بهترین فیلم های هرتیک روشن؛ آثار برجسته ریتیک روشن

در دنیای سینما، بعضی از بازیگران فقط چهرههایی جذاب روی پردهاند، اما بعضی دیگر با هر نقش، مرزهای جدیدی را فتح میکنند. هرتیک روشن از همان اولین حضورش نشان داد که به دستهی دوم تعلق دارد. او نهتنها با چهرهی خیرهکننده و فیزیک بینقصش شناخته میشود، بلکه هر بار که پا روی صحنه میگذارد، جادوی خاصی را به تصویر میکشد؛ جادویی که فقط از یک ستارهی واقعی برمیآید. از فیلم های اکشن پرهیجان گرفته تا درامهای تاریخی و داستانهای الهامبخش، فیلمهای او همیشه چیزی فراتر از یک سرگرمی ساده بودهاند. اما بهترین فیلم های هرتیک روشن کدامها هستند؟
بهترین فیلم های هرتیک روشن
در این مقاله، نگاهی خواهیم داشت به فیلمهایی که هرتیک روشن را به یکی از ماندگارترین بازیگران بالیوود تبدیل کردهاند. اگر میخواهید با برترین نقشآفرینیهای او آشنا شوید، آمادهی سفری جذاب به دنیای سینمایی این ستارهی بیبدیل باشید!



یک شورش برای آزادی، یک جنگ برای عدالت، و یک فداکاری که میتواند تاریخ را از نو بنویسد.
در سال ۲۰۱۶ پیش از میلاد، جایی در قلب تمدن درهی سند، شهری به نام موهنجو دارو نفس میکشد. سارمان، یک کشاورز جوان از روستای آمری، که گذشتهای مرموز و ناشناخته دارد، با رویای تجارت به این شهر باستانی سفر میکند. اما آنچه انتظارش را میکشد، چیزی فراتر از یک ماجراجویی ساده است. چانی، زنی که همچون یک افسانه از گذشتههای دور، در قلب این شهر میدرخشد، مسیر او را تغییر میدهد. اما عشق آنها در سایهی ظلم و فساد مهام، حاکم ستمگر شهر، و پسرش مونجا قرار میگیرد. کمکم، حقیقتی تلخ از گذشتهی سارمان آشکار میشود.
این فیلم، نه یک مستند تاریخی، بلکه یک فانتزی ماجراجویانه در بستر یکی از قدیمیترین تمدنهای بشر است. برای مثال، در حالی که تمدن درهی سند هرگز اسب را به خود ندیده بود، این فیلم در همان دقایق ابتدایی، اسبهایی را نشان میدهد که گویا از زمان اشتباه به این دنیا پرت شدهاند! همچنین، یکی از جالبترین نکات این فیلم، دستمزد نجومی هرتیک روشن بود که به ۶۸ کرور روپیه رسید. مبلغی که در آن زمان برای بالیوود یک رکورد محسوب میشد. با این حال، فیلم های هریتیک روشن همیشه چیزی بیشتر از جلوههای بصری ارائه میدهند؛ آنها قصههایی هستند که حتی اگر از نظر تاریخی دقیق نباشند، میتوانند قلبها را تسخیر کنند.



وقتی همه چیز در حال فروپاشی است، تنها راه نجات، همراهی با کسی است که حتی نمیدانی دوست است یا دشمن.
هارلین ساهنی، زنی که زندگیاش در یکنواختی غرق شده، هر روز پشت میز بانک مینشیند و رویاهایش را در میان پروندههای بیپایان دفن میکند. اما یک ملاقات کاملاً تصادفی با مردی مرموز و جذاب، او را به دنیایی پر از تعقیب و گریز، گلولههای سرگردان و مأموران مخفی میکشاند. راجویر ناندا فقط یک غریبهی خوشتیپ نیست، او مردی تحت تعقیب است که کل دنیا به دنبال اوست. درحالیکه سازمانهای امنیتی از یک طرف و خلافکاران بینالمللی از طرف دیگر سعی در دستگیری او دارند، هارلین کمکم متوجه میشود که بیش از چیزی که تصورش را میکرد، درگیر این ماجرا شده است.
"بنگ بنگ" نهتنها اولین فیلمی بود که در سینمای هند از فلایبوردینگ استفاده کرد، بلکه با تریلرش هم سر و صدای زیادی به پا کرد. تنها در ۲۴ ساعت، میلیونها نفر در یوتیوب تریلر را تماشا کردند، عددی که تا آن زمان برای هیچ فیلم بالیوودی ثبت نشده بود. برخی از صحنههای آن نشان داد که حتی در یک بلاکباستر پرخرج هم، اشتباهات اجتنابناپذیرند. یکی از همین اشتباهات، صحنهای بود که دوربین فیلمبرداری کاملاً در آینهی عقب ماشین بازتاب پیدا کرد، انگار فیلمبردار هم دلش نمیخواست از این ماجراجویی هیجانانگیز جا بماند! اما همهی اینها چیزی از محبوبیت فیلم کم نکرد، چون وقتی صحبت از بهترین فیلم های هرتیک روشن باشد، ترکیب اکشن، هیجان و ماجراجویی، همیشه جواب میدهد.



