بهترین انیمیشن های شرکت دریم ورکس (DreamWorks Animation)

وقتی از انیمیشن های دریم ورکس حرف میزنیم، در واقع پا به دنیایی میگذاریم که در آن مرز میان شوخی و احساس، قهرمانی و شکست، خیال و واقعیت، دائماً جابهجا میشود. جایی که هر فیلم فقط یک سرگرمی نیست، بلکه پنجرهایست رو به جهانی دیگر. از سال ۱۹۹۴، دریم ورکس نهفقط بهعنوان یک استودیو، بلکه بهعنوان یک نیروی خلاقانه جریانساز وارد میدان شد؛ استودیویی که با جسارت تمام، قواعد بازی انیمیشن را زیر سؤال برد.
چه با اسطورههای مذهبی در شاهزاده مصر، چه با پشهای فلسفهدان در مورچهای به نام زی یا یک دیو خندان در شرک، آنها همیشه چیزی تازه برای گفتن داشتهاند. دریم ورکس خانهی قهرمانان غیرعادیست؛ کاراکترهایی که برخلاف قاعده ظاهر میشوند، اما دقیقاً به همین دلیل دوستداشتنیاند. البته که در این مدت کوتاه شاید نتوانیم همه آنها را معرفی کنیم اما به برخی از بهترینها نگاه میاندازیم.
لیست تمام انیمیشن های شرکت دریم ورکس
در مطلب پیش رو از قدرت داستانگویی گرفته تا نوآوری بصری و افتخارات بینالمللی، با هم نگاهی میاندازیم به آثاری که این استودیو را از یک رقیب معمولی به یک برند فرهنگی تبدیل کردند. هر فیلم در این فهرست، سندی زنده است بر اینکه انیمیشن میتواند هم خندهدار باشد، هم عمیق، هم کودکانه، هم تأملبرانگیز.
تصور کن یک ربات فلزی، بیاحساس و برنامهنویسیشده، ناگهان در دل طبیعت رها میشود و یاد میگیرد که نهفقط زنده بماند، بلکه زندگی کند. این تضاد بین طبیعت و تکنولوژی، قلب تپندهی انیمیشن جدید دریم ورکس است: ربات وحشی. فیلم با سقوط یک کشتی باری و به گل نشستن جعبهای حاوی رباتی به نام "رز" در جزیرهای دورافتاده آغاز میشود. در ابتدا، رز صرفاً یک ماشین سرد است، اما برخوردش با جانوران وحشی و بهویژه پیوندش با یک جوجه غاز بیپناه، کمکم او را به چیزی فراتر از یک محصول صنعتی تبدیل میکند: یک مادر، یک همراه، و شاید حتی یک موجود زنده.
آنچه ربات وحشی را متمایز میکند، فقط داستان گرم و فلسفیاش نیست، بلکه سبک بصری جسورانهایست که با الهام از نقاشیهای امپرسیونیستی و فیلمهای هایائو میازاکی، حال و هوایی لطیف و شاعرانه به قابهای دیجیتال بخشیده. تیم سازنده، برای خلق حس گرمای آنالوگ، محیطها را بهصورت دستی نقاشی کردهاند، تصمیمی که فیلم را از بسیاری از انیمیشنهای دیگر متمایز میسازد.
از لحاظ محتوایی، فیلم پرسشهایی درباره هویت، زیستمحیط، و معناداری زندگی مطرح میکند بدون آنکه شعار بدهد. همین تعادل میان تکنولوژی و احساس، میان ماشین و مادر شدن، آن را به یکی از بهترین انیمیشن های استودیو دریم ورکس در سالهای اخیر تبدیل کرده است.
چه میشود اگر یک افسانه، ناگهان بفهمد که افسانه بودن هم تاریخ انقضا دارد؟ در بهترین انیمیشن های دریم ورکس در سالهای اخیر، گربه چکمهپوش دیگر آن شمشیرزن مغرور و شکستناپذیر نیست؛ او حالا تنها یک جان دارد، و مرگ این بار نه استعاره، بلکه یک شخصیت واقعی و نفسگیر سایهاش را بر هر قدم او گسترانده است.
