بهترین فیلم های ناتالی پورتمن | آپدیت 2025

بعضی از فیلمها تنها روی پرده زندگی میکنند، اما فیلم های ناتالی پورتمن همانقدر که روی پرده ظاهر میشوند، در پسزمینهی ذهنی تماشاگر نیز جا خوش میکنند. او صرفاً یک چهرهی شناختهشده در میان فیلم نیست؛ بلکه معادلهای پیچیده از هوش، جسارت، کنترل و آسیبپذیری است.
از کودکی که با نگاههایی بزرگتر از سنش در لئون ظاهر شد تا زنی که در می دسامبر خودش را در آینهی دیگری میکاود، پورتمن هرگز در یک قالب نمیماند. او مسیر خود را میان بلاکباسترهای پرزرقوبرق و درامهای مستقل تاریک با وسواس انتخاب کرده؛ با ذهنی تحلیلگر (فارغالتحصیل روانشناسی از هاروارد) و بدنی آمادهی فرو رفتن در هر نقش.
بهترین فیلم های ناتالی پورتمن
پورتمن فقط بازیگر نقشهای پیچیده نیست، او در هر اجرا، پرسشی بنیادین دربارهی هویت و بازیگری پیش میکشد. بسیاری از فیلم های سینمایی ناتالی پورتمن فراتر از داستاناند؛ آنها میدانهای تجربهاند جایی میان قدرت، آسیبپذیری، و کنش زنانه در برابر نگاه. در این مطلب، سفری میکنیم در میان بهترین فیلم های ناتالی پورتمن نه برای رتبهبندی صرف، بلکه برای درک تدریجی یک امضا: اجرای زنی که همیشه چیزی بیش از آنچه دیده میشود، پنهان کرده است. این شما و این لیست فیلم های ناتالی پورتمن از نگاهی متفاوت.
درخشش بعضی بازیگران در اولین حضورشان چنان باورنکردنی است که بیشتر به افسانه شبیه است تا واقعیت. ناتالی پورتمن با لئون: حرفهای نه فقط وارد سینما شد، بلکه آن را غافلگیر کرد. فیلم، داستان ماتیلدای دوازدهساله را روایت میکند که پس از قتل خانوادهاش، به یک آدمکش گوشهگیر پناه میبرد و در دل این رابطهی نامعمول، بلوغی دردناک و شتابزده را تجربه میکند.
پورتمن در ۱۲ سالگی نقشی را ایفا کرد که بار روانیاش برای بازیگران باتجربه هم سنگین است. انتخاب او بهجای گزینههایی چون لیو تایلر، نتیجهی جسارت لوک بسون در کشف استعدادی بود که دوربین نمیتوانست از آن چشم بردارد. این حضور درخشان، هنوز هم بهعنوان یکی از جسورانهترین نمونههای فیلم های ناتالی پورتمن در کودکی به یاد آورده میشود نه فقط چون آغاز بود، بلکه چون قدرتش فراتر از سنش بود.
با وجود تحسین جهانی، رابطهی بین ماتیلدا و لئون بعدها محل بحثهای جدی اخلاقی شد. خود پورتمن هم بعدها از نگاهی شرمآلود به آن یاد کرد. اما جدای از این حواشی، لئون همچنان یکی از فیلم های معروف ناتالی پورتمن محسوب میشود نقطهی شروعی که آغازی جسورانه برای بازیگری شد که قرار بود از همان ابتدا بازیگر نباشد، بلکه تجربهای سینمایی باشد.
در سینما، صحنههایی هستند که فقط بازی نمیشوند، بلکه حک میشوند بر ذهن تماشاگر و در حافظهی جمعی. صحنهی تراشیدن موهای ناتالی پورتمن در وی مثل وندتا یکی از آن لحظات است. اما فراتر از این تصویر نمادین، پورتمن در این فیلم چهرهای از تحول شخصی و مقاومت سیاسی را مجسم میکند که هنوز هم در میان فیلمهایش جایگاهی خاص دارد.
