بهترین فیلم های سلمان خان | آپدیت 2025

وقتی از بهترین فیلم های سلمان خان حرف میزنیم، منظورمان فقط چند عنوان پرزرقوبرق روی پوسترهای سینما نیست؛ بلکه داریم از لحظاتی صحبت میکنیم که یک نسل با آنها بزرگ شده، عاشق شده، خندیده و حتی گریه کرده است. حضور سلمان روی پرده، بیشتر شبیه یک آیینه است که هر بار تصویری تازه از خودش و در عین حال از بالیوود به ما نشان میدهد.
او همیشه در مرز تضادها ایستاده؛ هم قهرمان اکشن با مشتهای آهنین بوده و هم مردی سادهدل که حاضر است همه چیزش را برای یک کودک غریبه فدا کند. همین دوگانگی است که او را به یک پدیده فرهنگی بدل کرده؛ کسی که فراتر از یک ستاره، به نماد یک دوره سینمایی تبدیل شده است.
بهترین فیلم های سلمان خان
این مطلب سفری است میان چند فیلم شاخص کارنامه او؛ از کمدی شکستخوردهای که بعدها به کالت کلاسیک بدل شد، تا درامی که مرزهای انسانیت را بازتعریف کرد، و بلاکباسترهایی که استاندارد تازهای برای سرگرمی در هند رقم زدند. در هرکدام از این فیلمها، بخشی از معمای سلمان خان آشکار میشود؛ اینکه چطور توانسته بارها تصویر خودش را بازآفرینی کند و همچنان در مرکز توجه باقی بماند.
یک ستاره که سالها با مشتهای آهنین و بدلکاریهای اغراقشده شناخته میشود، ناگهان تصمیم میگیرد همه چیز را کنار بگذارد و فقط انسانی معمولی باشد اتفاقی که یکی از پرفروش ترین فیلم های سلمان خان را ساخت. داستان فیلم، سفر پاوان کومار چاتورودی است؛ مردی آرام که برای بازگرداندن یک دختر لال پاکستانی به خانوادهاش، راهی سفری پرخطر میشود. اما فراتر از روایت، این فیلم درباره چیزی عمیقتر است: باور به انسانیت، حتی در میانه مرزها و دیوارهایی که سیاست ساخته است.
در گیشه، برادر باجرانی یک طوفان بود؛ با فروش بیش از ۹۱۵ کرور روپیه در سراسر جهان به یکی از موفقترین آثار تاریخ سینمای هند بدل شد. منتقدان نیز کمسابقهترین ستایشها را نثار سلمان کردند و او جایزه ملی بهترین فیلم محبوب را در کارنامهاش ثبت کرد.
پشتصحنه فیلم هم قصه خودش را داشت؛ ایده از یک داستان واقعی الهام گرفته شده بود و کارگردان کبیر خان میخواست با این اثر واژه باجرنگی را از کلیشههای فرقهگرایانه جدا کند. این فیلم نشان داد سلمان خان فقط به اکشن پرهیاهو متکی نیست؛ او میتواند با سادگی و مهربانی یک نقش، قلبها را تسخیر کند. شاید همین نقطه بود که خیلیها دوباره یادشان آمد چرا سینما را دوست دارند.



