بهترین فیلم های جانی دپ؛ از نقش های کلاسیک تا آثار پرفروش

فیلمهای جانی دپ تنها یک مجموعه از آثار سینمایی نیستند، بلکه سفری به دنیایی پر از شخصیتهای فراموشنشدنی، داستانهای غیرمنتظره و اجراهایی است که مرز بین واقعیت و خیال را محو میکنند. از یک دزد دریایی عجیبوغریب گرفته تا یک نویسندهی درگیر جنون، دپ در طول دههها ثابت کرده که هیچ نقشی برای او تکراری نیست و هر بار میتواند چهرهای جدید و منحصربهفرد به مخاطب ارائه دهد.
لیست بهترین فیلم های جانی دپ
در این مقاله، به بررسی برخی از بهیادماندنیترین فیلم های جانی دپ میپردازیم؛ از آثار کلاسیک او گرفته تا نقشهای کمتر دیدهشدهای که نشاندهندهی استعداد بیحدومرز او هستند. با هر فیلم، نهتنها داستانی جذاب را مرور خواهیم کرد، بلکه اجرای او، سبک بازیگریاش و تأثیر این آثار بر سینما را نیز تحلیل خواهیم کرد. اگر به دنبال فهرستی از بهترین فیلمهای او هستید یا میخواهید عمیقتر با کارنامهی هنریاش آشنا شوید، این مقاله همان چیزی است که باید بخوانید.



همهچیز از یک ورود باشکوه شروع میشود؛ یک قایق کوچک، آبهای آرام، و مردی که با غروری خندهدار و تلوتلوخوران به سمت خشکی میآید. اما این فقط ظاهر ماجراست، چراکه این مرد، همان کاپیتان جک اسپرو است؛ شخصیتی که در همان چند دقیقهی ابتدایی فیلم ثابت میکند که قرار نیست یک دزد دریایی معمولی باشد، بلکه او یک نابغهی بداههپرداز، یک دیوانهی خوششانس و البته یک بازندهی افسانهای است که همیشه راهی برای زنده ماندن پیدا میکند.
دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه نهتنها تبدیل به الماسی میان بهترین فیلم های جانی دپ شد، بلکه با ترکیب اکشن، طنز و جادوی تاریک، ژانر فراموششدهی فیلمهای دزدان دریایی را دوباره به اوج رساند. داستان فیلم حول محور یک کشتی نفرینشده، یک مدال طلایی مرموز و ماجراجویی برای شکستن طلسمی باستانی میچرخد. اما چیزی که این فیلم را ماندگار میکند، نهفقط داستان آن، بلکه شخصیتهای فراموشنشدنیاش هستند. جانی دپ در نقش جک اسپرو، یک اجرای بینظیر ارائه میدهد که به قول خود دیزنی، در ابتدا یک ریسک به نظر میرسید اما نتیجهاش چیزی شد که حتی خودشان هم انتظارش را نداشتند؛ یک شخصیت عجیب و غریب که انگار از دل یک توهم ناشی از گرمازدگی بیرون آمده، اما درعینحال چنان جذاب و زیرک است که نمیتوان لحظهای از او چشم برداشت.
هیچچیز در دنیا به اندازهی یک تکه شکلات خوشمزه نمیتواند لحظهای کودکانه و شیرین برای آدم بسازد. اما وقتی تیم برتون پشت دوربین باشد، حتی کارخانهی شکلاتسازی هم میتواند به قلمرویی پر از رمز و راز، عجایب عجیب و شخصیتهایی عجیبتر تبدیل شود. فیلم چارلی و کارخانهی شکلاتسازی در سال ۲۰۰۵، اقتباسی تازه و متفاوت از داستان کلاسیک رولد دال، سفری است که هر کسی را به دنیایی پر از شگفتی و البته کمی هم اضطراب دعوت میکند.