فیلم در آیندهای تیره میگذرد؛ آیندهای نهچندان دور که در آن بریتانیا تحت سلطهی یک رژیم فاشیستی است. ایوی هموند، زنی عادی، در جریان برخورد با شورشی مرموز به نام وی وارد دنیای مقاومت و بازتعریف هویت میشود. ایوی در آغاز شخصیتی منفعل است، اما در روندی آزاردهنده و تکاندهنده، به نماد استقلال و بیداری بدل میشود.
پورتمن برای این نقش موهای خود را واقعی و در یک برداشت زنده تراشید نه فقط برای شوک، بلکه بهعنوان بازتابی فیزیکی از تغییر درونی. او در این نقش نهتنها از لحاظ ظاهری، بلکه از نظر عاطفی نیز تا سرحد مرزهای شخصیاش رفت؛ نتیجه؟ یک اجرای بیپروا که جایزهی ساترن را برای بهترین بازیگر زن برایش به ارمغان آورد.
در دل این تریلر سیاسی، پورتمن تنها ایوی را بازی نمیکند، بلکه تبدیل به صدایی از زیر خاکستر ترس میشود و وی مثل وندتا را به یکی از فیلم های سینمایی ناتالی پورتمن بدل میکند که هنوز با ما حرف میزند، حتی اگر با زمزمهای بیصدا.



تماشای قوی سیاه مثل خیره شدن به دریاچهای یخزده است: زیبا، آرام، ولی آماده برای شکستن. در این فیلم، ناتالی پورتمن نهتنها بازی میکند، بلکه به یک ابزار بینقص روایت تبدیل میشود بدنی که میرقصد، ذهنی که فرومیپاشد، و شخصیتی که در میان هنر و جنون ناپدید میشود.
نینا، بالرین حساس و خجالتی، برای ایفای دو نقش متضاد در اجرای دریاچه قو انتخاب میشود: قوی سفید پاکدامن و قوی سیاه اغواگر. اما در جستجوی کمال، مرز میان اجرا و واقعیت، کنترل و وسواس، هنر و روانپریشی کمکم فرو میریزد. پورتمن برای این نقش، یک سال آموزش فشردهی باله دید، ۲۰ پوند وزن کم کرد و بهطرز دردناکی در قالب شخصیتش ذوب شد.
این نقش نقطهی عطفی در میان بهترین فیلم های ناتالی پورتمن است؛ نه فقط به خاطر اسکار، گلدن گلوب و بفتاهایی که برایش آورد، بلکه چون کاملترین تجسم مضمون محوری کارنامهاش است: زنی که در حال ایفای نقشی بیرونی است، در حالی که درونش آرامآرام فرو میپاشد.
قوی سیاه نه یک فیلم دربارهی باله، بلکه دربارهی ترسناکترین اجرای زندگیست: بازی کردن نقش خود، وقتی دیگر نمیدانی واقعاً چه کسی هستی. بیدلیل نیست که این اثر، همچنان در صدر لیست فیلم های ناتالی پورتمن جا خوش کرده است.



گاهی یک شخصیت فرعی آنقدر با طراوت وارد صحنه میشود که ناگهان تمام اکسیژن فیلم را مال خود میکند. ناتالی پورتمن در نقش سم در ایالت باغ، همین کار را میکند با خرگوش خانگی و انرژی غیرقابلپیشبینیاش، به نمادی از یک نسل تبدیل شد.
در این داستان از زک براف، ما با مردی بیحس، خنثی و داروزده روبهرو هستیم که پس از مدتها برای خاکسپاری مادرش به زادگاهش برمیگردد. سم، زنی عجیب و صادق، به ناگاه وارد زندگی او میشود و دیالوگهای ظاهراً ساده اما عمیقشدهاش، تکهتکه یخهای انزوا را در او میشکند. اما فراتر از روایت، این نقش آغازگر یک کلیشهی فرهنگی مهم بود: دختر رویایی پیکسیشیدا یا همان MPDG.
پورتمن در این فیلم ترکیبی است از انرژی کودکانه، هوشمندی عاطفی و حضور تصویری بکر؛ شخصیتی که گرچه از درون کامل نیست، اما در چشم قهرمان داستان، به ناجی تبدیل میشود. این نقش هم تحسین شد، هم بعدها محل نقد قرار گرفت که زن، نباید فقط ابزاری برای نجات مرد باشد.
