بهترین فیلم های جنگی ترکی | نبرد به سبک ترکیه

وقتی حرف از بهترین فیلم های جنگی ترکی میشود، شاید اولین چیزی که به ذهن برسد، تصاویری از میدانهای نبرد، انفجارهای سهمگین و سربازانی باشد که میان آتش و خون گرفتار شدهاند. اما جنگ فقط در میدانهای نبرد رخ نمیدهد؛ گاهی در دل یک نامهی ناتمام، در چشمان خستهی یک سرباز یا در تصمیمی که سرنوشت هزاران نفر را تغییر میدهد، جریان دارد. سینمای ترکیه با تاریخ غنی و جنگهای سرنوشتسازش، در این ژانر چیزی فراتر از نمایش تیراندازی و درگیری ارائه میدهد. این فیلمها نهفقط دربارهی پیروزی و شکست، بلکه دربارهی رنج، شجاعت، خیانت و امید هستند. داستانهایی که نشان میدهند جنگ، فقط یک نبرد نیست، بلکه مجموعهای از انتخابها، احساسات و فداکاریهایی است که سرنوشت آدمها را برای همیشه تغییر میدهد.
بهترین فیلم های جنگی ترکی
در ادامه، با فیلم هایی ترکیه ای آشنا خواهید شد که ثابت میکنند جنگ، چیزی فراتر از انفجارها و گلولههاست. این عناوین در کنار آلبوم تصاویر و تیزرهای تخصصی در اختیار شما قرار میگیرند.



گاهی برای شکست دادن هیولاها، باید شجاعت تبدیل شدن به یکی از آنها را داشته باشی.
دوران تاریکی که در آن خون بر سنگفرش قلعهها جاری بود و وحشت، زبان مشترک همه سرزمینها محسوب میشد. ولاد سوم، حاکم والاچیا، به نمادی از بیرحمی مطلق تبدیل شده بود؛ مردی که درختان را با اجساد دشمنانش تزیین میکرد و نامش لرزه بر اندام هر جنگجویی میانداخت. امپراتوری عثمانی که دیگر تاب این تهدید را نداشت، گروهی از نخبهترین جنگجویان خود را به نام دلیلر راهی مأموریتی مرگبار کرد. آنها باید به قلمروی تاریک ولاد نفوذ کنند و به این وحشت پایان دهند. اما این سفر چیزی فراتر از یک مأموریت معمولی بود. در دل این سرزمین خونبار، نهفقط نبردهای جسمی، بلکه جنگهای درونی نیز در جریان بود.
برخلاف آنچه در منابع تاریخی آمده، این فیلم جنگی ترکیه ای کاملاً دیدگاه عثمانیها را دنبال میکند و از ولاد یک هیولای مطلق میسازد، بدون اشاره به هرگونه انگیزه یا سیاست پیچیدهای که در پس اقداماتش بوده است. اما اگر منتظر یک کلاس تاریخ هستید، این فیلم برای شما ساخته نشده؛ هدفش ایجاد هیجان و وحشت است، نه تدریس. نکتهی جالب اینجاست که فیلم به گروه دلیلر، جنگجویان زبدهی عثمانی که کمتر در سینما به آنها پرداخته شده، جایگاه قهرمانی داده است. همچنین، مکانهای فیلمبرداری بهقدری واقعگرایانه انتخاب شدهاند که انگار مستقیماً از دل قرونوسطی بیرون آمدهاند.



جنگ فقط دربارهی بقا نیست، بلکه دربارهی این است که در میان آتش و خون، انسان بمانی.
در میانهی جنگی که سالهاست منطقه را در آتش و ویرانی فرو برده، یک تیم ویژه از نیروهای ارتش ترکیه، بدون حمایت خارجی، وارد قلمرویی میشوند که مرگ در هر گوشهی آن کمین کرده است. مأموریتشان ساده به نظر میرسد؛ اما واقعیت، چیزی فراتر از یک نبرد معمولی است. فرمانده آلپارسلان و تیمش، به همراه خلبانی به نام اونور کسکین، خود را درون یک تلهی مرگبار مییابند؛ دامی که برای نابودیشان طراحی شده و هیچ راه بازگشتی ندارد.
وقتی پای واقعگرایی وسط باشد، این فیلم جنگی ترکی دست به حرکتی جاهطلبانه زده است. برای ثبت صحنههایی که باورپذیرتر از همیشه باشند، فیلمبرداری در یک پایگاه نظامی واقعی انجام شده؛ اما این تنها چالش نبود! تیم تولید مجبور شد بسیاری از نمادهای رسمی پایگاه را بهدلیل مسائل امنیتی حذف کند، تا هیچ سرنخی از محل دقیق آن به دست نیاید. در همین حین، جلوههای بصری هم نقش مهمی در القای فضای خشن و بیرحم داستان دارند. از تغییر کامل چشمانداز یک پایگاه هوایی گرفته تا حذف درختان و جایگزینی آنها با زمینهای خشک و بیابانی، همهچیز برای غرق کردن مخاطب در دنیای جنگ طراحی شده است.



