بهترین فیلم های کالت جهان؛ مجموعهای از فیلمها که فراموش نمیشوند
0/10
در مقاله ای دیگر از سایت پاراج میخواهیم سری به جهان سینمای کالت بیاندازیم و فیلم های کالت را معرفی کنیم. هرچند بهتر است ابتدا به یک سوال پاسخ دهیم، فیلم کالت چیست؟ تلاش خواهیم کرد این مبحث را در آینده به شکلی کامل و با تمام انواع آن برای شما باز کنیم اما فعلا و در حد این مقاله باید گفت همانطور که از اسم آن مشخص است، این فیلمها طرفدارانی دارند که برخوردی فرقهوار با آنها میکنند.
البته ویژگیهای دیگری نیز برای این فیلمها وجود دارد از جمله اینکه اکثر آنها در ابتدای انتشارشان چندان موفق نبودهاند و با گذشت زمان و در کنار طرفداران، معروف شده اند. همانطور که از ماهیت این فیلمها پیداست، مجموعه عناوینی که کالت در نظر گرفته میشوند اکثرا فیلم های ترسناک، کمدیهای سیاه و علمی-تخیلیها هستند که در زمان خودشان به درستی فهمیده نمی شدند. هرکدام از شما ممکن است طرفدار یک یا چند فیلم کالت باشید. توجه کنید فیلم هایی که در این مقاله میخواهیم به آنها اشاره کنیم با برخی محدودیتها انتخاب شدهاند زیرا اکثر این فیلمها شامل تابوهایی خاص هستند و هنوز هم شاید به راحتی نتوان در موردشان سخن گفت مانند فیلم سالو.
لیست بهترین فیلم های کالت جهان
در ادامه تعدادی از فیلمهای کالت سینما برای معرفی به شما آماده شده است، این فیلم ها در کنار آلبوم تصاویری جذاب، پادکستی کامل کننده و تیزرهای تخصصی به شما معرفی میشوند و سعی کردهایم در بازگو کردن داستان آنها از اسپویل جلوگیری کنیم.
7.6/10
-
برخی از عناوین سینمای کالت به صورت چندگانه هستند، هرچند ممکن است قسمتهایی از آنها امروزه پرفروش و پرطرفدار باشند اما نباید روزهای کم مخاطبی که طرفداران پایه در کنارشان بودند را فراموش کرد.
در دل دنیایی که سوخت حکم طلا را دارد، مکس درگیر ماجرای نجات یک جامعه کوچک از دست گروهی راهزن بیرحم میشود. داستان فیلم، سفری پر از تعقیب و گریزهای دیوانهوار، نبرد برای بقا و درگیریهای نفسگیر در میان بیابانی خشک و بیانتهاست. مکس که ابتدا به فکر فرار و کسب سوخت است، به قهرمان ناخواندهای برای بازماندگان تبدیل میشود. این فیلم با بدلکاریهای واقعگرایانه، خشونت و هرجومرج بیسابقهاش، مخاطبان را در سراسر جهان مجذوب خود کرد.
یکی از حقایق جالب فیلم، انتخاب سگ مکس است. این سگ از یک پناهگاه حیوانات تنها یک روز قبل از کشته شدن نجات داده شد. رفتار بازیگوشانه و طبیعت سرسختش باعث شد تا برای این نقش آموزش ببیند، و جالب اینکه این فیلم تنها تجربهی سینمایی این سگ بود.
مکس دیوانه ۲ در زمان اکرانش شاید در ابتدا توجه زیادی را جلب نکرد، اما با گذر زمان تبدیل به یکی از شاهکارهای کالت سینما شد. این فیلم علاوه بر جایگاه ویژهای که در ژانر اکشن کسب کرد، تبدیل به الگویی برای فیلمهای پسا آخرالزمانی شد و نشان داد که چگونه میتوان با ساختاری متفاوت و جسورانه، تاثیر عمیق بر سینمای جهان گذاشت.
7.6/10
10/10
در دنیایی که همهچیز ظاهراً بینقص به نظر میرسد، روانی آمریکایی مثل پتکی بر سر این تصورات میکوبد و به ما یادآوری میکند که پشت این ظاهر پرزرق و برق، میتواند تاریکی مطلقی نهفته باشد.