انداز اپنا اپنا مثل یک جوک دیرهنگام است؛ جوکی که وقتی برای اولینبار تعریف شد کسی نخندید، اما سالها بعد همه آن را بهعنوان یکی از بهترین شوخیهای تاریخ به یاد آوردند. این عنوان از فیلم های قدیمی Salman Khan در زمان اکرانش یک شکست کامل بود، اما حالا به کالتترین کمدی بالیوود تبدیل شده است.
داستان درباره دو جوان خیالپرداز است، عمار و پریم، که برای ازدواج با یک وارث ثروتمند با هم رقابت میکنند. نتیجه؟ مجموعهای از سوءتفاهمها، آدمرباییهای قلابی و شخصیتی بهیادماندنی به نام کرایم مستر گوگو که با وجود حضور کوتاهش، جاودانه شد.
جذابیت فیلم فقط در قصهاش نیست؛ بلکه در شیمی شگفتانگیز سلمان خان و عامر خان است. سلمان در نقش پریم، سادهدل و شیرین است و با زمانبندی بینقص در کمدی، نشان داد که میتواند فراتر از ژانر اکشن بدرخشد. او در این فیلم جنبهای بازیگوش و خودانتقادگر از خودش را نشان داد؛ چیزی که بعدها کمتر از او دیدیم.
فیلم در زمان خودش زیادی جلوتر بود؛ کمدی مبتنی بر دیالوگ، ارجاعات متا و لحنی که بیشتر به طنز غربی شبیه بود. برای همین، تماشاگران دهه ۹۰ آن را جدی نگرفتند. اما با پخش تلویزیونی و ویدئوهای خانگی، کمکم به زندگی برگشت و جایگاهش را پیدا کرد. امروز انداز اپنا اپنا نمونهای است از اینکه شکست گیشه همیشه پایان کار نیست؛ گاهی آینده است که ارزش واقعی یک فیلم را قضاوت میکند.



برای سلمان خان یک حضور کوتاه میتواند به اندازه یک نقش اصلی در ذهن تماشاگر بماند. باغبان نمونهای از جذابترین فیلم های عاشقانه سلمان خان بود؛ فیلمی که محورش بر دو اسطوره سینمای هند، آمیتاب باچان و هما مالینی، میچرخید اما در میانه داستان، سلمان با نقشی محدود، اثری عمیق بر مخاطب گذاشت.
قصه فیلم درباره والدینی است که پس از سالها زحمت، توسط فرزندان ناسپاسشان تنها گذاشته میشوند. در این میان، تنها کسی که بیقید و شرط به آنها عشق میورزد، پسری است که از خونشان نیست: آلوک. این شخصیت، با بازی سلمان خان، تصویری از پسر آرمانی و فداکار را مجسم میکند.
با اینکه زمان حضور او روی پرده چندان طولانی نیست، اما هر صحنهاش وزنی عاطفی دارد. نگاههای صمیمانه، لبخند آرام و کلمات سادهاش تضادی روشن با رفتار سرد فرزندان بیمروت ایجاد میکند. شاید به همین دلیل بود که بسیاری از منتقدان بازی او را پخته توصیف کردند و این نقش برایش نامزدی جایزه فیلمفیر در بخش بهترین بازیگر مکمل مرد را به ارمغان آورد.
باغبان در گیشه موفق شد و به اثری محبوب در میان خانوادههای هندی بدل گشت. اما اهمیتش برای سلمان بیشتر از یک فروش خوب بود. او نشان داد که میتواند حتی با کمترین زمان، بیشترین تاثیر را بگذارد و تصویری تازه از خودش بسازد؛ تصویری که نه به اکشن نیاز داشت و نه به دیالوگهای شعاری، فقط به صداقت بازی تکیه کرده بود.



سلطان فقط یک فیلم درباره کشتی نیست؛ روایتی است از مردی که در میدان زندگی زمین میخورد و باید یاد بگیرد دوباره بایستد. سلمان خان در نقش سلطان علی خان، کشتیگیر روستایی از هاریانا، تصویری متفاوت از خودش ارائه داد؛ شخصیتی که هم غرور دارد، هم شکست، هم قدرت و هم شکافهای عاطفی.
داستان با صعود او به قله شهرت آغاز میشود؛ اما غرور و تصمیمهای اشتباه، همه چیز از جمله خانوادهاش را از او میگیرد. آنچه فیلم را متمایز میکند، سفر بازگشت اوست: بازگشت به رینگ، اما مهمتر از آن، بازگشت به خودش. در این مسیر، تماشاگر شاهد سقوط یک قهرمان و تلاش او برای رستگاری است.
فیلم در گیشه طوفان به پا کرد؛ با فروش بیش از ۵۸۰ کرور روپیه جهانی، به یکی از پرفروشترین آثار دهه تبدیل شد. منتقدان نیز به شکلی بیسابقه بر بازی سلمان تأکید کردند. او برای این نقش بدنش را تغییر داد؛ هم قهرمان ورزیدهای شد که در اوج مبارزه میدرخشید و هم مردی خسته با شکمی برآمده که در میانسالی با گذشتهاش روبهرو میشود.
سلطان نشان داد که در میان پر فروش ترین فیلم های سلمان خان، موفقیت فقط از راه اکشن و بدلکاری نمیآید. اینبار، عرق واقعی، ضعف انسانی و رنج شخصی بود که به فروش میلیاردی و احترام منتقدان گره خورد.