پس از حمله خونین نیروهای اسرائیلی به کشتی ماوی مرمره که حامل کمکهای بشردوستانه به غزه بود، جهان در بهت و خشم فرو رفت. اما برای پولات علمدار و تیمش، این فقط یک خبر نبود؛ این یک مأموریت بود. آنها تصمیم میگیرند تا به قلب فلسطین نفوذ کنند و مردی را پیدا کنند که مسئول مستقیم این کشتار است: ژنرال موشه بن الیعازر. اما در سرزمینی که هر دیوارش را نشانههای جنگ پوشانده، این مأموریت چیزی فراتر از یک عملیات انتقامجویانه ساده است. پولات و تیمش نهتنها باید با نیروهای امنیتی و ارتش روبهرو شوند، بلکه در میانهی یک درگیری عمیقتر قرار میگیرند؛ جایی که مردم غیرنظامی در میان شعلههای جنگ، تنها سعی در زنده ماندن دارند.
چیزی که این فیلم را از دیگر فیلم های جنگی ترکیه متمایز میکند این است که فیلم دره گرگها: فلستین تنها یک اکشن ساده نیست، بلکه بازتابی از یک واقعیت تلخ است که هنوز هم در اخبار تکرار میشود. یکی از نکات جالب آن، این است که داستانش کاملاً بر اساس یک رویداد واقعی، یعنی حمله به کشتی ماوی مرمره، نوشته شده و از همان ابتدا، بهشدت بحثبرانگیز شد. شاید یکی از دلایل محبوبیت آن، پرداختن به موضوعی باشد که در سینمای غرب کمتر دیده میشود.
سایت اینترنتی everyfilmblog در نقد این فیلم نوشت: بیشتر چیزی که برام عجیب بود این بود که سه نفر ترک میتوانند تاریخ خاورمیانه را بازنویسی کنند، به گونهای که از جیسون استاتهام و سیلوستر استالونه در فیلم The Expendables هم جاهطلبتر باشند. یعنی نجاتی شاشماز، رئیس تیم ویژه، حتی یک تار مو در طول فیلم جابجا نمیشود، در حالی که همزمان دهها اسرائیلی را از پا درمیآورد و با قدرت وارد زندان میشود.



سال ۱۴۵۳، زمانی که دو امپراتوری بزرگ در آستانهی یک تغییر عظیم قرار داشتند. قسطنطنیه، دژ نفوذناپذیر امپراتوری بیزانس، قرنها در برابر حملات مقاومت کرده بود، اما این بار دشمنی داشت که نهتنها با شمشیر، بلکه با رؤیایی شکستناپذیر پا به میدان گذاشته بود. سلطان محمد دوم که حالا بر تخت سلطنت عثمانی نشسته، از کودکی در سر داشت که این شهر افسانهای را تصرف کند. اما او تنها یک جنگطلب نبود؛ او فرماندهای بود که دیوارها را با توپهای جنگی غولپیکر و محاصرهی ماهرانه به زانو درآورد. در آن سوی میدان، کنستانتین یازدهم، آخرین امپراتور بیزانس، با تمام توان برای حفظ پایتخت خود میجنگید.
اگر فکر میکنید که این فقط یک فیلم جنگی ساده در لیست بهترین فیلم های جنگی ترکی است، سخت در اشتباهید! فاتح ۱۴۵۳ نهتنها پرهزینهترین فیلم تاریخ ترکیه تا زمان اکرانش بود، بلکه موفق شد در هفتهی اول ۲.۲۳ میلیون بلیت بفروشد و رکوردهای باکسآفیس را جابهجا کند.
سایت گاردین این فیلم را اینگونه نقد کرد: این فیلمی است که میلیونها قلب ترک را با غرور میهنی حتی بیشتر از همیشه پر کرده است. فتح ۱۴۵۳، یک حماسه است، نه تنها تمام رکوردهای فروش بلیت در ترکیه را با بازسازی پرجنب و جوش و استفاده از جلوههای ویژه کامپیوتری در مورد فتح پایتخت قدیمی بیزانس، قسطنطنیه توسط محمد دوم، شکسته است، بلکه به عنوان تاییدی بر این که ترکیهی در حال احیا هنوز خون فتح جهان در رگهای خود دارد، مورد تحسین قرار گرفته است.