داستان فیلم در دهه ۸۰ نیویورک اتفاق میافتد و روایتگر زندگی بیتمن است. او روزها در جلسات کاری شرکت میکند، اما شبها به شکلی بیرحمانه و خونین به قتل و شکنجه دیگران مشغول است. این تضاد وحشتناک میان زندگی روزمره و اعمال وحشتناکش، روانی آمریکایی را به یکی از فیلم های برتر کالت تبدیل کرده که در زمان اکران خودش آنقدرها خوب درک نشد.
از حقایق جالب این فیلم میتوان به آمادگی کریستین بیل برای نقش پاتریک بیتمن اشاره کرد. او نه تنها با دقت تمام روال صبحگاهی بیتمن را از روی کتاب دنبال میکرد، بلکه برای ایجاد شخصیت، از ظاهر دوستانه و سرد تام کروز الهام گرفت که آن را در مصاحبهای در برنامه Late Show مشاهده کرده بود.
سایت راجر ایبرت در مقالهای به این فیلم پرداخته و نوشته:
این فیلم و کتاب به دلیل اینکه بیتمن افراد زیادی را به طرز فجیعی میکشد، بدنام هستند. بحثهایی شنیدهام که آیا برخی از این قتلها فقط در خیال او رخ میدهند. همه قتلها به یک اندازه واقعی یا خیالی هستند، و این نکته اصلی ماجرا نیست: عملکرد این قتلها این است که جنون مردانهای را که در صورت ناامیدی از تحقق خواستههایش بروز میکند، به نمایش بگذارد. فیلم به نوعی خشم جادهای، خشم در زمین گلف، خشونت خانوادگی و برخی از الگوهای رفتاری ترسناک هواداران ورزش را شکل و فرم میدهد.
8/10
-
دانی دارکو پس از نجات از حادثهای مرموز، با شخصیتی ترسناک به نام فرانک، یک خرگوش عظیمالجثه روبرو میشود که به او میگوید تنها ۲۸ روز تا پایان دنیا باقی مانده است. در طول این ۲۸ روز، دانی با سوالات پیچیدهای دربارهی زمان، سفر در زمان، و سرنوشت روبرو میشود. فیلم ترکیبی است از درام نوجوانی، فلسفهی زمان و حتی پیچیدگیهای روانشناختی، که تماشاگران را در طول سالها به بحث و تفکر واداشته است. بنابراین عجیب نیست در دورانی که بیشتر تفکر جامعه از سینما، عاشقانهها و اکشن بود دیده نشود.
فیلم دانی دارکو یکی از نمادهای فیلمهای کالت در آغاز هزارهی جدید شد. اکران این فیلم در سال ۲۰۰۱، اگرچه با شکست تجاری همراه بود، اما با گذشت زمان و انتشار DVD، به یک اثر ماندگار در تاریخ سینما تبدیل گشت.
یکی از حقایق جالب این فیلم، مدت زمان فیلمبرداری آن است که دقیقاً ۲۸ روز به طول انجامید؛ دقیقاً همان زمانی که در داستان به پایان دنیا اشاره شده است. علاوه بر این، جیک جیلنهال برای نشان دادن حالت روانپریشی دانی، به ندرت در صحنهها پلک میزد، که این استراتژی برای افزایش حس ناامنی و بیثباتی در شخصیت او استفاده شد.
8.1/10
-
دود (The Dude)، یک بولینگ باز بیخیال، با یک میلیونر همنامش اشتباه گرفته میشود. این سوء تفاهم باعث میشود که دود وارد ماجرایی پیچیده از آدمربایی، زورگیری، و توطئههای عجیب شود. با اینحال، او در هر لحظه تلاش میکند آرامش خود را حفظ کند و از اتفاقات عجیب پیشآمده دور بماند. هرچند در ابتدا لبوفسکی بزرگ در گیشه موفق نبود، اما به سرعت به یکی از مهمترین فیلم های کالت تاریخ سینما تبدیل شد
یکی از نکات جالب در مورد لبوفسکی بزرگ، توجه فوقالعاده دقیق فیلم به جزئیات است. مثلاً صحنهای که والتر، دوست دود، چمدانی پر از لباس زیر را به سمت ماشین پرتاب میکند، در واقع به دلیل عدم موفقیت در شلیک درست این صحنه، با ضبط بهصورت معکوس فیلمبرداری شده است. همچنین، دود در طول فیلم ۹ بار نوشیدنی معروف خود، "وایت روسین"، را مینوشد، که به یکی از نمادهای ماندگار فیلم تبدیل شده است. تا حرف از آمار و ارقام شد این را هم بگوییم او 147 بار از تکه کلام "داداش" (man) استفاده میکند که تقریبا برابر 1 و نیم بار در هر دقیقه فیلم است.
