بررسی شخصیت‌های فیلمنامه؛ از پروتاگونیست تا آنتاگونیست

علی کارگزار - انتشار: 5 دی 1403
مطالعه : 10 دقیقه
پاراج-
بررسی شخصیت‌های فیلمنامه؛ از پروتاگونیست تا آنتاگونیست

نویسنده ارباب یک نمایش است و هرچیزی را که بخواهد، می‌تواند وارد ماجراهای داستان خود کند. هر انسان، جانور یا ماهیتی که توسط وی به داستان اضافه می‌شود و دارای ابعاد شخصیتی ساده یا پیچیده باشد، به عنوان شخصیت داستان تلقی می‌شود.

در دنیای فیلم و سریال ما شاهد انواع و اقسام نقش‌ها هستیم که براساس چارچوب‌های فیلم‌سازی و نویسندگی طبقه‌بندی می‌شوند. به همین دلیل در این مقاله تخصصی از پاراج تصمیم داشته‌ایم تا نگاهی به شخصیت‌های سینمایی و انواع نقش‌های سینما داشته باشیم.

شخصیت‌های اصلی (Main Characters)

پروتاگونیست - دوتراگونیست - آنتاگونیست

در دنیای فیلم‌های سینمایی (و البته سریال‌ها)، طیفی از شخصیت‌ها و کاراکترها وجود دارند که عمدتا در یک بازه مشخص مثل فصل، قسمت یا کل مجموعه، در جایگاه یکی از شخصیت‌های اصلی داستان حضور دارند و نقشی مهم و کلیدی را در کل روند این روایت ایفا می‌کنند. در حقیقت هریک از این نقش‌ها می‌تواند نه صرفا در کل رویه داستان، بلکه در قسمتی از آن حضور داشته باشد و صندلی آن بخش را به خود اختصاص دهد.

به عنوان مثال در هریک از فیلم‌های سه‌گانه مرد عنکبوتی سم ریمی، ما شاهد یک شخصیت منفی کاملا متفاوت هستیم، در حالی که اصلی‌ترین دشمن قهرمان داستان در هر هشت فیلم هری پاتر همیشه ثابت بوده است.

پروتاگونیست  (Protagonist)

پیش از اینکه بخواهیم به نقش و جایگاه شخصیت پروتاگونیست در دنیای فیلم‌های سینمایی بپردازیم، بگذارید اشاره‌ای به مفهوم لغوی این اصطلاح داشته باشیم. اتفاق بسیار جالبی است که تمامی اصطلاحات و اسامی که امروزه در دنیای نویسندگی و داستانی با آنها مواجه هستیم، به یونان باستان بازمی‌گردد. پروتاگونیست هم دقیقا چنین ریشه‌ای را در دنیای داستان‌ها داشته و قدمت آن به چندین قرن قبل بازمی‌گردد.

این اصطلاح به بازیگر یا نقش اصلی یک روایت اشاره دارد و هرکسی که در مرکز یک داستان قرار داشته باشد می‌تواند پروتاگونیست ماجرای ما باشد. از آنجایی که همیشه روایت‌ها حول محور شخصیت‌ها می‌گردند و عملا هیچ روایتی بدون حضور شخصیت‌های خود، خصوصا کاراکترهای اصلی وجود ندارد، بنابراین پروتاگونیست یکی از اصلی‌ترین ارکان هر داستانی است.

در این میان یک تفاوت بسیار مهم در خصوص شخصیت پروتاگونیست وجود دارد و آن هم نکته‌ایست که این شخصیت را از قهرمان متمایز می‌سازد. در حقیقت زمانی که به یک شخصیت پروتاگونیست نگاهی می‌اندازیم، ممکن است شاهد یک قهرمان، ضد قهرمان و حتی یک شرور باشیم، اما یک قهرمان تنها یک شخصیت مثبت است و تمام. این نکته نشان می‌دهد که قهرمان همیشه زیرشاخه‌ای از پروتاگونیست است و پروتاگونیست می‌تواند گزینه‌های دیگری را نیز دربر بگیرد که در ادامه به شرح آنها می‌پردازیم.

دوتراگونیست  (Deuteragonist)

برخلاف نام عجیب و ناشناخته‌ای که مفهوم دوتراگونیست دارد، شناخت و درک آن چندان سخت و پرچالش نیست. دوتراگونیست شخصیتی است که هم‌پیمان و همراه شخصیت اصلی داستان بوده و در کل روند داستان با او در حال پیشروی است. در سه‌گانه ماتریکس، شخصیت اصلی ماجرا نئو یا همان آقای اندرسون است. با این حال ما در کنار او شاهد دو شخصیت دیگر چون ترینیتی و مورفئوس هستیم که از لحاظ اهمیت داستانی، کمی دورتر نسبت به نئو قرار می‌گیرند و تبدیل دوتراگونیست‌های ماجرا می‌شوند.

