بهترین فیلم های آنجلینا جولی | آپدیت 2025

وقتی صحبت از فیلم های آنجلینا جولی میشود، در واقع از قصهی ستارهای حرف میزنیم که کارنامهاش مثل یک سفر پرماجراست. جولی را نمیتوان در یک نقش یا ژانر خلاصه کرد؛ او هم قهرمان جسور فیلمهای اکشن است و هم بازیگری که در درامهای عمیق، روح تماشاگر را لمس میکند. همین تضاد، جذابیت اصلی اوست.
جولی در آغاز مسیرش با نقشهای جسورانهای مثل Gia توجهها را جلب کرد، اما خیلی زود با اجرای خیرهکننده در دختر، ازهمگسیخته نشان داد که چیزی فراتر از یک چهره زیباست. جایزه اسکار آن نقش، نقطهای بود که ثابت کرد با هنرمندی جدی طرف هستیم. در سالهای بعد، با فیلمهایی مثل لارا کرافت: مهاجم مقبره و Wanted به نماد اکشن زنانه تبدیل شد، اما همزمان در آثاری چون بچه جایگزین و اول پدرم را کشتند چهرهای انسانیتر و عمیقتر از خود به نمایش گذاشت.
بهترین فیلم های آنجلینا جولی
ویژگی جالب کارنامه جولی این است که همیشه میان موفقیت تجاری و انتخابهای شخصی در حرکت بوده. فیلمهای پرفروش هالیوود به او قدرت دادند تا پروژههای شخصیتر و حتی کارگردانی را تجربه کند. برای همین است که نگاه به مسیر او فقط بررسی چند فیلم نیست، بلکه مرور یک استراتژی هوشمندانه است؛ استراتژی زنی که توانست در دل هالیوود، استقلال و هویت خود را بسازد.



اگر بخواهیم لحظهای را نام ببریم که آنجلینا جولی از یک استعداد تازهوارد به یک نیروی واقعی در هالیوود تبدیل شد، بدون تردید باید از دختر، ازهمگسیخته یاد کنیم. این فیلم بر اساس خاطرات سوزانا کیسن ساخته شده و روایتگر زندگی زن جوانی است که پس از یک بحران روحی، مدتی را در بیمارستان روانی میگذراند. در میان شخصیتهای گوناگون آن مکان، یک نفر بیش از همه نگاه مخاطب را میرباید: لیزا، با بازی جولی.
لیزا جامعهستیزی کاریزماتیک است؛ خطرناک، پیشبینیناپذیر و در عین حال به شکلی عجیب جذاب. جولی در این نقش، مرز بین ترس و شیفتگی را از بین میبرد. او طغیانگری است که هم میتواند دیگران را به سمت آزادی بکشاند و هم به ورطه نابودی. این بازی پرانرژی و بیپروا به جولی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را بخشید؛ نقطهای که مسیر او را برای همیشه تغییر داد.
نکتهی جالب این است که جولی از همان ابتدا خودش برای این نقش جنگید. او پس از خواندن کتاب، اصرار داشت که لیزا را بازی کند و با تستی خیرهکننده، کارگردانان را متقاعد کرد. پشت صحنه هم رقابتی آشکار میان او و بازیگران دیگر وجود داشت، رقابتی که حتی به فضای فیلم واقعی هم سرایت کرده بود.