فیلم با زیرکی تمام، طنز و ماجراجویی را با لحنی تاریکتر و فلسفیتر ترکیب میکند. گربه در جستجوی آخرین آرزو راهی سفری میشود که نهفقط برای نجات خود، بلکه برای بازتعریف معنای شجاعت و زندگی است. در کنار او، کیتی سافتپاوز و پریتو سگی سادهدل با قلبی بزرگ ابعاد مختلفی از رفاقت، اعتماد و پذیرش را روشن میکنند. اما جذابترین نکته، نه قهرمانها بلکه ضدقهرمانهای داستاناند: مرگ در هیبت گرگی سرد و بیرحم، و جک هورنرِ حریص، هر کدام نماینده ترسها و وسوسههاییاند که در دل همهی ما کمین کردهاند.
از نظر بصری، فیلم مسیر تازهای را در پیش گرفته: ترسیمهایی با ظاهر نقاشیگونه، الهامگرفته از کتابهای داستان و انیمیشنهای تجربی، که آن را از ظاهر واقعگرای قسمتهای قبلی جدا میسازد. این انتخاب هنری، همراستا با بلوغ روایی فیلم است.
گربه چکمهپوش: آخرین آرزو با قصهای تاریک، جلوهای سبکدیده، و مفاهیمی بزرگسالانه، نهتنها جان تازهای به یک شخصیت محبوب بخشید، بلکه جایگاه خود را در فهرست بهترین کارتون های دریم ورکس تثبیت کرد.



اگر دنبال تجربهای هستی که هم گرم باشد، هم هوشمندانه، هم دستساز و پر از خلاقیت، این انیمیشن های کمپانی DreamWorks تو را به قلب یک ماجرای باغچهای، هیولایی، و بامزه پرتاب میکند. والاس و سگ وفادار و بیکلامش، گرومیت، که حالا یک کسبوکار کنترل انسانی آفات راه انداختهاند، باید جلوی هجوم خرگوشها به سبزیجات اهالی شهر را بگیرند. اما وقتی یکی از اختراعات عجیب والاس اوضاع را به هم میریزد، با موجودی روبهرو میشویم که بیشتر از آنچه فکرش را میکردند... سبزیخوار است.
فیلم با تکنیک بینظیر استاپموشن ساخته شده؛ هر فریم با دقت دستی و ساعتها کار ساخته شده و نتیجه، جهانیست که نهفقط بامزه، که ملموس است. نکته جالب؟ برای ساخت این انیمیشن بیش از ۲.۵ تن پلاستیسین استفاده شد. شوخیهای بریتانیایی، اشارههای طعنهآمیز به فیلمهای ترسناک کلاسیک، و جزئیات دیوانهوار باعث شده این فیلم با وجود ظاهر کودکانهاش، دل هر مخاطب بالغی را هم به دست بیاورد.
همکاری آردمن با دریم ورکس در این پروژه، نقطه عطفی بود که نشان داد انیمیشن سنتی هم میتواند در کنار غولهای CGI بدرخشد. این فیلم، با بردن اسکار بهترین انیمیشن بلند، نشان داد که کیفیت روایی و خلاقیت فرمی هنوز هم میتواند مسیر موفقیت را طی کند.
انیمیشن های شرکت دریم ورکس با این اثر نهفقط لبخند آوردند، بلکه نشان دادند که سنت هم میتواند مدرن باشد، اگر درست روایت شود.



در دنیایی که همیشه قهرمانان مورد ستایش قرار میگیرند، چه میشود اگر بالاخره شرور داستان پیروز شود؟ ابر ذهن از همین جا شروع میشود، اما در مسیری کاملاً متفاوت پیش میرود. مگامایند، یک بیگانه با پوستی آبی و مغزی بزرگتر از همه چیز، بالاخره موفق میشود دشمن دیرینهاش، مترو من، را شکست دهد. اما پیروزی آنقدرها هم که فکر میکرد لذتبخش نیست... وقتی دیگر کسی برای جنگیدن باقی نمانده باشد، بحران هویت سر میرسد.
در تلاش برای پر کردن این خلأ، مگامایند قهرمانی جدید خلق میکند اما خیلی زود میفهمد که ساختن یک هیولا آسانتر از کنترل کردن آن است. همین جاست که ابرشرور قصه به یک ضدقهرمان تبدیل میشود، و روایت فیلم با شوخیهای زیرکانه و ساختارشکنی ژانر ابرقهرمانی، فراتر از کلیشهها میرود.