دوتراگونیست‌ها در پیش‌برد داستان اهمیت بسیار زیادی دارند، اما با این حال ممکن است که به اندازه آنتاگونیست و پروتاگونیست روایت، نقش اساسی نداشته باشند. مثال دیگری که اتفاقا برای طرفداران دنیای انیمه بسیار شناخته شده است، شخصیت پوک از دنیای انیمه برزرک است. پوک جزو اولین شخصیت‌هایی است که در این دنیا با او آشنا می‌شویم، اما هیچ وقت پیشینه داستانی و جایگاه او آنقدری اهمیت پیدا نمی‌کند که کل جریانات این انیمه را به سمت خود سوق بدهد. بنابراین پوک نیز به عنوان همراه شخصیت گاتس (پروتاگونیست) و یاور او در رسیدن به دشمن او قرار می‌گیرد.

آنتاگونیست (Antagonist)

پیش از این دانستیم که پروتاگونیست با قهرمان روایت متفاوت است و هرکسی که در جایگاه شخصیت پیش‌رونده داستان قرار داشته باشد، پروتاگونیست خوانده می‌شود. از آن جهت که آنتاگونیست به واسطه پروتاگونیست تعریف می‌شود، بنابراین هرکسی که در نقش مقابل پروتاگونیست داستان قرار داشته باشد، آنتاگونیست خوانده می‌شود.

حال که تعریف مفهوم آنتاگونیست و پروتاگونیست را فهمیدیم، می‌توانیم به این برداشت برسیم که در بعضی از فیلم‌ها ممکن است قهرمان و شرور داستان با یکدیگر جابه‌جا شوند، اما در عین حال نقش پروتاگونیست و آنتاگونیست ثابت است. بدین منظور فرض کنید که در آینده سازندگان فیلم جوکر قصد داشته باشد تا اثری سینمایی با محوریت این شرور ساخته و بتمن را به عنوان نقش مقابل او قرار دهند. از آنجایی که شخصیت اصلی این ماجرا جوکر است، بنابراین بتمن تبدیل به آنتاگونیست خواهد شد.

موضوع دیگری که نه‌تنها آنتاگونیست، بلکه پروتاگونیست را دربر می‌گیرد، تعداد شخصیت‌هایی است که می‌توانند در یک داستان واحد این نقش‌ها را برعهده داشته باشند. برخلاف ذهنیت‌های اشتباهی که حول محور این اصطلاحات وجود دارد، نقش‌های نام‌برده تنها محدود به یک شخصیت نیستند و اصولا ما شاهد داستان‌هایی در دنیای فیلم و سریال هستیم که در آنها چندین شخصیت در قالب این نقش‌ها حضور دارند. فیلم‌های ارباب حلقه‌ها و هابیت، انیمه حمله به تایتان و صدالبته سریال پرطرفدار بازی تاج و تخت از جمله عناوینی هستند که پروتاگونیست در آنها به شکل چند شخصیتی دنبال شده است.

‌شخصیت‌های مکمل  (Supporting Characters)

شخصیت های مکمل

شخصیت‌ها ستون‌های یک قصه هستند و اگر بخواهیم به وسعت یک داستان بیافزاییم، خواسته یا ناخواسته باید شخصیت‌های بیشتری را وارد ماجرای خودمان کنیم. اینجاست که شخصیت‌های مکمل اهمیت پیدا می‌کنند. این دسته شخصیت‌ها با هدف‌های مختلفی و توسط نویسنده به داستان موردنظر اضافه می‌شوند. در برخی اوقات شخصیت‌های مکمل به داستان حضور پیدا می‌کنند تا چهره‌ای جدید از احساسات و انگیزه‌های پروتاگونیست ماجرا را بیدار کنند. این شخصیت‌های روایت می‌توانند شامل معشوقه شخصیت اصلی ماجرا یا استاد او بوده و با پیدایش خود، داستان ما را یک قدم به یک ماجرای ایده‌آل نزدیک کنند.

همراهان  (Sidekicks)

سم در سه‌گانه ارباب حلقه‌ها، شخصیت Donkey (خره) در شرک و شخصیت دوری در انیمیشن در جستجوی نمو. اگر نگاهی به شخصیت‌های نام‌برده در این فهرست داشته باشیم به خوبی متوجه نقش و چرایی حضور همراه در داستان‌ها می‌شویم. البته که در بسیاری از اوقات، همراه و دوتراگونیست حضوری یکسان در داستان خواهند داشت و ما شاهد شخصیتی هستیم که هم می‌تواند به عنوان یک دوتراگونیست خطاب شود و هم به عنوان یک همراه. البته اگر بخواهیم یک چارچوب کامل را مشخص کنیم، می‌توانیم تا حدودی نقش همراهان را از دوتراگونیست‌ها جدا کنیم. بدین‌منظور که در کنار پروتاگونیست داستان، ما شاهد یک یا دو دوتراگونیست و تعدادی همراه هستیم.

