بهترین فیلم های ماشینی؛ عناوینی که ماشین باز ها عاشقشان می شوند

میخواهیم به جاده بزنیم! کمربند های خود را ببندید و محکم در جای خود بنشینید زیرا این مقاله در اکثر مواقع سرعتی خواهد بود! با ما همراه باشید در بهترین فیلم های ماشینی که میتوانید در میان عناوین Imdb پیدا کنید.
فیلم های ماشینی یکی از ژانرهایی هستند که به طرفداران خاص خودشان تقدیم شدهاند بیوگرافی شرکتهای سازنده ماشین گرفته، تا داستان های پر از تعقیب و گریز و حتی عشقهایی که حول مهور خودروها رشد میکند.
بهترین فیلم ها درمورد ماشین
بهتر است کمتر به جاده خاکی بزنیم و مستقیم وارد بزرگراه سرعت و جذابیت ماشین ها بشویم با ما همراه باشید در لیستی از بهترین فیلم ها در رابطه با خودرو! این عناوین به همراه آلبوم تصاویر جذاب و تیزرهای تخصصی در اختیار شما قرار میگیرند تا بهترین استفاده را از آنها ببرید.



فیلم لامبورگینی: مردی پشت افسانه (Lamborghini: The Man Behind the Legend 2022) یکی از بهترین فیلم های ماشینی داستان زندگی فرانچسکو لامبورگینی، بنیانگذار افسانهای شرکت خودروسازی لامبورگینی را روایت میکند. این فیلم به زندگی شخصی و حرفهای لامبورگینی میپردازد و نشان میدهد چگونه او از کار در کشاورزی به یکی از نوآورترین و موفقترین سازندگان خودرو در ایتالیا تبدیل شد.
در این فیلم، دوران ابتدایی زندگی لامبورگینی، از جوانی او در دوران جنگ جهانی دوم و علاقهاش به مکانیک نیز به تصویر کشیده شده است. پس از جنگ، لامبورگینی با تاسیس یک کارخانه تولید تراکتور، وارد دنیای کسبوکار شد و به سرعت به یکی از پیشگامان صنعت ماشینآلات کشاورزی در ایتالیا تبدیل شد.
با این حال، علاقه واقعی لامبورگینی همواره به خودروهای سریع و لوکس بود. نارضایتی او از خودروی فراری که خریده بود، انگیزهای شد برای ورود به صنعت خودروسازی و تولید خودروهایی که نه تنها در زمینه طراحی بلکه در عملکرد نیز برتر از رقبا بودند. این تغییر مسیر نهایتاً به تولید اولین خودروی لامبورگینی منجر شد که انقلابی در صنعت خودرو ایجاد کرد.



فیلم گرن توریسمو (Gran Turismo 2023)،یکی از بهترین فیلم های ماشینی جدید به کارگردانی نیل بلومکمپ، بر اساس داستان واقعی جان ماردنبرو دنبال میکند، جوانی که از طریق بازی ویدیویی مسابقات خودرو تبدیل به یک راننده حرفهای میشود. این فیلم نگاهی به تبدیل شدن یک گیمر به رانندهی مسابقه در دنیای واقعی ارائه میدهد و با استفاده از عناصر هیجانانگیز و صحنههای مسابقه، توانسته داستانی الهامبخش و جذاب ارائه دهد.
در این فیلم، جان که ابتدا تنها یک بازیکن بازیهای ویدیویی است، توسط یک برنامه آکادمیک به نام GT Academy شناخته شده و فرصتی برای رقابت در دنیای مسابقات حرفهای پیدا میکند. با کمک مربیاش جک و حمایت خانوادهاش، او در مقابل سختیها مقاومت کرده و در نهایت به رویاهای خود دست پیدا میکند.
فیلم توانسته با ترکیب دنیای واقعی و مجازی، تجربیات جان را به تصویر بکشد و تاثیرات بازیهای ویدیویی بر زندگی واقعی را نشان دهد. بنابر این میتوان این عنوان را به عنوان یکی از فیلم های ماشینی برتر دستهبندی کرد که چرخشی هم در جاده فیلم های بر اساس بازی کامپیوتر دارد.



