بهترین فیلم های کودکانه؛ لذت تماشای فیلم با چاشنی آموزش برای بچه ها
کودکی قسمت مهمی از زندگی هر فردی است. تفاوتی نمیکند که این کودکی در چه برهه زمانی باشد؛ قدیم، جدید، سنتی یا مدرن. در حقیقت این ماهیت کودکی است که زیبایی و آسودگی را به همراه خودش دارد و همه ما به این خاطر عاشق دوران کودکی خود هستیم. حال اگر شما هم با دیدن فیلم های کودکانه به یاد دوران لذت بخش کودکی خود می افتید، این بار با یک پادکست جدید به سراغتان آمده ایم.
بهترین فیلم های مناسب کودکان
در این فهرست بهترین فیلم های برای کودکان معرفی شده است که برای سن آنها مناسب است. در ادامه مقاله همراه پاراج باشید.
فیلمهای زیادی وجود دارند که با مضمون کودکان ساخته شدهاند، با این حال پلی به ترابیتیا محصولی است که دقیقا در دنیای رویایی کودکان وجود دارد. یکی از بهترین فیلم های کودکانه سینمایی که تلفیقی از رویاپردازی و زندگی واقعی بچههاست، همین فیلم است. چه کسی میتواند این موضوع را انکار کند که دنیای کودکان سراسر اتفاقات عجیب و رویایی نیست و آنها نمیتوانند به وسیله ساختار ذهنی خود به این رویاهای عجیب و دوست داشتنی متصل شوند. پلی به ترابیتیا فیلمی با همین موضوع است. داستانی در مورد یک پسر و دختر مدرسهای که روزی به جنگل میروند و دنیای خیالی خودشان را در همین جنگل برپا میکنند. این دنیای خیالی همان جایی است که جس و لزلی برای دور شدن از دنیای بیرحم و خستهکننده به آنجا پناه میبرند و در آنجا به ماجراجویی میپردازند.
جس پسر نوجوانی است که در زندگی روزمرهاش با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکند. در حالی که او نمیتواند با خانوادهاش ارتباط خوبی برقرار کند و معمولا با آنها به مشکل میخورد، مسائل و برخورد با قلدرهای مدرسه نیز برای او دغدغههای بیشتری را به ارمغان میآورد. در چنین وضعیتی دختری به نام لزلی به شهر آنها نقل مکان کرده و به مدرسه جس میآید. این دو در مدت زمان کوتاهی با یکدیگر دوست میشوند و برای خودشان در قسمتی از جنگل سرزمینی خیالی به نام ترابیتیا را خلق میکنند تا بتوانند بهدور از تمامی مشکلاتشان خیالپردازی و ماجراجویی کنند.
پلی به ترابیتیا کتاب رمانی بود که اولین بار در سال 1977 توسط کاترین پترسون نوشته شد. این کتاب حدود 8 سال بعد راه خودش را به دنیای سینما باز کرد و در حالی که مدت زمان زیادی از نوشته شدن آن نگذشته بود، یک اقتباس سینمایی را دریافت کرد. در سال 2007 شرکت دیزنی تصمیم گرفت تا این داستان را به شیوه خودش بازسازی کند و در نهایت فیلمی را شاهد بودیم که بالاخره توانست حق مطلب را به خوبی ادا کند و ما را باری دیگر به دنیای ترابیتیا هدایت کند.
یکی از فیلم های مناسب کودکان با یک داستان کودکانه دیگر و محوریت خرسی ماجراجو به نام پدینگتون که تجربهای بهیادماندنی را خلق کرده است. فیلمهای زیادی وجود دارند که محوریت اصلی داستان شخصیتی خیالی در دنیای انسانها است که با دردسر درست کردن همیشه اتفاقاتی جالب و متفاوت را به وجود میآورد. پدینگتون هم دقیقا اینچنین داستانی را روایت میکند و شخصیت آن همانند شخصیتهای محبوب دیگری چون یوگی، گارفیلد و یا پیتر خرگوشه است که اتفاقات جالب و باورنکردنی را در فیلم مخصوص به خودش بهوجود میآورد. پدینگتون محصول سال 2014 کشور بریتانیا است که پس از دریافت بازخوردهای بسیار عالی، کلید ساخت نسخه دوم آن در سه سال بعد زده شد و در نهایت پدینگتون 2 در سال 2017 منتشر شد.
