بهترین فیلم های ژانر بقا؛ زنده ماندن به شکل سینمایی
0/10
از روزگاران قدیم انسانها دور آتش جمع میشدند و داستانهایی از شجاعت و بقا تعریف میکردند. بهترین فیلم های ژانر بقا فرزند خلف همین رفتار و گفتار است که به روزگار ما رسیده. این فیلمها ما را به دنیایی میبرند که در آن هر لحظه پر از هیجان و چالش است، جایی که هر تصمیم و هر اقدام میتواند به معنای زندگی یا مرگ باشد. فیلم ژانر بقا به ما یادآوری میکند که در عمیقترین لحظات ناامیدی، تواناییهای ما میتوانند شگفتیساز شوند.
دیدن این فیلمها نه تنها تپش قلب ما را بالا میبرد، بلکه درسهای بزرگی از امید، مقاومت و اراده انسانی به ما میدهند. آنها ما را به سفری هیجانانگیز میبرند، سفری که در آن با شخصیتهایی همراه میشویم که برای زنده ماندن با تمام وجود میجنگند. این ماجراجوییها اغلب بر اساس داستانهای واقعی هستند، داستانهایی که ما را به تفکر وامیدارند و ارزش واقعی زندگی را به ما نشان میدهند.
بهترین فیلم های ژانر بقا
در این مقاله، قصد داریم تا به معرفی بهترین فیلمهای ژانر بقا بپردازیم، فیلمهایی که نه تنها سرگرمکننده هستند، بلکه میتوانند به ما الهام بخشیده و انگیزه ببخشند. در معرفی آثار سعی کردهایم که هیچگونه اسپویلی رخ ندهد. همچنین عناوین به همراه تصاویر اختصاصی سایت پاراج، پادکستی تکمیل کننده و تیزرهای جذاب به شما ارائه میشوند.
7.5/10
7/10
یک موضوع جذاب برای فیلم ژانر بقا حوادث واقعی است که برای افراد اتفاق افتاده؛ حادثههایی نفسگر که تماشای آنها میتواند شما را کاملا درگیر کند.
فیلم 127 ساعت برگرفته از کتاب خاطرات آرون رالستون با عنوان بین یک سنگ و یک مکان سخت است و روایتگر پنج روزی است که رالستون در یک شکاف در بیابان یوتا گیر افتاده بود و مجبور شد دست خود را قطع کند تا زنده بماند.
در طول این پنج روز، رالستون با کمبود آب و غذا مواجه میشود و به مرور زمان ناامید و افسرده میشود. او با استفاده از یک دوربین ویدئویی، پیامهایی برای خانواده و دوستانش ضبط میکند و شروع به بازبینی زندگیاش میکند. در نهایت، رالستون با استفاده از ابزارهایی که همراه دارد، دست خود را قطع میکند و پس از پایین آمدن از شکاف، توسط یک خانواده محلی نجات پیدا میکند و به بیمارستان منتقل میشود.
روزنامه گاردین در نقدی به این فیلم اشاره میکند و میگوید:
تردید من درباره این فیلم این است که متوجه شدم که دوست داشتم یک فیلم مستند واقعی درباره آرون رالستون ببینم — چیزی شبیه به مستند کلاسیک لمس خلا ساخته کوین مکدونالد در سال 2003 درباره کوهنوردان بدشانس در آندهای پرو. چنین فیلمی میتوانست بیشتر به آنچه در ذهن و قلب رالستون میگذشت، نزدیک شود. صحنههایی که رالستون را در حال ساختن ویدیوی خاطرات روزانه به سبک بلر ویچ نشان میدهند، به طور اجتنابناپذیری من را به دیدن نسخه واقعی آنها مشتاق کرد، اما آرون رالستون به درستی از نشان دادن این فیلمهای بسیار دردناک امتناع میکند.
7.9/10
-
فیلم های سینمایی بقا در طبیعت تنها به معنی مقابله با گرسنگی، تنهایی یا بلایای طبیعی نیستند این فیلمها گاهی به سمت و سوی همزیستیهایی میروند که بسیار دور از ذهن و جذاب هستند.