مجموعه فیلم های ماشینی سریع و خشن در ژانر رانندگی پادشاهان این جاده هستند. سریع و خشمگین 5، که با نامهای دیگری همچون Fast Five و Fast & Furious 5: Rio Heist شناخته میشود، پنجمین قسمت از مجموعه فیلمهای سریع و خشمگین است که در سال ۲۰۱۱ توسط جاستین لین کارگردانی شده است. این فیلم داستان دومینیک تورتو (با بازی وین دیزل) و برایان اوکانر (با بازی پل واکر) را دنبال میکند که به ریو دو ژانیرو فرار میکنند تا یک سرقت بزرگ را ترتیب دهند و از چنگال یک بارون مواد مخدر خطرناک فرار کنند.
در این نسخه، تمرکز فیلم از مسابقات خیابانی به یک داستان پرهیجان و پیچیدهتر تغییر پیدا کرده که شامل سرقت و عملیاتهای جنایی است. داستان فیلم حول محور تلاش دومینیک و برایان برای دزدیدن ۱۰۰ میلیون دلار از یک غول جنایی به نام ریس میچرخد که این مبلغ در یک گاوصندوق بزرگ در اداره پلیس نگهداری میشود. این دو با کمک تیمی که شامل شخصیتهای قدیمی و جدید است، نقشهای دقیق برای این سرقت طراحی میکنند.
فیلم با دارا بودن صحنههای اکشن فراموشنشدنی و تعقیب و گریزهای هیجانانگیز، توانسته است تماشاگران را تا آخرین لحظه مشغول نگه دارد. از نکات برجسته فیلم میتوان به نبرد دست به دست دومینیک و هابز (با بازی دواین جانسون) اشاره کرد که بدون استفاده از جلوههای ویژه کامپیوتری صورت گرفته و به عنوان یکی از ماندگارترین صحنههای مجموعه شناخته میشود. همچنین، تصاویر برزیل و فضای فیلم به گونهای طراحی شده که مخاطب را در فضایی متفاوت و جذاب قرار میدهد
فیلم بازگشت به آینده (Back to the Future 1985) با آنکه یکی از ملموسترین فیلم های ماشینی نیست. یکی از محبوبترین فیلمهای دهه ۸۰ میلادی است که توانست در عرصهی علمی-تخیلی و زمانسفر یکی از برجستهترین آثار سینمایی باشد. این فیلم به کارگردانی رابرت زمکیس و تهیهکنندگی استیون اسپیلبرگ، داستان نوجوانی به نام مارتی مکفلای (با بازی مایکل جی. فاکس) را روایت میکند که به طور تصادفی توسط یک دستگاه زمانسفر که توسط دوست دانشمندش داک براون (با بازی کریستوفر لوید) ساخته شده، به سال ۱۹۵۵ فرستاده میشود.
در آنجا، مارتی به طور ناخواسته مانع از دیدار والدین خود در دوران نوجوانی میشود، که میتواند باعث عدم وجود خود او در آینده شود. بنابراین، او باید تلاش کند تا آنها را مجدداً عاشق یکدیگر کند تا بتواند به زمان خود بازگردد. فیلم با شخصیتهای جذاب و داستانی هوشمندانه و همچنین جلوههای ویژه متقاعدکننده، توانست توجه تماشاگران و منتقدان را به خود جلب کند.
شخصیت داک براون، که توسط کریستوفر لوید بازی میشود، به خاطر شخصیتپردازی عمیق و لحظات کمدیاش شناخته شده است. او به عنوان یک دانشمند دیوانه اما دوستداشتنی تصویر شده که تاثیر عمیقی بر روند داستان دارد. فیلم همچنین به خاطر موسیقی متن فوقالعادهاش شناخته شده است، به ویژه آهنگ قدرت عشق از هیوی لوئیس و خبرها، که به یکی از نمادهای آن دوران تبدیل شده است.