در تاریکترین شب ترکیه، زمانی که آیندهی یک ملت در لبهی تیغ قرار داشت، گروهی از نخبهترین نیروهای ویژهی پلیس، معروف به بورو، مأموریتی دریافت کردند که نهتنها سرنوشت کشورشان، بلکه وجدانشان را هم تغییر میداد. ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶، شبی که خیابانهای آنکارا و استانبول به میدان نبرد تبدیل شد، کایا اولگن، تورات کارا و آسنا تومر در قلب یک کودتا گرفتار شدند. اما این فقط یک نبرد نظامی نبود؛ این جنگی برای حقیقت، وفاداری و زنده نگهداشتن آرمانی بود که برای آن قسم خورده بودند. دشمنانشان فقط لباس نظامی به تن نداشتند، بلکه برخی از آنها از نزدیکترین افراد بودند، کسانی که باید قابل اعتماد میبودند اما به یک تهدید داخلی تبدیل شدند.
اما بگذارید کمی از پشت صحنهی این فیلم بگوییم! بؤرو فقط یک فیلم اکشن معمولی نیست، بلکه نسخهی سینمایی سریالی به همین نام است که داستانش را تکمیل میکند. چیزی که این فیلم را از دیگر آثار جنگی ترکیه متمایز میکند، استفاده از وقایع واقعی و بازسازی دقیق شب کودتا است. اگر فکر میکنید که بیشتر صحنهها با جلوههای ویژه ساخته شدهاند، اشتباه میکنید! بسیاری از صحنههای نبرد، در مکانهای واقعی و با مشاورهی نظامی فیلمبرداری شدند تا فیلم بیشترین شباهت را به واقعیت داشته باشد. فیلم بورو یک فیلم جنگی ترکیه ای کماندویی است که به بیننده تجربه متفاوتی را القا میکند، اگر به دنبال فیلمی هستید ذهن شمارا به چالش بکشد این فیلم برای شما انتخاب بسیار مناسبی خواهد بود.



گاهی تاریخ را نه فاتحان، بلکه شکستخوردگان آن مینویسند، اما تنها پیروزی است که در ذهنها جاودانه میشود.
سال ۱۰۷۱ میلادی، نقطهای که در آن دو امپراتوری بزرگ برای سرنوشت یک سرزمین به مصاف هم رفتند. رومانوس دیوژن، امپراتور بیزانس، با ارتشی عظیم و مجهز به سمت شرق حرکت کرد تا حضور سلجوقیان را در آناتولی برای همیشه پایان دهد. در آن سوی میدان، آلپ ارسلان، سلطان سلجوقی، با نیرویی بهمراتب کمتر، اما با تاکتیکی ناب، آمادهی روبهرو شدن با دشمنی بود که خود را شکستناپذیر میپنداشت. نبرد در دشت ملازگرد آغاز شد؛ کمینی هوشمندانه، تلهای مرگبار و شجاعتی که تاریخ را تغییر داد. بیزانسیها که تصور میکردند پیروزی نزدیک است، ناگهان خود را در محاصرهای بیرحمانه دیدند. امپراتور به اسارت درآمد و در یک چرخش تاریخی، آناتولی برای ترکان باز شد.
جالب است بدانید که نبرد ملازگرد، نقطه عطفی در تاریخ محسوب میشود؛ چرا که پس از این پیروزی، مهاجرت ترکان به آناتولی سرعت گرفت و پایههای امپراتوری عثمانی در آینده شکل گرفت. همچنین، این نبرد نشاندهنده اهمیت استراتژی و تاکتیک در مقابل تعداد و تجهیزات است؛ زیرا سپاه سلجوقی با وجود تعداد کمتر، با بهرهگیری از تاکتیکهای هوشمندانه، توانست ارتش بزرگ بیزانس را شکست دهد. این فیلم ترکی جنگی با به تصویر کشیدن جزئیات این نبرد تاریخی، تماشاگر را به عمق یکی از مهمترین لحظات تاریخ میبرد و نشان میدهد که چگونه تصمیمات یک فرمانده میتواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.



