بهترین فیلم های جنگ جهانی؛ جنگ جهانی اول و دوم مقابل دوربین
0/10
اگر به دنبال عناوین تراژدی میگردید یا میخواهید روایتی از قهرمانیها بشنوید، فیلم های جنگ جهانی و در برترین حالت آن نمونههای فیلم جنگ جهانی دوم بهترین گزینههای سینمایی برای شما هستند.
سینما همیشه ابزاری قدرتمند برای روایت داستانهای انسانی و تاریخی بوده است و جنگ جهانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. فیلمهای بسیاری ساخته شدهاند که هر یک به شیوهای منحصر به فرد به این دوره تاریک و پر از دلهره پرداختهاند. برخی از این فیلمها با صحنههای اکشن نفسگیر شما را به قلب میدانهای نبرد میبرند، در حالی که دیگران با تمرکز بر داستانهای انسانی و احساسی، عمق واقعی تأثیرات جنگ را نشان میدهند. چیزی که بیشتر از همه میتواند جذاب و شاید ترسناک باشد این است که بسیاری از این فیلمها همه یا قسمتی از واقعیت جنگ را پوشش میدهند و فیلم های جنگ جهانی بر اساس واقعیت میتوانند قلب شما را به لرزه در بیآورند.
بهترین فیلم های جنگ جهانی
تماشای فیلم های جنگ جهانی نه تنها یک تجربه سینمایی جذاب است، بلکه به شما فرصتی میدهد تا از زاویهای دیگر به تاریخ نگاه کنید و بیشتر درباره شجاعت، ترس، و انسانیت در دوران جنگ جهانی بیاموزید. در معرفی این آثار ارزشمند سعی شده از اسپویل دوری شود، همچنین عناوین به همراه تصاویر جذاب، پادکستی کامل کننده و تیزرهای تخصصی به شما ارائه میشوند. با شرکت در نظرسنجی سایت پاراج به ما در معرفی هرچه بهتر اثار مورد علاقهتان کمک کنید.
7.2/10
8/10
چیزی که بهترین فیلم های جنگ جهانی اول را زیبا میکند، گستردگی موضوعات این عناوین است، عشق، غم، حسرت و دوری مواد نابی هستند که به اندازهی اکشن و تراژدی میتوانند یک فیلم جنگی را بالا بکشند.
داستان فیلم حول محور زندگی ورا بریتن میچرخد، زنی مستقل که در دوران جنگ جهانی اول تحصیلاتش در کالج سامرویل آکسفورد را رها میکند تا به عنوان پرستار جنگی خدمت کند. ورا در حالی که با عشق دوران جوانیاش، رولاند لیتون، و دوستانش وداع میکند، به جبهههای جنگ میرود و با واقعیتهای تلخ و دشوار جنگ روبرو میشود. این فیلم به زیبایی تغییرات احساسی و روانی ورا را به تصویر میکشد، از امیدها و آرزوهای جوانی تا درد و ناامیدی ناشی از جنگ.
گاردین در مقالهای این فیلم را معرفی کرده و گفته:
حس عمیقی از اندوه و پشیمانی بر این درام دورهای زیبا که با لباسهای فاخر، دکوراسیونهای مجلل و اجراهای محترمانه همراه است، حکمفرما میشود. این فیلم بر اساس کتاب وصیت جوانی نوشته ورا بریتین، خاطرات پرفروش او از عشق، از دست دادن و ناامیدی در دوران جنگ جهانی اول که برای اولین بار در سال 1933 منتشر شد، ساخته شده است. این اثر با نیت خیر و برخی لحظات تاثیرگذار همراه است، اما برای من به طرز نگرانکنندهای نزدیک به سکون و ایستایی سینمای میراثی است. فیلم به سمت حسرت و دلسوزی خیالانگیز حرکت میکند، که البته به عنوان یک حس عاطفی معتبر است. با این حال، شور و خشم به شکلی ملموس و واضح در فیلم به تصویر کشیده نمیشوند.
7.6/10
8/10
همانقدر که یک فیلم جنگ جهانی اول بر اساس واقعیت ممکن است از تیراندازی و کشتار و جنگ حرف بزند، گاهی روایتهایش ممکن است با گلولههای شلیک نشده در صفحات تاریخ نوشته شده باشد. روایتهایی از صلح، انسانیت و دوستی میان ارتشهایی که نه همدیگر را دوست دارند و نه متنفراند اما باید با یکدیگر بجنگند.
