نقد و بررسی فیلم میمون (The Monkey 2025)

آز پرکینز، یکی از کارگردانهای سبک ترسناک در دنیای سینما است که به علت ارتباط خانوادگی با یکی از برجستهترین بازیگران سینما، یعنی پدرش آنتونی پرکینز، شناخته میشود. وی تلاش داشته تا آثاری را بر روی پرده نقرهای ببرد که کم یا بیش در ژانر مرتبط با شاهکار ایفا شده توسط پدر خود باشد.
فیلم میمون، اقتباسی از داستان استیون کینگ و آخرین فیلم از این کارگردان پس از ساختن LongLegs در سال 2024 است. همراه پاراج باشید تا سری بزنیم به این محصول سینمای وحشت در سال جدید میلادی.
وفاداری به روایت اصلی
در دنیای داستانهای ترسناک، نویسندگان و خالقین بسیار زیادی وجود دارند که با بهرهگیری از قدرت ذهن عجیب خود و درک کاملی که از مفهوم وحشت دارند، دست به ساخت آثاری میزنند که مخاطبین را تا مدت زمان زیادی در شوک و دلهره قرار میدهند. علیرغم اینکه تعداد این دسته از افراد بسیار زیاد است، اما نوابغی در حوزه وحشت وجود دارند که تعدادشان از انگشتان یکدست نیز کمتر است. افرادی که آثاری انقلابی را با انگشتان خود به تحریر درآوردند و دهها قدم مثبت در این مسیر برداشتند.
بدون تردید افرادی چون ادگار آلن پو، اچ پی لاوکرفت و در نهایت استیون کینگ، سه اسطورهای هستند که نام آنها تا ابد در ذهنها به یادگار خواهد ماند و حتی پس از گذشتن سالهای متمادی و طولانی، همچنان افرادی خواهند بود که به دلیل خواندن داستانهای این اشخاص، خودشان را در زیر پتو مخفی کنند و از موجودات و جانورانی که در دل تاریکیها قرار دارند، بهرساند.
اهمیت شناخت استیون کینگ آنجایی خود را نشان میدهد که آگاه میشویم فیلم میمون موردنظر ما در واقع برداشتی از یک داستان کوتاه این نویسنده است که در سال 1980 نوشته و مفتخر به نامزدی در رشته بهترین داستان فانتزی کوتاه بریتانیا شده است. اگر شما هم جزو آن افرادی هستید که روی داستانهای نویسندگان محبوب خود، عللالخصوص استیون کینگ حساسیت زیادی داشته و میخواهید بدانید که این فیلم اثری وفادارانه است یا خیر؟ باید بگوییم که بخش زیادی از روایت این فیلم، دقیقا مشابه داستان اصلی است، اما با کمی تغییرات الزامی!
منظور از تغییرات الزامی همان چیزهایی است که به علت تفاوت قالب فیلم با داستان کوتاه، خواسته یا ناخواسته باید به داستان مذکور اضافه گردد. همانطور که از عنوان داستان کوتاه میتوان متوجه شد، محدود بودن روایت و اتمام یافتن آن در مدت زمان کوتاه موجب میشود که برای یک فیلم یک الی دوساعته مناسب نباشد. به همین منظور سازندگان فیلم ناگریزند تا رخدادها و پیرنگهایی را به داستان اضافه کنند تا داستان موردنظر در این قالب قرار داده شود.
فیلم میمون تا حد زیادی سعی میکند که پای خود را از مرزهای داستان اصلی فراتر نگذارد. حتی شاید برایتان جالب باشد که نام و اسامی شخصیت اصلی و فرزندش که محوریت اصلی روایت هستند نیز دست نخورده باقی مانده است. در داستان کوتاه میمون، ما تنها با این ماهیت ناشناخته و حوادثی که به واسطه حضور او بهوجود آمدهاند آشنا میشویم؛ اما در فیلم، میمون تنها عاملی برای شروع یک ماجرا و ایجاد جرقه برای زنجیرهای از اتفاقات است.
