بهترین فیلم های اقتباسی جهان؛ شاهکارهای ساخته شده بر اساس کتاب

اقتباس در هنر یکی از روشهای جذاب برای به تصویر کشیدن داستانی با زبانی جدید بوده. فیلم های اقتباسی با استفاده از پتانسیل بالای رمانهای پرفروش، که حتی بدون تصویر یا صوت توانستهاند دنیای هنر را بلرزانند، جهانی متفاوت با عمقی خاص تولید میکند. البته که سینما تنها قسمتی خاص از یک کتاب را میتواند پوشش دهد و به همین دلیل لذت خواندن کتاب هنوز هم پس از تماشای فیلم وجود دارد.
هنر پنجم، هنرهای ادبی همواره با هنر هفتم یعنی سینما ارتباط نزدیک داشته. البته اقتباس همیشه هم موفق نبوده. برخی فیلمها با وجود داستانهای قدرتمند اولیه، در نهایت نمیتوانند به آن اثری که خوانندهها در ذهن دارند برسند. اما در مقابل، فیلمهایی هم وجود دارند که نهتنها به روح داستان وفادار میمانند، بلکه با استفاده از زبان سینما، به آن عمق و جزئیات بیشتری میبخشند. این همان جادوی اقتباس است؛ تبدیل کلمات به تصاویری که تا همیشه در ذهن ما باقی میمانند.
برترین فیلم های اقتباسی تاریخ
در این قسمت از مقاله عناوین برتری که از رمانهای معروف اقتباش شدهاند را نام میبریم. البته از آثاری برتر مانند ارباب حلقهها، پدرخوانده یا رستگاری در شاوشنگ چشم پوشی میکنیم زیرا در مقالات بسیار از این خدایان سینما نام بردهایم و بهتر است با آثار جدیدتری آشنا شوید. معرفیها بدون اسپویل و در کنار تصاویر جذاب کامل کننده، تیزرهای تخصصی در اختیار شما قرار میگیرند.




بسیاری از فیلم های اقتباسی از کتاب اشارهی مستقیم به موضوعات اجتماعی دارند، مانند نژادپرستی که رمانهای بسیاری از آن نوشته شده و فیلمهای جذابی نیز از رمانها اقتباس شده. رنگ ارغوانی اقتباسی از "به رنگ ارغوان" نوشته آلیس واکر، با تمرکز حول محور زندگی سیلی، زنی جوان و سیاهپوست است که در ابتدای قرن بیستم در جنوب آمریکا با خشونت و تبعیض روبهرو میشود. او از طریق روابطی که با زنان اطرافش شکل میدهد، به مرور به شناخت و ارزشیابی دوبارهی خود میرسد و از یک قربانی خاموش به زنی قوی و مستقل تبدیل میشود. این فیلم، علاوه بر روایت رنج، به شدت بر دوستی و پیوندهای عمیق خواهرانه تمرکز دارد که به سیلی قدرت لازم برای رهایی را میبخشد.
نکته جالب توجه در مورد تولید این فیلم، انتخاب بازیگران است. کوری هاوکینز، که نقش هارپو را بازی میکند، پیشنهاد داده بود که دوست و همکلاسی قدیمیاش از جولیارد، دانیل بروکس، در نقش سوفیا مقابل او بازی کند، نقشی که بروکس پیش از این در نسخه موزیکال برادوی ایفا کرده بود. همچنین، این فیلم از زاویهی جدیدی به موضوعاتی مثل سلامت روان در جامعه سیاهپوستان میپردازد.
این عنوان بر اساس رمان پرفروش "قاتلان ماه گل: قتلهای اوسیج و تولد افبیآی" اثر دیوید گرن ساخته شده که زندگی اعضای ثروتمند قبیله اوسیج در اوایل قرن بیستم و قتلهای وحشیانه آنها را روایت میکند. قاتلان ماه کامل حول محور قتلهای اعضای ثروتمند قبیله اوسیج میچرخد، مردمی که پس از کشف نفت بر روی زمینهایشان به طرز مشکوکی یکی پس از دیگری کشته میشوند. با افزایش قتلها، افبیآی تازهتأسیس به رهبری جی. ادگار هوور وارد ماجرا میشود تا این توطئه پیچیده را فاش کند. ارنست بورکهارت، که عاشق مولی کایل، یکی از اعضای اوسیج شده، درگیر این قتلها میشود. فیلم با پرداختن به عمق روابط شخصی و تناقضهای انسانی، نمایشی از جاهطلبی، خیانت و رنجهای یک ملت است.
