بازگشت به پاندورا با طعم تکرار و عجله: چرا «آتش و خاکستر» در حد انتظارات نبود؟
فیلم مورد انتظار «آواتار: آتش و خاکستر» (Avatar: Fire and Ash)، سومین اثر از حماسه علمی-تخیلی جیمز کامرون، سرانجام در سینماها اکران شد. در حالی که جلوههای بصری خیرهکننده و دنیای زنده پاندورا همچنان تماشاگران را مسحور میکند، بسیاری از منتقدان و هواداران معتقدند که این فیلم در روایت داستان و توسعه شخصیتها دچار لغزشهای اساسی شده است. با وجود مدت زمان طولانی ۳ ساعت و ۱۷ دقیقهای، به نظر میرسد کامرون نتوانسته تعادلی میان اکشن، درام خانوادگی و پیامهای زیستمحیطی برقرار کند. امتیاز ۶۷ درصدی راتن تومیتوز (تا این لحظه) نیز گواهی بر این نظرات دوگانه است.
تحلیلگران سینمایی ۹ مشکل اصلی را که مانع تبدیل شدن این فیلم به یک شاهکار بینقص شده است، شناسایی کردهاند. از پایانبندی عجولانه گرفته تا قوسهای داستانی تکراری، به نظر میرسد «آتش و خاکستر» در جاهطلبی خود گم شده است. در ادامه به بررسی این ۹ نقطه ضعف میپردازیم:
پایانبندی عجولانه: پس از ۳ ساعت زمینهچینی، اوج داستان در دقایق پایانی به شکلی شتابزده جمع شد. مرگ رونال (کیت وینسلت)، بیداری قدرتهای کیری و رویارویی نهایی جیک و کواریچ همگی بدون پرداخت کافی و پشت سر هم رخ دادند که باعث شد تاثیر عاطفی لازم را نداشته باشند.
تمرکز بر شخصیتهای بیش از حد: تلاش برای روایت همزمان داستانهای جیک، لوآک، اسپایدر، کیری و ویلنهای جدید باعث شد هیچکدام فرصت کافی برای درخشش نداشته باشند و بیننده احساس سردرگمی کند.
قوسهای داستانی تکراری: داستان کلی باز هم درباره جنگ ناویها با انسانها (مردم آسمان) است. فرمول «گروگانگیری، نجات و فرار» دقیقاً مشابه قسمتهای قبل تکرار شده و حس دژاوو را به مخاطب القا میکند.
نبود فرصت برای تحسین دنیا: برخلاف قسمت اول که لحظاتی برای نمایش زیباییهای پاندورا داشت، این فیلم آنقدر درگیر اکشن و درام است که فرصتی برای نفس کشیدن و لذت بردن از حیات وحش و مناظر باقی نمیگذارد.
ریتم و تدوین نامتوازن: نیمه اول فیلم کند و طولانی است، در حالی که نیمه دوم و اوج داستان با سرعتی غیرمنطقی پیش میرود. صحنه مهم جیک و اسپایدر در جنگل میتوانست پایانبندی بهتری باشد اما در میانه فیلم هدر رفت.
ویلنهای بلااستفاده: کواریچ همچنان در برزخ میان انسان و ناوی گیر کرده و تغییر مشخصی نمیکند. شخصیت وارانگ نیز با وجود پتانسیل بالا، قربانی یک رابطه عاشقانه کلیشهای شد و پایانبندی مبهمی داشت.
فراموش شدن خطوط داستانی: بسیاری از بحثها و اختلافات (مانند دعوای جیک و نیتیری) بدون حل شدن رها شدند. همچنین «تاجران باد» که در ابتدا معرفی شدند، دیگر هرگز در فیلم دیده نشدند.
عدم زمینهچینی برای قسمت بعدی: پایان فیلم هیچ سرنخی از تهدیدات آینده یا مسیر داستان در قسمت چهارم ارائه نمیدهد و همه چیز به شکل بستهای تمام میشود که هیجان را برای ادامه از بین میبرد.
روابط شخصیتهای نادیده گرفته شده: دینامیک بین لوآک و تسیریا یا اسپایدر و کیری با وجود نزدیکتر شدنشان، هرگز عمیقاً بررسی نشد و در سطح باقی ماند.
FandomWire / Lightstorm Entertainment