اما در دل همهی این بحثها، یک چیز واضح است: سم، بخشی ماندگار از این فیلم و این کلیشه باقی مانده؛ نه به خاطر پیچیدگیاش، بلکه چون با همان سادگی، رگههایی از شور زندگی را در فیلم تزریق میکند.
بعضی فیلمها تماشاگر را به درون رابطهها نمیبرند؛ بلکه او را وادار میکنند به آنها زُل بزند، بیهیچ واسطهای. نزدیکتر دقیقاً همینجاست و ناتالی پورتمن، در یکی از آسیبپذیرترین نقشهای کارنامهاش، بازیگر این صحنهی عریانِ عاطفی است.
او در نقش آلیس ، زن جوانی با گذشتهای مبهم و چهرهای معصوم، به مرکز یک مثلث پیچیده از میل، خیانت و نیاز تبدیل میشود. آلیس استریپری است که گاهی بیگناه به نظر میرسد و گاهی از همه چیز آگاهتر است. پورتمن در این نقش، نهتنها فیزیکیترین اجرای خود را ارائه میدهد، بلکه لایهلایه شخصیتی را باز میکند که هم قربانی است، هم بازیگر صحنهای طراحیشده برای دیگران.
نزدیکتر فیلمی است دربارهی بازیهای روانی در روابط عاشقانه. شخصیتها، مدام نقش بازی میکنند، حقیقت را پنهان یا تحریف میکنند، و آلیس با همهی سادگیاش تنها کسی است که دروغ را با صداقت میگوید. پورتمن برای این نقش، جایزهی گلدن گلوب را برد و نامزد اسکار شد؛ اجرای او، همانقدر لطیف است که تیز.
پورتمن در نزدیکتر عشق را از رویا جدا میکند و آن را برهنه، دردناک و بدون فیلتر تحویلمان میدهد و همین جسارت، این فیلم را شایسته جایگاهش در لیست فیلم های ناتالی پورتمن میکند.



در جهانی که فریاد و آشفتگی اغلب ابزارهای اصلی درام هستند، ناتالی پورتمن در برادران راهی متفاوت را میرود: او با سکوت، اضطراب و رنج را منتقل میکند؛ با نگاه، صداقت را فریاد میزند.
در این درام بازسازیشده از نسخهای دانمارکی، پورتمن در نقش گریس ، همسر یک تفنگدار دریایی، پس از گمشدن همسرش در افغانستان، تلاش میکند هم زندگیاش را سرپا نگه دارد و هم دو فرزندش را آرام کند. اما وقتی همسر بازمیگردد شکسته، تغییر یافته، و درگیر با خاطراتی تاریک تعادل شکنندهی این خانواده فرو میریزد. در این میان، برادر شوهر نیز که در غیاب او به این خانواده نزدیک شده، خود حامل بار سنگینی از احساسات سرکوبشده است.
پورتمن عمداً از تماشای نسخهی اصلی خودداری کرد، تا اجرای خودش از هیچ تصویری الهام نگیرد؛ انتخابی هوشمندانه که به خلق شخصیتی مستقل، انسانی و ملموس منجر شد. نقش او در برادران نمایانگر یکی از آن لحظات نادریست که یک بازیگر نه با اغراق، بلکه با فروتنی و حضور، بار درام را به دوش میکشد.
گرچه این فیلم وقتی در کنار تمام فیلم های ناتالی پورتمن قرار میگیرد کمدرخششتر به نظر میرسد، اما اجرای او در قلب داستان، آن را به تجربهای واقعی و فراموشنشدنی بدل میکند تجربهای که نشان میدهد گاهی، آرامترین صداها، بیشترین تأثیر را دارند.



نابودی از آن فیلمهاست که به جای پاسخ دادن، سؤال میسازد سؤالهایی دربارهی هویت، فراموشی، دگرگونی، و آن نیروی پنهانی که ما را وادار به تخریب خودمان میکند. در دل این فضای روانپریش علمی-تخیلی، ناتالی پورتمن در نقش لینا، همانقدر که جستجوگر است، خودش هم در حال گمشدن است.
