بهترین فیلم های ان هتوی | آپدیت 2025

در میان زرقوبرق بیپایان هالیوود، کمتر چیزی بهاندازه مسیر پرپیچوخم فیلم های ان هتوی مخاطب را شگفتزده میکند؛ سفری که از افتادن تصادفی از یک صندلی در اتاق تست شروع شد و به گرفتن مجسمه طلایی اسکار ختم شد. او نه فقط یک ستاره، بلکه یک استراتژیست تمامعیار در انتخاب نقشهاست زنی که از دل کمدیهای نوجوانانه، خود را به جهان جدی درام و حتی اکشنهای فلسفی پرتاب کرد، بیآنکه چیزی از اصالتش کم شود.
دفتر خاطرات شاهدخت ممکن است شروعی شیرین و کمی کارتونی به نظر برسد، اما آنچه ان هتوی در سالهای بعد ساخت، یک شجرهنامه هنری چندوجهی است. از پرنسس خجالتی ژنویا تا زن گربهای مرموز گاتهام، از مادر رنجکشیده بینوایان تا روانشناس جذاب و رازآلود آیلین؛ او ثابت کرده که تواناییاش فراتر از ظاهر یا ژانر است.
بهترین فیلم های ان هتوی
این مطلب، نگاهی موشکافانه و بیتعصب به چندین نقش کلیدی اوست نقشهایی که نهتنها باعث تحسین جهانی شدند، بلکه نشان دادند چگونه یک بازیگر میتواند همزمان محبوب، عمیق، و هوشمند باقی بماند. این شما و این هم نگاهی تازه به بهترین فیلم های Anne Hathaway؛ نه برای پرستش یک ستاره، بلکه برای درک رشد هنریاش.
در میان فضاهای بیکران، سیاهچالهها و معادلات پیچیدهی نسبیت، میانستارهای نهتنها یک فیلم علمیتخیلی جاهطلبانه است، بلکه عرصهای برای نمایش بلوغ حرفهای ان هتوی در یکی از جدیترین نقشهایش محسوب میشود. در نقش دکتر آملیا برند، دانشمندی که میان تعهد علمی و شور شخصی درگیر است، هتوی شخصیتی را خلق میکند که نه یک قهرمان همیشگی است، نه یک زن صرفا احساسی؛ بلکه ترکیبی است دقیق از منطق، زخمخوردگی و امید.
در آیندهای نهچندان دور که زمین به دلیل بحرانهای زیستمحیطی در حال نابودی است، ناسا گروهی از فضانوردان را به مأموریتی خطرناک میفرستد: عبور از کرمچالهای مرموز برای یافتن سیارهای قابل سکونت. در این میان، روابط انسانی و انتخابهای عاطفی خدمه، همانقدر حیاتی میشود که معادلات علمی.
کریستوفر نولان برای نقش برند به بازیگری نیاز داشت که هم هوش را القا کند و هم رنج را بفهمد و انتخاب هتوی، انتخابی جسورانه اما هوشمندانه بود. برای آمادگی در این نقش، او با فضانوردان واقعی مشورت کرد، در تمرینهای فیزیکی طاقتفرسا شرکت کرد و درک ملموسی از قرار گرفتن در شرایط غیرعادی فضا ارائه داد.
نقش او در این فیلم، نقطهای کلیدی در مسیر تغییر نگاهها به فیلم های ان هتوی بود. کسانی که او را صرفاً با نقشهای کمدی یا نوجوانانه میشناختند، اینبار با تصویری متفاوت مواجه شدند: یک زن در دل فضا، نه برای نجات دنیا، بلکه برای نجات معنا.
در دنیای تاریک و پیچیده کریستوفر نولان، جایی برای شخصیتهای یکبعدی وجود ندارد و سلینا کایل با بازی ان هتوی، نمونهای درخشان از این رویکرد است. او در این فیلم نه فقط یک زن گربهای مرسوم، بلکه بازنمایی تازهای از زنی است که در لبهی اخلاق حرکت میکند، باهوش، فرصتطلب، و به طرز عجیبی صادق.