بچه جایگزین یکی از آن فیلمهایی است که نشان میدهد چرا آنجلینا جولی فراتر از یک ستارهی هالیوودی است. این درام تکاندهنده، داستان زنی به نام کریستین کالینز را روایت میکند؛ مادری تنها که در لسآنجلس دهه ۱۹۲۰ فرزندش ناپدید میشود. بعد از ماهها جستجو، پلیس پسری را به او بازمیگرداند، اما کریستین به سرعت میفهمد که او فرزند واقعیاش نیست. مبارزهی او برای رسیدن به حقیقت، تبدیل به نبردی تمامعیار با سیستمی فاسد و مردسالار میشود.
جولی در این نقش، ترکیبی بینظیر از ضعف و قدرت را به نمایش میگذارد. نگاههای پر از ترس و ناامیدی او، در کنار صدایی محکم و سرسخت، شخصیتی ساختهاند که به سختی میتوان فراموشش کرد. او دیگر فقط یک بازیگر نبود، بلکه به نمادی از استقامت مادرانه در برابر بیعدالتی تبدیل شد. همین اجرای درخشان برای او نامزدی اسکار و تحسین گسترده منتقدان را به همراه داشت.
پشت صحنه این فیلم آنجلینا جولی هم پر از نکات جالب است. فیلمنامهی آن سالها در لیست سیاه هالیوود بود، یعنی در میان بهترین فیلمنامههای ساختهنشده قرار داشت. جالبتر اینکه بخشی از فیلم همزمان با آتشسوزیهای بزرگ کالیفرنیا فیلمبرداری شد و دود واقعی به صحنهها حالتی وهمآلود بخشید.
بچه جایگزین نهتنها یکی از بهترین نقشهای جدی جولی است، بلکه نشان میدهد چگونه او توانست تصویر ستارهی اکشن را کنار بزند و در جایگاه یک بازیگر درام قدرتمند، قلب و ذهن تماشاگر را تسخیر کند.



اول پدرم را کشتند یکی از بهترین فیلم های Angelina Jolie و بیانیهای شخصی از سوی او است که عشق و تعهدش به کامبوج را به تصویر میکشد. این اثر که بر اساس خاطرات لونگ اونگ ساخته شده، نسلکشی دهه ۱۹۷۰ توسط خمرهای سرخ را از نگاه یک دختربچه روایت میکند. انتخاب زاویه دید کودکانه، خشونت و ترس آن دوران را به شکلی خام و تاثیرگذار نشان میدهد؛ بدون آنکه نیاز به اغراق یا شعار باشد.
جولی در این پروژه فقط بازیگر نیست، بلکه کارگردان و روح اصلی فیلم است. او تمام شهرت و اعتبار خود را به میدان آورد تا داستانی روایت شود که شاید در غیر این صورت هرگز به این شکل دیده نمیشد. این فیلم پیوند عمیق شخصی دارد: پسر او، مدوکس، که در کامبوج به دنیا آمده، یکی از تهیهکنندگان اجرایی بود و همین ارتباط خانوادگی باعث شد جولی تمام توانش را برای حفظ اصالت داستان به کار بگیرد.
فیلم به طور کامل در کامبوج و با بازیگران محلی ساخته شد و حتی زبان آن خِمر است، تصمیمی جسورانه که نشاندهنده احترام به ریشههای داستان است. نتیجه، اثری است که نهتنها در جشنوارهها مورد توجه قرار گرفت، بلکه به نماینده رسمی کامبوج در رقابت اسکار بهترین فیلم خارجیزبان بدل شد.



آقا و خانم اسمیت از آن فیلمهایی است که بیشتر از داستانش، شیمی بین بازیگرانش در یادها مانده است. قصه درباره زوجی ظاهراً عادی است که درگیر زندگی روزمره و ازدواجی بیروح شدهاند. اما پشت این ظاهر ساده، رازی بزرگ پنهان است: هر دو قاتلانی حرفهایاند که برای سازمانهای رقیب کار میکنند. وقتی مأموریت بعدی آنها کشتن یکدیگر میشود، زندگی خانوادگی به میدان جنگی تمامعیار تبدیل میگردد.
آنجلینا جولی در نقش جین اسمیت، ترکیبی از جذابیت زنانه و قدرت مرگبار را به نمایش میگذارد. او همانقدر که در صحنههای اکشن با مهارت سلاح و چاقو را به کار میگیرد، در لحظات کمدی یا رمانتیک هم درخشان است. تضاد میان خشونت و طنز، فیلم را به تجربهای متفاوت در ژانر اکشن-کمدی تبدیل کرده است.
پشت صحنه این فیلم تقریباً به اندازه خود اثر مشهور شد. رابطه واقعی میان جولی و برد پیت، که از دل همکاری در این پروژه شکل گرفت، به پدیدهای رسانهای بدل شد و توجه جهانی را به فیلم جلب کرد. جالب است که در ابتدا قرار نبود جولی این نقش را بازی کند، اما انتخاب او سرنوشت فیلم و حتی زندگی شخصی بازیگرانش را تغییر داد.
این فیلم آنجلینا جولی و بردپیت جوایز متعددی از جشنوارههای مردمی مانند MTV و Teen Choice دریافت کرد و به یک پدیده فرهنگی بدل شد. آقا و خانم اسمیت نشان داد که گاهی جذابیت یک فیلم نه فقط در داستان، بلکه در انرژی واقعی بازیگران روی پرده خلاصه میشود.