با این وجود اگر در آینده خبری از نظر منفی استیون کینگ درخصوص فیلم میمون منتشر شد، احتمالا نباید تعجب کرد، چرا که استیون کینگ جزو آن نویسندگانی است که وسواس زیادی بر روی داستان خود دارند و اثر بینظیری چون فیلم درخشش استنلی کوبریک را نیز با آن همه دقت و جزئیات بالا را نیز قبول ندارد. پس اگر پیش از این داستان میمون را مطالعه کردهاید، بهتر است وظیفه مقایسه ایندو را برروی دوش خودتان قرار دهید.
خیمهشببازی از جنس شیطان
عروسکها، ابزارهایی برای سرگرمی کودکان هستند؛ اما در برخی اوقات، این اشیاء تنها ابزاری برای سرگرمی و رفع حس کنجکاوی کودکان نخواهند بود. در طی سالهای اخیر، تعداد فیلمها و محتواهای با محوریت حضور عروسکهای شیطانی، تا حد زیادی افزایش یافته و همچنان این روند در حال رشد است. چیزی که این ابزارهای سرگرمی را تبدیل به منادی تاریکی میکند، چهره مشابه آنها به انسان است که عملا هیچگونه احساساتی در آن وجود ندارد.
چاکی، آنابل، رابرت، بیلی و حتی مگان، همه جزوی از فهرست بیپایان عروسکهای ژانر وحشت هستند و با ساخته شدن این اثر استیون کینگ، حال ما شاهد عضوی جدید در این خانواده هستیم. عضوی که قابلیتهای منحصر به فرد خود را دارد و باوجود خلق شدن آن در 4 دهه قبل، همچنان یک شخصیت بیهمتا و ارزشمند است. میمون حکم بازی رولت روسی را در دنیای این فیلم را دارد که این بار نه به انتخاب شخص، بلکه به انتخاب خود، دست به قتل میزند. اسلحهای که با هربار چکاندن ماشه آن بهطور قطع یک نفر را خواهد کشت، اما اینکه چه فردی قربانی خواهد بود، چیزی است که تنها گذر زمان مشخص میکند.
فیلم میمون، شالودهای از فوبیاهای مختلف
میمون ترسناک داستان با آن چهرهای که حس مور مور شدن را در هرفردی پدیدار میکند، عاملی برای کشتار و قتل است. اما زمان زیادی از روایت نمیگذرد که متوجه میشویم تمامی این قتلها تنها به همان روشی انجام میشود که این عروسک وحشت تصمیم میگیرد. در همین راستا تقریبا باید گفت که مخاطبین از اینکه چه فردی در ادامه تبدیل به قربانی این موجود خواهد شد، بیخبر هستند. این مسئله که قطعا یک نفر در قدم بعدی خواهد مرد، اما اینکه چه کسی فرد منتخب بوده و چگونه انجام خواهد شد، اتفاقی است که تا زمان بدل آن به حقیقت نخواهیم دانست.
مسئلهای که باعث میشود میمون داستان شباهت زیادی به عامل مرگ در فیلمهای مقصد نهایی پیدا کند. در فیلمهای مقصد نهایی نیز ما با گروهی از افراد مواجه بودیم که تبدیل به قربانیان مرگ شده بودند و به دلیل فرار از زمان مرگ قطعی خود، باید به شکلی با آن رویارو میشدند. هرتلاش برای فرار از مرگ میتوانست منجر به مرگ دیگری شود و هر عمل بدیهی که افراد به سراغ آن میرفتند، تبدیل به آخرین اقدامی میشود که فرد در زندگی خود انجام داده است.
ترس از مرگ، یکی از ترسهای ذاتی در انسان است و به علت تمایل به زندگی و ترس از چگونگی تجربه کردن مرگ، همه ما از وجود آن هراس داریم. به همین علت شاید فیلمهایی چون میمون ( و حتی مقصد نهایی) به عنوان عاملی برای ایجاد فوبیا در وجود هرانسانی تبدیل شوند. زمانی که کوچکترین اقدامات از جمله بازکردن یک در و حتی نشستن در یک جای عادی موجب مرگ انسان شود، این حس و ترس عجیب رفته رفته در دل مخاطب رخنه میکند و اگر به همین دلهره کمی نشخوار فکری اضافه کنیم، شاید شاهد نتایجی چون بروز فوبیا در هرکسی باشیم.