اگر بخواهیم لحظهای را نام ببریم که مسیر حرفهای سلمان خان دوباره روشن شد، بیتردید تحت تعقیب همان نقطه است. او در اواخر دهه ۲۰۰۰ در وضعیتی بود که خیلیها کارش را تمامشده میدانستند؛ چند فیلم ناموفق پشت سر هم، حاشیههای پررنگ و تصویری که به نظر میرسید دیگر نمیتواند تماشاگران را به سالنها بکشاند. اما ورود راده همه چیز را تغییر داد.
شخصیتی که سلمان در این فیلم خلق کرد، ضدقهرمانی است با اخلاقی عجیب؛ یک گانگستر بیرحم که برای پول میجنگد، اما بهنوعی کد شخصی خودش را دارد. در لایههای ظاهری، او خشن، سرد و بیرحم است؛ اما در عمق قصه، مأموریتی پنهان دارد که همه چیز را وارونه میکند. این دوگانگی همان چیزی بود که تماشاگران به دنبالش بودند: یک ستاره آشنا، اما در لباسی تازه.
فیلم با صحنههای اکشن پرهیجان، موسیقی پرانرژی و دیالوگهایی که به سرعت به تکیهکلام ملی تبدیل شدند، موفق شد. جمله معروف یک بار که من تعهدی دادم… نه فقط بخشی از فیلم، که بخشی از فرهنگ عامه شد.
موفقیت تحت تعقیب فراتر از یک بلاکباستر بود؛ این فیلم، آغاز دوباره فرمول سلمان خان بود. فرمولی که بعدها در نترس و دیگر آثارش کامل شد. میتوان گفت بدون این فیلم، دوره دوم ابرستاره شدن سلمان هرگز آغاز نمیشد.



اگر تحت تعقیب بازگشت سلمان خان بود، نترس لحظهای بود که او دوباره تبدیل به یک اسطوره شد. در این فیلم، او نقاب چولبول پاندی را بر چهره گذاشت؛ افسر پلیسی فاسد، بامزه و در عین حال دوستداشتنی که به سرعت از یک شخصیت سینمایی فراتر رفت و به نمادی فرهنگی بدل شد.
چولبول با سبیل تابخورده و عینک خلبانی که روی یقهاش آویزان بود، به همان اندازه خشن بود که کاریزماتیک. او با یک حرکت دست و یک شوخی کوتاه، دل تماشاگر را میبرد و با لگدی محکم، دشمنانش را نقش زمین میکرد. همین ترکیب طنز و اکشن، راز موفقیت فیلم بود.
نترس در گیشه همه رکوردها را شکست و جایزه ملی بهترین فیلم محبوب را نیز به دست آورد. رقص پرانرژی مونی بدنام هویی به یک پدیده بدل شد و شخصیت چولبول به سرعت در فرهنگ عامه هند جا گرفت.
در میان فیلم های سلمان خان پلیسی، این اثر نقطه اوج است. چرا؟ چون سلمان نه فقط یک مأمور قانون، بلکه تصویری اغراقشده از خودش را به نمایش گذاشت؛ مردی سرکش که در نهایت قلبی از طلا دارد. منتقدان هم اعتراف کردند که اگرچه داستان فیلم ساده است، اما کاریزمای محض سلمان آن را به یک رویداد سینمایی تبدیل کرد.