داستان فیلم زندگی پای از مونترال کانادا آغاز میشود، جایی که یک نویسنده با پی پاتل ملاقات میکند تا داستان زندگی او را بشنود. پی از کودکی خود در پاندیچری هند میگوید، جایی که او در یک خانواده چنددینی بزرگ شده و همزمان به هندوئیسم، مسیحیت و اسلام ایمان آورده است. پس از یک حادثه کشتی در راه مهاجرت به کانادا، پی خود را تنها در یک قایق نجات در اقیانوس آرام مییابد، در حالی که همراه او یک ببر بنگال به نام ریچارد پارکر است.
یکی از نکات جالب درباره این فیلم، استفاده از چهار ببر واقعی و فناوری CGI برای خلق صحنههای ببر بود. سوراج شارما، بازیگر نقش پی، هرگز با ببر زنده در یک قایق نبود. همچنین، فیلم دارای جلوههای ویژه بسیار پیشرفتهای است که توسط تیمی از برترین هنرمندان جلوههای بصری ایجاد شده است.
زندگی پای در جشنواره فیلم نیویورک 2012 به عنوان فیلم افتتاحیه به نمایش درآمد و توانست موفقیتهای چشمگیری کسب کند، از جمله برنده شدن چهار جایزه اسکار، شامل بهترین کارگردانی برای انگ لی و بهترین جلوههای بصری. همچنین، این فیلم بیش از 609 میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت.
7.8/10
8.6/10
حوادث در سفر و در میان اقیانوس یکی از بزرگترین منبا الهامهای ژانر بقا بوده. فیلم هایی در مورد گم شدن در جزیره بسیاراند و داستانهای جذابی در این باره گفته شده است.
داستان فیلم دور افتاده با سقوط هواپیمای چاک، یک مدیر اجرایی فدکس، آغاز میشود. او تنها بازمانده سقوط است و باید در جزیرهای دورافتاده برای بقا مبارزه کند. چاک با استفاده از منابع محدود موجود در بستههای فدکس که در ساحل شسته شدهاند، تلاش میکند غذا پیدا کند، سرپناه بسازد و آتش روشن کند. یکی از همدمان جالب او در این ماجرا، یک توپ والیبال به نام ویلسون است که چهرهای بر آن نقاشی میکند و با او صحبت میکند. این توپ به نوعی همدم چاک در لحظات تنهایی او میشود.
یکی دیگر از نکات جالب این است که صحنههای صدای فیلم بدون استفاده از موسیقی ساخته شد. زمهکیس تصمیم گرفت به جای موسیقی، از صداهای طبیعی استفاده کند تا تجربهای واقعیتر از تنهایی و بقا را به تماشاگران منتقل کند. این فیلم توانست جوایز متعددی کسب کند، از جمله نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس و بهترین صدا. همچنین، تام هنکس برای این نقش جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد درام را از آن خود کرد.
8/10
-
یکی از ویژگیهای فیلم های تلاش برای بقا این است که محدود به مکان یا شرایطی خاص نمیشوند، این فیلم ها ممکن است در یک جنگل، کوهستان و حتی در سیاره سرخ روایت شوند.
داستان فیلم در سال 2035 روایت میشود. طی یک مأموریت اکتشافی در مریخ، طوفانی شدید تیم ارس 3 را مجبور به ترک سیاره میکند. مارک واتنی در اثر برخورد با آوار مجروح شده و اعضای تیم به اشتباه او را مرده تصور میکنند و به زمین بازمیگردند. اما واتنی زنده است و با مشکلات فراوانی از جمله کمبود غذا، آب و ارتباط با زمین مواجه میشود. با استفاده از دانش گیاهشناسی خود، او موفق میشود در خاک مریخ سیبزمینی بکارد و با استفاده از تجهیزات قدیمی ناسا با زمین ارتباط برقرار کند.