هشت سال پس از ناپدید شدن بتمن، گاتهام ظاهراً آرام است، اما ظهور تروریستی به نام بین، شهر را به آستانه سقوط میکشاند. بروس وین مجبور میشود ماسک را دوباره به چهره بزند، در حالیکه سرنوشتش با دزد مرموزی به نام سلینا کایل در هم تنیده میشود. ورود هتوی به این جهان، هم با شک و تردید همراه بود و هم با انتظارات بالا؛ اما او با اجرایی پرجزئیات، حسابشده و فیزیکی، همه را شگفتزده کرد. تمرینهای طاقتفرسای بدلکاری، اجرای صحنههای مبارزه با پاشنهبلند، و کنترل دقیق زبان بدن، همه برای خلق زنی بود که میداند چگونه در دنیای مردانه گاتهام، جای خودش را پیدا کند.
جالب است بدانید که او فیلمنامه را در یک اتاق قفلشده خواند و حتی از هویت دقیق نقشش تا مدتها بیخبر بود. بازی او بهقدری مورد توجه قرار گرفت که جایزه ساترن برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برایش به ارمغان آورد.
این نقش، جایگاه او را بهعنوان بازیگری تثبیت کرد که در میان بهترین فیلم های ان هتوی، توانسته هم منتقدان جدی و هم طرفداران کمیک را راضی نگه دارد کاری که همیشه آسان نیست، اما او آن را به سبکی کاملاً منحصر به فرد انجام داد.
در فیلمی که بیش از هر چیز با سکوت، نگاه و اندوه سرکوبشده شخصیتها تعریف میشود، حضور ان هتوی اگرچه محدود است، اما به طرز عجیبی ماندگار و تکاندهنده است. او در نقش لورین نیوزام، همسر جک توئیست، زنی است با ظاهر درخشان، لبخندهای ژنریک، و نگاهی که خیلی زود درمییابد آنچه در زندگیاش جاریست، چیزی جز وانمود نیست.
انیس و جک، دو کابوی جوان، هنگام چوپانی در کوهستان بروکبک رابطهای عمیق و ممنوعه را آغاز میکنند. این پیوند پنهانی طی دو دهه ادامه پیدا میکند، در حالیکه هر دو مجبورند میان خواستههای قلبی و انتظارات اجتماعی دستوپا بزنند.
این فیلم نقطه عطفی در کارنامه هتوی بود؛ نهفقط به خاطر ژانر متفاوت یا فضای دراماتیکش، بلکه بهدلیل عبور از قالب نقشهای نوجوانپسند و ورود به دنیای سینمای جدی. جالب اینکه هتوی برای بهدست آوردن نقش، درباره تواناییاش در اسبسواری دروغ گفت ماجرایی که بعدها خودش به آن با شوخطبعی اعتراف کرد.
او با همان چند صحنه، لایههایی از شخصیت را آشکار میکند که در ظاهر پر زرقوبرق، حقیقتی تلخ نهفته دارند؛ زنی که دوست ندارد حقیقت را ببیند، اما نمیتواند آن را نادیده بگیرد. این فیلم، که نامزد و برنده جوایز متعددی شد، نشان داد که فیلم ان هتوی میتواند حتی در حد چند دقیقه، کیفیتی از بازی را ارائه دهد که از ذهن مخاطب پاک نمیشود و این خود یک مهارت نایاب است.



همه بازیگران رویای ایفای نقشی را دارند که در زمان کوتاه، اثری بلندمدت بر مخاطب بگذارد و ان هتوی با نقش فانتین در بینوایان، نهتنها به این رویا دست یافت، بلکه آن را به یکی از فراموشنشدنیترین اجراهای قرن تبدیل کرد.
ژان والژان، مردی که پس از سالها زندان آزاد میشود، تلاش میکند زندگی تازهای بسازد؛ اما سایه بازرس ژاور و فشار فقر هرگز او را رها نمیکند. در این مسیر، سرنوشتش با زن جوانی به نام فانتین و دختر کوچکش، کوزت، گره میخورد.