در جایی که مرگ در کمین است، هر نفس که فرو میرود، نه فقط برای زنده ماندن، بلکه برای یادآوری ارزش زندگی است.
دور از شهرها، جایی که کوهها بلندتر از امید و شبها سردتر از ترس هستند، گروهی از سربازان ترک در یک پایگاه دورافتاده در ارتفاع ۲۳۶۵ متری مستقر شدهاند. کاپیتان مت و تیمش مأموریت دارند از یک ایستگاه مخابراتی در مرز عراق محافظت کنند، اما چیزی که در انتظارشان است، فراتر از یک عملیات عادی نظامی است. آنها در منطقهای قرار گرفتهاند که هر لحظه ممکن است به میدان نبرد تبدیل شود، جایی که سایهی دشمن در مه کمین کرده و صدای باد با پژواک گلولهها درهم میآمیزد. این جنگ، نهفقط برای بقا، بلکه برای حفظ روحیه، وفاداری و امید است. با هر حملهی ناگهانی، این گروه نهتنها با دشمنی بیرونی، بلکه با ترسهای درونی خود روبهرو میشوند.
اما پشت صحنهی این فیلم، ماجراهایی به همان اندازه واقعی و جذاب جریان دارد! تنفس با بودجهای حدود ۲ میلیون دلار ساخته شد، اما در گیشه بیش از ۱۴ میلیون دلار فروخت و به یکی از پرفروشترین فیلمهای ترکیه تبدیل شد. جالب است بدانید که داستان این فیلم ترکی جنگی از مجموعهای از روایتهای واقعی الهام گرفته شده است و همین واقعگرایی باعث شد که تماشاگران احساس کنند در دل میدان نبرد حضور دارند. فیلم از نظر فنی هم در نوع خود کمنظیر بود؛ تمام سکانسهای جنگی با دقت طراحی شدند و تیم تولید از مشاوران نظامی واقعی برای نمایش دقیق جزئیات استفاده کرد.



گاهی مرز میان خیر و شر، به باریکی ماشهای است که آمادهی چکاندن است.
در دل آشفتگیهای یک جنگ بیپایان، گروهی از سربازان نیروی ویژهی ترکیه، معروف به تیم فرتینا، وارد یکی از مرگبارترین مأموریتهای عمرشان میشوند. وظیفهی آنها؟ نجات جیدا بالابان، روزنامهنگار ترک که در مناطق تحت کنترل داعش به اسارت گرفته شده است. اما این فقط یک عملیات نظامی نیست؛ این سفری است به دل تاریکی، به سرزمینی که هیچ قانونی جز بقا وجود ندارد. سرهنگ دوم ویسل گوکموسا و تیمش باید از میان خرابههای جنگ، خیابانهای مرگبار و کمینهای مرگبار عبور کنند، در حالی که دشمن تنها بیرون از میدان جنگ نیست، بلکه در ذهن هر کدام از آنها نیز حضور دارد.
چیزی که این فیلم را از دیگر آثار جنگی متمایز میکند، واقعگرایی آن است؛ نه از آن نوعی که فقط روی صفحهی سینما ظاهر شود، بلکه از آن نوعی که بوی دود و باروتش تا مدتها در ذهن بیننده باقی بماند. این فیلم به عنوان اولین اثر سینمایی ترکیه که از حمایت رسمی نیروهای مسلح کشور برخوردار بوده، از تجهیزات و سلاحهایی استفاده کرده که همگی در ترکیه طراحی و ساخته شدهاند. اما شاید جالبترین نکته، هزینهی ساخت فیلم باشد: تنها ۱.۷ میلیون دلار، رقمی که در برابر استانداردهای سینمای جنگی ناچیز است، اما نتیجهی نهایی چیزی کمتر از یک بلاکباستر هالیوودی نیست. این فیلم میتواند برای کسانی که به دنبال یک فیلم سینمایی داعشی ساخت ترکیه هستند، یک انتخاب مناسب باشد.
در میانهی جنگ کره، جایی که مرگ در هر گوشه کمین کرده است، گروهبان سلیمان دیلبرلی با صحنهای روبهرو میشود که بیشتر شبیه یک معجزه است تا واقعیت میدان جنگ: دختربچهای نیمهیخزده و گمشده، میان ویرانهها. بیآنکه زبان هم را بفهمند، سلیمان و کودک پیوندی برقرار میکنند که از جنس چیزی فراتر از کلمات است. او نام این دختر را آیلا میگذارد و با تمام وجود از او مراقبت میکند، انگار که فرزند خودش باشد. اما قوانین خشک ارتش و دیوانسالاری بیرحم، روی دیگر جنگ را نشان میدهد: آیلا و سلیمان از هم جدا میشوند.
این فیلم ترکی جنگی بر اساس ماجرای حقیقی سلیمان دیلبرلی و آیلا کیم یونجا ساخته شده و همکاری مشترک ترکیه و کره جنوبی در تولید آن، باعث شده که بازتاب گستردهای در هر دو کشور داشته باشد. نکتهی جالب اینکه فیلم برای بخش بهترین فیلم خارجیزبان در نودمین دورهی جوایز اسکار انتخاب شد، اما به لیست نهایی راه پیدا نکرد. با این حال، یکی از احساسیترین لحظات، ملاقات واقعی سلیمان و آیلا پس از سالها دوری بود، که پس از نمایش فیلم در واقعیت هم اتفاق افتاد و احساسات بسیاری را برانگیخت.
طبق آمار ثبت شده در سایت رسمی روتنتومیتوز این فیلم موفق به کسب امتیاز 84 درصدی از سوی بینندگان شده است.