یکی از نکات جالب در مورد فیلم، مشاوره نزدیک ناسا با تیم تولید بود تا جوانب علمی و فنی فیلم تا حد ممکن دقیق باشد. مت دیمون در صحنهای که مارک صدای فرمانده لوئیس (جسیکا چستین) را از درون لباس فضانوردی میشنود و اشک در چشمانش حلقه میزند، واقعاً احساساتی شده بود. صدای همکارانش که از پیش ضبط شده بود و حضور نداشتن آنها در صحنه، باعث شد این لحظه واقعی و احساسی به نظر برسد.
8/10
-
ورزش یکی از پایههای سلامتی است اما یکی از خطرناکترین نوع آن یعنی کوهنوردی همواره زادگاه حوادثی بوده که نیاز به تلاش افراد برای بقا دارد. همین موضوع زمینه ساز ساخت بهترین فیلم های ژانر بقا بر اساس چنین اتفاقاتی شده.
داستان فیلم درباره دو کوهنورد است که پس از صعود موفقیتآمیز به قله سیولا گرانده، در راه بازگشت دچار حادثه میشوند. سیمپسون از یک صخره سقوط میکند و پایش به شدت مجروح میشود. ییتس مجبور میشود برای نجات خود، طناب را قطع کند تا بتواند به پایین بازگردد. اما معجزهای رخ میدهد؛ سیمپسون که به یک یخچال سقوط کرده، با ارادهای آهنین و با تحمل درد و مشقت فراوان، موفق به زنده ماندن میشود و به کمپ بازمیگردد.
فیلم لمس کردن خلا نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرد و با کسب جایزه الکساندر کوردا برای بهترین فیلم بریتانیایی در جوایز بفتا، به یکی از موفقترین فیلم-مستندهای تاریخ سینمای بریتانیا تبدیل شد. راجر ایبرت، منتقد برجسته سینما، در مقالهای این فیلم را تجربهای فراموشنشدنی توصیف کرد که به نوعی، تماشاگر را به قلب درد و رنج قهرمانانش میبرد و آنان را به تماشای مقاومت و اراده بینظیر انسانی دعوت میکند.
8/10
-
فیلم های ژانر بقا محدود به کشوری خاص نیستند؛ سعی برای زنده ماندن یک واکنش طبیعی است که مرز نمیشناسد.
فیلم با زندگی کیم سئونگ-گئون آغاز میشود که در بدهی غرق شده و احساس میکند زندگیاش به بنبست رسیده است. او تصمیم میگیرد به زندگیاش پایان دهد و خود را از پل به رودخانه هان میاندازد، اما به جای مرگ، در جزیره بامسوم بیدار میشود. در ابتدا تلاش میکند از جزیره فرار کند، اما کمکم به زندگی جدیدش در جزیره خو میگیرد. در این میان، کیم جونگ-یون، زنی که از اجتماع منزوی شده و زندگیاش را در آپارتمان خود میگذراند، از پنجرهاش متوجه حضور کیم در جزیره میشود. ارتباط این دو از طریق پیامهای نوشته شده و بطریهایی که در رودخانه انداخته میشوند، شکل میگیرد.
یکی از حقایق جالب درباره فیلم این است که در سال 2011، CJ Entertainment اعلام کرد که یک نسخه آمریکایی از این فیلم ساخته خواهد شد، با مارک واترز به عنوان کارگردان و مایکل گلدباک به عنوان نویسنده فیلمنامه. همچنین، در فیلم، تیشرت پسری که نودلهای سیاهلوبیا را تحویل میدهد، با نوشته او کجا رفته؟ به داستان فیلم اشاره دارد.
این فیلم جوایز متعددی نیز کسب کرده است، از جمله جایزه ویژه هیئت داوران در جشنواره بینالمللی فیلم فانتازیا و جایزه NETPAC در جشنواره بینالمللی فیلم هاوایی.
8/10
9/10
زیر ژانرهای بسیاری ممکن است دخیل فیلم های ژانر بقا بشوند؛ افراد به دلایل متفاوت میخواخند زنده بمانند یکی برای عشق، یکی برای خانواده و شاید یکی برای انتقام.