در مرکز این داستان، چارلی باکت، پسرکی ساده و مهربان از خانوادهای فقیر، بلیت طلاییای پیدا میکند که او را به کارخانهی افسانهای ویلی وانکا میبرد. اما این فقط یک بازدید معمولی از یک کارخانهی شکلاتسازی نیست، بلکه یک آزمون عجیب و غریب است که شخصیتهای مختلف را در مسیرهای غیرمنتظرهای قرار میدهد. جانی دپ در نقش وانکا، یکی از بحثبرانگیزترین اجراهایش را ارائه میدهد. تصویری که او از این شخصیت خلق کرده، برخلاف نسخهی کلاسیک، بیشتر شبیه به یک نابغهی منزوی و ناآشنا با عواطف انسانی است؛ کسی که گذشتهی پیچیدهاش، مانند لایههای شکلاتهای کارخانهاش، پنهان مانده و کمکم برملا میشود.
این فیلم، در کنار موفقیت تجاریاش، مورد تحسین طراحی لباس، موسیقی متن دنی الفمن و جلوههای بصری قرار گرفت و نامزدیهای متعددی در جشنوارههای معتبر، از جمله اسکار، به دست آورد.



در دل یک شهر کوچک و رنگارنگ، جایی در حومهای پر از خانههای یکشکل و مردم کنجکاو، پسری با قلبی مهربان اما دستانی پر از تیغههای برنده زندگی میکند. ادوارد دستقیچی، آخرین اثر یک مخترع عجیب است که پیش از اتمام کارش از دنیا میرود و او را در حالتی ناتمام، تنها در قلعهای تاریک و مرموز رها میکند. اما وقتی یک زن مهربان به نام پگ، او را از انزوای خود بیرون میکشد و به خانهاش میبرد، زندگی ادوارد تغییر میکند.
دست قیچی یکی از فیلم های قدیمی جانی دپ است که نهتنها او را از قالب بازیگر جوان فیلمهای معمولی خارج کرد، بلکه نشان داد که دپ آمادهی به چالش کشیدن استانداردهای بازیگری است. بازی او در نقش ادوارد، ترکیبی از معصومیت، کنجکاوی و اندوهی عمیق است که در نگاه اول دل تماشاگر را میبرد.
ادوارد دستقیچی موفق شد در میان نامزدهای گلدن گلوب قرار بگیرد و حتی در بخش بهترین بازیگر مرد برای جانی دپ افتخارآفرینی کند. همچنین، طراحی هنری و جلوههای بصری فیلم مورد تحسین قرار گرفتند و آن را به یکی از نمادینترین آثار سینما تبدیل کردند.
جادو همیشه با نور و امید همراه نیست. گاهی در تاریکی پنهان میشود، در سایهها رشد میکند و منتظر لحظهای است که خود را آشکار کند. فیلم جانوران شگفتانگیز: جنایات گریندلوالد در سال ۲۰۱۸، این چهرهی تاریکتر جادو را به نمایش میگذارد، جایی که دنیای جادوگران بیش از هر زمان دیگری در آستانهی یک دگرگونی بزرگ قرار دارد.
داستان این قسمت، گریندلوالد را در مرکز ماجرا قرار میدهد؛ جادوگری که به همان اندازه که فریبنده است، خطرناک نیز هست. جانی دپ با اجرایی سرد، کنترلشده و درعینحال پرجذبه، این شخصیت را از مرز یک شرور معمولی فراتر میبرد. او نه با فریاد و خشونت، بلکه با کلماتی نرم و ایدئولوژیهایی پیچیده، پیروانش را به سمت خود جذب میکند. این همان نوع شخصیتپردازی است که باعث میشود تماشاگران، حتی برای لحظهای هم که شده، در انگیزههای گریندلوالد تردید کنند و همین نکته او را به یکی از قویترین شخصیتهای این مجموعه تبدیل میکند.
این فیلم در زمینهی جلوههای ویژه و طراحی تولید مورد تحسین قرار گرفت و توانست در گیشه به موفقیت چشمگیری دست پیدا کند. اما چیزی که آن را ماندگار میکند، اجرای جانی دپ در نقش گریندلوالد است؛ شخصیتی که در عین آرامش، آشوبی عمیق را در دل داستان برمیانگیزد.