داستان کریسمس مبارک در جبهههای جنگ جهانی اول و در شب کریسمس 1914 اتفاق میافتد. سربازان فرانسوی، بریتانیایی و آلمانی که در خندقهای خود مستقر شدهاند، ناگهان تصمیم میگیرند تا سلاحهای خود را زمین بگذارند و یک شب به یاد ماندنی از صلح و دوستی را تجربه کنند. این سربازان با یکدیگر هدیه رد و بدل میکنند، آواز میخوانند و حتی یک مسابقه فوتبال در زمین بیطرف برگزار میکنند.
یکی از نکات جالب این فیلم این است که شخصیت خواننده مرد اپرا بر اساس واقعیت تاریخی والتر کیرخوف آلمانی است که به خط مقدم جنگ رفت تا برای سربازان اجرا کند. همچنین، مسابقه فوتبال به تصویر کشیده شده در فیلم، از بازی مستند بین 2nd Battalion The Royal Welsh Fusiliers و پیادهنظام ساکسون الهام گرفته شده است که در روز کریسمس 1914 برگزار شد.
فیلم کریسمس مبارک به دلیل دقت تاریخی و بازیهای قوی مورد تحسین قرار گرفت و نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد.
8.2/10
8/10
وقتی میخواهیم در مورد فیلم سینمایی جنگ جهانی دوم حرف بزنیم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد شاید یک شخص است. شروع کننده و ادامه دهنده جنگ، رهبر آلمان نازی، رایش سوم یا هیتلر!
داستان فیلم حول محور روزهای آخر زندگی هیتلر در پناهگاه زیرزمینیاش در برلین میچرخد. در حالی که ارتش سرخ به دروازههای برلین نزدیک میشود، هیتلر و نزدیکانش در پناهگاه پناه گرفتهاند و با واقعیت شکست قریبالوقوع مواجه هستند. این فیلم به زیبایی تصویر میکند که چگونه امیدهای هیتلر به پایان میرسد و در نهایت تصمیم به خودکشی میگیرد. یکی از حقایق جالب درباره این فیلم، فیلمبرداری بسیاری از صحنههای خارجی در سن پترزبورگ، روسیه است. معماری این شهر شباهت زیادی به سبک آلمانی دارد و خیابانهایی با کمترین تبلیغات مدرن، فضایی مناسب برای بازسازی برلین در دوران جنگ را فراهم کردند.
برای آمادهسازی نقش، برونو گانتس از یک نوار صوتی نادر و مخفی از هیتلر که در حال مکالمه خصوصی با فیلدمارشال گوستاف مانرهیم فنلاندی ضبط شده بود، استفاده کرد. این نوار که تنها نمونه شناختهشده از صدای عادی هیتلر است، به گانتس کمک کرد تا به دقت حالتهای گفتاری و رفتارهای هیتلر را بازسازی کند.
8.3/10
9/10
در دل تاریخ، تنها چند لحظه وجود دارد که آینده بشریت را تغییر دادهاند فیلم جنگ جهانی دوم آمریکایی سعی دارند این لحظات را که در میان تاریخ جنگ قرار دارند به ما نشان دهند.
داستان فیلم بر روی زندگی جی. رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان نظری آمریکایی و مدیر پروژه منهتن، تمرکز دارد. این فیلم با روایتی غیرخطی به دورانهای مختلف زندگی اوپنهایمر میپردازد، از تحصیلات دانشگاهی او در کمبریج و همکاری با نخبگان فیزیک مانند نیلز بور، تا دوران مدیریت او در آزمایشگاه لوس آلاموس و چالشهای اخلاقی و علمی که با آنها مواجه بود. همچنین فیلم به جلسات دولتی در دهه ۱۹۵۰ میپردازد که در آن اوپنهایمر مجبور به دفاع از خود در برابر اتهامات خیانت و عدم وطنپرستی بود.
اوپنهایمر توانست با فروش 329 میلیون دلاری خود موفقیت چشمگیری در گیشه به دست آورد و رتبهی پنجم باکس آفیس سال 2023 را تصاحب کند. در کنار اینکه با 7 اسکار خود، موسیقی، کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد نقش اول، بهترین بازیگر مرد نقش مکمل و تدوین نشان داد جایگاه مناسبی در محافل هنری نیز دارد.
8.4/10
8/10
بسیاری از نمونههای فیلم جنگ جهانی دوم آمریکایی سعی کردهاند ارتباط نزدیکی با واقعیت تاریخی داشته باشند، اما خب... واقعیت همیشه جذابیت نمیآورد و گاهی دست بردن به تاریخ و جذاب کردن آن میتواند باعث موفقیت یک فیلم باشد.