سالت یکی از آن فیلمهایی است که نشان میدهد چرا آنجلینا جولی بهتنهایی میتواند بار یک تریلر پرتعلیق را به دوش بکشد. داستان درباره اولین سالت است، مأمور وفادار سیا که ناگهان متهم میشود جاسوس روسی است و قصد دارد رئیسجمهور روسیه را ترور کند. از این لحظه، زندگی او زیر و رو میشود و برای بقا باید هم از دست دشمنانش فرار کند و هم از همکارانی که تا دیروز به او اعتماد داشتند.
جذابیت نقش در ابهام آن است: آیا سالت یک قهرمان قربانی توطئه است یا مأموری دوچهره؟ جولی با بازی فیزیکی قدرتمند، نگاههای پر از شک و حرکات پرانرژیاش، این ابهام را زنده نگه میدارد و اجازه میدهد تماشاگر تا آخرین لحظه در تردید بماند.
نقش در ابتدا برای تام کروز نوشته شده بود، اما وقتی او کنار کشید، فیلمنامه بازنویسی شد و به جولی رسید. همین تصمیم، فیلم را به یکی از مهمترین لحظات سینمای اکشن زنانه تبدیل کرد. بسیاری از بدلکاریها، از پرش بین کامیونها تا صحنههای تعقیب و گریز پرخطر، توسط خود جولی انجام شد و همین به فیلم حس واقعگرایی بیشتری بخشید.



تحت تعقیب از آن دسته فیلمهای آنجلینا جولی است که قوانین دنیای واقعی را کنار میگذارد و تماشاگر را به سفری پر از آدرنالین میبرد. در این اکشن پرسرعت، آنجلینا جولی نقش زنی مرموز به نام فاکس را بازی میکند؛ قاتلی حرفهای که یک مرد معمولی و افسرده را وارد دنیایی پر از گلولههای خمیده و قوانین عجیب فیزیک میکند.
جولی در نقش فاکس، تصویری خلق میکند که به یادماندنی است: سرد، بیرحم، اما در عین حال خیرهکننده. حضور او در صحنهها نهتنها به فیلم جذابیت بصری میدهد، بلکه به شخصیت اصلی داستان هم اعتبار و جدیت میبخشد. فاکس در نگاه اول یک آدمکش بیاحساس است، اما زیر لایههای این خونسردی، رگههایی از انسانیت پنهان شده که بازی جولی آن را به شکلی ظریف آشکار میکند.
نکات پشت صحنه هم شنیدنیاند. این فیلم بر اساس یک مجموعه کمیک ساخته شد، اما تفاوتهای زیادی با منبع اصلی دارد. جالب است بدانید جولی برای ایفای نقش، از شخصیت کلینت ایستوود الهام گرفت تا ترکیبی از خونسردی و اقتدار را به نمایش بگذارد. بسیاری از صحنههای اکشن، از جمله پرش روی خودروها یا حرکت روی قطار، با حضور واقعی بازیگران ضبط شدند و همین به فیلم حس ملموسی بخشید، حتی با وجود جلوههای ویژه اغراقآمیزش. تحت تعقیب دو نامزدی اسکار در بخشهای فنی کسب کرد و تبدیل به یکی از فیلمهای محبوب طرفداران اکشن شد.