8.2/10
-
شکل ظاهری در دورانهای مختلف اهمیت بسیاری داشته، شاید این روزها این اهمیت تنها در پیدا کردن شریک زندگی تاثیر گذار باشد اما روزگاری تفاوت بسیار در ظاهر میتوانست باعث انزوا، ترس و سوءاستفاده برای سرگرمی انسانها باشد.
مرد فیل نما داستان مردی را روایت میکند که در اوج نقص جسمانی، روحی پر از زیبایی و درک عمیق دارد. فیلم حول تلاش دکتر تریوز برای نجات مریک از دنیای بیرحم نمایشهای سیرک و ارائه یک زندگی انسانی و شرافتمندانه برای او میچرخد. مریک، که به دلیل ظاهرش از جامعه طرد شده، در نهایت با کمک تریوز به یک چهره محبوب در میان طبقات بالای جامعه تبدیل میشود، اما هرگز از چالشی که با جسمش مواجه است، رهایی نمییابد. شاید یکی از عمدهترین دلایلی که باعث دیدهنشدن فیلم در ابتدا و ورودش به جهان سینمای کالت کلاسیک شد این است که جامعه(حتی امروزه) علاقهای به تماشای نیمه تاریک خود ندارد و ثبت آن در لنز دوربین برایش درد آور است.
یکی از جذابترین نکات پشت صحنه، تهیهکننده بودن مل بروکس است. او به خاطر شهرتش در ساخت کمدیهای هجو، نامش را از تیتراژ فیلم حذف کرد تا مخاطبان با تصورات غلط به تماشای فیلم نشینند. دیوید لینچ، که در آن زمان یک کارگر ساختمانی بود، توسط بروکس برای کارگردانی این پروژه انتخاب شد و این فیلم به اولین تجربه موفق لینچ در سینمای اصلی بدل شد.
مرد فیل نما برنده 8 اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی است.
8.3/10
9/10
فیلم بعدی حتی میان طرفداران فیلم های فلسفی و متفاوت، خاص است. با وجود اینکه علاقه بسیاری به تماشای چنین فیلمهایی دارم خود من هم به جرم سنگین شدن پلک در دقایق ابتدایی گناهکار هستم.
داستان فیلم ماجرای سفری بینستارهای است که گروهی از دانشمندان و فضانوردان، به همراه هوش مصنوعی HAL 9000، به منظومه مشتری فرستاده میشوند تا منشا یک مونولیت مرموز را که در ماه پیدا شده است، کشف کنند. این سفر نه تنها به فضا، بلکه به سوی خودآگاهی و فلسفهی انسانیت هدایت میشود، جایی که تکنولوژی، تکامل انسان و رازهای کیهان در هم تنیده میشوند.
استنلی کوبریک به اندازهای درگیر دقت علمی و جلوههای بصری فیلم بود که از کارل سیگن، اختر فیزیکدان معروف، کمک گرفت تا ایدههای واقعگرایانهای برای نمایش موجودات بیگانه ارائه دهد. نتیجه این بود که کوبریک تصمیم گرفت هیچ شکلی از موجودات فرازمینی را نشان ندهد و تنها حضور آنها را به صورت غیرمستقیم به نمایش بگذارد.
اگرچه یک ادیسه فضایی 2001 در ابتدا با استقبال متفاوتی مواجه شد و بسیاری از تماشاگران (مانند راک هادسون (بازیگر)) سینما را در میان فیلم ترک کردند، اما این فیلم کالت در نهایت با استقبال جوانانی که آن را در حال تجربه مواد توهمزا تماشا میکردند، به یک موفقیت تجاری بدل شد. این فیلم همچنین برنده اسکار بهترین جلوههای ویژه شد و تاثیر عمیق بر فیلمسازان و ژانر علمی-تخیلی گذاشت.