گاهی برای پیدا کردن خودت، باید از لانهی خرگوش پایین بروی، به دنیایی قدم بگذاری که منطقی در آن معنا ندارد و آدمهایی را ملاقات کنی که بیشتر شبیه کابوسهای رنگارنگ هستند تا شخصیتهای واقعی. آلیس در سرزمین عجایب، ساختهی تیم برتون در سال ۲۰۱۰ سفری خیالانگیز و کمی نگرانکننده است، درست مثل رویاهایی که نمیدانی بیداری یا هنوز درونشان گیر افتادهای.
داستان از جایی شروع میشود که آلیس جوان، پس از سالها، دوباره سر از سرزمین عجایب درمیآورد؛ جایی که گذشتهای را که به خاطر ندارد، باید دوباره کشف کند. در این میان، او با شخصیتهایی آشنا میشود که هرکدام دنیای خودشان را دارند. اما یکی از بهیادماندنیترین چهرهها، بدون شک مد هتر است؛ با آن موهای آشفته، چشمانی که همیشه در آستانهی جنوناند و دیالوگهایی که بین نبوغ و دیوانگی در نوساناند. جانی دپ در این نقش، یکی از خاصترین اجراهایش را ارائه میدهد؛ یک دیوانهی مهربان که در نگاه اول عجیب به نظر میرسد، اما هرچه بیشتر به او گوش بدهی، بیشتر میفهمی که شاید او از همه عاقلتر باشد، هرچند که خودش این را قبول ندارد.
فیلم از نظر بصری، یک جشنوارهی سوررئالیستی است. تیم برتون با سبک خاص خودش، دنیایی خلق کرده که از یک طرف، رنگارنگ و پر زرقوبرق است و از طرف دیگر، تاریک و نگرانکننده. لباسهای شاهانهی ملکهی قرمز، درختان پیچدرپیچ جنگلهای جادویی، و آن قلعهی شوم که انگار در دل خودش رازی نهفته دارد، همه به شکلی طراحی شدهاند که مرز بین کابوس و فانتزی را محو کنند.
دانی براسکو، ساختهی سال ۱۹۹۷، یکی از بهترین فیلم های جنایی است که مرز میان پلیس و جنایتکار را تا حدی محو میکند که تماشاگر را در یک سردرگمی اخلاقی رها میکند. این فیلم بر اساس داستان واقعی یک مأمور مخفی FBI ساخته شده که موفق شد در دل مافیا نفوذ کند، اما این نفوذ بهایی داشت که شاید هر کسی حاضر به پرداخت آن نباشد.
در یکی از بهترین فیلم های که جانی دپ بازی کرده است او در نقش جوزف پیستون با نام مستعار دانی براسکو، به دنیای مافیا پا میگذارد؛ جایی که باید میان دو هویت متفاوت زندگی کند. او اعتماد لفتی روگیرو، یکی از اعضای قدیمی مافیا با بازی فراموشنشدنی آل پاچینو، را جلب میکند و کمکم وارد مناسباتی میشود که دیگر فقط یک مأموریت پلیسی نیست، بلکه تبدیل به یک رابطهی انسانی پیچیده و دردناک میشود. هرچقدر که پیستون بیشتر در این دنیای تاریک فرو میرود، خط بین وظیفه و وفاداری برایش مبهمتر میشود و این همان نقطهای است که فیلم را از یک اثر معمولی مافیایی فراتر میبرد.
یکی از دیالوگهای معروف فیلم، زمانی است که لفتی رو به دانی میگوید: وقتی برایت پیغام میفرستند، زنده میروی و مرده برمیگردی، و این بهترین دوستت است که این کار را میکند. این جمله، بهتنهایی تصویر کاملی از بیرحمی دنیای مافیا را به نمایش میگذارد؛ جایی که دوستی، تنها تا وقتی معنا دارد که به نفع سیستم باشد.