فیلم تبدیلشوندگان (Transformers 2007)، کارگردانی شده توسط مایکل بی، یک نمونه شاخص از فیلمهای علمی-تخیلی اکشن است که بر اساس خط اسباببازیهای هسبرو ساخته شده است. داستان این فیلم درگیری بین دو نژاد از رباتهای فضایی، اتوباتها و دیسپتیکانها را دنبال میکند که به زمین آمدهاند تا به دنبال یک جسم باستانی قدرتمند به نام آلاسپارک بگردند. شخصیت اصلی، سام ویتویکی با بازی شایا لبوف، نوجوانی است که ناخواسته در مرکز این نبرد قرار میگیرد. توانایی تبدیل شدن رباط ها با اتومبیل های لوکس این فیلم را به یک عنوان جذاب در ژانر فیلم های ماشینی تبدیل کرده است.
از نقاط قوت فیلم میتوان به جلوههای ویژه بصری آن اشاره کرد که به طور گستردهای مورد تحسین قرار گرفتهاند. نبردهای بین رباتها، به خصوص تبدیل شدن آنها از وسایل نقلیه به رباتهای غولپیکر، با دقت و جزئیات بالایی اجرا شدهاند که تماشای آنها لذتبخش است.



فیلم شتاب (Rush 2013) به کارگردانی ران هاوارد یکی دیگر از فیلم های ماشینی معروف و پر طرفدار است، داستان رقابت دیدنی و واقعی بین دو راننده فرمول یک، جیمز هانت و نیکی لاودا را در دهه ۷۰ میلادی به تصویر میکشد. این دو شخصیت که در زمینههای شخصیتی و روشهای رانندگی با یکدیگر تفاوتهای بارزی دارند، یکی از حماسیترین داستانهای رقابت در تاریخ ورزش را خلق کردهاند.
جیمز هانت، بازیگری شده توسط کریس همسورث، به خاطر شیوه زندگی پر زرق و برق و جسورانهاش شناخته شده است، در حالی که نیکی لاودا با بازی دانیل بروهل، به خاطر دقت و جدیتش در فنون رانندگی مشهور است. این فیلم نه تنها به خوبی توانسته است جزئیات فنی مسابقات فرمول یک و حوادث آن دوران را بازسازی کند، بلکه در ترسیم شخصیتهای پیچیده و انسانی آنها نیز موفق عمل کرده است.
شتاب توسط منتقدان به خاطر داستانپردازی عمیق، بازیهای درخشان همسورث و بروهل، و صحنههای مسابقهای هیجانانگیز تحسین شده است. فیلم همچنین به خاطر نحوه بیان داستان رقابت و روابط بین شخصیتها، به عنوان یک اثر سینمایی دراماتیک و عاطفی شناخته شده است که توانسته توجه تماشاگران را به خوبی جلب کند.
فیلم تصادف (Crash 2004) که بیشتر در رابطه با اتفاقات دیده نشده فیلم های ماشینی است، ساختهی پل هگیس، به چالشهای نژادپرستی و تعصب در جامعهی مدرن آمریکا میپردازد. این فیلم داستانهای همپوشانی از زندگی افراد مختلفی را در شهر لسآنجلس روایت میکند و نشان میدهد که چگونه این شخصیتها در نتیجه حوادث تصادفی با یکدیگر برخورد میکنند و تعاملات آنها چه تأثیری بر زندگیشان میگذارد.
شخصیتهای اصلی فیلم شامل افرادی از اقشار و نژادهای مختلف میشوند که هر کدام با چالشهای خود در رویارویی با تعصب و نژادپرستی مواجه هستند. از جمله این شخصیتها میتوان به یک افسر پلیس سفیدپوست نام برد که با پیچیدگیهای شخصی خود دست و پنجه نرم میکند و در نهایت در موقعیتهایی قرار میگیرد که ناچار است با عواقب اعمال خود روبرو شود. فیلم با نمایش روابط میان این شخصیتها، به بررسی عمیقتر نژادپرستی و تعصبات نهفته در جامعه میپردازد و به تماشاگر این امکان را میدهد که از منظرهای مختلف به این مسائل نگاه کند.
تصادف با تلفیقی از درام و تنشهای اجتماعی، نه تنها یک تجربه سینمایی عمیق را ارائه میدهد بلکه سعی دارد مخاطبان را به تأمل و درک بهتری از تنوع و پیچیدگیهای روابط انسانی در جامعه دعوت کند. این فیلم با استفاده از بازیهای قدرتمند بازیگرانی چون مت دیلون، دان چیدل و ساندرا بولاک توانسته است تأثیر ژرفی بر تماشاگران و منتقدان بگذارد و به عنوان یک اثر ماندگار در زمینه بررسی مسائل اجتماعی شناخته شود.