فانتین، مادر تنها و فقیر، قربانی بیعدالتیهای جامعه است. هتوی برای جان بخشیدن به این نقش، تا مرز خودویرانگری پیش رفت: ۱۱ کیلو وزن کم کرد، موهایش را جلوی دوربین کوتاه کرد، و ترانهی I Dreamed a Dream را در یک برداشت، با صدایی شکسته و نای گرفته، زنده اجرا کرد نه لبخوانی، بلکه آواز واقعی، با هر نفس و اشک.
منتقدان، بازی او را ستودند؛ نه بهخاطر اغراق، بلکه بهخاطر عمقی انسانی که به این شخصیت بخشید. او برای این نقش، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برد و موفق شد یکی از تماشاییترین نقاط عطف کارنامهاش را ثبت کند. در میان بهترین فیلم های ان هتوی، این نقش نهفقط از نظر جوایز، بلکه از منظر تأثیر احساسیاش متمایز است. بینوایان ثابت کرد که هتوی تنها یک ستاره نیست؛ او هنرمندی است که در دل رنج، حقیقت را بیرون میکشد.



شاید هیچ نقشی مانند اندی ساکس نباشد که در مرز باریک میان جاهطلبی و خودگمکردگی قدم بزند، و ان هتوی این تعادل را با دقتی تحسینبرانگیز اجرا میکند. شیطان پرادا میپوشد نهفقط یک کمدی مدگرایانه خوشفرم است، بلکه روایت صریحیست از قیمت موفقیت در دنیایی که ظاهر، قدرت و سرعت حرف اول را میزند.
اندی، فارغالتحصیل سادهدل روزنامهنگاری، بهعنوان دستیار شخصی میراندا پریستلی، سردبیر مقتدر مجله مد رانوی استخدام میشود. او به سرعت درمییابد که این شغل رویایی، فشار طاقتفرسایی دارد و باید بین پیشرفت حرفهای و حفظ هویت شخصیاش تصمیم بگیرد. بازی هتوی در انتقال این تحول درونی از کفشهای نامتناسب تا کتهای برند و نگاههای خالی بینقص است.
نکته جالب؟ استودیو ابتدا علاقهای به انتخاب هتوی نداشت. او برای گرفتن نقش، آنقدر پیگیر بود که روی شنهای باغ ذن مدیر استودیو نوشت: Hire me. این تلاش جواب داد و فیلم تبدیل به یکی از پرفروشترین آثار او شد. در میان کمدیدرامهای محبوب دهه ۲۰۰۰، این فیلم جایگاه ویژهای دارد و قسمت دوم آن به عنوان فیلم جدید ان هتوی در راه است.



اگر تا اینجای کار، ان هتوی را با چهرههای براق و نقشهای قابل دوست داشتن میشناختید، ریچل ازدواج میکند مثل سیلیای ناگهانی است واقعی، تلخ، و عریان. او در نقش کیم، زنی آسیبدیده با گذشتهای سنگین، وارد خانهای میشود که قرار است میزبان یک جشن باشد، اما در عمل، صحنهی تقابل زخمهای قدیمی است.
کیم، زنی جوان با گذشتهای پر از اعتیاد و اشتباهات تلخ، برای شرکت در مراسم ازدواج خواهرش از مرکز بازپروری به خانه بازمیگردد. حضور او زخمهای قدیمی را دوباره باز میکند و شادی جشن را به تقابل خانوادگی تبدیل میسازد.
فیلم به سبک مستندگونه و با دوربین روی دست فیلمبرداری شده تا حس خام، بیواسطه و گاه آزاردهندهی واقعگرایی را منتقل کند. هتوی در این نقش به شکلی بازی میکند که بیشتر زیسته تا اجرا کرده باشد. مونولوگهایش گویی از دل اعترافهای واقعی بیرون آمدهاند، نه از صفحهی فیلمنامه.
نکته قابل توجه اینجاست که او بسیاری از صحنهها را بدون تمرین و با بداههپردازی ضبط کرده؛ ازجمله جلسه گروهی ترک اعتیاد که به یکی از نقاط عطف احساسی فیلم تبدیل شد. این نقش، برای او نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را به همراه داشت. در میان بهترین فیلم های آن هتوی، این یکی شاید پرزرقوبرقترین نباشد، اما بیتردید یکی از صادقانهترین و دلخراشترین آنهاست نقشی که نشان میدهد گاهی، در هم ریختن، زیباترین اجرای ممکن است.