با بودجهای بالغ بر ۲۰۰ میلیون دلار، این فیلم یکی از پرهزینهترین و بهترین فیلم های اقتباسی اسکورسیزی به شمار میرود.
گاردین در مقالهای برای این فیلم مینویسد:
در فیلمهای مارتین اسکورسیزی همیشه جذابیتی ماندگار درباره مفهوم قدرت وجود دارد ساختارهای آن، لایههایش و جریان آن. اما چیزی که اسکورسیزی را بیشتر مجذوب میکند، نه افراد در رأس قدرت، بلکه کسانی هستند که چند پله پایینتر ایستادهاند. رابرت دنیرو با حضوری قدرتمند، لئوناردو دیکاپریو در نقشی متفاوت از معمول و لیلی گلادستون با جذابیتی خاص، در روایت تاثیرگذار کارگردان از یک فصل تکاندهنده از تاریخ آمریکا میدرخشند.




برنده اسکار بهترین فیلم اقتباسی در سال 1995، بر اساس رمان کلاسیک عقل و احساس نوشته جین آستن، فیلم عقل و احساس به ماجرای دو خواهر، الینور و ماریان دشوود، میپردازد که پس از مرگ پدرشان، به دلیل قوانین ارث بریتانیا، ناگهان در شرایط مالی سختی قرار میگیرند. در حالی که الینور با رویکردی عقلانی و منطقی به مسائل برخورد میکند، ماریان شیفته عواطف و احساساتش است. این داستان به تقابل عقل و احساس، عشق و وفاداری، و جستجوی هر دو خواهر برای خوشبختی در دنیایی پر از محدودیتهای اجتماعی میپردازد.
یکی از نکات جالب در فرایند تولید فیلم، انتخاب کیت وینسلت برای نقش ماریان است. وینسلت ابتدا برای نقش فرعی لوسی استیل در نظر گرفته شده بود، اما با بداههگویی و خلاقیتی که در تست بازیگریاش نشان داد، توانست کارگردان را متقاعد کند که برای نقش ماریان مناسبتر است. از طرف دیگر، اما تامپسون با هدایت کیت وینسلت در طول فیلمبرداری، او را از نگرانیهایش درباره ظاهر و وزنش دور کرد و به او کمک کرد تا اعتماد به نفس بیشتری در مقابل دوربین داشته باشد.
عقل و احساس علاوه بر موفقیت تجاری، تاثیر شگرفی در بازگشت علاقهمندی به آثار جین آستن داشت و با فروش بیش از ۱۳۴ میلیون دلار در سراسر جهان، یکی از بهترین فیلم های اقتباسی از رمان های کلاسیک به شمار میآید.
تاوان، اقتباسی از رمان مشهور ایان مک ایوان به همین نام، در تابستان ۱۹۳۵ روایت میشود زمانی که بریانی، نویسندهای جوان و جاهطلب، به اشتباه رابی ترنر را به جنایتی که مرتکب نشده متهم میکند. این تصمیم، عشق تازهشکلگرفتهی رابی و سیسیلیا را نابود کرده و زندگیهای آنها را به طوفانی از جنگ و جدایی میکشاند. اما وقتی سالها بعد بریانی برای جبران این خطا به دنیای نویسندگی روی میآورد، حقیقتی عمیقتر از آنچه تصور میکند، آشکار میشود.
از نکات جالب فیلم این است که کایرا نایتلی ابتدا برای نقش بریانی در نظر گرفته شده بود، اما خود او تمایل داشت نقش سیسیلیا را ایفا کند تا از تصویر دختران جوان فاصله بگیرد و در نقشی بالغتر دیده شود. جیمز مکآووی نیز این فیلمنامه را یکی از بهترین فیلمنامههایی میدانست که تا آن زمان خوانده بود.