فیلم فورد در برابر فراری (Ford v Ferrari 2019)، به کارگردانی جیمز منگولد، داستان واقعی رقابت تنگاتنگ بین دو غول خودروسازی، فورد و فراری را در دهه ۶۰ میلادی به تصویر میکشد. این فیلم با بازی درخشان مت دیمون در نقش کرول شلبی و کریستین بیل در نقش کِن مایلز، به بررسی جزئیات دقیق و هیجانانگیز دنیای مسابقات اتومبیلرانی میپردازد.
داستان فیلم بر پروژهای متمرکز است که در آن فورد تصمیم میگیرد با ساختن یک ماشین مسابقهای به نام فورد GT40، برتری طولانیمدت فراری در مسابقات ۲۴ ساعته لمانز را به چالش بکشد. فیلم نه تنها رویارویی حماسی دو شرکت را نشان میدهد، بلکه به روابط پیچیده و گاهی اوقات پرتنش بین شخصیتهای اصلی و چالشهای داخلیای که با آنها روبرو هستند نیز میپردازد.
فیلم از نظر بصری شگفتانگیز است و مسابقات اتومبیلرانی با جزئیات دقیق و هیجانانگیزی به تصویر کشیده شدهاند که تماشای آنها حتی برای کسانی که به طور خاص طرفدار مسابقات اتومبیلرانی نیستند نیز جذاب است. دیالوگها و موقعیتهای فیلم نیز به خوبی پرداخته شدهاند، به طوری که لحظاتی از شوخ طبعی و تعاملات انسانی عمیق را در کنار هیجان مسابقات ارائه میدهد.



فیلم بیبی راننده (Baby Driver 2017)، به کارگردانی ادگار رایت، ترکیبی هیجانانگیز از اکشن و موسیقی است که داستان یک راننده فراری جوان به نام بیبی را روایت میکند. بیبی، که توسط آنسل الگورت بازی میشود، به دلیل وقوع حادثهای در دوران کودکی خود دچار آکوفن (وزوز گوش) شده و مدام به موسیقی گوش میدهد تا از شنیدن این صدا خلاص شود. این عادت او باعث میشود موسیقی به بخش جدانشدنی از زندگی و هویت او تبدیل شود و همین امر به یکی از ویژگیهای منحصر به فرد فیلم بدل میشود. این عنوان یکی از بهترین فیلم های ماشینی در ژانر جنایی است.
داستان فیلم حول محور ماموریتهایی است که بیبی برای یک باند جنایتکار انجام میدهد و هر بار با خطرات جدیدی روبرو میشود. با این حال، با دیدار دختری به نام دبورا، با بازی لیلی جیمز، بیبی تصمیم میگیرد که از زندگی جنایی خود دست بکشد. اما خروج از این زندگی آنقدرها که به نظر میرسد آسان نیست و او مجبور میشود برای آزادی خود تلاش کند.
فیلم مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road 2015)، ساخته جورج میلر، یکی از بهترین فیلم های اکشن و ماجراجویی است که در دنیایی پساآخرالزمانی روایت میشود. این فیلم، که چهارمین قسمت از مجموعه فیلمهای مکس دیوانه است، داستان مکس را به تصویر میکشد که به زور وارد یک گروه شورشی به رهبری ایمپراتور فیوریوسا میشود. آنها سعی دارند از چنگال جو، یک خودکامه ظالم، فرار کنند.
فیلم با صحنههای اکشن بیوقفه و تعقیب و گریزهای خودرویی که در بیابانهای دورافتاده رخ میدهد، همراه است و با استفاده از جلوههای ویژه خیرهکننده و کارگردانی ماهرانه میلر، تجربهای بینظیر از هیجان را به تماشاگر ارائه میدهد. شخصیتهای فیلم، از جمله فیوریوسا که توسط شارلیز ترون بازی شده، دارای عمق روانشناختی و پیچیدگیهایی هستند که درام را فراتر از یک فیلم اکشن معمولی بردهاند.