پدینگتون از گونه خرسهای نیمه هوشمندی به حساب میآید که در جنگلهای کشور پرو زندگی میکنند. این دسته از خرسها رفتارهایی مشابه با انسان دارند و میتوانند در موقعیتهای دشوار از هوش فوقالعاده خود استفاده کنند و همچنین دارای رفتار تهاجمی نیز نیستند. اما بروز زلزلهای در محل زندگی این خرسها باعث میشود که شخصیت اصلی این داستان تصمیم بگیرد تا به لندن سفر کند و به دنبال محل زندگی جدیدی بگردد. این در حالی است که یک شکارچی بسیار خطرناک که فهرستی از حیوانات تاکسیدرمی را روی دیوار خانهاش نصب کرده است به دنبال پدینگتون میگردد و درصدد شکار کردن او است.
اما داستان خلق شدن این خرس دوست داشتنی نیز در نوع خودش جالب و شنیدنی است. پدینگتون اولین بار در سال 1958 توسط نویسندهای به نام مایکل باند خلق شد. این نویسنده در آن زمان مشغول کارهای مختلفی برای کسب درآمد بوده و یکی از آنها به فیلمبرداری در برنامه Blue Peter اختصاص دارد. در همین حین بود که ایده نوشتن مجموعه کتابهای پدینگتون به ذهن این نویسنده خطور کرد. او رفته رفته شخصیت پدینگتون را رشد داد و به چیزی که امروز آن را میشناسیم تبدیل کرد. این شخصیت در مجموع دارای 20 کتاب متعلق به خودش است و در هر قسمت از ماجراجوییهای خودش به کشور و سرزمینی متفاوت سفر میکند.
یک اثر متفاوت با داستانی عجیب که یکی از بهترین فیلم های کودکانه از نظر مخاطبان هم به شمار میرود. ویلی وانکا شخصیتی بسیار عجیب در مجموعه داستانهای کودکانه چارلی و کارخانه شکلات سازی به شمار میرود. این شخصیت پسری منزوی بود که روزی کارخانه مخصوص خودش را با هدف ساخت و تولید مواد قندی و شکلاتهای منحصر به فرد خودش، پایهگذاری کرد. اما اثری که امروز میخواهیم در خصوص آن صحبت کنیم نه کتاب این مجموعه است و نه فیلم کلاسیک آن که یکی از بهترین فیلمهای ژانر کودک محسوب میشود. وانکا آخرین عنوان از داستانهای ویلی وانکا محسوب میشود که در سال 2023 ساخته و منتشر شد. در این فیلم تیموتی شالامی نقش نمادین ویلی را برعهده گرفت و یک بازی دیدنی را به نمایش گذاشت.
در سال 2016 و پس از دردسرهای بسیار، کمپانی برادران وارنر بالاخره توانست تا حق ساخت و پخش داستانهای مرتبط با این مجموعه را بدست بیاورد و ساخت فیلمی با هدف سرگذشت شخصیت ویلی وانکا در دستور کار قرار گرفت. در حقیقت فیلم کودک جدید ونکا در حکم پیشزمینهای برای نسخه 1971 این شخصیت به شمار میرود که حس و حالی موزیکالی به خود گرفته است. در این داستان ما با نسخه جوانتر ویلی وانکا روبهرو هستیم که در ابتدای راه قرار دارد و میخواهد تا کارخانه شکلاتسازی خودش را راهاندازی کند. اما او در این مسیر بدون رقیب نیست و سه تاجر بزرگ در مقابل او قرار دارند که میخواهند از رسیدن ویلی وانکا به هدفاش جلوگیری کنند.