لینا، زیستشناس و همسر یک سرباز مرموز بازگشته از مأموریتی عجیب، وارد منطقهای موسوم به درخشش میشود؛ محوطهای که قوانین طبیعت را در هم شکسته و موجودات آن در حال جهش، آمیختگی و خودویرانگریاند. اما مأموریت لینا فقط علمی نیست بلکه شخصی است؛ تلاشی برای درک آنچه برای همسرش رخ داده، و شاید برای درک خودش.
پورتمن در این فیلم، با ظرافتی بیصدا در دل مفاهیم سنگین فرو میرود. شخصیتش کمحرف، دقیق و بهظاهر کنترلشده است، اما تماشاگر با هر قدم، ترکهای ظریفی در این ظاهر میبیند. نابودی اگرچه در زمان اکران با چالشهای تولیدی و پخش همراه شد، اما به سرعت در میان فیلم های ناتالی پورتمن به اثری کالت بدل شد؛ فیلمی که ذهن مخاطب را حتی پس از پایان، رها نمیکند.
این فیلم ثابت میکند پورتمن فقط ستارهی درام نیست؛ بلکه یک بازیگر اندیشهمحور است، کسی که در مرزهای ژانری قدم میزند، بدون آنکه پیامش را فریاد بزند او فقط نشان میدهد، و بقیهاش را به تماشاگر میسپارد.
می دسامبر فقط یک فیلم نیست؛ آینهای چندلایه است که در آن تماشاگر، شخصیت، و حتی خود پورتمن مدام بازتاب یکدیگرند. در این روایت زیرپوستی از مرز واقعیت و بازی، ناتالی پورتمن نقش الیزابت را بازی میکند بازیگری که میخواهد نقش یک زن جنجالی را در فیلمی ایفا کند. اما در فرآیند تحقیق، مرز میان تقلید و حقیقت، همدلی و استثمار، شروع به محو شدن میکند.
فیلم از داستانی واقعی الهام گرفته و پورتمن، هم در نقش اصلی و هم به عنوان تهیهکننده، پشت ساخت آن ایستاده است. او با نگاه نافذ و کنترلی سرد، به دنیای شخصیت گریسی نفوذ میکند زنی که در گذشته با یک نوجوان وارد رابطه شده و حالا، بیست سال بعد، به ظاهر زندگی آرامی دارد. اما چیزی در این آرامش، مصنوعیست… و الیزابت، خودآگاه یا ناخودآگاه، آن را میشکند.
پورتمن در این فیلم شاید کمترین بازی را کرده باشد، اما در همین سکوتها و لبخندهای حسابشده، تصویری از ماهیت خونآشاموار بازیگری ترسیم میکند. این نقش نه صرفاً دربارهی یک شخصیت، بلکه دربارهی خود فرآیند اجراست.
در میان فیلم های جدید ناتالی پورتمن، این اثر یک نقطهی درخشان و متفاوت است نه پر از هیجان یا تحول فیزیکی، بلکه مملو از ظرافت روانشناختی، لحن ملودراماتیکِ عامدانه، و پرسشی ساده اما بنیادی: اگر قرار است کسی را بفهمی، آیا ناچار باید به او تبدیل شوی؟
در جکی، ناتالی پورتمن صرفاً نقش ژاکلین کندی را ایفا نمیکند؛ او در قالب زنی فرو میرود که در میانهی یک فاجعهی ملی، نهتنها باید با غم شخصیاش کنار بیاید، بلکه موظف است یک تصویر ماندگار بسازد. اینجا، با زنی مواجهیم که در حال تجربهی آشوب درونیست، اما همچنان باید بیرونیترین نسخه از خود را حفظ کند و پورتمن با دقتی سرد و در عین حال احساسی، این تضاد را جان میبخشد.
فیلم تنها به دنبال بازسازی تاریخ نیست؛ بلکه پرترهای روانی از زنیست که در لحظهای که همه چیز از هم فرو میپاشد، تصمیم میگیرد چگونه به یاد آورده شود. نگاه او به دوربین، نحوهی صحبت کردنش با خبرنگار، طراحی مراسم ترحیم جان اف. کندی همه چیز اجراست؛ اجرایی که نه از روی فریب، بلکه از سر ضرورت ساخته شده.