فیلم فراری (Ferrari 2023) به کارگردانی مایکل مان، داستان زندگی انزو فراری، بنیانگذار افسانهای شرکت خودروسازی فراری را روایت میکند و در تابستان ۱۹۵۷ میگذرد، زمانی که شرکت فراری با بحران مالی مواجه بوده است. این فیلم با بازی آدام درایور در نقش انزو فراری و پنهلوپه کروز در نقش لورا، همسر او، به تصویر کشیده شده است. اگر طرفدار فیلم های ماشینی هستید و به این مدل خودرو علاقه دارید این اثر را از دست ندهید.
در این فیلم، انزو فراری تلاش میکند تا از طریق مسابقه سخت و خطرناک میله میلیا (هزار مایل ایتالیا)، شرکتش را از ورشکستگی نجات دهد. داستان فیلم بر تلاشهای او برای حفظ امپراتوریاش و همچنین روابط پیچیدهاش با همسرش و فرزندانش تمرکز دارد.
این عتبا استفاده از جزئیات دقیق دورهای، طراحی صحنه و لباسهای واقعگرایانه، مخاطب را به دهه ۵۰ میلادی بازمیگرداند. علاوه بر این، فیلم توسط مایکل مان با دقت بسیار ساخته شده و شامل صحنههای مسابقهای هیجانانگیزی است که به خوبی با موسیقی هماهنگ شدهاند. بازی آدام درایور و پنهلوپه کروز نیز از نقاط قوت این فیلم است، آنها شخصیتهای خود را با عمق و احساسات غنی به تصویر میکشند.
فیلم ماشین مرا بران (Drive My Car 2021)، ساختهی ریوسوکه هاماگوچی، اقتباسی از داستان کوتاهی به همین نام نوشتهی هاروکی موراکامی است. این فیلم داستان یوسوکه کافوکو، یک بازیگر و کارگردان تئاتر، را روایت میکند که پس از مرگ ناگهانی همسرش اوتو، سفری را آغاز میکند تا در هیروشیما نمایشی را کارگردانی کند. در طول این سفر، یوسوکه با میساکی، رانندهی جوان خود، رابطهای عمیق برقرار میکند که به مرور زمان به همدلی و درک متقابل آنها از دردها و گذشتههای یکدیگر منجر میشود.
فیلم با روایتی آرام و تمرکز بر جزئیات زندگی شخصیتها، حسی از غم و تأمل را به تصویر میکشد. استفادهی هوشمندانه از فضای خودروی یوسوکه که به نوعی به فضایی برای روابط شخصی و مکالمات عمیق بدل میشود، این اثر را به یک تجربهی سینمایی متفاوت تبدیل کرده است. فیلمنامهی فیلم، که توسط هاماگوچی و تاکاماسا اوئه نوشته شده، علاوه بر داستان اصلی، المانهایی از دیگر داستانهای موراکامی را نیز در بر میگیرد و به یک نمایش دراماتیک و پر احساس تبدیل شده است.



فیلم رانندگی (Drive 2011) به کارگردانی نیکولاس ویندینگ رفن، داستان یک راننده حرفهای و جاهطلب به نام رایان گاسلینگ را دنبال میکند که هم به عنوان بدلکار در فیلمهای اکشن کار میکند و هم به عنوان راننده فرار برای جنایتکاران. این فیلم که بر پایه رمانی به همین نام نوشته جیمز سالیس است، ترکیبی است از عناصر درام، عشقی ناممکن و تعقیب و گریز خودروها که به شکلی هنری و زیبا به تصویر کشیده شده است.
در این فیلم، شخصیت گاسلینگ با نام "راننده"، شخصیتی است که با کمترین دیالوگ، احساسات و درونیات خود را به نمایش میگذارد. تمرکز اصلی بر روی روابط او با همسایهاش ایرین (با بازی کری مالیگان) و پسر کوچکش است که به تدریج پیچیدهتر میشود. این فیلم به خاطر استفاده ماهرانه از موسیقی، سینماتوگرافی خیرهکننده و سکانسهای اکشن دقیق و هیجانانگیز مورد ستایش قرار گرفته است.