این فیلم بهدلیل فیلمبرداری برجسته و کارگردانی حساس جو رایت، با استقبال منتقدان مواجه شد و موفق به دریافت جوایز متعددی شد. از جمله، جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم درام و بفتا برای بهترین طراحی تولید. فیلم همچنین نامزد هفت جایزه اسکار بود که در نهایت، داریو ماریانلی جایزه بهترین موسیقی متن را به خانه برد.
از نظر آماری فیلم با رای 80 درصدی مخاطبان و 83 درصدی منتقدان یکی از برترین فیلم های بر اساس رمان خارجی به شمار میرود که توانست با فروش 129 میلیون دلاری خود رتبه 48 باکس افیس سال 2007 را به دست آورد.
فیلم های اقتباسی خارجی ممکن است چندین بار برای یک کتاب ساخته شوند، زنان کوچک، هفتمین اقتباس سینمایی از رمان کلاسیک لوئیزا می آلکوت است و به شیوهای نو و درخشان این داستان قدیمی را بازگو میکند. فیلم، زندگی خواهران مارچ را در دوران جنگ داخلی آمریکا دنبال میکند. هر یک از این خواهران با مشکلات و چالشهایی مواجهاند: جو که شیفته نوشتن است، مگ که بین عشق و مسئولیت گیر کرده، امی که تلاش میکند هویت هنریاش را بیابد و بت که با بیماریاش دست و پنجه نرم میکند. با وجود سختیها، پیوند عمیق خانوادگی آنها و تلاشهایشان برای یافتن جایگاهشان در دنیا، اساس داستان است.
سایت نقد و برسی فیلم ورایتی در نقدی به این فیلم میپردازد و مینویسد:
زنان کوچک یک گام بزرگ برای گرتا گرویگ محسوب میشود، که نشاندهنده استعداد او برای پروژههای بزرگتر است، بدون اینکه صدای منحصربهفرد کارگردانیاش را قربانی کند. فیلمبردار یوریک لو سو، ظاهر شبیه به فیلم ۱۹۹۴ گیلیان آرمسترانگ را حفظ میکند (اقتباس دیگر از زنان کوچک)، در حالی که ما را عمیقتر از نسخههای قبلی به دنیای شخصیتها وارد میکند. در نهایت، این نسخه جدید نیازی ندارد که ۶۰ سال دوام بیاورد؛ کافی است که امروز تاثیرگذار باشد و اگر تا زمانی که نسخهای برای نسل جدید زنان کوچک ساخته شود، جوانها همچنان آن را تماشا کنند، امتیاز بزرگی خواهد بود.
مرا با نامت صدا کن یکی از بهترین فیلم های اقتباسی بر پایه رمان آندره آسیمن به همین نام است. الیو، پسر ۱۷ سالهای که در روستای کوچکی در شمال ایتالیا زندگی میکند، عاشق دانشجوی آمریکایی میشود که برای کار با پدر الیو، به آنجا آمده است. ارتباط عاشقانهی این دو، عمیق و پیچیده است و فیلم به زیبایی این ماجراجوییهای عاشقانه و رشد شخصیتها را نشان میدهد.
نکتهی جالب فیلم این است که تیموتی شالامه برای بازی در این نقش به یادگیری زبان ایتالیایی و نواختن پیانو پرداخت، تا بتواند به طور واقعی شخصیت الیو را به تصویر بکشد. همچنین، با وجود صحنههای متعدد احساسی در فیلم، آرمی همر در مصاحبهای بیان کرد که دشوارترین صحنه برای او، نه صحنههای عاطفی بلکه صحنههای رقص بود!
فیلم در جشنواره ساندنس به نمایش درآمد و با استقبال بینظیری مواجه شد. در ادامه، توانست جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را برای جیمز آیوری کسب کند، و تیموتی شالامه نیز به عنوان جوانترین بازیگر نامزد بهترین بازیگر مرد در مراسم اسکار شد. موسیقی متن فوقالعادهی سوفیان استیونز، که شامل قطعهی مشهور Mystery of Love است، از دیگر نقاط قوت فیلم بود که نامزدی اسکار را نیز به همراه داشت.
عروس شاهزاده اقتباسی از رمان معروف ویلیام گلدمن است که خود نویسنده فیلمنامه را نیز به عهده داشت. داستان روایتگر عشق بیپایان وستلی به باترکاپ است، که از موانع زیادی از جمله دزدان، غولها و پادشاهان خیانتکار میگذرد تا به یکدیگر برسند.