سبک بصری فیلم، طراحی شخصیتهایش، و ارجاعاتی که به فرهنگ عامه و موسیقی راک دهههای گذشته دارد، همه در خدمت ساختن دنیاییاند که هم طنز دارد، هم معنا. جالب است بدانید طراحی مترو مَن از الویس پریسلی الهام گرفته شده و مگامایند تلفیقی از نمایشگری آلیس کوپر و یک نابغه تنهاست.
کله کدو شاید معروف ترین کارتون درم ورکس نیست، اما یکی از خاصترینهاست. فیلمی که زیر ظاهر شوخطبعاش، سؤالاتی مهم درباره ماهیت خوبی و بدی، و اینکه واقعاً چه چیزی یک قهرمان میسازد، پنهان کرده است.



وقتی مرغها تصمیم میگیرند که دیگر قربانی نباشند، نتیجهاش چیزی میشود بین کمدی بریتانیایی، فیلم فرار از زندان، و یکی از دوستداشتنیترین آثار استاپموشن تاریخ. فرار مرغی نهفقط اولین فیلم بلند آردمن انیمیشن بود، بلکه اثری است که نشان داد تکنیک سنتی خمیری میتواند به موفقیتی جهانی تبدیل شود.
داستان در یک مرغداری خاکستری در یورکشایر جریان دارد، جایی شبیه اردوگاه نظامی، با دیوارهای بلند و نگهبانانی خشن. جینجر، مرغ باهوش و مصمم، بارها و بارها برای آزادی تلاش کرده اما شکست خورده است. با ورود راکی، خروسی آمریکایی که ادعا میکند میتواند پرواز کند، جینجر به امیدی تازه میرسد: شاید بتوان همه مرغها را به پرواز درآورد و از سرنوشت وحشتناکشان نجات داد.
فیلم با شوخیهای ظریف، طراحی شخصیتهایی بهیادماندنی، و ادای دین هوشمندانه به فیلم های کلاسیک، روایتی بینقص از اراده و همبستگی ارائه میدهد. ساخت این انیمیشن بیش از پنج سال زمان برد و برای تولید آن بیش از دو تن پلاستیسین مصرف شد تعهدی که در تکتک فریمها حس میشود.
بهترین انیمیشن های استودیو دریم ورکس الزاماً آنهایی نیستند که پرزرقوبرق باشند؛ گاهی سادهترین ایدهها، وقتی درست پرداخته شوند، تأثیرگذارترین میشوند. فرار مرغی، با پیام آزادی، طنز اجتماعی پنهان، و جذابیت جهانیاش، هنوز هم یکی از ماندگارترین نمونههای انیمیشن دستساز است.



چه میشود اگر حیوانات باغوحش که عمری در قفسهای مجلل زندگی کردهاند، ناگهان در دل طبیعت رها شوند؟ جوابش ساده نیست، اما قطعاً خندهدار است! ماداگاسکار با شروعی درخشان در نیویورک، داستان چهار حیوان شهری را روایت میکند که در اثر یک فرار برنامهریزینشده، سر از جزیرهای عجیب و غریب در اقیانوس هند درمیآورند.
الکس، شیر ستاره و خودشیفته باغوحش؛ مارتی، گورخر خیالپرداز؛ ملمن، زرافهی وسواسی و بیمار خیالی؛ و گلوریا، اسب آبی واقعگرا هرکدام نماینده تیپهای رفتاری آشنا و به شدت بامزهاند. ورود ناگهانی آنها به دنیای وحش، مجموعهای از تضادها و سوءتفاهمهای هیجانانگیز را شکل میدهد، مخصوصاً وقتی با شخصیت فراموشنشدنی پادشاه جولین و پنگوئنهای شبهنظامی آشنا میشوند.
نکته جذاب اینجاست که بسیاری از ایدههای درخشان فیلم، مثل شخصیت جولین، حاصل بداههپردازی بودند؛ نقش او قرار نبود اصلی باشد، اما صدای بازیگرش آنقدر جالب از آب درآمد که شخصیت بهطور کامل بازنویسی شد. همین نگاه انعطافپذیر، از امتیازات خلاقه دریم ورکس است.
انیمیشن های کمپانی DreamWorks همیشه به خاطر شخصیتسازیهای جسورانه و ترکیب طنز کودکانه با شوخیهای هوشمندانه برای بزرگسالان معروفاند. ماداگاسکار با موفقیتی که در گیشه و میان مخاطبان کسب کرد، نهفقط یک فیلم، بلکه پایهگذار یکی از بزرگترین فرنچایزهای این استودیو شد.