فیلم تیتان (Titane 2021) به کارگردانی جولیا دوکورنو، یک تجربه بصری شوکآور و خیرهکننده است که دنیای سینمایی را به چالش میکشد. این فیلم داستان الکسیا را دنبال میکند، زنی که از کودکی با یک صفحه تیتانیومی در سرش زندگی میکند و دارای علاقهای عجیب به خودروها است، به طوری که این علاقه به سمت تمایلات شدید و غیرعادی پیش میرود.
داستان فیلم با حادثهای آغاز میشود که الکسیا را وادار به فرار و تغییر هویت میکند، او خود را به جای پسری جوان که سالها پیش ناپدید شده بود، جا میزند. این تغییر هویت در داستان فیلم به عنصری محوری بدل میشود که به بررسی مفاهیمی چون هویت جنسیتی، خانواده و فریب دست میزند. رابطه بین الکسیا و وینسنت، که نقش پدر را بازی میکند، به تدریج پیچیده و عمیقتر میشود، که نشاندهنده توانایی دوکورنو در به تصویر کشیدن شخصیتهای چندبعدی و موقعیتهای پیچیده است.
فیلم تیتان به خاطر جلوههای بصری بینظیر، استفاده هوشمندانه از موسیقی و بازیهای درخشان بازیگرانش مورد ستایش قرار گرفته است. این فیلم با وجود مضامین تاریک و گاه تکاندهندهاش، توانست جایزه نخل طلا در جشنواره فیلم کن را از آن خود کند، که نشاندهنده قدرت و جسارت دوکورنو در خلق آثاری است که مرزهای سینمایی را به چالش میکشند.



فیلم مامور انتقال که در سال 2002 به کارگردانی لوییس لتریر و کوری یوان ساخته شد، یکی از اولین فیلمهای جیسون استاتهام در نقش یک قهرمان اکشن است. این فیلم داستان فرانک مارتین (با بازی جیسون استاتهام)، یک مامور انتقال حرفهای را روایت میکند که برای حمل و نقل محمولههای غیرقانونی استخدام میشود. او قوانین خاص خود را دارد: هیچگاه نام مشتری را نمیپرسد، به هیچ عنوان محموله را باز نمیکند، و توافقنامه را تغییر نمیدهد.
داستان زمانی پیچیده میشود که فرانک متوجه میشود یکی از محمولههایش، زنی به نام لای (با بازی شو کی) است که به دلیل تجارت انسان توسط گروهی از جنایتکاران ربوده شده است. فرانک تصمیم میگیرد به او کمک کند و این تصمیم او را درگیر یک سری تعقیب و گریزهای هیجانانگیز و مبارزات نفسگیر با گروههای مافیایی میکند.
فیلم مامور انتقال با بودجه 20.5 میلیون دلار ساخته شد و در گیشه به موفقیت نسبی دست یافت و در نهایت توانست بیش از 43 میلیون دلار در سراسر جهان فروش کند. نقدهای اولیه فیلم به ترکیب جذاب اکشن، تعقیب و گریزهای نفسگیر و هنرهای رزمی اشاره داشتند، اگرچه برخی از منتقدان به فیلمنامهی ضعیف و عدم توسعه شخصیتها انتقاد داشتند.



ضد مرگ(Death Proof) یکی از آن فیلم های ماشینی خارجی است که یا عاشقش میشوی یا نمیتوانی درکش کنی. اما اگر با دنیای تارانتینو آشنا باشی، خوب میدانی که او استاد ساخت فیلمهایی است که مرز بین دیالوگهای خوشساخت، خشونت افسارگسیخته و ارجاع به سینمای کلاسیک را از بین میبرد. این فیلم که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، یکی از خاصترین آثار اوست، چون هم یک ادای احترام به فیلمهای ارزانقیمت و خشن دهه ۷۰ است، هم یک تجربهی سینمایی که سکانسهای بدلکاری آن هنوز هم حیرتانگیز به نظر میرسند.
داستان فیلم دربارهی یک بدلکار سابق هالیوود به نام مایک (با بازی کرت راسل) است. مردی که عشقش، ماشینش است و البته، شکار زنان جوان. اما چیزی که مایک را از دیگر قاتلهای سینما متمایز میکند، روش خاصش برای کشتن است: او سوار بر یک ماشین ضد مرگ، قربانیهایش را تعقیب کرده و به طرز وحشیانهای آنها را در تصادفات مرگبار از بین میبرد. اما این وسط، یک پیچش داستانی جذاب وجود دارد که نمیگذارد فیلم مثل یک اسلشر ساده به پایان برسد. تارانتینو در نیمهی دوم فیلم بازی را برمیگرداند و قربانیان سابق، این بار به شکارچیان تبدیل میشوند.
یکی از نکات جالب ضد مرگاین است که فیلم به دو بخش کاملاً جداگانه تقسیم میشود. در بخش اول، مایک دستهای از دختران را تعقیب کرده و به قتل میرساند. در این بخش، تارانتینو همان فرمول همیشگیاش را اجرا میکند: دیالوگهای طولانی، شخصیتپردازی قوی و یک پایان خشن که بیننده را شوکه میکند. اما در بخش دوم، مایک به سراغ گروه دیگری از دختران میرود که این بار، همه چیز تغییر میکند. این قسمت بیشتر حال و هوای یک فیلم ماشینی اکشن دارد تا یک فیلم ترسناک. و درست در جایی که انتظار داری مایک یک بار دیگر پیروز شود، ناگهان نقشها عوض میشود و شکارچی تبدیل به طعمه میشود.