یکی از حقایق جذاب درباره ساخت فیلم، ارتباط عمیق مندی پتینکین با نقش اینیگو مونتویا است. او با از دست دادن پدرش به دلیل سرطان، این نقش را نوعی تسلیبخش میدانست و بازی در فیلم برایش تجربهای بسیار شخصی بود. یکی دیگر از حقایق جالب این است که فیلم چندین بار در دهههای قبل از تولید با شکست مواجه شد. حتی آرنولد شوارتزنگر زمانی قرار بود نقش فزیک را بازی کند. اما در نهایت، فیلم ساخته شد و با وجود عملکرد ضعیف در گیشه، در طول سالها تبدیل به یکی از محبوبترین فیلم های کالت شد.
راجر ایبریت، منتقد سینما در وصف این عنوان از فیلم های اقتباسی کلاسیک مینویسد:
عروس شاهزاده توسط ویلیام گلدمن از روی رمان خودش اقتباس شده است. گلدمن میگوید که این داستان الهامگرفته از کتابی است که در کودکی خوانده، اما به نظر میرسد که تخیل تیز و شوخطبعانه بزرگسالی او آن را دگرگون کرده است. فیلم سرشار از لحظات بامزه و دلنشین است، با بازیهایی از بازیگرانی که به نظر میرسد از نقشهایشان لذت میبرند و همچنین با معصومیتی حقیقی که در میان طنزهای راینر همچنان زنده مانده است.
جایی برای پیرمردها نیست بر اساس رمان کورمک مککارتی به همین نام است و با کشف اتفاقی کیف پول پر از اسکناس توسط لویلن ماس آغاز میشود؛ یک شکارچی که پس از برخورد با صحنهی کشتاری خونین، این کیف را پیدا میکند و تصمیم میگیرد پولها را برای خود نگه دارد. اما این تصمیم او را در مسیر برخورد با آنتون چیگور، قاتل بیرحمی که با وسیلهای عجیب مردم را میکشد، قرار میدهد. در همین حین، کلانتر تام بل تلاش میکند تا با فهم دنیای پر از خشونت پیرامونش، ماس و چیگور را ردیابی کند.
یکی از حقایق جالب درباره این فیلم، مدل موی عجیب چیگور است که الهام گرفته از عکسهای قدیمی یک مرد در یک بار در غرب تگزاس بود. همچنین، خاویر باردم به شوخی گفته بود که به دلیل نفرت از رانندگی و انگلیسی بدش، ابتدا فکر نمیکرد برای این نقش مناسب باشد، اما برادران کوئن دقیقاً به همین دلایل او را انتخاب کردند
.
در هر دو نسخه رمان اصلی مککارتی و فیلمنامه اقتباسی، صداخفهکن شاتگان چیگور به اندازه یک قوطی آبجو توصیف شده است. چنین خفهکنندهای در واقعیت وجود ندارد، بنابراین یکی بهطور خاص برای این فیلم ساخته شد. جوئل و ایتن کوئن خودشان این وسیله را طراحی کردند.
جایی برای پیرمردها نیست یکی از موفقترین فیلمهای کوئنها بهشمار میرود و با بیش از ۱۷۱ میلیون دلار فروش جهانی، تبدیل به یکی از آثار ماندگار دهه ۲۰۰۰ شد.
داستان تل ماسه بخشی از دنیای وسیع رمان فرانک هربرت را به تصویر میکشد و در آیندهای دور در سیارهی بیابانی آراکیس رخ میدهد، جایی که خانوادهی آترییدس با فرمان امپراتور به عنوان حاکم جدید این سیاره منصوب میشود. اما این انتصاب بخشی از نقشهای برای نابودی این خاندان است. پل آترییدس، وارث خاندان آترییدس، در میان پیشبینیهای پیچیده از آیندهاش، باید با چالشهای عظیمی روبهرو شود.