فیلم وانکا در نهایت توانست تا از میان جوایز گلدن گلوب، جایزه بهترین بازیگر مرد در فیلم موزیکال یا کمدی را کسب کند که بدون شک کسب این افتخار به ایفای نقش تیموتی شالامی اختصاص دارد. جالب است بدانید که نویسندهای که مجموعه داستانی ویلی وانکا را خلق کرد، در واقع همان داستاننویس خلاقی است که روایت آقای روباه شگفتانگیز را در سال 1970 نوشته بود. رولد دال، نویسنده این اثر، هنرمندی از کشور ولز بود که داستانهای زیادی را در ژانر کودکان، خلق و به تحریر درآورده است.
ممکن است اسامی مختلفی را دیده باشید که برای فیلم The Spiderwick Chronicles به کار میروند. کتابچه اسپایدرویک، ماجرای اسپایدرویک و یا حتی افسانههای اسپایدرویک. در کل این مجموعه با اینکه هیچ وقت نتوانست تمام نسخههای خود را راهی سینما کند، اما تنها نسخه ساخته شده از این سری داستانی یک فیلم خوب به شمار میرود که هر بازه سنی را میتواند سرگرم کند و حتی با وجود حس و حال ظاهرا ترسناکی که دارد، یک فیلم برتر کودک محسوب میشود. افسانه های اسپایدرویک از داستانها و فولکورهای محلی استفاده میکند؛ داستانهای جن و پری، موجودات مهاجم و هیولاهایی که شبها به سراغ نوزادان و کودکان میآیند همه در این مجموعه حضور دارند و کلیت داستان را شکل میدهند.
خانواده گریس به تازگی به خانهای در دل جنگل ساکن شدهاند. این خانواده دارای یک دختر به نام ملوری و دو پسر به نامهای جرد و سیمون است. اما خانهای که این خانواده به آنجا نقل مکان کردهاند یک خانه معمولی نیست و پیشزمینهای تاریک را در پشت خودش دارد. این خانه در گذشته متعلق به آرتور اسپایدرویک بوده و بهنظر میرسد که او راز مهمی را در پشت دیوار مخفی خانه، پنهان کرده است.
افسانه های اسپایدرویک در سال 2008، یعنی حدود 5 سال بعد از انتشار اولین کتاب از مجموعه کتابهای پنج قسمتی این مجموعه منتشر شد و با اینکه نتوانست تهیهکنندگان و ناشر خود را برای ساخت دنبالهای راضی کند، اما محبوبیت خوبی را بین طرفداران تجربه کرد. اما خبر خوش برای طرفداران این فیلم، ساخته شدن سریال این اثر است و اگر این فیلم را تماشا کردهاید و به دنبال دیدن ماجراهای دیگری از داستانهای اسپایدرویک میگردید، قطعا سریال 2024 این داستان گزینهای عالی برای هواداران آن است.
همه ما خارپشت پرسرعت محبوب شرکت سگا را از دوران کودکی خود به یاد داریم. این شخصیت دوست داشتنی ابتدا در سال 1991 در بازی خودش پا به میدان گذاشت و آنقدری محبوب شد که توانست با شخصیتی چون سوپر ماریو رقابت کند. در آن زمان سگا برای رقابت با این لولهکش ایتالیایی همهفنحریف به دنبال ساخت شخصیتی نمادین بود و پس از دردسرهای بیشمار، بلاخره بازی سونیک خارپشت خلق و منتشر شد. از زمان خلق شدن این شخصیت، داستانها، سریالها، بازیها و کمیکهای زیادی از روی این خارپشت آبیرنگ ساخته شده بود، اما بدون شک نبود یک فیلم سینمایی با کیفیت همیشه به چشم میخورد که بالاخره توسط پارامونت پیکچرز در سال 2020 به حقیقت پیوست. یکی از آثار مناسب برای پخش سینماییهای کودکانه که میتوان بارها و بارها آن را در کنار خانواده تماشا کرد، قطعا فیلم سونیک است.