داستان فیلم با حملهای وحشیانه از سوی یک خرس به گلس آغاز میشود که او را به شدت مجروح میکند. فیتزجرالد و جیم بریدگر، دو تن از همراهان گلس، او را در حالی که نیمهجان است در سرما رها میکنند. اما گلس با ارادهای آهنین و شجاعتی بینظیر، به مبارزه با طبیعت وحشی و شرایط سخت میپردازد تا انتقام خود را از کسانی که او را رها کردهاند بگیرد.
یکی از نکات جالب درباره این فیلم، فیلمبرداری آن با استفاده از نور طبیعی بود. امانوئل لوبزکی، فیلمبردار مشهور، تمامی صحنهها را با نور طبیعی فیلمبرداری کرده است که باعث شده تا فیلم جلوهای واقعگرایانه و بینظیر پیدا کند. همچنین، صحنه حمله خرس که یکی از نقاط اوج فیلم است، با ترکیبی از جلوههای ویژه کامپیوتری و افکتهای عملی ساخته شده است.
فیلم از گور برخاسته با موفقیتهای تجاری و هنری بسیاری همراه بود و توانست بیش از 533 میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشته باشد و رتبه 14 باکس افیس سال انتشارش را با 183 میلیون دلار به دست آورد. همچنین این فیلم اولین و تا امروز تنها نقش افرینی برنده اسکار دیکاپریو را شامل میشود.
8.1/10
8/10
چه خواسته چه ناخواسته گاهی افراد ناچار میشوند جهان مدرن را ترک کنند و به درون منشا پیدایش بروند، فیلم بقا در جنگل داستان همین افراد را روایت میکند.
داستان فیلم بر اساس کتابی از جان کراکائر نوشته شده است و زندگی واقعی کریستوفر مککندلس را به تصویر میکشد. کریستوفر که از زندگی مادی و جامعه مدرن دلزده شده بود، همه چیز را پشت سر گذاشت و به سفری بیبازگشت به قلب طبیعت وحشی آلاسکا رفت. او نام خود را به الکساندر سوپرتراپ تغییر داد و در جستجوی معنا و آزادی، با طبیعت به مبارزه پرداخت.
یکی از نکات جالب در مورد فیلم، چهار سفر مجزای تیم تولید به آلاسکا بود تا بتوانند فیلمبرداری را در فصول مختلف سال انجام دهند و اصالت و واقعگرایی بیشتری به صحنهها ببخشند. همچنین، زک گالیفیاناکیس که در فیلم نقش کوتاهی داشت، همه دیالوگهای خود را به صورت بداهه اجرا کرد، چرا که شخصیت او در فیلمنامه اصلی هیچ دیالوگی نداشت.
رازهای تاریکی که در پس این داستان وجود داشتند، تنها پس از سالها برملا شدند. در سال 2013، کارین مککندلس، خواهر کریستوفر، کتاب خاطرات خود به نام حقیقت وحشی را منتشر کرد و در آن انگیزههای واقعی برادرش برای فرار از همه چیز را آشکار کرد. او و کریستوفر با پدری خشن و بیرحم بزرگ شده بودند که مادرشان را نیز قربانی خود کرده بود. این واقعیتها، که کراکائر در دهه 1990 از کارین شنیده بود، در فیلم و کتاب اصلی به دلیل محافظت از والدینشان بهطور کامل بیان نشدند.
8.1/10
10/10
گاهی زنده ماندن در گروی اسارت است و باید برای بقا هر کاری را کرد. بهترین فیلم های بقا ممکن است روایت یک روز باشند، یک سال یا حتی چندین سال اکتفا به زنده ماندن برای روز آزادی.
فیلم 12 سال بردگی بر اساس زندگی واقعی سالومون نورثاپ ساخته شده است. سالومون، یک مرد سیاهپوست آزاد از نیویورک، در سال 1841 به واسطه فریب دو مرد سفیدپوست ربوده شده و به بردگی فروخته میشود. او در طول 12 سال اسارت، با سختیها و ظلمهای بیپایانی مواجه میشود، اما هرگز امید و ارادهاش را از دست نمیدهد. داستان او، سفری است که در آن انسانیت و روحیه مقاومت به تصویر کشیده میشود.