درحالیکه سایهی جنگ بر فراز آسمان هند سنگینی میکند، نیروی هوایی این کشور تیمی ویژه را برای دفاع از میهن گرد هم میآورد: اژدهایان آسمان. تیمی از نخبهترین خلبانان که برای عملیاتهای غیرممکن انتخاب شدهاند. در میان آنها، اسکادران لیدر شمشیر پاتانیا، که با لقب پتی شناخته میشود، فرماندهای است که به چیزی جز پیروزی فکر نمیکند. اما این مأموریت با ورود مینال "مینی" راتور، خلبان تازهوارد و جسور، پیچیدهتر از همیشه میشود. رابطهی میان این دو، در حالی که باید در برابر تهدیدات یک گروه تروریستی به رهبری اظهر اختر بایستند، به آزمایشی سخت تبدیل میشود. حالا آسمان تنها میدان نبرد نیست، بلکه جایی است که غرور، اعتماد و احساسات در هم گره میخورند.
"مبارز" نهتنها یکی از پرهزینهترین پروژههای سینمای هند به شمار میرود، بلکه برای واقعیتر شدن صحنهها، از نیروی هوایی هند کمک گرفت. البته این فیلم تنها به جلوههای بصری تکیه نکرد؛ داستان آن نیز برگرفته از رویدادهای واقعی مانند حملات تروریستی پولواما و عملیات بالاکوت بود. نکتهی جالب دیگر، تأثیر سینمای هالیوود بر این اثر است؛ اگرچه شباهتهایی به فیلمهایی مانند "تاپ گان: ماوریک" دارد، اما هویت مستقل خود را حفظ کرده است. در میان فیلمهای این لیست، این اثر جایگاه خاصی دارد؛ چرا که این فیلم جدید هرتیک روشن نهتنها مرزهای اکشن را جابهجا کرده، بلکه افتخاری برای سینمای هند محسوب میشود.
این فیلم موفق به کسب امتیاز 88 درصدی از سوی بینندگان و امتیاز 38درصدی از سوی منتقدین سایت روتنتومیتوز شده است.



داستان از جایی آغاز میشود که کبیر، یکی از بهترین مأموران اطلاعاتی هند، ناگهان مسیرش را تغییر میدهد و به تهدیدی برای کشور تبدیل میشود. سازمان اطلاعاتی تصمیم میگیرد که تنها کسی که میتواند او را متوقف کند، شاگرد وفادارش، خالد است. نبردی آغاز میشود که در آن گلولهها و مشتها تنها سلاح نیستند؛ بلکه گذشته، خاطرات و حقیقتهای پنهان، همان چیزهایی هستند که تعیین میکنند چه کسی پیروز میدان خواهد شد. خالد، در جستوجوی پاسخ، میان وفاداری و وظیفه گرفتار میشود. اما آیا کبیر واقعاً خائن است؟ یا حقیقت، چهرهای پیچیدهتر دارد؟ در این بازی مرگبار، هر حرکت اشتباه میتواند آخرین باشد و هر تصمیم، خط باریکی میان قهرمان و دشمن را مشخص میکند.
این فیلم، پر از جزئیات جالبی است که شاید در نگاه اول به چشم نیایند. برای مثال، فیلم نهتنها اولین فیلم هندی است که در دایرهی قطب شمال فیلمبرداری شده، بلکه یکی از صحنههای رمزگذاریشدهی آن، نوعی بازی مخفی بینندگان با فیلم است؛ جایی که رمز آسانسور، اگر برعکس در ماشینحساب تایپ شود، نتیجهای طنزآمیز دارد، گویی حتی در دل هیجان و خطر، هنوز جا برای کمی شوخطبعی وجود دارد. چنین جزئیاتی، چیزی است که بهترین فیلم هرتیک روشن را از دیگر آثار اکشن جدا میکند.
سایت اینترنتی راجرایبرت به نقد از این فیلم نوشت: "جنگ" زمانی بهترین عملکرد خود را دارد که یک نسخهی بالیوودی از "مأموریت غیرممکن" به سبک مایکل بی باشد. اما مشکل اینجاست که این فیلم شباهت بیشتری به "مأموریت غیرممکن ۲" و سینمای پرشور جان وو دارد، چیزی که شاید برای همهی مخاطبان جذاب نباشد.