داستان حرامزاده های لعنتی در دوران اشغال فرانسه توسط نازیها جریان دارد و دو خط داستانی موازی را دنبال میکند. یک خط داستانی درباره گروهی از سربازان یهودی-آمریکایی به رهبری ستوان آلدو رین (برد پیت) است که ماموریت دارند ترس و وحشت را در دل نازیها بیندازند. خط داستانی دیگر درباره شوشانا دریفوس (ملانی لوران) است که از قتلعام خانوادهاش توسط سرهنگ هانس لاندا (کریستف والتز) نجات یافته و حالا در پاریس یک سینما را اداره میکند. شوشانا نقشهای برای انتقام از نازیها در شب افتتاحیه فیلم پروپاگاندای نازیها در سینمای خودش دارد.
یکی از نکات جالب درباره فیلم این است که تارانتینو فیلمنامه این اثر را در سال 1998 نوشت، اما به دلیل عدم رضایت از پایان آن، فیلمبرداری را به تعویق انداخت و ابتدا به کارگردانی فیلمهای بیل را بکش پرداخت.
برد پیت تنها به دلیل علاقه به همکاری با تارانتینو در این فیلم بازی کرد و هیچ ارتباطی با هاروی واینستین، تهیهکننده فیلم، نداشت. این تصمیم به دلیل درگیریهای گذشته پیت با واینستین به خاطر سوء استفاده جنسی او از گوئینت پالترو، دوستدختر وقت پیت، گرفته شد.
8.5/10
9/10
بسیاری از کاندیداهای بهترین فیلم سینمایی جنگ جهانی دوم، عناوینی هستند که درون خود معانی متفاوت و جذابی را در لایههای مختلف گنجاندهاند. داستانهایی که نه تنها در زمان خود بلکه در همین روزها به عنوان تابو شناخته میشوند و روایت آنها از میان تاریخ شجاعت میخواهد.
داستان فیلم در کازابلانکا، مراکش، در دوران جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و درباره ریک بلین (با بازی هامفری بوگارت) است که صاحب یک کافه است. ریک باید بین عشقش به ایلسا (با بازی اینگرید برگمن) و کمک به شوهرش، ویکتور لازلو (با بازی پل هنرید)، که رهبر مقاومت چکسلواکی است و نیاز به فرار از دست نازیها دارد، یکی را انتخاب کند. پیچیدگیهای احساسی و تصمیمگیریهای اخلاقی ریک، او را به یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای سینمایی تبدیل کرده است.
سایت راجر ابرت، منتقد فیلم در مورد این شاهکار جنگ جهانی دوم مطلبی نوشته و گفته:
هر بار که فیلم را بارها و بارها تماشا میکنم، سال به سال، متوجه میشوم که هرگز برایم تکراری نمیشود. این فیلم مثل یک آلبوم موسیقی محبوب است؛ هرچه بیشتر آن را بشناسم، بیشتر دوستش دارم. فیلمبرداری سیاه و سفید آن مثل فیلمهای رنگی کهنه نشده است. دیالوگهایش آنقدر مختصر و طعنهآمیز هستند که هنوز قدیمی نشدهاند.
8.5/10
6.7/10
چیزی که از یک فیلم جنگ جهانی دوم شنیده میشود تنها صدای انفجار و شلیک گلوله نیست، گاهی این روایات مانند نتهای یک پیانوی شکسته در گوش ما نجوا میکنند.
داستان فیلم از سپتامبر 1939 آغاز میشود، زمانی که ورشو تحت حمله نیروهای نازی قرار میگیرد. اشپیلمان، پیانیست مشهور، و خانوادهاش به تدریج با شرایط وحشتناک گتوی ورشو و تبعیدهای اجباری مواجه میشوند. با گذشت زمان، اشپیلمان از خانوادهاش جدا میشود و مجبور است به تنهایی برای بقا تلاش کند. او از یک پناهگاه به پناهگاه دیگر میرود، از گرسنگی و بیماری رنج میبرد، اما امید به زنده ماندن را از دست نمیدهد.
آدرین برودی، با اجرای بینظیر خود در نقش اشپیلمان، جوانترین بازیگری شد که تا آن زمان برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شده بود. او در سن 29 سالگی این جایزه را کسب کرد. برودی برای آمادهسازی نقش خود، وزن زیادی کم کرد و مدتها از دوستان و خانوادهاش دوری کرد تا تجربهای واقعی از تنهایی و سختیهای اشپیلمان را به تصویر بکشد. یکی دیگر از نکات جالب درباره فیلم پیانیست، استفاده ماهرانه از رنگها توسط مدیر فیلمبرداری، پاول ادلمن است. او به تدریج رنگها را از صحنههای فیلم کم میکند تا روند ویرانی شهر و حالت اشپیلمان را نشان دهد.