در میانهی جنگ، وقتی گلولهها تصمیم میگیرند که چه کسی زنده بماند، تنها چیزی که هنوز اهمیت دارد، پیوند میان کسانی است که در دل آتش ایستادهاند.
سال ۱۹۱۵، جایی که تاریخ در جهنمی از دود و باروت نوشته میشود. محسن، تکتیرانداز ماهر ارتش عثمانی، به همراه برادر جوانترش حسن، به خط مقدم نبرد چاناکقلعه اعزام میشود. برای محسن، جنگ چیزی جز اجرای وظیفه نیست، اما برای حسن، هر صدای شلیک یک زخم بر روحش است. درحالیکه نیروهای متفقین با تمام قوا حمله میکنند، این دو برادر در میان آشوب و خون، برای زنده ماندن و حفظ پیوندی که از کودکی داشتهاند، میجنگند.
این عنوان از فیلم های جنگی ترکی نهتنها به مناسبت صدمین سالگرد نبرد چاناکقلعه ساخته شد، بلکه برای افزایش واقعگرایی، بسیاری از صحنههای آن در مکانهای تاریخی واقعی فیلمبرداری شد. از نکات جالب، همکاری تیم تولید با مشاوران نظامی بود که باعث شد تاکتیکهای جنگی، لباسها و حتی جزئیات میدان نبرد، شباهت زیادی به واقعیت تاریخی داشته باشند. علاوه بر این، برخلاف بسیاری از فیلمهای جنگی که تنها روی نبرد تمرکز دارند،
سایت اینترنتی everyfilmblog این فیلم را نیز اینگونه نقد کرد: اما نقطهی ضعف فیلم در شخصیتهای دشمن است، جایی که بازیها خشک و تصنعی به نظر میرسد، تا جایی که برخی از نیروهای مهاجم را خود ترکها بازی کردهاند و لهجهی آنها کاملاً محسوس است. با این حال، این ضعف با واقعگرایی فیلم در به تصویر کشیدن جبههی عثمانی جبران میشود.
سخن پایانیجنگها تنها در میدان نبرد رخ نمیدهند، بلکه در دل و ذهن کسانی که آنها را تجربه کردهاند، برای همیشه ادامه دارند. بهترین فیلمهای جنگی ترکی نهفقط دربارهی نبردها و پیروزیها هستند، بلکه داستانهایی را روایت میکنند که در پس هر گلوله، هر تصمیم و هر نگاه نهفته است. این فیلمها مرز بین قهرمان و قربانی را محو میکنند و نشان میدهند که در جنگ، هیچ پیروزی بدون هزینه نیست. اما شاید مهمترین سؤال این باشد که چرا هنوز این داستانها را میگوییم؟ شاید برای اینکه فراموش نکنیم چه چیزی در میان این آشوبها ارزش جنگیدن دارد. آیا افتخار ملی است؟ آزادی؟ یا پیوندهای انسانی که حتی در دل ویرانی هم زنده میمانند؟ پاسخ هرچه که باشد، یک حقیقت غیرقابلانکار است: جنگها به پایان میرسند، اما قصههایشان، در بهترین فیلمهای جنگی ترکی، برای همیشه جاودانه میشوند.