در این فیلم جیم کری، بازیگر به شدت محبوب و شناخته شده نقش دکتر اگمن را برعهده گرفته است و این بار این شخصیت را با حس و حالی کمدیتر مشاهده میکنیم که بدون شک وجود جیم کری در این فیلم بیتاثیر نیست. داستان شخصیت سونیک در این فیلم کمی متفاوتتر از سایر روایتهای او محسوب میشود؛ در این داستان سونیک به وسیله یک جغد در سیارهای دیگر بزرگ شده و زمانی که خطر حمله گونهای از مهاجمان بهوجود میآید، این جغد سونیک را به سیاره زمین میفرستد تا دستان آنها به او نرسد. سونیک بر روی زمین با پلیسی به نام تام آشنا میشود و ماجراجویی خودش را آغاز میکند.
اما فیلم سونیک از چند منظر توانست تا سوالات مهمی را به مخاطبان پاسخ دهد. در واقع تا پیش از این فیلم هیچوقت اطلاعات درستی از سرگذشت این شخصیت داده نشده بود و شرکت سگا در هیچ یک از عناوینی که از این شخصیت ساخته شده بودند. حتی در یکی از کمیکهای قدیمی سونیک به گونهای گذشته این خارپشت را نشان داده بود که سونیک در زمان کودکی یک خارپشت معمولی بوده که طی یک آزمایش به یک موجود مافوق سرعت تبدیل میشود. فیلم سونیک 2020 بلاخره گذشتهای را برای این شخصیت به نمایش کشید که مناسبتر از سایر سرگذشتهای قبلی سونیک بود.
کمپانی دیزنی را علاوه ساختن بهترین فیلمهای کودکانه سینماییاش، به خاطر کیفیت بیحد و مرز آثارش میشناسند. در سال 1994 این شرکت باری دیگر مبحث طراحی و انیمیت را به طرز بینظیری به چالش کشید و این کار را به وسیله انیمیشنی از دنیای حیوانات به نام شیرشاه انجام داد. شیرشاه علاوه بر اینکه داستان عامهپسندی را در خودش گنجانده بود، از کیفیت بصری خوبی نیز بهره میبرد که جایگاه آن زمان دیزنی را باری دیگر افزایش داد. حدود 25 سال بعد از ساخته شدن این انیمیشن، دیزنی تصمیم گرفت تا داستان شیرشاه خودش را به صورت لایو اکشن بسازد و سیمبا، قهرمان داستانهای شیرشاه این بار با جلوههای سهبعدی و فناوریهای کاملا جدیدی در مقابل چشم جهانیان قرار گرفت.
لایو اکشن شیرشاه با بودجه عظیم 260 میلیون دلاری ساخته شد و در گیشه توانست تا مبلغی در حدود 1/663 میلیارد دلار را به سازندگانش بازگرداند. این فیلم 118 دقیقهای از همهنظر یک موفقیت بزرگ برای شرکت دیزنی به شمار میرود و اگر در سال 2019 با اثر عظیمی چون قسمت چهارم از مجموعه فیلمهای انتقام جویان مواجه نبودیم، شیرشاه به عنوان پرفروشترین اثر سال انتخاب میشد.
در داستان لایو اکشن شیرشاه، سیمبا جوان فرزند سلطان جنگل به شمار میرود که وظیفه حکمرانی و محافظت از تمامی حیوانات را برعهده دارد. در شرایطی که این قلمرو به حضور او نیازمند است، سیمبا راه خودش را گم میکند و در سرزمین بسیار دور مشغول به زندگی میشود. اما در نهایت او متوجه میشود که پادشاهی او اکنون در خطر است و باید برای نجات حیوانات آن قلمرو بشتابد.
