چون یک الگو را در جهان داستانی خود بر چهره قرار دهند. احساسات زیادی در میان جنبههای عاطفی یک انسان وجود دارد که نویسندگان از آنها برای خلق درام استفاده میکنند و از میان آنها میتوان به خوشحالی، خشم، تنفر، وابستگی و ترس اشاره کرد. اما در میان تمامی این چهرههای احساسی، تنها یک عامل است که میتواند به رساندن قهرمان داستان به نقطه اوج و برجستگی وی از لحاظ شخصیتی کمک کند و آن هم چیزی نیست به غیر از احساس غم و اندوه.
همه فیلم های بیوگرافی و زندگینامهای از لحاظ استفاده بردن از حس غم و اندوه در شرایط یکسانی قرار میگیرند. در واقع نقطه مشترک و یکسان آنها داشتن قهرمان و پروتاگونیستی است که توانسته علیرغم وجود کوهی از مشکلات و دردها و ناملایمات، تبدیل به انسانی برجسته و موفق در میان سایر انسانها شود. شاید از جنبهای بتوانیم بگوییم که همین عامل علاوه بر ایجاد جذابیت در این داستان، باعث میشود که روایت موردنظر تبدیل به اثر منتخبی شود که برای ساخت یک اثر سینمایی برگزیده میشود.
در فیلمهای بیوگرافی چون پله یا شجاع دل، ما شاهد مسیری هستیم که تاحدودی میتوان از پستی و بلندهای آن پیش از تماشای فیلم آگاهی یافت. قهرمان داستان زندگی سخت و طاقتفرسایی را متحمل میشود و باوجود تمامی این اتفاقات، تن به شکست نمیدهد و در آخر فیلم مذکور به اوج خود میرسد. به همین دلیل ما با مسیر و الگویی یکسان از لحاظ کلیات مواجه هستیم. آغاز، فراز و فرودها، موفقیت، ناامیدی و سپس اوج.
از این لحاظ نیز، فیلم مرد بهتر متفاوت عمل میکند. این اثر شباهت زیادی به دنیای حقیقی دارد و باوجود اینکه در کالبد یک داستان و محصول سینما روایت میشود، اما همهچیز آن شبیه به زندگی واقعی است که همه ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم. در زندگی واقعی برخلاف تمام داستانهایی که از آنها لذت میبریم، لحظه خوب شاید پایان ماجرا نباشد و همیشه ادامهای بر لحظات پیشین وجود دارند که تجربیات سراسر لذت و سرخوشی را به سطح پایینتری برسانند.
در این خصوص باید بدانید که فیلم مرد بهتر نمیتواند و نمیخواهد که شبیه به سایر فیلمهای تولید شده در این ژانر باشد و حتی در دقایق پایانی خود، همهچیز را در بهترین حالت قرار نمیدهد و حتی موجب نمیشود که از تماشای آن و دیدن چنین قهرمانی لذت ببرید. در مرد بهتر ما شاهد رابی ویلیامزی هستیم که با همسر خود مشاجره میکند و همین مشاجره منجر به اتکای او به مواد روانگردان میشود. با این حال در صبح روزی که شب پیش از آن مثل یک جهنم گذشته است، رابی ویلیامز به سمت محل کنسرت خود حرکت میکند و نمایش خود را به شکلی اجرا میکند که گویا تمامی بخت و اقبال موجود در دنیا، با زندگی وی پیوند خورده است.
مرد بهتر در دقایق مختلف خود اوج میگیرد، میدرخشد، سقوط میکند و مجددا اوج میگیرد. در این اثر هیچ قطعیتی برای آینده شاد و ایدهآل وجود ندارد و همهچیز شبیه به یک بازتاب از دنیایی است که همه ما از دریچه چشمان خود به آن مینگریم. یک زندگی پرفراز و نشیب و ترکیبی از سرزندگی و شکستها.
موسیقی و بازهم موسیقی
در مورد اثری که با نگاه به زندگی یک خواننده و ترانهسرا ساخته شده است، تعجبی ندارد که سبک موزیکال به عنوان یکی از ژانرها و ستونهای اصلی آن انتخاب شده باشد. مرد متفاوت سراسر از موسیقیهایی است که حس هیجان را در مخاطب شعلهور میکنند و آدرنالین آن را افزایش میدهند. بخش مهمی از موسیقیهایی که در این فیلم نواخته میشوند، همان قطعات مطرح و بسیار دوست داشتنی هستند که توسط خواننده موردنظر پرداخته شدهاند و اگر شما هم از شنوندگان آثار رابرت ویلیامز هستید، پس پیوندی عمیقتر را با این فیلم برقرار خواهید کرد.
این موسیقیها در سراسر فیلم حضور دارند و حتی در موقعیتهایی که بسیار جدی هستند، این امکان وجود دارد که شخصیت اصلی ماجرا یک مرتبه با آغاز ترانهسرایی، حس و حال فیلم را بهطور کلی متفاوت سازد. اساسا این ویژگی جنبه بسیار خوبی دارد، اما اگر فیلم حدود 10 الی 20 دقیقه زمان بلندتری را به خود اختصاص داده و وقت بیشتری را برای بخش موسیقایی خود ارائه میکرد، شاید تا این اندازه شاهد پرشهای حسی میان لحظات جدی و لحظات هیجانی اثر نبودیم. با این حال این مسئله در حدی نیست که بتواند به تجربه اثر آسیب برساند و تا حدی میتوان از وجود آن چشمپوشی نمود.
سخن پایانیفیلم مرد بهتر نهتنها در میان بهترین فیلمهای سهماهه اول 2025 قرار میگیرد، بلکه به عنوان یک اثر بیوگرافی، به زودی شاهد حضور آن در میان برجستهترین محصولات سال هستیم. مرد بهتر فیلم بینقصی نیست و چیزهای زیادی را برای تبدیل شدن به یک الگو در ژانر خود نیازمند است، اما با این حال یک تجربه عمیق از لحاظ شخصیتپردازی و یک فیلم موسیقایی تکرارنشدنی برای هواداران رابی ویلیامز دوستداشتنی است.