وقتی صحبت از فرنچایزهای بزرگ جاسوسی در بالیوود میشود، نام سلمان خان با تایگر گره خورده است. تایگر ۳ تازهترین فصل این ماجرا بود؛ فیلمی که قرار بود مقیاس داستانهای قبلی را بزرگتر کند و شخصیت تایگر را وارد مرحلهای تازه نماید. اما نتیجه چیزی شد میان انتظارات عظیم و واقعیتی نهچندان درخشان.
داستان اینبار تایگر را در موقعیتی غیرمعمول قرار میدهد؛ او بهعنوان یک خائن معرفی میشود و همراه همسرش زویا باید برای نجات نام و اعتبارش بجنگد. در سطح ایده، این پیچش جذاب است و میتوانست فرصتی باشد برای نمایش لایههای تازهای از شخصیت سلمان. اما در اجرا، فیلم بیش از حد به کلیشههای اکشن و جلوههای ویژه وابسته شد و ریتم روایت را از دست داد.
از نظر تجاری، تایگر ۳ موفق بود و بیش از ۴۶۰ کرور روپیه فروخت، اما در مقایسه با پاتان یا جوان، عملکردش ناامیدکننده تلقی شد. منتقدان بازی سلمان را دوگانه دیدند؛ بعضی او را خونسرد و طبیعی دانستند، بعضی دیگر بیانرژی و تکراری.
بهعنوان آخرین فیلم سلمان خان تا این لحظه و یکی از بهترین فیلم های سلمان خان و شاهرخ خان، تایگر ۳ بیشتر شبیه آینهای است از وضعیت فعلی او: ستارهای که هنوز قدرت جذب مخاطب را دارد، اما فرمول همیشگیاش دیگر مثل گذشته جادو نمیکند.



یک ببر فیلمی بود که سلمان خان را از چارچوب ابرستاره داخلی بیرون آورد و او را به قهرمان جهانی سینمای هند تبدیل کرد. این فیلم نهتنها یک بلاکباستر بزرگ بود، بلکه آغازگر دنیای جاسوسی YRF شد؛ جهانی سینمایی که بعدها با وار، پاتان و تایگر ۳ کاملتر شد.
در این داستان، سلمان نقش مأمور اطلاعاتی هند را بازی میکند؛ مردی با نام رمز تایگر که در دوبلین مأموریت دارد اما با عشقی غیرمنتظره روبهرو میشود. رابطه او با زویا پرستاری که رازهایی بزرگ در دل دارد خط اصلی فیلم را میسازد و تقابل میان وظیفه و احساس را به جلو میراند.
فیلم از نظر بصری هم یک جهش بود. فیلمبرداری در لوکیشنهای بینالمللی مانند ایرلند، ترکیه و کوبا به اثر مقیاسی جهانی بخشید؛ چیزی که تا پیش از آن در کارنامه سلمان کمتر دیده میشد. با وجود برخی چالشها در تولید، از جراحی سلمان تا محدودیتهای امنیتی، نتیجه اثری شد که استاندارد تازهای برای تریلرهای جاسوسی در بالیوود تعیین کرد.
در کارنامهای که بیشتر بر اکشن ماسالا و کمدیهای تجاری بنا شده بود، یک ببر جایگاه خاصی دارد. هرچند در دسته فیلم های جنگی سلمان خان قرار نمیگیرد، اما روایتش از نبردهای پنهان دولتها و بازیهای سیاسی، همان حس یک جنگ مدرن را زنده میکند.