8.3/10
8/10
خشونت بدون مرز نیز از عواملی به شمار میآید که میتواند یک فیلم را در گیشه ضعیف کند، البته که چنین فیلمهایی نیز طرفداران خاص خودشان را دارند که به شدت پای آن ایستادهاند.
فیلم در آیندهای دور و تیره روایت میشود، جایی که جرم و جنایت به اوج رسیده است. الکس با گروهی از "دروگها" به خیابانهای لندن میزند و با زجر و تجاوز، خود را سرگرم میکند تا اینکه دولت، برای کنترل جرم و جنایت، او را به عنوان نمونهای برای آزمایش تکنیک "لودویکو" انتخاب میکند. این تکنیک الکس را به یک موجود بدون اراده تبدیل میکند که حتی به شنیدن موسیقی محبوبش، بتهوون، نیز واکنش منفی دارد.
یکی از نکات جالب فیلم، صحنههای معروف چشمباز الکس در هنگام درمان است. مالکوم مکداول برای این صحنهها مجبور بود از قطرههای بیحسکننده استفاده کند تا درد ناشی از باز نگه داشتن چشمها به حداقل برسد، اما با این وجود، قرنیههای او در طی فیلمبرداری چندین بار آسیب دیدند.
اگرچه فیلم در ابتدا به دلیل محتوای خشونتآمیزش با واکنشهای تند مواجه شد و حتی در بریتانیا به مدت سالها ممنوع بود، "پرتقال کوکی" اکنون به عنوان یکی از آثار کالت برتر سینمای جهان شناخته میشود. فیلم نامزد چهار جایزه اسکار شد، از جمله برای بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، و همچنان به عنوان یکی از پرمحتواترین آثار سینمایی مورد بحث و تحلیل قرار میگیرد.
8.5/10
8/10
در جانگوی رها از بند یک بردهی آزاد شده به نام جانگو به همراه یک شکارچی جایزهبگیر آلمانی به نام دکتر کینگ شولتز، در تلاش است تا همسرش برومهیلدا را از چنگ یک مالک بردهی بیرحم به نام کالوین کندی نجات دهد. فیلم در جنوب آمریکا و غرب قدیمی میگذرد، جایی که جانگو، پس از آزادی از بردگی، برای نابودی نمادهای ظلم و نجات همسرش، راهی سفر پر از خشونت و تیراندازیهای بیپایان میشود. تارانتینو با دقت، وامدار سبک وسترنهای اسپاگتی دهه ۶۰ میلادی است و حتی فرانکو نرو، بازیگر اصلی فیلم کلاسیک جانگو را در این فیلم به صورت افتخاری به نمایش میگذارد.
جانگو رها از بند در استفاده از کلمات نژادپرستانه، خشونت و خونریزی مقداری زیاده روی میکند که خب به نوعی امضای فیلمهای تارانتینو است و همین موضوع او را به عنوان یکی از کارگردانان موفق کالت مطرح میکند.
گاردین در مقالهای برای فیلم مینویسد:
با اینکه فاکس، دیکاپریو، والتز و واشنگتن درخشان هستند، اما ساموئل ال. جکسون با اجرای خارقالعادهاش در نقش استیون، خدمتکار خانه کندی، تمام آنها را تحتالشعاع قرار میدهد. استیون که نماد یک "عمو تام" است، بهطرزی تهاجمی و افراطی به ارباب سفیدپوستش وفادار است، با نگاهی مرگبار، لرزشهای آزاردهنده شبیه به پارکینسون و عادت به استفاده از کلمه نیگا.