در جهانی که هنوز چرخ اختراع نشده و زندگی حول غار و غریزه میچرخد، خانواده کرود برای بقا، تنها یک اصل دارند: نترس، اما پنهان شو! در ادامه ماجراهای فیلم اول، غارنشینها: عصر جدید خانوادهی ماقبلتاریخی ما را به دنیایی رنگارنگتر، شلوغتر و... تکاملیافتهتر میبرد.
کرودها که همچنان به سبک قدیم زندگی میکنند، ناگهان با خانواده بترمن روبهرو میشوند؛ انسانهایی که دیوار دارند، تخت خواب، دوش آب گرم و حتی نوعی کشاورزی اولیه. تقابل این دو طرز فکر، زمینهساز موقعیتهای کمدی فراوان، اما در عین حال تأملبرانگیز است. تضاد میان سنت و مدرنیته، بقا و آسایش، و وحشیگری و نظم، با زبانی ساده و داستانی جذاب به مخاطب منتقل میشود.
یکی از نکات قابل توجه این دنباله، تولید آن در اوج همهگیری کروناست؛ بسیاری از انیماتورها پروژه را از خانه به پایان رساندند. همچنین، طراحی شخصیتها کمی سادهتر شده تا با فضای جدید فیلم هماهنگتر باشد. شوخیها همچنان پرانرژیاند، اما پیام اصلی عمیقتر از قبل: شاید برای نجات دنیا، لازم باشد از تفاوتها عبور کنیم و یک خانواده بزرگتر بسازیم.
اگر ترس از تاریکی یک شخصیت واقعی بود، چه شکلی داشت؟ اوریون و تاریکی از همین ایده جسورانه آغاز میشود؛ فیلمی متفاوت که در میان انیمیشن های دریم ورکس، رنگ و بویی منحصر بهفرد دارد. داستان پسری با اضطرابهای فراوان است از دلقکها گرفته تا حرف زدن در کلاس اما ترسی که همهی ترسهای دیگر را زیر سایه میبرد، تاریکی است. و این تاریکی، شبانه به سراغش میآید… نه برای ترساندن، بلکه برای آشتی.
تاریکی، برخلاف تصور همیشگیاش، موجودی مهربان و کنجکاو است که اوریون را با خود به سفری سورئال میبرد؛ به دنیای خواب، بیخوابی، سکوت و صداهای شبانه. سفر آنها فقط درباره غلبه بر ترس نیست، بلکه درباره شناخت عمیقتری از خود، روایت، و حتی قصهگویی است چراکه داستان توسط اوریون بزرگسال برای دخترش روایت میشود.
فیلمنامه اثر را چارلی کافمن نوشته، کسی که به روایتهای فلسفی و پیچیده شهرت دارد، و همین موضوع باعث شده این فیلم خانوادگی، سطحی فراتر از انتظار پیدا کند. سبک بصری هم حالتی نقاشیمانند دارد، با بافتهایی دستساز و رنگهایی نرم که گرمای خاصی به فضای داستان میدهند.
این فیلم شاید پر سر و صداترین نباشد، اما حضورش در لیست بهترین انیمیشن های دریم ورکس به دلیل جسارت در فرم و محتوا کاملاً توجیهپذیر است؛ تجربهای آرام، شاعرانه و عمیق درباره آنچه از آن میترسیم و آنچه میتوانیم در دلش کشف کنیم.
گاهی یک ایده عجیبوغریب، وقتی با طنز هوشمندانه ترکیب میشود، به فیلمی تبدیل میشود که تا سالها از ذهن تماشاگران پاک نمیشود. فیلم زنبور از همان دسته آثار است: داستان زنبوری به نام بری بنسون که درست بعد از فارغالتحصیلی، متوجه میشود تمام آیندهاش خلاصه شده در یک شغل یکنواخت… تا اینکه برای اولینبار کندو را ترک میکند، با یک انسان حرف میزند، و تصمیم میگیرد بشریت را به خاطر سرقت عسل به دادگاه بکشد!
این پیشفرض که همزمان عجیب، خندهدار و عمیق است، فیلم را به یکی از خاصترین نمونههای انیمیشن های دریم ورکس تبدیل کرده. فیلمنامه، با مشارکت مستقیم جری ساینفلد، پر از دیالوگهای تند، شوخیهای بینمتنی و ارجاعات فرهنگیست که هم کودکان را سرگرم میکند و هم بزرگسالان را غافلگیر.