بهارات بلندپروازانهترین پروژه سلمان خان در دهه گذشته بود؛ فیلمی که میخواست هم تاریخ معاصر هند را روایت کند و هم داستان یک خانواده را. ایده، اقتباسی از فیلم کرهای قصیدهای برای پدرم بود و در ظاهر فرصتی داشت تا سلمان را در قالبی تازه نشان دهد.
قصه، زندگی مردی به نام بهارات را از سال ۱۹۴۷ و جدایی هند و پاکستان تا دهه ۲۰۱۰ دنبال میکند. او در کودکی قولی به پدرش میدهد که خانواده را کنار هم نگه دارد، و همین عهد، مسیر زندگیاش را در هر دوره شکل میدهد. این روایت گسترده، سلمان را در نقشهایی متفاوت قرار میدهد: از جوان پرشور تا مردی پیر و خسته.
فیلم در گیشه فروش قابلتوجهی داشت و بیش از ۳۲۵ کرور روپیه به دست آورد، اما به دلیل بودجه سنگین، تنها یک موفقیت نیمهکامل محسوب شد. منتقدان هم دو دسته شدند؛ برخی از لحظات عاطفی فیلم تمجید کردند و سلمان را ستون اصلی آن دانستند، اما بسیاری دیگر بازی او در نقش یک مرد سالخورده را غیرمتقاعدکننده خواندند.
مشکل اصلی بهارات همین بود: شخصیت سلمان خان آنقدر پررنگ بود که اجازه نداد شخصیت بهارات مستقل شود. تماشاگران بیشتر ستارهای را دیدند که لباسهای مختلف پوشیده، نه انسانی که در گذر زمان تغییر میکند.
هر از گاهی یک فیلم قبل از اکران به بحثبرانگیزترین نقطه کارنامه یک ستاره بدل میشود. فیلم جدید سلمان خان سکندر برای او جایگاهی عجیب دارد؛ پروژهای پرخرج که پیش از نمایش، بیشتر شبیه یک قمار به نظر میرسد تا یک بازگشت مطمئن.
داستان فیلم درباره جوانی است که پس از مرگ همسرش درگیر مبارزهای شخصی با شبکهای قدرتمند از فساد میشود. ترکیب انتقام، عدالتخواهی و درامی خانوادگی در ظاهر فرمول آشنایی است که بارها در بالیوود جواب داده؛ اما پرسش اصلی اینجاست که آیا تماشاگر امروز همچنان با همان فرمول ارتباط برقرار میکند؟
پیشبینیها چندان امیدوارکننده نبود. گزارشها از تولیدی پرحاشیه و فیلمنامهای آشفته حکایت دارند. برخی منتقدان حتی پیش از اکران، آن را تکراری و سنگین توصیف کردهاند. در چنین شرایطی، سکندر بیش از آنکه فرصتی برای تکرار موفقیت باشد، خطری بزرگ برای تصویر ستارهای سلمان شد.
از یک زاویه دیگر، همین خطر توانست جذابیت فیلم باشد. شکست احتمالی آن شاید به ظاهر ناامیدکننده باشد، اما میتواند سلمان را وادار کند به بازآفرینی تازهای دست بزند؛ همان چیزی که چند بار در گذشته نجاتش داده است. به همین دلیل، سکندر خطرناک ترین فیلم سلمان خان لقب گرفته؛ نه به خاطر صحنههای اکشن یا بدلکاریهایش، بلکه چون میتواند سرنوشت یک ابرستاره را تغییر دهد.
سخن پایانیکارنامه سلمان خان شبیه یک آینه چندوجهی است؛ در یک وجه، ستارهای میبینیم که با شخصیت بای و فیلم های اکشن پرزرقوبرق، گیشهها را فتح کرده، و در وجه دیگر، بازیگری را که گاهی با نقشهای انسانی و آسیبپذیر، منتقدان را غافلگیر کرده است. این تضاد همان چیزی است که او را به پدیدهای ماندگار در بالیوود بدل کرده.
وقتی بهترین فیلم های سلمان خان و شاهرخ خان را کنار هم میگذاریم، تفاوت مسیرها آشکار میشود. شاهرخ با نقشهای رمانتیک و بعدها ورود به اکشن، میراثی بر پایه تنوع ساخته است. در مقابل، سلمان با خلق یک قهرمان مردمی و فرمولی خاص، موفقیتهای تجاری بیسابقه به دست آورد و گاهی با شکستن همان فرمول، لحظاتی ماندگار آفرید.
اما پرسش مهم اینجاست: آینده او چه خواهد بود؟ فیلمهای اخیر، از بهارات تا تایگر ۳، نشانههایی از خستگی فرمول قدیمی را نشان دادهاند. پروژه بعدی، سکندر، میتواند یا آخرین تیر ترکش فرمول فعلی باشد یا نقطه شروع یک بازآفرینی تازه.
تجربه نشان داده سلمان بارها توانسته از دل بحرانها دوباره متولد شود. همین قابلیت، بزرگترین برگ برنده اوست. میراث او فقط در فروشهای نجومی خلاصه نمیشود، بلکه در تواناییاش برای ماندن در مرکز توجه، حتی وقتی منتقدان و بازار علیه او باشند، تعریف میشود.