8.8/10
8/10
داستان باشگاه مبارزه حول زندگی یک کارمند افسرده و بیخواب میچرخد که در جستجوی معنا، با تایلر داردن، فروشندهی صابون سرکش و آزاد، آشنا میشود. این دو با هم یک باشگاه مبارزه تشکیل میدهند که در ابتدا فقط به صورت فیزیکی برگزار میشود، اما به سرعت به جنبشی علیه ارزشهای جامعه مصرفگرای آمریکایی تبدیل میشود. در نهایت، داستان با یکی از معروفترین پیچشهای داستانی در سینما به اوج میرسد. همانطور که از روی داستان فهمیدید خود فیلم به نوعی مروج است، مروجی که مخاطبان خاصی را هدف قرار میدهد و همین یکی از عمدهترین دلایل ورود آن به لیست سینمای کالت است.
در ادامه نقدی از هالیوود ریپورتر شاید بتواند دیدگاه بهتری از منتقدان فیلم به شما بدهد.
این فیلم بر پایه انزجار و خشونت بنا شده تا پیام خود را بهصورت دراماتیک منتقل کند. شکل و محتوا بهطور ناخوشایندی با هم ترکیب میشوند. نگاه بدون نقد فینچر به خشونت و پیامدهای آن، خود به نوعی تبدیل به تجلیل از خشونت، یک ایدئولوژی و زیباییشناسی میشود که هر چه پیش میرود، بیشتر به سمت سادیسم و بیرحمی میرود.
8.9/10
8.3/10
اگر دنیای سینما را یک کافهتریای شلوغ و پر از مکالمات بیپایان و تیراندازیهای ناگهانی تصور کنید، داستان عامه پسند یکی از لوکسترین صندلی های آن است.
فیلم با ساختاری غیرخطی، داستانهایی متقاطع از جنایتکاران کوچک و بزرگ در لسآنجلس روایت میکند؛ از دو آدمکش حرفهای (وینسنت وگا و جولز وینفیلد)، گرفته تا یک بوکسور که به اشتباه درگیر نقشههای یک گانگستر میشود. هر داستان پر از موقعیتهای طنز آمیز و خطرناک است که تارانتینو به طرز ماهرانهای به هم پیوند زده و لحظات فراموشنشدنی خلق کرده است.
تارانتینو فیلمنامه را به صورت غیرخطی و با الهام از رمانهای عامهپسند (Pulp Magazines) نوشت، که به دلیل ساختار منحصر بهفرد خود بسیار مورد تحسین قرار گرفت. اوما تورمن در ابتدا از بازی در نقش میا والاس امتناع کرد، اما تارانتینو به قدری مصر بود که فیلمنامه را برای او تلفنی خواند تا نظرش را تغییر دهد. همچنین، خودروی شورلت مالیبو ۱۹۶۴ که وینسنت وگا (تراولتا) سوار آن میشد، متعلق به تارانتینو بود و پس از فیلمبرداری به سرقت رفت و پس از ۲۰ سال پیدا شد.
داستان عامهپسند نه تنها جایزه نخل طلای جشنواره کن را از آن خود کرد، بلکه با هفت نامزدی اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، تارانتینو را به یک چهره بینالمللی در سینما تبدیل کرد. این فیلم همچنان به عنوان یکی از بهترین فیلم های کالت سینما شناخته میشود.
سخن پایانیدر دنیای سینما، برخی فیلمها فراتر از مرزهای معمول میروند و به نمادی از فرهنگ و هنر تبدیل میشوند. فیلمهای کالت، همان آثاری هستند که شاید در زمان اکران اولیهشان با شکست مواجه شده باشند یا چندان دیده نشده باشند، اما با گذشت زمان طرفداران وفاداری پیدا کردند و به جواهراتی در دنیای سینما تبدیل شدند.
بهترین فیلم های کالت که در این مقاله معرفی شدن، به نوعی سینما را باز تعریف کرده و اثری ماندگار از خود به جا گذاشته است. از اکشنهای دیوانهوار و پر از خشونت گرفته تا سفرهای درونی شخصیتها به دنیای تاریکیهای ذهن، این آثار نه تنها سرگرمکنندهاند، بلکه به مخاطب فرصتی میدهند تا عمیقتر بیندیشد. امیدواریم با تماشای برخی از این فیلمها شما هم به جمع طرفداران عاشق آنها بپیوندید. با شرکت در نظرسنجی و امتیازدهی به فیلم های مورد علاقهتان دیگران را نیز در سلیقه سینمایی خود شریک کنید. همیشه پاراجی بمانید و خدانگهدار.