هیچکس فکر نمیکرد افتادن واقعی یک بازیگر نوجوان از روی صندلی در جلسه تست بازیگری، تبدیل به لحظهای شود که آیندهاش را رقم بزند. اما برای ان هتوی، همین دستوپاچلفتی بودن واقعیاش بود که توجه کارگردان افسانهای، گری مارشال را جلب کرد و نتیجهاش شد نقشی که نسل جدیدی از مخاطبان را با او آشنا کرد.
در دفتر خاطرات شاهدخت، هتوی نقش میا ترموپولیس را بازی میکند: یک دختر نوجوان ساده و نادیدهگرفتهشده در سانفرانسیسکو که ناگهان میفهمد وارث تاجوتخت پادشاهی خیالی ژنویاست. فیلم با تکیه بر کلیشههای آشنا، اما با اجرای صمیمی و پر از انرژی هتوی، به چیزی فراتر از یک فانتزی نوجوانانه تبدیل میشود.
ظاهر فیزیکی میا موهای وز، عینک بزرگ، ابروهای پرپشت با پروتز و کلاهگیس ساخته شد، اما روح شخصیت، تماماً از خود هتوی میآمد. یکی از صحنههای نمادین فیلم که میا روی سکوهای خیس میلغزد، کاملاً تصادفی بود و در نسخه نهایی باقی ماند. هرچند فیلم بیشتر سرگرمکننده است تا تحلیلی، اما بهعنوان اولین فیلم ان هتوی، سنگبنای مسیری را گذاشت که به ستارهای چندبعدی و تحسینشده منتهی شد. گاهی قصههای شاهزادهای، واقعاً کار میکنند.



در آیلین، اگر سکوت دیوارها را سنگینتر کرده، این ان هتوی است که با ورودش به قاب، آن سکوت را میشکند نه با فریاد، بلکه با لبخندی مرموز و نگاهی که بیشتر از دیالوگ حرف میزند. او در نقش دکتر ربکا سنت جان، روانشناس تازهوارد یک زندان نوجوانان، شخصیتی را ارائه میدهد که هم جذاب است، هم خطرناک، هم الهامبخش، و هم غیرقابل اعتماد.
در ماساچوست دهه ۱۹۶۰، آیلین، کارمند جوان یک زندان، زندگی کسالتبار و پرتنشی دارد. با ورود روانشناس جدید زندان، ربکا سنت جان، همهچیز تغییر میکند؛ رابطه میان این دو زن به سرعت به سمت تاریکی و رازهایی غیرمنتظره پیش میرود. هتوی با بازی کنترلشده و پیچیدهاش، در این فضای سرد، حضوری آتشین و پرتنش خلق میکند. رابطهی او با آیلین، کارمند جوان و درونگرا، کمکم از صمیمیت به چیزی تاریکتر و پیچیدهتر میرسد بیآنکه هیچگاه از مرزهای معمول ژانر رد شود.
این فیلم، که در جشنواره ساندنس تحسین شد، یک نمونه عالی از حضور هتوی در سینمای مستقل معاصر است؛ جایی که او جسارت بیشتری برای ریسککردن دارد. حضورش در این نقش، بسیاری از منتقدان را شگفتزده کرد و نامزدی جایزه ایندیپندنت اسپیریت را برایش به ارمغان آورد. در فهرست جدیدترین فیلم ان هتوی، آیلین مثل هشدار آرامیست که ناگهان انفجار میشود و تماشایش، تجربهای فراموشنشدنی است.
در جهانی که عاشقانههای هالیوودی اغلب روی خط تکرار حرکت میکنند، ان هتوی با ایده تو نشان میدهد که هنوز میتوان از دل یک داستان آشنا، روایتی تازه و ملموس بیرون کشید. او در نقش سولن مرشان، زنی ۴۰ ساله و مستقل که پس از طلاق به بازسازی هویت خود میپردازد، با جوانی ۲۴ ساله وارد رابطهای میشود که هم جذاب است، هم آزاردهنده، هم واقعگرایانه، و هم رؤیایی.