برنامه ساخت لایواکشن شیرشاه سالهای طولانی در میان برنامههای شرکت دیزنی قرار داشت. با این حال از آنجایی که این مجموعه از برترین و حساسترین عناوین این شرکت محسوب میشد، بنابراین طبیعی بود که دیزنی برای گام برداشتن در این راه بخواهد محافظهکار عمل کند. دیزنی عملکرد خودش را ابتدا در سال 2016 با فیلم کتاب جنگل محک زد و زمانی که از کیفیت فنی و هنری آثار خودش اطمینان حاصل کرد، دستور ساختن و بازسازی شیرشاه را به صورت لایواکشن داد و به همین شکل فیلم شیرشاه 2019 تولید و خلق شد.
هر زمان سخن از مقبره گردی و اکتشاف به میان میآید، اسامی مهمی چون ایندیانا جونز به ذهن افراد خطور میکند که در این حوزه حرفهای زیادی را برای گفتن دارند. اما اکثریت افراد نمیدانند که ایندیانا جونز شخصیتی است که از تنتن خبرنگار الهام گرفته شده است. تنتن شخصیت کمیکی است که ابتدا در سال 1929 توسط انتشارات کسترمن واقع در کشور بلژیک خلق شد. این شخصیت در دهههای 50 و 60 در مجموعه فیلمها و کمیکهای بسیاری ظاهر شد و مخاطبان خودش را به ماجراجوییهای شگفتانگیزی برد. اما تنتن این بار به عنوان یکی از فیلم های کودکانه با امتیاز بالا به نمایش درمیآید، فیلمی از استیون اسپیلبرگ.
اسپیلبرگ کارگردان شاهکارسازی است که در سینمای هالیوود بسیار شناخته شده محسوب میشود. انیمیشن ماجراجوییهای تنتن شباهتهای زیادی به اولین قسمت از مجموعه سریالی آن دارد و میتوان قسمتهایی از روایت خرچنگ پنجه طلایی را در این لایواکشن دید. در این قسمت تنتن یک کشتی دکوری و بسیار زیبا را از یک دستفروش خریداری میکند؛ در حالی که همین کشتی یکی از سهنقشه مهم برای پیدا کردن گنجی قدیمی از یک دزد دریایی معروف محسوب میشود.
در ادامه چندین فرد مشکوک کشتی او را میدزدند، اما تنتن بیخیال نمیشود و ردپای آنها را دنبال میکند و وارد مسیری میشود که او را به سمت یافتن گنج تاریخی کاپیتان هادوک افسانهای هدایت میکند.
یکی از جذابترین ارجاعات و نکات مخفی در خصوص سینمایی تنتن قطعا قسمتی از بخش ابتدایی این لایواکشن اختصاص دارد. در این قسمت یک نقاش خیابانی چهره شخصیت تنتن را طراحی میکند که اتفاقا مشابه طراحیهای کمیکی اوست. جالب است بدانید که این شخصیت در واقع خالق شخصیت تنتن است که در این لایواکشن به او ادای احترام شده است. ژرژ پراسپر رمی هنرمندی بود که این شخصیت را خلق کرده بود و اسپیلبرگ در اثر سینمایی خود به او ادای احترام کرده است.
همانند تنتن، ئی تی نیز اثر دیگری از استیون اسپیلبرگ است در سال 1982 که عملا توانست در حکم شناسنامهای برای این کارگردان بینظیر قرار بگیرد. این فیلم در زمانی منتشر شد که آثار زیادی با مضمون موجودات فضایی در حال ساخت بودند و جلوههای ویژه کامپیوتری تبدیل به بخشی جدایی ناپذیر از فیلمهای سینمایی شده بودند. اما تفاوت اصلی ئی تی با تمامی این آثار این بود که در فیلم ئی تی دیگر خبری از جنگهای عظیم و پر زد و خورد نیست و در عوض ما شاهد داستان دوستی بین یک کودک و موجود فضایی هستیم. داستانی زیبا و دوست داشتنی که قطعا هر کودکی و بزرگسالی از دیدن آن لذت میبرد.