مشاوران  (Mentors)

پیرمردی دانا یا راهنمایی اندیشمند که شخصیت اصلی ماجرا را به سمت هدف نهایی خود هدایت می‌کند. یک کاراکتر حیاتی در داستان که اکثر نویسنده‌ها او را به عنوان استاد شخصیت اصلی قرار می‌دهند و این شخصیت مطابق رهنمود‌های او، به مقابله با دشمنان خود و رسیدن به سرنوشت خود تلاش می‌کند. در فیلم‌های جنگ ستارگان، لوک اسکای واکر پس از رسیدن به سیاره‌ای ناشناخته، با موجودی عجیب به نام یودا آشنا می‌شود و رفته رفته تبدیل به شاگرد این استاد بزرگ می‌شود.

یودا در خط داستانی که لوک اسکای واکر در آن حضور دارد، یک مشاور است؛ درست همانند استاد شیفو در پاندای کونگ‌فو کار و آقای میاگی در اولین فیلم از سری پسر کاراته‌کار. مشاوران معمولا از خطرات پیش‌رو در دنیای داستان آگاهند و نسبت به این خطرات به قهرمان داستان ما هشدار می‌دهند. اما نکته‌ای که باید در روند شخصیت‌پردازی پروتاگونیست جدی گرفته شود این است که مشاوران تا زمان تبدیل شدن شخصیت اصلی داستان به آن کاراکتر پخته و کاردرست باید به عنوان مشاور او حضور داشته باشند، در غیر این صورت موجب آسیب دیدن شخصیت‌پردازی وی خواهند شد.

شخصیت‌های متضاد  (Contrast Characters)

شخصیت های متضاد

شخصیت‌های متضاد معمولا به خاطر اعمالی که در روند داستان مرتکب می‌شوند و یا اهدافی که دنبال می‌کنند به این نام شناخته می‌شوند. آنها ممکن است در ابتدای داستان هم‌جهت و هم‌سو با قهرمان داستان باشند ولی جهت‌گیری ذهنی این دو شخصیت در آینده موجب تقابل میان آنها شود. شخصیت‌های متضاد شامل دو دسته مختلف می‌شوند که می‌خواهیم به صورت جداگانه آنها را شرح دهیم.

ویلن  (Villain)

انسان‌ها در مسیر زندگی خود با حقایق و رخدادهایی تلخ روبه‌رو می‌شوند که موجب تبدیل شدن آنها به شخصیتی شرور و شیطانی می‌شود. این شخصیت‌ها به واسطه حفره‌های شخصیتی که در اعماق وجود خود دارند، رفته رفته میل به اعمال شرورانه پیدا می‌کنند و قدم در مسیر نابودی یا جنایت‌های مختلف می‌گذارند. در چنین مسیری تنها یک نفر وجود دارد که می‌تواند در مقابل آنها ایستادگی کند و آن هم قهرمان داستان است.

درست همانند آنتاگونیست و پروتاگونیست، ما با دو ماهیت شناخته شده دیگر با عنوان ویلن (شرور) و قهرمان در داستان مواجه هستیم که اهداف، اعمال و نیت‌های متضادی نسبت به یکدیگر دارند. شخصیت‌پردازی ویلن داستان به اندازه قهرمان داستان از اهمیت برخوردار بوده و فراموش نکنید که اگر در یک داستان با ویلن ابله یا نادانی مواجه باشیم، عمق قهرمان داستان نیز به همین دلیل زیرسوال خواهد رفت؛ چرا که شکست دادن یک شخصیت نادان به هیچ وجه نمی‌تواند موجب افتخار و درخشندی یک قهرمان شود.

فویل  (Foil)

فویل ممکن است به صورت موقت یا ثابت در روند یک اثر سریالی یا سینمایی حضور داشته باشد. فویل‌ها همیشه شخصیت‌هایی هستند که اخلاقیات و رفتارهایی متضاد با کاراکتر اصلی ماجرا دارند و مواجه این دو شخصیت با پیرنگ‌های داستان، اتفاقات جالبی را به وجود می‌آورد. بهترین مثال ممکن در این خصوص به سریال لاست بازمی‌گردد. جایی که ما در 6 فصل منتشر شده از این سریال شاهد دو شخصیت به نام‌هایی جان لاک و جک شپرد هستیم که رفتارهایی کاملا متفاوت نسبت به یکدیگر دارند. اما در حقیقت یک شخصیت به عنوان پروتاگونیست و شخصیت دیگر به عنوان فویل حضور دارد تا بتواند موجب کشش شخصیتی شخصیتی کلیدی ماجرا شود.