فیلم، بر اساس رمانی پرفروش ساخته شده که الهامگرفته از فنفیکشنهای مربوط به هری استایلز است. با اینحال، هتوی با اجرایی بالغانه و چندلایه، از سطح ماجرا عبور میکند و داستان را به کاوشی در باب میل، سن، قضاوت اجتماعی و قدرت شخصی تبدیل میکند.
جالب اینکه او فقط بازیگر این اثر نیست؛ بلکه یکی از تهیهکنندگان آن هم هست. این کنترل پشتپرده به او اجازه داده تا تصویری باورپذیر و انسانی از یک زن میانسال عاشق خلق کند نه در قالب کلیشه، بلکه در قالب انتخاب.



در میان آثار شستهرفته و حسابشدهی کارنامه ان هتوی، او نزد من آمد مانند تجربهای سورئال و کمی آشفته ظاهر میشود؛ فیلمی که نه بهدنبال قهرمان است، نه نظم، بلکه بیشتر از همه، بهدنبال پذیرش بینظمیِ درون شخصیتهاست.
هتوی در نقش پاتریشیا لودم، رواندرمانگری وسواسی را بازی میکند که سعی دارد همهچیز را کنترل کند از افکار همسرش تا آینده پسر ناتنیاش. اما درست در همین نظم افراطی است که اولین ترکها پدیدار میشوند. با ورود یک خواننده اپرا (با بازی پیتر دینکلیج) و زنی عجیبوغریب از دنیای قایقهای یدککش، روایت وارد مسیرهای غیرمنتظرهای میشود.
استیون، آهنگساز اپرا، با بحران خلاقیت دستبهگریبان است و همسر رواندرمانگرش، پاتریشیا، سعی دارد او را از این وضعیت بیرون بکشد. برخورد تصادفی او با یک زن عجیب، زنجیرهای از ماجراهای عاشقانه و کمدی به راه میاندازد که زندگی همه شخصیتها را دگرگون میکند.
فیلم در ژانر کمدی اسکروبال/درام احساسی حرکت میکند، با لحنی نوساندار و گاهی ناهماهنگ؛ ویژگیای که باعث شد واکنش منتقدان به آن دو قطبی باشد. با این حال، بیشتر نقدها به یک نکته مشترک اشاره دارند: درخشش ان هتوی حتی در فیلمی که خودش هم گاهی نمیداند دقیقاً به کجا میرود.
سخن پایانیوقتی به کارنامه ان هتوی نگاه میکنیم، چیزی فراتر از فهرستی از نقشهای موفق میبینیم این یک نقشهی راه برای بقا، رشد و بازتعریف مداوم است. او از فضای رنگی و نوجوانپسند دفتر خاطرات شاهدخت آغاز کرد، اما هرگز در آن تصویر باقی نماند. بهجای آنکه اجازه دهد هالیوود برایش نقش تعیین کند، خودش قواعد بازی را نوشت.
از ایفای نقش فانتین شکسته در بینوایان تا زن گربهای زیرک و بیرحم در دنیای تاریک گاتهام، از دانشمند در اعماق فضا تا مادر عاشق درگیر با تب شهرت هر انتخاب، مرحلهای بوده در مسیر یک بازیگر که نهتنها باهوش و بااستعداد است، بلکه بهشدت خودآگاه و اهل ریسک است. مسیری که تا به امروز و تا به آخرین فیلم ان هتوی معرفی شده یعنی ادیسه نولان و شیطان پرادا میپود 2 ادامه دارد.
در میان بهترین فیلم های Anne Hathaway چیزی که بیش از هر چیز ماندگار میشود، نه صرفاً مهارت فنی یا جوایز، بلکه توانایی او در تزریق انسانیت به پیچیدهترین نقشهاست. او نه فقط بهعنوان یک ستاره، بلکه بهعنوان یک راوی بیتعارف از زنانگی، آسیب، قدرت و انتخاب، خودش را تثبیت کرده است. ان هتوی نشان داده که شهرت، اگر با جسارت و اصالت همراه شود، میتواند چیزی فراتر از یک فلاش دوربین باشد میتواند مسیر باشد.