داستان این فیلم از این قرار است که بیگانگان در جنگل مشغول به تحقیقات و پژوهش در خصوص زمین و زیستبومهای آن هستند. در چنین شرایطی دستهای از افراد به این بیگانگان نزدیک شده و باعث فراری دادن آنها میشوند. غافل از اینکه یک نفر از این موجودات فضایی که در ادامه آن را با نام ئی تی میشناسیم، از سفینه خود جامانده و راهی برای برگشت ندارد. در شرایطی که گروههای مختلفی به دنبال ئی تی هستند و آژانسهای دولتی و امنیتی از هیچ تلاشی برای یافتن او دریغ نمیکنند، پسری یازده ساله ئی تی را پیدا میکند. این پسر که الیوت نام دارد رفته رفته با ئی تی دوست میشود و تلاش میکند که او را به سرزمین خودش بازگرداند.
شاید برایتان جالب باشد که این فیلم در اوایل قرار بود تا عنوان متفاوتی را داشته باشد. عنوانی که نهتنها آن را به خوبی توصیف نمیکرد، بلکه حتی ذهن مخاطب را به چیزهای دیگری سوق میداد. a boy's life اسم عجیب و بیربطی بود که سازندگان برای این فیلم در نظر گرفته بودند و هیچکس نمیتواند حدس بزند که چرا سازندگان در ابتدا اینچنین اسمی را برای این فیلم انتخاب کرده بودند. خوشبختانه در نهایت این عنوان تغییر پیدا کرد و ما در این فیلم دیگر شاهد چنین اسم فاجعهای نیستیم.
همهچیز در شرایط خوبی بود و نسلی که میخواستند به کودکان تنهای خود در خانه اعتماد کنند، با دیدن فیلم تنها در خانه دچار وحشت شدند! تنها در خانه به خندهدارترین و ترسناکترین شکل ممکن نشان داد میدهد که اگر یک کودک را تنها در خانه بگذارید چه اتفاقات ناگواری ممکن است رخ بدهند. این مجموعه اولین قسمت خودش را در سال 1990 تجربه کرد و آنقدری در کمدی و فیلم خانوادگی موفق بود که دنبالهای بسیاری برای آن ساخته شد. با وجود اینکه هریک از این دنبالهها جذابیتهای خاص خودشان را داشتند، اما بدون شک هیچ کدام قابل مقایسه با دو قسمت اول این مجموعه نبودند.
کوین کوچکترین عضو از خانواده مککالیستر است و عملا رابطه خوبی با اعضای خانواده خودش ندارد. در شرایطی که او علاقه ندارد تا همراه خانواده خودش برای تعطیلات به پاریس برود، خانواده او آنقدری عجله به خرج میدهند که کوین را فراموش میکنند. کوین از این مسئله بسیار خوشحال است و فکر میکند که حالا هرکاری را که میخواهد، میتواند انجام دهد. اما دو دزد حرفهای که در روزهای اخیر به خانههای این محله حمله کردهاند، این بار خانه خانواده مککالیستر را مورد هدف قرار میدهند. کوین از این نقشه آنها خبردار میشود و آنها را به یک جنگ بزرگ دعوت میکند.
نکته عجیبی که در مورد فیلم تنها در خانه وجود دارد این است که نوشتن فیلمنامه (که کار سخت و پر دردسری است) این فیلم تنها در طول یک هفته انجام شد، با این حال پیدا کردن یک خانه مناسب برای شرح وقایع داخل فیلم بیشتر از نوشتن یک فیلمنامه برای آن طول کشید. این مسئله یکی از عجیبترین اتفاقات حول ساخت فیلم تنها در خانه است که باعث شده پیدا کردن محل فیلمبرداری چندین برابر طولانیتر از نوشتن فیلمنامه آن زمان ببرد.