تصادف یا امر هدفمند
کینگ همیشه از ارائه توضیحات اضافه در داستان خودداری میکند و این موضوع منجر به این مسئله میشود که مخاطب آن هاله سیاهی که بر روی ماهیت ترسناک قصه وجود دارد، هرگز از بین نرود و ذات ترسناک ماهیت موردنظر برای همیشه مبهم باقی بماند. بسیاری از کاربران به خوبی میدانند که تا لحظهای که از شیطان پشت آنابل در فیلم این عروسک رونمایی نشده بود، آنابل همچنان یک کابوس فراموش نشدنی بود که افکار مخاطبین را با لبخند عجیب و شوکهکننده را به ترس وا میداشت. اما از زمانی که پرده از جنبه شیطانی این عروسک برداشته شد، آنابل دیگر نتوانست در ایجاد یک ترس درونی موفق عمل کند.
جنبه مثبت فیلم میمون این است که داستان آن قرار نیست تا تجربهای مشابه با آنابل را رقم بزنند و ترس حاضر در فیلم را با افت وحشتناکی همراه کند. درعوض هویت میمون تا آخرین لحظه فیلم در همان وضعیت مبهم قرار میگیرد و حتی چگونگی به قتل رساندن قربانیان نیز تا حدی بدون پاسخ است. نظریههای مختلفی درخصوص نحوه اعمال تغییر عروسک میمون بر روی دنیا اطرافش وجود دارد؛ اینکه آیا او میتواند رخدادهای زنجیروار علیت را با تواناییهای ماورالطبیعه خود ببیند یا همهچیز را در لحظه تغییر میدهد؟
صرفنظر از گفته نشدن این مطلب در روند داستانی فیلم یا کتاب، شاید میمون توانایی دیدن آینده و مسیری را دارد که به واسطه قانون علیت پایهگذاری شده است. انداختن شیشه نوشیدنی بر روی جاده موجب پنچر شدن تایر خودرویی میشود و تصادفی به وقوع میپیوندد که عامل مرگ یک شخصیت است. قانون علیت شرح میدهد که اگر شیشه نوشیدنی هیچوقت بر روی زمین انداخته نمیشد، پس هرگز مرگی به وقوع نمیپیوست.
سازوکار قدرتهای میمون هیچوقت پاسخ داده نمیشوند، اما نگاهی به چگونگی وقوع این پدیدهها نشان میدهد که او برخلاف بسیاری از شیاطین، عروسکها و موجودات غیرقابل مشاهده، به صورت مستقیم دست به هیچ یک از اشیاء نمیزند و همچون سایر موجوداتی که در فیلم های ترسناک با مفهوم پولترگایست میشناسیم، عمل نمیکند.
شرارتی انسانگونه
توجه داشته باشید که این قسمت از نقد و بررسی، بخش مهمی از داستان فیلم را اسپویل میکند!
شرارت، همان کلمهای است که گردابی عظیم از رفتارهای ناپسند را در خود نگه داشته است. این کلمه اگرچه میتواند توصیفی برای عمل هرموجودی بهکار رود، اما در نهایت مفهومی است که توسط انسان خلق شده و به وی تعلق دارد. میمون حاضر در داستان فیلم، موجودی است که هرچقدر هم بخواهیم، نمیتوانیم از اهداف او و مقاصدی که درنظر دارد مطلع شویم، اما با این حال فیلم میمون تغییری مهم را نسبت به داستان اصلی داشته که توانسته تاحدودی به آن عمق ببخشد.
منظور از این تغییر، استفاده کردن از یک خبیث انسانی، در کنار موضوع اصلی ماجرا، یعنی میمون نفرین شده است. بیل، برادر دوقلوی شخصیت اصلی ماجرا، همان کسی بود که از ابتداییترین دقایق فیلم، چهره آزاردهنده و منفور خود را به مخاطبین شناساند. این شخصیت همچون همزادی شیطانی، از همان دوران کودکی موجب آزار و اذیت برادرش شده و کابوسی بیپایان را برای هل (Hal) رقم میزند.