مجله اینترنتی راجر ابرت در مقاله ای این فیلم را نقد میکند و مینویسد:
با توجه به تمامی تحسینهایی که در جشنوارههای فیلم برای 12 سال بردگی شنیده میشود، شاید نتوانید تصور کنید که این فیلم چند اشتباه هم دارد. به عنوان مثال، سارا پاولسون در نقش مری، همسر بدخلق اپس، به قدری شخصیت شروری دارد که میتوانست او را شیطان نامید، چرا که شخصیت او فاقد پیچیدگی و ظرافت است. همچنین، در ابتدای فیلم یک اشتباه در لحن داستان رخ میدهد؛ نورثاپ، مردی خانوادهدوست و مغرور توسط دو کلاهبردار فریب میخورد. پس از شبی سنگین از نوشیدن، او بیدار میشود و خود را در یک سیاهچال تاریک، زنجیر شده و تنها مییابد. این صحنه به سبک ادگار آلن پو است که با پینوکیو والت دیزنی تلفیق شده است؛ عروسک پسری که توسط کلاهبرداران به جزیره لذت برده میشود.
8.5/10
6.7/10
جنگ در کنار اکشن، غم و قهرمانی روایتگر داستانهایی از بقا هم هست؛ در نتیجه شاید بتوان گفت بهترین فیلم ژانر بقا در این کتگوری قرار میگیرد.
داستان فیلم با شروع حمله نازیها به ورشو در سال 1939 آغاز میشود. اشپیلمن که پیانیستی موفق است، به همراه خانوادهاش به گتوی ورشو منتقل میشود و به تدریج شرایط زندگی برای آنان سختتر میشود. پس از تبعید خانوادهاش به اردوگاههای مرگ، اشپیلمن به عنوان کارگر برده به کار گرفته میشود و با کمک دوستان و همکارانش به پنهان شدن در شهر میپردازد. او از پنجره آپارتمانش شاهد شورش گتوی ورشو و نابودی تدریجی شهر است.
یکی از نکات جالب درباره فیلم، تغییر تدریجی رنگها و نورپردازی صحنهها توسط فیلمبردار پاول ایدلمن است که نشاندهنده وخامت اوضاع و تحلیل رفتن اشپیلمن است. همچنین، آدرین برودی برای نقشآفرینی در این فیلم وزن زیادی کم کرد و به صورت روزانه تمرین پیانو میکرد تا بتواند نقش خود را به بهترین شکل ایفا کند.
این فیلم جوایز بسیاری را از آن خود کرد، از جمله سه جایزه اسکار برای بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه اقتباسی. همچنین، برودی با کسب این جایزه به عنوان جوانترین بازیگر برنده اسکار در این بخش شناخته شد.
سخن پایانیفیلمهایی که در این مقاله به آنها پرداخته شد، هر یک به نوعی داستان بقا، اراده و تلاش انسانی را به تصویر میکشند. از جنگلهای وحشی آلاسکا تا جزایر دورافتاده، از عمق فضا تا دل شهرهای جنگزده، هر فیلم ما را به سفری پرماجرا و تأملبرانگیز میبرد. این داستانها نه تنها ما را سرگرم میکنند، بلکه به ما درسهایی ارزشمند از امید، مقاومت و قدرت انسان میدهند.
به یاد داشته باشیم که سینما، هنری است که میتواند مرزهای واقعیت و خیال را درنوردد و ما را به سفری بینظیر ببرد. مجموعه فیلم ژانر بقا نمونهای از قدرت این هنر هستند و به ما یادآوری میکنند که حتی در تاریکترین لحظات، نور امید میتواند راهی برای بقا و بازگشت به زندگی باشد. نظارت خودتان را در باره هر کدام از این عناوین در قسمت نظرسنجی سایت پاراج وارد کنید و ما را در معرفی آثار مورد علاقهتان به دیگران همراهی کنید. همیشه فیلم باز باشید و خدا نگهدار.