لارا کرافت: مهاجم مقبره شاید از نظر منتقدان چندان درخشان نباشد، اما نقطهای کلیدی در کارنامه آنجلینا جولی است؛ فیلمی که او را به یک شمایل جهانی در ژانر اکشن تبدیل کرد. این اثر بر اساس بازی ویدیویی مشهور ساخته شد و داستان باستانشناس و ماجراجوی ثروتمندی را روایت میکند که باید از یک شیء جادویی به نام مثلث نور در برابر سازمانی مخفی محافظت کند؛ شیئی که توانایی کنترل زمان را دارد.
جذابیت فیلم بیش از هر چیز به خود شخصیت لارا کرافت برمیگردد؛ زنی مستقل، نترس و بیپروا که همانقدر مسلط بر سلاح است که بر رازهای باستانشناسی. جولی با انرژی فیزیکی، چابکی و اعتمادبهنفسی مثالزدنی، این قهرمان ویدیویی را جان بخشید و به نماد زن قدرتمند سینمای اکشن بدل شد.
پشت صحنه هم داستانهای جالبی دارد. جولی در ابتدا نسبت به نقش مردد بود و فکر میکرد شخصیت بیش از حد سطحی است، اما با اصرار کارگردان پذیرفت و با تمرینهای سخت بدنی و رزمی، عمق تازهای به آن بخشید. حضور پدر واقعی او، جان ویت، در نقش پدر لارا، بُعدی شخصی به فیلم اضافه کرد. همچنین بخشهایی از فیلم در کامبوج فیلمبرداری شد؛ کشوری که بعدها تأثیر مهمی بر زندگی و فعالیتهای بشردوستانه جولی گذاشت.
با وجود نقدهای سرد، فیلم در گیشه جهانی بیش از ۲۷۰ میلیون دلار فروش داشت و ثابت کرد ستارهای زن میتواند یک فرنچایز اکشن پرهزینه را به دوش بکشد.



وقتی دیزنی تصمیم گرفت یکی از معروفترین شرورهایش را دوباره تعریف کند، انتخاب آنجلینا جولی برای نقش اصلی اتفاقی نبود. مالفیسنت نه فقط بازآفرینی یک افسانه کلاسیک، بلکه تلاشی بود برای نشان دادن اینکه حتی تاریکترین شخصیتها هم دلایل انسانی برای اعمالشان دارند.
فیلم داستان پریای قدرتمند را روایت میکند که به عشق دوران کودکیاش اعتماد میکند اما در نهایت با خیانتی تلخ روبهرو میشود. این زخم، او را به موجودی خشمگین و انتقامجو بدل میکند؛ کسی که پرنسس آرورا را نفرین میکند. اما همان نفرینی که از دل کینه بیرون آمده، آرامآرام جای خود را به پیوندی عاطفی و مادری میدهد. این تضاد، هسته اصلی جذابیت فیلم است.
آنجلینا جولی با حضور کاریزماتیک خود، مالفیسنت را از یک "شرور کارتونی" به شخصیتی پیچیده و چندلایه تبدیل کرد. نگاه نافذ، صدای زمزمهوار و حرکات سنجیده او باعث شد مخاطب همزمان از مالفیسنت بترسد و به او همدلی نشان دهد.
جولی از کودکی شیفتهی این شخصیت بود و در طراحی ظاهر نهایی، از شاخها گرفته تا گونههای برجسته، نقش مستقیمی داشت. همین دقت باعث شد فیلم حتی نامزد اسکار بهترین طراحی لباس شود. استقبال گسترده مخاطبان هم نشان داد که بازآفرینی جولی موفق بوده؛ چرا که مالفیسنت یکی از پرفروشترین آثار دیزنی در زمان خود شد.
ماریا جدیدترین فیلم آنجلینا جولی است در سالهای اخیر پذیرفته؛ روایتی آرام و تلخ از روزهای پایانی زندگی ماریا کالاس، اسطورهی اپرا. داستان در دهه ۱۹۷۰ و در آپارتمان پاریسی کالاس میگذرد؛ جایی که او پس از کنارهگیری از صحنه، با بیماری، خاطرات گذشته و سایهی رابطه پر فراز و نشیبش با ارسطو اوناسیس دستوپنجه نرم میکند. فیلم بیش از آنکه یک زندگینامه معمولی باشد، تصویری روانشناختی از یک هنرمند در انزواست؛ زنی که میان شکوه گذشته و تنهایی حال گرفتار شده است.
جولی در این نقش، وجهی تازه از تواناییهایش را آشکار میکند. او با اجرایی درونگرایانه و پر از سکوت، ماریا را نه بهعنوان یک شمایل دوردست، بلکه بهعنوان انسانی آسیبپذیر و شکننده نشان میدهد. نگاههای خیره، مکثهای طولانی و صدای گرفتهاش، بیش از هر دیالوگی داستان را روایت میکنند.
برای آماده شدن به این نقش، جولی ماهها آموزش آواز اپرا دید؛ هرچند قرار نبود واقعاً آواز بخواند، اما این تمرینها کمک کرد تا زبان بدن و حس ماریا را باورپذیرتر کند. بسیاری از صحنهها در مکانهای واقعی مانند سالن اپرای لا اسکالا و قایق تفریحی اوناسیس فیلمبرداری شدند که اصالت ویژهای به اثر بخشیدند.