8.4/10
8/10
به عنوان یک فیلمباز بگویم، نباید از ریشهها دور بشویم. شاید هزاران فیلم بتوانند در رده بهترین فیلمهای جنگ جهانی دوم قرار بگیرند اما این یک فیلم این یک فیلم در کنار جذابیتش به انتخاب نویسنده مقاله در این لیست قرار گرفته و کمبود آن در بسیاری از مطالب در رابطه با این موضوع حس میشود. در میان تاریکی و ترسهای دوران جنگ جهانی دوم، چارلی چاپلین با طنز بیپرده و شجاعانه خود، اثری خلق کرد که همچنان به عنوان یکی از نمادینترین و تأثیرگذارترین فیلمهای سینمای جهان شناخته میشود.
داستان فیلم در دو خط موازی روایت میشود؛ یکی درباره دیکتاتور خودخواه و جاهطلب، آدنوید هینکل (با بازی چاپلین) که تلاش میکند تا جهان را تحت سلطه خود درآورد و دیگری درباره یک آرایشگر یهودی (نیز با بازی چاپلین) که از جنگ جهانی اول دچار فراموشی شده و پس از سالها به گتو بازمیگردد. در نهایت، این دو شخصیت بهطور تصادفی جایگزین یکدیگر میشوند و آرایشگر یهودی بهعنوان دیکتاتور معرفی میشود و فرصتی مییابد تا پیامی از صلح و انسانیت را به جهان اعلام کند.
یکی از حقایق جالب درباره فیلم این است که آدولف هیتلر این فیلم را در آلمان و تمامی کشورهای تحت اشغال نازیها ممنوع کرد. با این حال، هیتلر کنجکاویاش باعث شد تا نسخهای از فیلم را از طریق پرتغال به دست آورد و آن را دو بار به طور خصوصی تماشا کند. اما هیچ واکنشی از او ثبت نشده است. چاپلین در این باره گفت:
هر چیزی میدادم تا بدانم نظرش درباره فیلم چه بوده است.
8.6/10
9/10
اکثر نمونههای ممتاز فیلم جنگ جهانی دوم درباره صدمههای جنگ روی مردم عادی و تراژدی آن است. اما گاهی در این فیلمها نیز ما به همراه سربازان از کشتی پیاده میشویم و به صف سربازان نازی حمله میکنیم.
داستان فیلم نجات سرباز رایان با فرود نیروهای آمریکایی در ساحل اوماها در روز دی-دی آغاز میشود، جایی که کاپیتان جان میلر (تام هنکس) به همراه گروهی از سربازان خود ماموریت پیدا میکند تا سرباز جیمز رایان (مت دیمون) را پیدا کرده و به خانه برگرداند، چرا که سه برادر رایان در جنگ کشته شدهاند. این سفر خطرناک و پرماجرا، سربازان را از میان میدانهای نبرد و دل وحشتهای جنگ میگذراند تا بتوانند این ماموریت غیرممکن را به انجام برسانند
یکی از حقایق جالب درباره فیلم، هزینه بالای فیلمبرداری صحنه ساحل اوماها است که حدود 11 میلیون دلار بود و شامل 1000 اکسترا، از جمله اعضای رزرو ارتش ایرلند بود. برای واقعیتر نشان دادن صحنهها، 20 تا 30 نفر از این اکستراها از پروتزهای قطع عضو استفاده کردند تا سربازانی را که اعضای بدنشان در جنگ از دست رفته بود، به تصویر بکشند.
اسپیلبرگ مات دیمون را برای نقش سرباز رایان انتخاب کرد زیرا او بازیگری ناشناخته با ظاهر تماماً آمریکایی میخواست. اما او نمیدانست که دیمون به زودی با فیلم ویل هانتینگ خوب اسکار خواهد برد و به یک ستاره بزرگ تبدیل خواهد شد.
9/10
7.8/10
گاهی فیلم های جنگ جهانی دوم بر اساس واقعیت آنقدر شکهکننده و تراژدی میشوند که شاید اگر آن اعلام بر اساس واقعیت درون فیلم را نبینید و مستندات آن را نشناسید نتوانید به راحتی باور کنید!