در اعماق جنگلهای سرسبز هند، کریشنا مهرا زندگی آرامی را با مادربزرگش سونیا سپری میکند. اما او عادی نیست. قدرتهایی فراتر از انسانهای معمولی دارد؛ تواناییهایی که از پدرش روهیت مهرا، دانشمندی که سالها پیش ناپدید شد، به ارث برده است. مادربزرگش سالها تلاش کرده او را از چشم دنیا پنهان کند، اما سرنوشت راه خود را پیدا میکند. ورود پریا، خبرنگاری از سنگاپور، دنیای کریشنا را زیر و رو میکند. عشق و کنجکاوی، او را به سفری دور میبرد، جایی که او با دانشمندی جاهطلب به نام دکتر سیدهانت آریا روبهرو میشود. درحالیکه نقشههای آریا برای سلطه بر دنیا آشکار میشود، کریشنا باید تصمیم بگیرد که آیا وقت آن رسیده تا حقیقتش را بپذیرد و به نمادی از امید و عدالت تبدیل شود یا نه. و اینگونه است که کریش متولد میشود.
اما پشت صحنه، این فیلم هندی هرتیک روشن چیزی فراتر از یک ابرقهرمان با شنل و نقاب است. برای مثال، اگر فکر میکنید که پرشهای باورنکردنی کریش تنها نتیجه جلوههای ویژه است، سخت در اشتباهید! هرتیک روشن برای اجرای صحنههای اکشن، از برجهای سنگاپور بدون کابل ایمنی پرید و حتی در یک سکانس، سقوطی شدید را تجربه کرد که تنها شانس محض مانع از فاجعه شد. و این تنها بخشی از ماجرا بود! درحالیکه شخصیت کریش در حال یافتن هویت خودش بود، سازندگان فیلم هم درگیر تصمیمات بزرگ بودند. برای نقش پریا، ابتدا آمریتا رائو انتخاب شد، اما بعد از اجرای درخشان پریانکا چوپرا در فیلمی دیگر، برنامهها تغییر کرد.



ویکرام، یک افسر پلیس سرسخت، به دنیای جنایت اعتقادی ساده دارد: قانونشکنها، مجرمانند و پلیسها، قهرمانان. اما این باورها وقتی با ودها روبهرو میشود، به لرزه درمیآیند. ودها، یک خلافکار باهوش و جذاب، برخلاف تمام انتظارات، خودش را تسلیم میکند. اما او تسلیم نشده که شکست بخورد، بلکه آمده تا بازی را تغییر دهد. در هر بازجویی، او داستانی را تعریف میکند که ویکرام را در هزارتوی اخلاقیات و انتخابهای دشوار گرفتار میکند. آیا حقیقت همان چیزی است که پلیسها باور دارند؟ یا ودها فقط میخواهد نقشهی پیچیدهتری را اجرا کند؟ این جدال ذهنی، مرز بین درست و غلط را از بین میبرد.
اما بگذارید از اتفاقات جالب پشت صحنه هم بگوییم. این فیلم تنها یک بازسازی ساده از نسخهی تامیلی نیست، بلکه تغییرات ظریفی دارد که حتی طرفداران نسخهی اصلی را هم غافلگیر کرد. برای مثال، پایانبندی فیلم با نسخهی ۲۰۱۷ متفاوت است، زیرا سازندگان میخواستند تجربهی تازهای برای مخاطبان ایجاد کنند. اکران فیلم در بیش از ۱۰۰ کشور نشان داد که تمام فیلم های هرتیک روشن فقط در هند طرفدار ندارند، بلکه او حالا یک ستارهی جهانی است که هر فیلمش، تماشاگران را در سراسر دنیا مجذوب میکند.
سایت گاردین به نقد از این فیلم نوشت: فیلم "ویکرام و ودها" در سال ۲۰۱۷ یکی از موفقترین فیلمهای تامیل بود؛ یک تریلر پیچیده و نیمهساختارشکن که در آن یک پلیس سرسخت اهل چنای و یک خلافکار زیرک، به جای درگیریهای فیزیکی و تیراندازی، داستانهایی برای یکدیگر تعریف میکنند. ترکیب عناصر اسطورهای، جنایی و استدلالی باعث شد این فیلم به قلمروی تازهای از ژانر قدم بگذارد.