پورتمن با لهجهی ظریف و کنترلشدهی جکی، با حرکاتی سنجیده و نگاهی که انگار همیشه در حال محاسبه است، نشان میدهد که چطور میتوان همزمان ویران بود و قدرتمند به نظر رسید. جکی یکی از هوشمندانهترین فیلم های ناتالی پورتمن است، چون نه دربارهی یک زن قدرتمند، بلکه دربارهی ساختن قدرت در دل بیقدرتیست و چه کسی بهتر از پورتمن برای درک و نمایش چنین پارادوکسی؟
اگر اکثر نقشهای ناتالی پورتمن کاوشی درونی در مرزهای هویت، حافظه و روان بودند، چشمه جوانی نوید بازگشتی است به هیجان، معما و اکشن، بدون آنکه ریشهی فکری کارهای قبلیاش را رها کند. در این فیلم که هنوز در آستانهی اکران است، پورتمن در کنار جان کرازینسکی وارد ماجرایی جهانی برای یافتن افسانهای باستانی میشود: چشمهای که وعدهی جوانی ابدی میدهد.
نقش او شارلوت پردو، یک موزهدار جدی و باهوش با روحیهای پژوهشگرانه و پیوند عمیق با تاریخ طراحی شده. همانطور که شخصیتهایش اغلب زنان متفکر و خودآگاه بودهاند، اینبار هم پورتمن در دل یک ماجراجویی پرزرقوبرق، جایگاهی برای تفکر و کنترل دارد؛ عنصری که او را از صرفاً یک کاراکتر اکشن جدا میکند.
در فضای فیلمهایی مانند ایندیانا جونز یا گنج ملی، چشمه جوانی ممکن است بیشتر سرگرمکننده باشد تا تأملبرانگیز، اما حضور پورتمن نشان میدهد که حتی در چنین قالبهایی، او چیزی فراتر از کلیشه ارائه خواهد داد.
این فیلم یکی از موردانتظارترین جدیدترین فیلم های ناتالی پورتمن است و بهنظر میرسد ترکیبی هوشمندانه از سرگرمی، کنجکاوی تاریخی و شخصیتپردازی باشد نمایشی از انعطافپذیری بازیگری که هنوز بعد از همهی این سالها، خودش را بازتعریف میکند.
سخن پایانیدر نگاهی به مسیر حرفهای ناتالی پورتمن، با بازیگری روبهرو هستیم که هیچوقت صرفاً به نقش راضی نبوده؛ او همیشه به دنبال مفهوم بوده. پورتمن از همان آغاز، در لئون، نشان داد که نمیخواهد در قالبهای معمول ستارهسازی باقی بماند. در ادامه، با انتخابهایی هوشمندانه و گاه رادیکال، نشان داد که بازیگری برایش ابزار شهرت نیست؛ بلکه راهی است برای کندوکاو در آنچه انسان را انسان میکند.
نقشهایی که انتخاب کردهاند، غالباً زنانی هستند که در حال ساختن یا فروپاشی یک چهرهاند خواه یک بالرینِ گرفتار در وسواس، خواه یک بانوی اولِ در دل تاریخ، یا حتی بازیگری که نقش یک زن رسوا را مطالعه میکند. در تمام اینها، اجرای او آگاهانه است؛ مثل کسی که نهفقط بازی میکند، بلکه به بازی فکر میکند.
کارنامهی او مجموعهای از بهترین فیلم ها را شکل داده که هرکدام فصل تازهای در شناخت پیچیدگیهای اجرا و هویت هستند. از سینمای مستقل گرفته تا بلاکباسترها، از روانکاوی تا علمیتخیلی، پورتمن ثابت کرده که میتوان هم درونگرا بود و هم جهانی، هم فنی و هم عمیقاً انسانی.
او یک ستاره نیست که فقط بدرخشد؛ او نوری است که هر نقشی را شکل میدهد، دوباره میسازد و به آن زندگی میبخشد نه با هیاهو، بلکه با دقت. و این، امضای تزلزلناپذیر ناتالی پورتمن است.