شخصیت‌های غیرمعمول  (Unconventional Characters)

شخصیت های غیرمعمول

جهان فیلم‌ها و سریال‌ها گسترده‌تر از آن است که بتوانیم افراد حاضر در آن را به گروه افراد خوب و بد تقسیم کنیم. به همین دلیل در میان اتفاقاتی که در این آثار ملاحظه می‌شود، گاهی شاهد شخصیت‌هایی هستیم که پیچیدگی رفتاری آنها موجب شده تا در گروه‌های دیگری قرار گیرند. گروه‌هایی مثل ضدقهرمان و آنتی‌ویلن (ضد شرور) از جمله همین گروه‌ها هستند.

ضدقهرمان  (Anti-Hero)

ضدقهرمان‌ها با وجود اینکه اعمال ناپسندی را انجام می‌دهند، اما در بسیاری از اوقات محبوبیتی فراتر از قهرمان‌ داستان را بدست خواهند آورد. ضدقهرمان همیشه در جهت درستی ایستاده است، اما کارهایی را مرتکب می‌شود که خارج از اخلاقیات است و به همین دلیل او را ضد قهرمان می‌نامند. قالب شخصیتی ضدقهرمان بیش‌تر از هر عامل دیگری، مدیون وجود کمیک‌بوک‌هاست و این کتاب‌های مصور هستند که این چنین جایگاهی را به ضدقهرمان‌ها اعطا کرده‌اند.

شخصیت‌های همچون ولورین، ددپول و حتی پانیشر که جزو شخصیت‌های کمیکی مارول هستند، امروزه در دنیای فیلم نیز حضور پیدا کرده‌اند و تبدیل به محبوب‌ترین ضدقهرمانان سینما گردیده‌اند. این شخصیت‌ها اهدافی چون نجات دنیا و یاری رساندن به مردم را دارند اما برخلاف قهرمانان ممکن است هیچ ابایی از کشتن انسان‌ها حتی به وحشیانه‌ترین شکل ممکن نیز نداشته باشند.

آنتی‌ویلن  (Anti-Villain)

اگر ضدقهرمانی در دنیای داستان وجود دارد، پس احتمالا ضدشروری نیز یک روز پدید خواهد آمد! یک شخصیت ممکن است حاضر باشد تا برای بقای بشریت و نجات یافتن انسان‌ها، مردمان یک شهر یا کشور را به طور کامل قربانی کند و برای عمل خود دلایل زیادی را شرح دهد. اما به هر شکلی بخواهیم به عمل او نگاه داشته باشیم، با شخصیتی مواجه هستیم که یک عمل خصمانه را انجام داده است. این شخصیت، یک آنتی‌ویلن است.

آنتی‌ویلن‌ها گاهی یکی از شرورهای ماجرا هستند که در قسمتی از داستان به کمک قهرمان می‌آیند یا حتی شاهد یک اقدام قهرمانانه از آنها هستیم. آنتی‌ویلن می‌تواند قسمتی از سیر شخصیتی یک شرور در دنیای فیلم یا سریال باشد که به رفتارهای مطلوب‌تری روی می‌آورد و در دل هواداران نقش می‌بندد. همچون شخصیت لوکی در فیلم های سینمایی مارول یا شخصیت اسکار از سری انیمه کیمیاگر تمام فلزی.

سخن پایانی

آیا تاکنون پس از تماشای یک اثر سینمایی به این فکر افتاده‌اید که دست به نوشتن یک فیلمنامه یا داستان بزنید. اگر قصدی چنین عملی را دارید، پس به احتمال زیاد پس از خواندن این مطلب نکاتی زیادی را برای درک کامل یک داستان و به تحریر درآوردن آن بدست آورده‌اید. شخصیت‌های حاضر در یک اثر سینمایی، سریالی و یا رمان همه بر روی صندلی‌هایی قرار دارند که ما آنها را نقش می‌نامیم و به خاطر همین نقش‌ها مجذوب یا از آنها متنفر می‌شویم.

نظرات خودتان را در مورد نقش‌های گفته شده و مقاله انواع شخصیت‌های سینمایی با ما به اشتراک بگذارید. فراموش نکنید که اگر در مبحث داستان و سینما عمیق‌تر فرو رویم، با نقش‌های دیگری مواجه می‌شویم که کارکردهای گوناگونی را از خودشان نشان می‌دهند.

نظرات کاربران
پربازدیدترین