خانهی باشکوه یش رایچاند، مردی مغرور و سنتگرا، همیشه نمادی از اقتدار و نظم بوده است. او در کنار همسرش ناندینی و دو پسرشان، راهول و روهان، زندگی میکند. اما وقتی راهول، پسر بزرگتر خانواده، برخلاف میل پدرش، عاشق آنجل شارما، دختری از طبقهی متوسط، میشود و تصمیم به ازدواج با او میگیرد، نظم خانواده برای همیشه به هم میریزد. یش، که عشق را تنها در چارچوب قواعد خود میبیند، راهول را از خانه طرد میکند. سالها بعد، روهان که حالا جوانی سرکش و مصمم شده، تصمیم میگیرد خانواده را دوباره متحد کند. اما این مسیر ساده نیست؛ چراکه او باید بین غرور پدر، رنج برادر و عشق بیقیدوشرط مادر، راهی پیدا کند.
اما پشت پردهی این فیلم، داستانهایی جریان دارد که شاید از خود فیلم هم جذابتر باشند. برای مثال، اگر در حین تماشای فیلم حس کردید که نام راهول و آنجل آشنا به نظر میرسد، حق دارید! همین دو نام در فیلم "داره یه اتفاقایی میفته" هم استفاده شده بود، و این بار دوباره در روایتی متفاوت بازگشتهاند. از طرفی، فیلم در یک خطای تاریخی عجیب گیر افتاد؛ جایی که آمیتاب باچان در جشن تولدش به آهنگی میرقصد که اصلاً در سال روایتشدهی فیلم منتشر نشده بود! اما اینها تنها بخشی از اتفاقات جالب بودند. این فیلم هندی هرتیک روشن عاشقانه تنها یک داستان خانوادگی نیست، بلکه روایتی از عشق، غرور، بخشش و پیوندهایی است که حتی گذر زمان هم نمیتواند آنها را از بین ببرد.



وقتی سیاست، عشق را به بازی میگیرد، هیچچیز قابل پیشبینی نیست.
جلالالدین محمد اکبر، امپراتور مغول، برای تحکیم روابط با راجپوتها، تصمیم میگیرد با جودها بای، شاهزادهی آمر، ازدواج کند. یک اتحاد استراتژیک که میتوانست تاریخ را تغییر دهد. اما مشکل اینجاست که ازدواجهای سیاسی، بر پایهی عشق ساخته نمیشوند، حداقل در ظاهر. جودها، زنی مغرور و قدرتمند، حاضر نیست هویتش را برای این پیمان قربانی کند. اما اکبر، برخلاف چهرهی سرد و سیاستمدارانهاش، چیزی در این ازدواج پیدا میکند که انتظارش را نداشت: احترامی که به عشق منتهی میشود. درحالیکه دشمنان در کمیناند، این دو باید از میان دیوارهای بلند غرور و تفاوتهای مذهبی عبور کنند تا به حقیقتی برسند که شاید هیچ جنگی قادر به نابودیاش نباشد. در این نبرد، شمشیرها تعیینکننده نیستند، بلکه تنها قلبها هستند که فرمانروایی میکنند.
اما پشت صحنهی این فیلم تاریخی، اتفاقات جالبی رخ داده که کمتر کسی از آنها خبر دارد. برای مثال، در میان فیلم های هرتیک روشن، این یکی احتمالاً تنها فیلمی است که در آن، یک فیل میتواند همکار نزدیک یک بازیگر شود! هرتیک برای ایجاد ارتباط با فیل صحنه، هر روز برای او موز میبرد و حتی حیوان بزرگجثه را "عزیزم" صدا میزد! و اگر فکر میکنید این فیلم فقط در هند موفق بود، اشتباه میکنید. "فرمانروای عشق" در بیش از ۱۱۵ سینمای آمریکا اکران شد، چیزی که تا آن زمان برای یک فیلم هندی بیسابقه بود.