سرقت در ۶۰ ثانیه(Gone in 60 Seconds) فیلمی است که در سال ۲۰۰۰ به کارگردانی دومینیک سنا و تهیهکنندگی جری بروکهایمر ساخته شد. این فیلم بازسازی اثری به همین نام از سال ۱۹۷۴ است و داستان رندال ممفیسرینز (با بازی نیکلاس کیج)، یک دزد حرفهای خودرو را روایت میکند که برای نجات جان برادرش مجبور میشود در مدت زمان کوتاهی ۵۰ خودرو لوکس را سرقت کند.
در این فیلم، بازیگرانی چون آنجلینا جولی در نقش سارا سویویلند، جیووانی ریبیسی در نقش کیپ رینز (برادر ممفیس)، رابرت دووال در نقش اتو هالول، و کریستوفر اکلستون در نقش ری کالیتری، خلافکار اصلی داستان، حضور دارند. حضور این بازیگران برجسته به فیلم جذابیت ویژهای بخشیده است.
یکی از نکات برجسته فیلم، حضور خودرویی به نام النوراست؛ یک فورد موستانگ شلبی GT500 مدل ۱۹۶۷ با رنگ خاکستری که به نمادی در دنیای خودروها تبدیل شده است. این خودرو در صحنههای تعقیب و گریز فیلم نقش مهمی ایفا میکند و توجه علاقهمندان به خودروهای کلاسیک را به خود جلب کرده است.
از نظر فروش، سرقت در ۶۰ ثانیهبا بودجهای حدود ۹۰ میلیون دلار ساخته شد و توانست در گیشه جهانی بیش از ۲۳۷ میلیون دلار فروش داشته باشد که نشاندهنده موفقیت تجاری آن است. با این حال، فیلم از سوی منتقدان نقدهای متفاوتی دریافت کرد. برخی منتقدان به ضعفهای فیلمنامه و کارگردانی اشاره کردند، اما بازی نیکلاس کیج و صحنههای اکشن فیلم مورد تحسین قرار گرفت. در وبسایت راتن تومیتوز، فیلم امتیاز ۲۵٪ را بر اساس نقدهای منتقدان کسب کرده است.



جنون سرعت همان فیلم سینمایی مسابقات ماشین خیابانی است که اگر عاشق ماشین، تعقیب و گریز، و دود لاستیکهای داغ روی آسفالت باشی، نمیتوانی از آن چشم برداری. این فیلم نه فقط یک اقتباس از دنیای بازیهای ویدیویی، بلکه یک نامهی عاشقانه به طرفداران سرعت، هیجان و آن لحظههای مرگ و زندگی پشت فرمان است. اسکات وا، کارگردانی که از دنیای بدلکاری آمده، اینجا جادوی خودش را رو میکند: بدون استفاده از جلوههای ویژهی کامپیوتری، بدون افکتهای غیرواقعی، فقط و فقط ماشینهای واقعی که در جادههای واقعی با سرعتهای دیوانهوار به جان هم میافتند. نتیجه؟ هر صحنه یک نبضتپنده است که میتوانی وزنش را در استخوانهایت حس کنی.
داستان دربارهی توبی مارشال (با بازی آرون پال) است، یک مکانیک حرفهای و رانندهی بااستعداد که درگیر نقشهای مرگبار میشود و باید برای گرفتن حق خود، جادهها را به میدان جنگ تبدیل کند. اما این فقط یک فیلم دربارهی انتقام»نیست. این فیلم دربارهی شرافت است، دربارهی مردانی که به جای حرف زدن، با سرعت حرفشان را میزنند. دربارهی مسابقاتی که چیزی فراتر از پول یا شهرت هستند چیزی نزدیک به جنون، به مرگ، و البته، به زندگی.
یکی از جذابترین ویژگیهای این فیلم، تعقیب و گریزهایی است که همه در دنیای واقعی فیلمبرداری شدهاند. ماشینها واقعا واژگون میشوند، رانندهها واقعا خطر را لمس میکنند، و نتیجه، اکشنی است که پوستتان را مورمور میکند. از بوگاتی ویرون تا مکلارن P1، این فیلم نمایشگاهی از سریعترین و نادرترین خودروهای جهان است. فروش جهانی ۲۰۳ میلیون دلاری فیلم هم ثابت کرد که مخاطبان هنوز هم به اکشن واقعی و بدون CGI علاقه دارند.