داستان فیلم حول محور زندگی اسکار شیندلر، صنعتگر آلمانی است که در دوران اشغال لهستان توسط نازیها، بیش از هزار یهودی را با استخدام آنها در کارخانههایش از مرگ نجات داد. فیلم با تصاویری سیاه و سفید به شیوهای مستندگونه روایت میشود و بر واقعگرایی و تاثیرگذاری داستان میافزاید.
گاردین در مقالهای این فیلم را نقد میکند و مینویسد:
در نهایت، این فیلم به همان اندازه که به دلیل شهادت سادهاش به یاد میماند، به خاطر هنر سینماییای که به نمایش میگذارد نیز به یاد میماند. البته، این فیلم نه از لحاظ فکری و نه از لحاظ فنی، ساده و بیهنر نیست. و بدون شک، بسیار پیشرفتهتر از هر چیز دیگری است که هالیوود تا کنون حتی به آن اشاره کرده است. همچنین، فیلم با شجاعت اطمینان دارد که آنچه میگوید برای میلیونها نفری که آن را صرفاً به خاطر اینکه کارگردانش سازنده ای.تی. و پارک ژوراسیک بوده است، تماشا میکنند، مهم خواهد بود.
7.4/10
6/10
فیلم منطقه مورد علاقه به کارگردانی جاناتان گلیزر و محصول سال ۲۰۲۳، یک درام تاریخی برجسته و از بهترین فیلم های جنگ جهانی دوم است که داستان زندگی روزمره فرمانده اردوگاه آشویتس، رودلف هس (با بازی کریستیان فریدل) و همسرش، هدویگ هس (با بازی ساندرا هولر) را روایت میکند. این فیلم بر اساس رمانی از مارتین ایمیس ساخته شده و تصویری تکاندهنده از عادیسازی شرارت ارائه میدهد. تمرکز فیلم بر زندگی خانوادگی این زوج در خانهای لوکس در نزدیکی دیوارهای اردوگاه آشویتس است؛ جایی که در آن، خشونت و قتل عام در همسایگیشان در جریان است، اما آنها با بیاعتنایی به این تراژدی، به زندگی روزمره خود ادامه میدهند.
فیلم به جای نمایش مستقیم خشونت، از صداها و تصاویری غیرمستقیم برای نشان دادن وحشت استفاده میکند. مثلاً، جشنهای خانوادگی این زوج با صدای شلیکها و فریادهای اردوگاه همزمان میشود. در حالی که هدویگ به گلهای باغش میرسد یا در آینه لباسهای غارتشده از زندانیان را امتحان میکند، اردوگاه به پسزمینهای هولناک تبدیل میشود. این روایت به شیوهای بیسابقه، تعامل معمولی و روزمره با شرارت را به تصویر میکشد.
منطقه مورد علاقه در جشنواره کن ۲۰۲۳ به نمایش درآمد و جایزه Grand Prix را دریافت کرد. این فیلم به دلیل رویکرد متفاوت خود به موضوع هولوکاست و پرداخت به جزئیات شخصیتها، مورد تحسین قرار گرفت و نقدهای مثبتی از منتقدان برجسته به دست آورد. عملکرد بازیگران اصلی، به ویژه ساندرا هولر، به دلیل نمایش تاثیرگذار از پیچیدگی شخصیتها، بسیار مورد توجه قرار گرفت.
سخن پایانیدر این سفر سینمایی از جنگ جهانی و پسلرزههای آن، با آثار برجستهای آشنا شدیم که هر یک به نوبه خود، تصویرگر لحظاتی تلخ و شیرین از تاریخ بشر هستند. از شجاعت و همدلی گرفته تا تراژدی و نجات، این فیلمها با داستانهای غنی و اجراهای بینظیر، نه تنها ما را به عمق واقعیتهای جنگ و مقاومت میبرند، بلکه ما را به تفکر وادار میکنند که در مواجهه با سختیها، انسانیت و همدلی را از یاد نبریم.
تماشای فیلم های جنگ جهانی و بخصوص عناوین فیلم جنگ جهانی دوم نه تنها یک تجربه سینمایی جذاب است، بلکه به ما فرصتی میدهد تا از زاویهای دیگر به تاریخ نگاه کنیم و بیشتر درباره شجاعت، ترس، و انسانیت در دورانهای سخت بیاموزیم. این آثار همچنان به عنوان منابع آموزشی و فرهنگی ارزشمند باقی خواهند ماند و به نسلهای آینده یادآوری خواهند کرد که در میان تاریکیها، همواره نوری از امید و انسانیت وجود دارد. اگر عنوانی میشناسید که باید در این لیست باشد و حضور ندارد حتما در قسمت کامنتها به ما اطلاع دهید، همیشه پاراجی بمانید و خداحافظ.