آلیس در سرزمین عجایب از جمله داستانهای ادبی و مطرح در کشور بریتانیا محسوب میشود که در ژانر فانتزی و ماجراجویی قرار دارد. اقتباسهای بسیاری تا به حال از این سری داستان شکل گرفته است و تقریبا در هر مدیومی شاهد حضور این روایت جذاب بودهایم. چندین سال پیش از عرضه این فیلم، کمپانی دیزنی برای ساخت فیلم آلیس در سرزمین عجایب خودش به سراغ یکی از بهترین کارگردانان فانتزیساز هالیوود، یعنی تیم برتون رفت. تیم برتون آثاری زیاد و عجیب و غریبی را در کارنامه خودش داشت و اعتقاد دیزنی بر این بود که او میتواند اقتباس سینمایی آلیس را به شکل خوبی اجرا نماید.
پیشبینیهای دیزنی کاملا درست از آب درآمد و مردی که دو دهه قبل توانسته بود آثار فوقالعادهای را از جمله بیتلجویس، بتمن و ادوارد دستقیچی را تولید کند، آلیسی را در مقابل چشمان مخاطبان قرار داد که با سرعتی باورنکردنی به یکی از پرطرفدارترین فیلم های فانتزی کودکان تبدیل شد. آلیس همچنین بازیگران خوبی را هم در فهرست هنرمندان خود داشت و اسامی چون جانی دپ و ان هتوی بدون شک در درخشش بیشتر این فیلم نقش داشتند.
در این فیلم ما همان داستان کتاب لوییس کرول را داریم که در آن آلیس با افتادن درون یک حفره عمیق وارد سرزمین عجایب میشود. در این سرزمین همهچیز با واقعیت متفاوت است و ظاهرا تحت تاثیر نیروی پلید قرار گرفته است. در این سرزمین ملکه قرمز قدرت را در دستان خود گرفته و تمامی سرزمین را تحت سلطه خود قرار داده است.
از آنجایی که آلیس یک فیلم تماما فانتزی است و بخش عظیمی از دنیای این فیلم را جلوههای کامپیوتری تشکیل دادهاند، بنابراین اختصاص یافتن بودجه 200 میلیون دلاری به این فیلم چندان هم دور از ذهن نبوده است. اما عملکرد مثبت فیلم آنقدری خوب بود که پس از اکران آن شاهد فروش جهانی 1 میلیارد دلاری و موفقیت عظیم آلیس بودیم. موفقیت مالی این اثر به همراه انتخاب شدن آن به عنوان بهترین کارگردانی هنری در مراسم اسکار باعث شد تا آلیس دنبالهای را تحت عنوان آن سوی آینه در سال 2016 دریافت کند. آلیس در سرزمین عجایب شاید بهترین فیلم در ژانر خودش نباشد، اما بهطور قطع در فهرست بهترین فیلم های کودکانه دنیا قرار دارد.
سخن پایانیدر حالی که دنیای امروز پر شده از فیلم های اکشن و تخیلی که صرفا میخواهند با به تصویر کشیدن زد و خوردهای نفسگیر، در فروش موفق عمل کنند، فیلمهای بسیار کمی وجود دارند که بخواهند آن حس عمیق و دوست داشتنی گذشته را به تصویر بکشند. فیلمهایی که یادآور دوران کودکی هریک از ماست. همه 10 فیلمی که در این پادکست برای شما معرفی کردیم، قطعا برایتان یک حس آشنا را به ارمغان میآورند. حتی اگر این فیلمها را تا به حال ندیده باشید. کدام یک از فیلمهای معرفی شده برای شما حس و حالی دلنشینتر دارد. تجربه خودتان را از فیلمهای نامبرده با ما در میان بگذارید.