گاهی اوقات، یک سفر ساده میتواند به پیچیدهترین ماجراجویی زندگی تبدیل شود. توریست، ساختهی سال ۲۰۱۰، دقیقاً همین حس را منتقل میکند؛ فیلمی که در پسزمینهی پرزرقوبرق ونیز، داستانی پر از فریب، هیجان و راز را روایت میکند و درعینحال، لحنی سبک و رمانتیک دارد که آن را از دیگر فیلمهای اکشن جاسوسی متمایز میکند.
فرانک توپلو، یک معلم آمریکایی ساده که برای فراموش کردن گذشتهاش به اروپا سفر کرده، ناخواسته در دسیسهای بینالمللی گرفتار میشود. او در قطاری به مقصد ونیز، با زنی زیبا و مرموز به نام الیس آشنا میشود؛ زنی که مشخص است چیزی برای پنهان کردن دارد، اما آنقدر فریبنده و تأثیرگذار است که فرانک را به قلب ماجرا میکشاند. خیلی زود، پلیس، گانگسترها و مقامات امنیتی به دنبال او میافتند و حالا دیگر بازگشتی وجود ندارد.
جانی دپ در این فیلم، نقشی متفاوتتر از شخصیتهای عجیبوغریبی که معمولاً بازی میکند، ارائه داده است. او فرانک را به تصویر میکشد که نه یک مأمور حرفهای است، نه یک قهرمان سرسخت، بلکه مردی معمولی که ناگهان وسط یک بازی خطرناک قرار میگیرد و سعی دارد از آن جان سالم به در ببرد.
این فیلم نامزد سه جایزهی گلدن گلوب شد و در گیشهی جهانی، موفقیت خوبی کسب کرد. اما چیزی که آن را ماندگار میکند، ترکیب جذاب آنجیلینا جولی و جانی دپ در فیلم است، در واقع این عنوان تنها نمونه فیلم های جانی دپ و انجلینا جولی میباشد البته اگر پروژه شکست خورده و ناتمام مرلین منسون را به شمار نیاوریم.



در دنیایی که دربار فرانسه پر از زرقوبرق، قدرت و رسواییهای پنهان است، زنی از میان مردم عادی راهی کاخ ورسای میشود تا به یکی از تأثیرگذارترین چهرههای زمان خود تبدیل شود. ژان دو باری، ساختهی مایون در سال ۲۰۲۳، داستان زنی را روایت میکند که با هوش، جاهطلبی و البته جذابیتی خاص، مسیر خود را در میان اشرافزادگان باز میکند و دل لوئی پانزدهم را به دست میآورد. اما این صعود، در جامعهای که هنوز سنت و تعصب بر آن حاکم است، بدون هزینه نخواهد بود.
با رویکردی متفاوتتر از دیگر فیلم های جانی دپ او در نقش لوئی پانزدهم، پادشاهی خسته و دلزده را به تصویر کشیده میشود که از تکرارهای بیپایان دربار خسته شده و در ژان، زنی با روحی آزاد و بیپروایی خاص، نوری تازه مییابد. این نقشآفرینی برای دپ فرصتی بود تا پس از حواشی شخصیاش به سینما بازگردد و در قالب شخصیتی تاریخی، ترکیبی از وقار، ضعف و پیچیدگیهای درونی را نمایش دهد. مایون، که هم کارگردانی و هم بازی در نقش ژان را بر عهده دارد، تلاش کرده تا این شخصیت را نهفقط بهعنوان یک زن فریبنده، بلکه بهعنوان فردی مستقل و نترس به تصویر بکشد.
این فیم جدید جانی دپ با طراحی صحنه و لباسهای مجلل، مخاطب را به قلب قرن هجدهم میبرد و هر قاب آن، مانند نقاشیای کلاسیک از دوران باروک به نظر میرسد. اما در پس این تصاویر باشکوه، داستانی از نابرابری، قدرت و جاهطلبی نهفته است. ژان دو باری از آن دست فیلمهایی است که نشان میدهد تاریخ، بیش از آنکه دربارهی پادشاهان باشد، دربارهی کسانی است که مسیرشان را در سایهی آنها رقم زدهاند.