در اواسط فیلم و شرایطی که فکر میکردیم که کارمان با این شخصیت به پایان رسیده است، داستان این واقعیت را فاش میکند که تمامی وقایع و قتلهایی که در طی روند داستان برای کاراکترهای ثانویه به وقوع پیوسته، در حقیقت به واسطه تنفر و تلاش برای گرفتن انتقام از سوی این برادر شیطانی انجام شده است. ویژگی که باعث میشود فیلم میمون علیرغم اشتباهات و خطاهای پرتعداد خود، بتواند حداقل از جنبه آنتاگونیست ماجرا، قوی عمل کند.
البته که سازندگان این امکان را داشتند تا با ایجاد قوس شخصیتی برای هریک از دو برادر، مخاطبین را بیشتر و بهتر با آنها همراه کنند و نتیجهای باورپذیرتر را تحویلمان دهند. اینکه یک شخصیت خبیث در طی سالیان طولانی به دنبال انتقام بوده و بتواند این کار را به راحتی و با یک آلت قتاله انجام دهد، اما صرفا منتظر این اقدام از سوی یک عروسک مرگ باشد، تا حدی غیرمنطقی و نهچندان قانعکننده است. آن هم شخصیتی که از همان دوران کودکی تفاوتی با یک شیطان نداشته و هرتلاشی را برای زجر دادن برای دوقلوی خود انجام میدهد.
(پایان اسپویل)
شکست در رساندن پیام نهایی
داستان مستقل و کوتاه میمون، عنوانی بود که صرفا نقش خود را در موقعیت یک اثر ترسناک به نمایش گذاشت و پس از موفقیت در رسالت خود، در کنار سایر عناوین کینگ بر روی قفسه کتابها قرار گرفت. همچون سایر داستانهایی که به قلم این نویسنده نوشته شدهاند، میمون نیز پیام خاصی را برای عبرتآموزی، انگیزهبخشی و یا جهت دادن به مسیر انسانها ندارد. با این حال سازندگان این اثر تصمیم داشتهاند تا در اقتباس سینمایی آن، تا حدی با ارتباط دادن رخدادهای فیلم به مفاهیم حقیقی، محصول لایقتری را تحویل بینندگان دهند.
متاسفانه با نگاه به اینکه میمون نیازی به هیچ پیامی برای رساندن نداشت، اما پیام قرار گرفته در فیلم نیز آنقدری تاثیرگذار و درخشان عمل نمیکند که بخواهیم با دید متفاوتی در هنگام پایان یافتن فیلم به آن بنگریم. تمامی تلاشها و دیالوگهای شخصیتها حول محور انتخاب برپایه تصادف است. اینکه یک فرد ممکن است بر اثر یک بلای طبیعی کشته شود، صرفا به دلیل تصادف است و نه هیچ ماهیت شیطانی یا خواست انسانها. اما باتوجه به عنصر وحشتی که فیلم بر آن استوار است، همچنان به عنوان یک مثال نقض برای گفتههای شخصیتها بهکار میرود و تلاشهای فیلمسازان را برای معنی بخشیدن به محصولشان از بین میبرد.
سخن پایانیفیلم میمون در جایگاه یک اثر وحشت، ایرادات پرشماری دارد و اگر شما یک تماشاگر قهار در دنیای وحشت هستید، احتمالا صرفا به عنوان یک سرگرمی کوتاهمدت و بدون ترس عمل کند. اما شاید این عنوان بتواند تاحدی برای آن افرادی که تجربه تماشای زیادی در این ژانر از فیلم نداشته باشند، رضایتبخش باشد. اما در نهایت این مسئله که میمون اثر لایقی برای داستان مورد اقتباس خود است یا خیر؟ باید عنوان کنیم که بستگی به نظر مخاطب دارد. بازخوردهای خودتان را درخصوص فیلم میمون با ما به اشتراک بگذارید و از نقاط قوت و ضعف آن برای سایر مخاطبین سایت پردهبرداری کنید.