از نکات جالب این فیلم میتوان به فداکاری هانس زیمر، آهنگساز معروف، اشاره کرد. او برای ساخت موسیقی این فیلم، از همکاری با کریستوفر نولان در فیلم Tenet صرف نظر کرد و حتی یک هفته را به تنهایی در بیابانهای یوتا گذراند تا بتواند اصوات و فضاهای لازم برای موسیقی را به بهترین نحو ایجاد کند. همچنین، جلوههای بصری فوقالعاده فیلم که در صحنههای آبی چشم فریمنها نمود پیدا میکند، بهصورت دیجیتالی پس از تولید اضافه شد تا شرایط سخت فیلمبرداری در بیابانهای واقعی را برای بازیگران آسانتر کند.
تلماسه بهطور گسترده تحسین منتقدان را برانگیخت و موفق به کسب ۶ جایزه اسکار شد، از جمله جوایز بهترین طراحی صحنه و بهترین موسیقی متن. این فیلم، با فروش جهانی بیش از ۴۰۰ میلیون دلار، یکی از بزرگترین فیلم های علمی تخیلی دهه اخیر لقب گرفت و همچنان در دنیای سینما به عنوان یکی از بهترین فیلم های اقتباسی از یک اثر ادبی شناخته میشود.




در دیوانه از قفس پرید که بر اساس رمان کن کیسی با همین نام ساخته شده، مکمورفی، با امید به فرار از کار اجباری در زندان، خود را به عنوان فردی دیوانه معرفی میکند تا به بیمارستان روانی منتقل شود. اما ورود او به این فضا، به زودی به مبارزهای شدید با نرس رچد، رئیس بیمارستان، تبدیل میشود. مکمورفی با کمک بیماران دیگر، بهخصوص رئیس برامدن، تلاش میکند تا آنها را از کنترل سلطهجویانه رچد رها کند.
از نکات جالب درباره ساخت فیلم، انتخاب بازیگران است؛ کیرک داگلاس، که در نسخهی تئاتری داستان نقش مکمورفی را بازی کرده بود، ابتدا تلاش کرد تا این نقش را در نسخهی سینمایی نیز بر عهده بگیرد، اما به دلیل سن بالایش، از این نقش کنار رفت و جک نیکلسون در نهایت انتخاب شد. لوئیس فلچر نیز ابتدا در نظر کارگردان مناسب نقش پرستار رچد نبود، اما او با تغییر دیدگاهش به شخصیت، این نقش را به یکی از ماندگارترین نقشهای تاریخ سینما تبدیل کرد.
بسیاری از بازیگران نقش بیماران، از جمله دنی دویتو و کریستوفر لوید، برای واقعیتر شدن فضا، مدتی را در بیمارستان روانی محل فیلمبرداری گذراندند تا بتوانند به عمق زندگی در این محیط پی ببرند. جالب اینجاست که ویلیام ردفیلد، که نقش دیل هاردینگ را ایفا میکرد، در زمان فیلمبرداری به طور خصوصی از ابتلایش به سرطان خون آگاه شده بود و تصمیم گرفت این موضوع را تا پایان فیلمبرداری مخفی نگه دارد.
سخن پایاین
سینما همواره پل میان دنیای ادبیات و تصویر بوده است. وقتی داستانی که در دل یک کتاب جای گرفته، به زبان سینما ترجمه میشود، دنیای تازهای خلق میشود؛ دنیایی که از کلمات فراتر میرود و احساسات، مناظر و صداها را به مخاطب هدیه میدهد. فیلمهای اقتباسی، این پل ارتباطی میان دو هنر بزرگ، فرصتی بینظیر هستند تا بتوانیم داستانهایی که از قبل عاشقشان بودیم، به شکلی جدید و زنده ببینیم.
در پایان، این فیلم های اقتباسی که از دل رمانهای بزرگ بیرون آمدهاند، تنها بخشی از شگفتیهایی هستند که سینما میتواند بیافریند. تماشای این فیلمها، فرصتی بینظیر برای تجربهی مجدد داستانهایی است که شاید قبلاً خوانده باشیم، اما حالا به شکلی جدید، از دریچهای تازه، با جادوی تصاویر و صداها، بار دیگر به زندگی بازمیگردند. اگر هرکدام از این عناوین را دیدهاید با امتیازدهی به آن در سایت پاراج ما را در معرفی بهتر آن همراهی کنید. همیشه پاراجی بمانید و خدانگهدار.