هر نویسندهای از چیزی میترسد؛ گاهی از اینکه داستان خوبی ننویسد، گاهی از اینکه ایدههایش تمام شوند، و گاهی هم از اینکه داستانی که نوشته، شاید آنطور که فکر میکرده، اصلاً از خودش نباشد. پنجرهی مخفی، ساختهی دیوید کپ در سال ۲۰۰۴، یکی از نمونههای کمتر شنیده شده از فیم های Johnny Depp است.
مورت رینی، نویسندهای که به دنبال آرامش و الهام، در کلبهای دورافتاده ساکن شده، خیلی زود متوجه میشود که تنها نیست. مردی ناشناس به نام جان شوتر سر میرسد و ادعا میکند که مورت داستان او را دزدیده است؛ یک اتهام ساده که کمکم رنگ و بوی تهدید و خشونت به خود میگیرد و مورت را به درون کابوسی میکشاند که بهسختی میتوان از آن بیدار شد.
جانی دپ در این فیلم، یکی از آن نقشهایی را بازی میکند که انگار مخصوص خودش نوشته شده است. شخصیت مورت رینی، با آن ظاهر خسته، چهرهی نیمهتراشیده و نگاه مضطربش، بهخوبی احساس انزوا و فروپاشی ذهنی را منتقل میکند. ترکیب این بازی ظریف با فیلمنامهای که در سکوتهایش هم حرفی برای گفتن دارد، باعث میشود فیلم در دستهی تریلرهای روانشناختی ماندگار قرار بگیرد.



در دنیایی که مرز بین مستی و واقعیت همیشه باریک است، گاهی یک جرعه رم میتواند حقایقی را آشکار کند که هوشیاری از دیدنشان عاجز است. خاطرات روزانهی رام، ساختهی سال ۲۰۱۱ به کارگردانی بروس رابینسون، فیلمی است که مخاطب را به سفری عجیبوغریب در میان خیابانهای داغ و پرشور پورتوریکوی دههی شصت میبرد؛ جایی که روزنامهنگاری سرگردان، در جستجوی حقیقت، آزادی و البته کمی آرامش در بطری رم است. این عنوان یکی از فیلم های جانی دپ و امبر هرد، همسر سابق او نیز میباشد. فیلم دیگر آنها کشتزارهای لندن London Fields بود که جانی دپ در آن حضور کوتاهی به عنوان بازیگر میهمان داشت.
جانی دپ در نقش پل کمپ، نویسندهای با ذهنی پر از ایدههای بزرگ و زندگیای پر از بینظمی، سفری را آغاز میکند که بیشتر از آنکه دربارهی کشف داستانهای جدید باشد، دربارهی کشف خود اوست. در این میان، او با شخصیتهایی روبهرو میشود که هرکدام، به نوعی تصویری از آشفتگی و فساد پنهان در پسِ زیباییهای استوایی جزیره هستند؛ سالا، همکار بدبین و الکلیاش، موبورگ، خبرنگاری عجیب که انگار همیشه در لبهی جنون ایستاده، و چنالت، زنی که بیشتر از آنکه در دنیای واقعی باشد، شبیه یک رویاست.
سخن پایانیفیلم های جانی دپ نهتنها نشاندهندهی توانایی بینظیر او در ایفای نقشهای متنوع و پیچیده هستند، بلکه هرکدام، بهنوعی بخشی از تاریخ سینما را شکل دادهاند. از کاراکترهای عجیبوغریب گرفته تا شخصیتهای جدی و دراماتیک، دپ همواره مرزهای بازیگری را جابهجا کرده و ثابت کرده که یک بازیگر معمولی نیست، بلکه یک هنرمند تمامعیار است. چه طرفدار سرسخت او باشید و چه تنها چند فیلم از او دیده باشید، نمیتوان انکار کرد که حضور جانی دپ در هر اثری، به آن رنگوبویی خاص و فراموشنشدنی میبخشد.