گاهی فقط یک تختهی سیاه و یک گچ کافی است تا سرنوشت یک نسل را تغییر دهند.
آناند کومار نابغهای است که ریاضیات را بهتر از هرکس دیگری میفهمد، اما یک حقیقت تلخ را نیز بهخوبی میشناسد: فقر، استعداد را به زانو درمیآورد. با اینکه او رویای تحصیل در کمبریج را در سر دارد، مشکلات مالی، این آرزو را برایش دستنیافتنی میکند. او که مجبور به ترک رویاهایش شده، ابتدا در یک مؤسسهی آموزشی معروف تدریس میکند، اما خیلی زود متوجه حقیقتی تلخ میشود. آموزش، به کالایی لوکس برای ثروتمندان تبدیل شده است. این آگاهی باعث میشود که او راهی متفاوت در پیش بگیرد: "سوپر ۳۰"، یک کلاس رایگان برای ۳۰ دانشآموز مستعد اما کمبضاعت که برای ورود به IIT تلاش میکنند. اما این تصمیم، او را در تقابل با قدرتهایی قرار میدهد که سیستم آموزشی را یک تجارت پرسود میبینند.
اگر فکر میکنید همهی فیلم های بیوگرافی کاملاً به واقعیت وفادارند، شاید "سوپر ۳۰" شما را شگفتزده کند! در ابتدا، این فیلم بهعنوان یک روایت مستقیم از زندگی آناند کومار معرفی شد، اما بعد از مطرحشدن برخی ادعاها دربارهی او، ناگهان به یک "فیلم الهامگرفته از واقعیت" تبدیل شد. اشتباهات تاریخی هم جای خود را دارند؛ در میان فیلم های هرتیک روشن، این یکی بدون شک یکی از تأثیرگذارترین آثار اوست، زیرا ثابت میکند که قهرمانان، همیشه شنل بر دوش ندارند.



سه دوست قدیمی، کبیر، عمران و آرجون، تصمیم میگیرند آخرین روزهای آزادیشان را قبل از ازدواج کبیر با یک سفر هیجانانگیز به اسپانیا جشن بگیرند. اما این سفر، چیزی فراتر از تعطیلاتی تفریحی میشود. هرکدام از آنها باید در یک چالش ماجراجویانه شرکت کنند که آنها را از ترسها و محدودیتهایشان عبور دهد. آرجون که همیشه غرق کار بوده، باید با عمق آب و زندگی واقعی روبهرو شود، عمران به دنبال پدری میگردد که هرگز او را ندیده است، و کبیر کمکم متوجه میشود که شاید زندگیاش آنطور که تصور میکرده، کامل نیست. در این مسیر، لیلا، مربی غواصی، روح آزادی را در زندگی آرجون بیدار میکند. اما پشت این فیلم، ماجراهایی اتفاق افتاد که شاید کمتر کسی از آنها خبر داشته باشد. برای مثال، اگر فکر میکنید هرتیک روشن در فیلم با مهارت غواصی میکند، در واقعیت، او از آب وحشت داشت و مجبور شد ماهها تمرین کند تا بتواند بدون استرس در صحنههای زیر آب حاضر شود. جالبتر اینکه درحالیکه شخصیت عمران در فیلم از چتربازی میترسد، فرهان اختر که این نقش را بازی کرده، در واقعیت یک چترباز حرفهای است! در میان فیلم های هرتیک روشن، این یکی از آن دسته فیلمهایی است که نهفقط یک سفر خارجی، بلکه یک سفر درونی برای شناخت بهتر خود را به تصویر میکشد.
با توجه به آمار ثبت شده در سایت روتنتومیتوز، این اثر امتیاز 86 درصدی از سوی بینندگان و امتیاز 88 درصدی از سوی منتقدین این سایت را کسب کردهاست.
سخن پایانیهرتیک روشن از آن دسته بازیگرانی است که نهتنها سینمای بالیوود را غنیتر کرده، بلکه خاطرات سینمایی ما را هم شکل داده است. از ابرقهرمانی که برای عدالت میجنگد، تا استاد فداکاری که برای آیندهی دانشآموزانش میجنگد، از عاشقی که بهخاطر احساساتش طرد میشود، تا خلبانی که برای میهنش جان میدهد. او در هر نقش، چیزی فراتر از یک بازیگر بوده؛ او قصهگویی است که هر فیلمش، روایتی متفاوت دارد. اما بهترین فیلم های هرتیک روشن فقط فیلمهایی برای سرگرمی نیستند. این فیلمها رویاها را زنده میکنند، الهامبخش میشوند، دلها را به تپش میاندازند و گاهی اشک را به چشم میآورند.