اگرچه فیلم در زمان اکران نقدهای متنوعی دریافت کرد، اما بعدها با تبدیل شدن به یک "میم" در فضای مجازی، جایگاهی کالت پیدا کرد پدیدهای که نشان میدهد آثار رسانهای میتوانند فارغ از نقد اولیه، مسیر تازهای در حافظه فرهنگی پیدا کنند.
از لحاظ فنی نیز، Bee Movie دستاوردی چشمگیر در طراحی انیمیشن زنبورها، پرواز جمعی و صحنههای پرجزئیات است. اما شاید بزرگترین نقطه قوت آن، جسارت در داستانگویی و زیر سؤال بردن نظم موجود طبیعت با زبانی طنزآمیز باشد.
بهترین کارتون های دریم ورکس همیشه در مرز بین شوخی و معنا حرکت میکنند و فیلم زنبور یکی از عجیبترین و خلاقانهترین نمونههای این تعادل است.



در دنیایی زیر آب که قوانین مافیایی حاکم است و صخرههای مرجانی به آسمانخراش شباهت دارند، یک ماهی کوچک با رؤیاهای بزرگ تصمیم میگیرد دروغی بگوید که موجی در کل اقیانوس ایجاد میکند. داستان کوسه از آن فیلمهاییست که با جسارت وارد قلمرو موضوعات بزرگ میشود، اما آن را با طنز، موسیقی، و رنگآمیزی پرانرژی ترکیب میکند.
قهرمان ما، اسکار، ماهی تمیزکار پرحرف و جاهطلبیست که وقتی به اشتباه بهعنوان قاتل پسر رییس مافیای کوسهها شناخته میشود، شهرتی یکشبه به دست میآورد. او تصمیم میگیرد دروغ را ادامه دهد، غافل از اینکه با این کار نهتنها وارد بازی خطرناک مافیا شده، بلکه باید با عواقب شخصی و اخلاقی این انتخاب هم روبهرو شود.
فیلم با صداپیشگی ستارههایی چون ویل اسمیت، رابرت دنیرو و آنجلینا جولی، پر از انرژی و شوخیهای سریع است. سبک طراحی چهرهها بهگونهایست که بازیگران را در قالب شخصیتهای دریایی بازتاب میدهد رویکردی جسورانه و منحصربهفرد که موافقان و مخالفان زیادی داشت.
گرچه نقدهایی درباره کلیشهسازی فرهنگی دریافت کرد، انیمیشن های شرکت دریم ورکس با این فیلم نشان دادند که حاضرند قالبهای سنتی را بشکنند و با ژانرهای مختلف بازی کنند. داستان کوسه با فضای شهری زیرآبی، موسیقی هیپهاپ، و پیامهایی درباره هویت و ارزش واقعی، هنوز هم تجربهای متفاوت و جسورانه در کارنامه این استودیو به حساب میآید.
سخن پایانیوقتی از میان انیمیشن های دریم ورکس عبور میکنیم، چیزی فراتر از تکنولوژی و رنگ را میبینیم ما شاهد سیر تحول یک استودیو هستیم که از ابتدا تصمیم گرفت مسیر خودش را برود. از شرکِ ضدافسانهای گرفته تا رباتی که در دل طبیعت مادر میشود، دریم ورکس همیشه دست به ریسک زده؛ گاهی با شوخیهای تیز، گاهی با روایات احساسی و گاهی با فرمهایی که مرزهای انیمیشن را جابهجا کردهاند.
آنچه این استودیو را متمایز میکند، فقط سبک بصری یا فیلمنامههای ماجراجویانهاش نیست، بلکه درک عمیقیست از اینکه مخاطب کودک یا نوجوان، لایق قصههاییست که او را دستکم نمیگیرند. دریم ورکس به جای قهرمانان کامل، کاراکترهایی را به ما معرفی کرده که در مسیر خودشناسیاند؛ پیچیده، آسیبپذیر و گاهی حتی نامحبوب.
از همکاری با آردمن در انیمیشنهای استاپموشن گرفته تا تجربه فرمهای نقاشیمحور در آثار جدید، این استودیو مدام خودش را بازتعریف کرده است. شاید به همین دلیل است که طرفداران همیشه منتظر جدیدترین کارتون های کمپانی دریم ورکس هستند.