فیلم رانندگی خشن همان فیلمی است که اگر بخواهی مرز بین اکشن، جنون، و افسانههای فراطبیعی را در هم بشکنی، باید به سراغش بروی. تصور کن: نیکلاس کیج، یک دوج چارجر ۱۹۶۹، تعقیب و گریزی که انگار از دل یک کامیکبوک دیوانه بیرون آمده، و یک سفر جهنمی که با هر کیلومتر، عجیبتر و خونینتر میشود.
این فیلم درباره جان میلتون است، مردی که از دنیای مردگان برگشته تا یک کار نیمهتمام را تمام کند. اما این فقط یک انتقام ساده نیست، این یک مأموریت غیرممکن است که در آن، پلیس، یک فرقهٔ شیطانی، و حتی نیروهای جهنم، همه علیه او ایستادهاند. در این مسیر، پایپر (با بازی امبر هرد)، دختری که بهاندازه خودش سرسخت و کلهشق است، همراهش میشود. اما بهترین شخصیت فیلم؟ ویلیام فیکتنر در نقش "حسابدار"—نماینده جهنم با کت و شلواری شیک و طعنههایی که از گلوله هم کشندهترند. او کسی است که هر صحنهای را که در آن حضور دارد، به تسخیر خودش درمیآورد.
Drive Angry از آن فیلم های ماشینی امریکایی است که منطق را کنار میگذارد و بهجایش، سرعت، خشونت و انفجارهای بیوقفه را در آغوش میکشد. اینجا هیچچیز معمولی نیست: تعقیبوگریزها شبیه رویاهای دیوانهوار هستند، سکانسهای اکشن چنان اغراقشدهاند که انگار قوانین فیزیک تعطیل شدهاند، و کیج؟ او دقیقاً همانطور بازی میکند که انتظار داری، ترکیبی از خونسردی مرگبار و جنون مهارناپذیر.
با این که فیلم در گیشه عملکرد ضعیفی داشت، اما خیلی زود به یک اثر کالت در میان طرفداران فیلم های ماشینی خارجی تبدیل شد. چرا؟ چون هیچکس از فیلمی که در آن نیکلاس کیج از جهنم میگریزد و با یک دوج چارجر به دل آتش و خون میزند، انتظار یک شاهکار فلسفی ندارد. این فیلم فقط یک چیز را میخواهد: سرگرم کند، آن هم با نهایت سرعت و خشونت!
سخن پایانیدر پایان، فیلم های ماشینی که معرفی کردیم، نمایشدهنده طیف گستردهای از هیجان، درام و فناوریهای خیرهکننده هستند. این آثار نه تنها برای دوستداران خودرو و مسابقات، بلکه برای تمام کسانی که به داستانهای پرشور و هیجانانگیز علاقهمندند، جذابیت دارند. هر فیلم به نوعی بازتابدهنده جنبههای مختلف فرهنگی و اجتماعی است و نشان میدهد که چگونه ماشینها میتوانند بیش از ابزاری برای حمل و نقل، به سمبلهایی از قدرت، آزادی و حتی هنر بدل شوند. امیدواریم این مقاله بینشی جدید به شما داده باشد و شما را برای کشف و تجربه دنیای وسیع و متنوع فیلمهای ماشینی ترغیب کرده باشد. این فیلمها نه تنها درباره مسابقه و سرعت هستند، بلکه درباره شخصیتهایی هستند که با خودروهای خود، داستانهایی به یادماندنی و تأثیرگذار خلق میکنند.