مردم مضطرب تازهترین و تا به امروز آخرین فیلم آنجلینا جولی است؛ فیلمی برگرفته از رمان پرفروش فردریک بکمن که حالوهوای متفاوتی با بیشتر آثار گذشته او دارد. داستان درباره گروهی از غریبههاست که در جریان بازدید از یک آپارتمان، ناخواسته توسط سارقی ناشی گروگان گرفته میشوند. شرایط پرتنش، این آدمهای بیربط را وادار میکند رازهای پنهانیشان را آشکار کنند و در نهایت دریابند که بیشتر از آنچه فکر میکردند با هم وجه اشتراک دارند.
جولی در این فیلم نقش زارا، بانکی سرد و به ظاهر بیاحساس را بازی میکند؛ شخصیتی که در دل این بحران، آرامآرام لایههای انسانیاش آشکار میشود. برخلاف نقشهای اکشن یا دراماتیک پرطمطراقی که او را مشهور کردهاند، اینجا جولی با اجرایی آرام و دقیق، در قالب شخصیتی روزمره ظاهر میشود و همین تغییر، جذابیت کار را بیشتر میکند.
این فیلم جدید آنجلینا جولی هنوز در مرحله تولید است و امتیاز IMDb ندارد، اما حضور جولی در چنین پروژهای نشان میدهد که او همچنان به دنبال تجربههای تازه است. تغییر ظاهر او، از جمله مدل موی کوتاه و بلوند، هم نشانهای است از تلاش برای فاصله گرفتن از تصویر همیشگیاش.
سخن پایانیآنچه جولی را متمایز میکند، توانایی حرکت میان دو جهان است: جهان فیلمهای پرفروش هالیوودی که او را به شمایلی جهانی بدل کردهاند و جهان آثار جدیتر و شخصیتر که اعتبار هنریاش را تثبیت کردهاند. او بارها نشان داده که موفقیت تجاری و دغدغههای انسانی میتوانند مکمل یکدیگر باشند، نه در تضاد. نمونه روشنش فیلم اول پدرم را کشتند است که نشان داد شهرت و سرمایه هالیوود میتواند ابزاری برای روایت زخمهای فراموششده تاریخ باشد.
از سوی دیگر، حضور در پروژههایی تازه مثل ماریا یا مردم مضطرب گواهی است بر این که جولی همچنان به دنبال کشف قلمروهای ناشناخته است. او دیگر نیازی ندارد جایگاهش را بهعنوان ستارهای جهانی ثابت کند، اما همچنان میخواهد با انتخابهای جسورانه، مسیر تازهای برای خود بسازد.
میراث آنجلینا جولی در سینما، فراتر از چند نقش بهیادماندنی است. او نشان داد که یک بازیگر زن میتواند هم در گیشه سلطه داشته باشد و هم در هنر جدی بدرخشد. و شاید همین دوگانگی است که او را به یکی از ماندگارترین چهرههای نسل خود تبدیل کرده؛ زنی که با هر فیلم، فصل تازهای از داستانش را مینویسد.