بهترین فیلم های کلاسیک تاریخ؛ عناوینی از فیلم کلاسیک که باید ببینید
0/10
فیلم های کلاسیک ستونهای سینمای امروز هستند اثاری که بدون استفاده از جلوههای ویژه، نرم افزارها و تکلونوژی های پیشرفته و حتی گاهی بدون رنگ توانستند جوهرهی افکار انسان دوران خود را به امروز منتقل کنند. با ما همراه باشد در مثلاهایی از بهترین فیلم کلاسیک تاریخ.
کارگردان های کلاسیک در ژانر های مختلف اسامی ماندگار دارند. افرادی مانند چارلی چاپلین که آثارشان هنوز هم تاثیرات مثبتی بر روی جهان دارد و به نوعی جاودانه های سینما هستند.
بهترین فیلم های کلاسیک جهان
در ای قسمت لیستی از فیلم های کلاسیک معروف را به شما رائه میدهیم. عناوینی که میتوانند روح شما را در میان صفحههای تاریخ قلاب کنند و به سفری جذاب ببرند. معرفیهای حاضر در این لیست بدون اسپویل و در کنار تصاویر جذاب و تیزرهای تخصصی ارائه شدهاند.
8.1/10
8/10
مهر هفتم، فیلمی است که توسط اینگمار برگمن، کارگردان برجسته سوئدی، در سال 1957 ساخته شده است و به عنوان یکی از شاهکارهای تاریخ سینما و فیلم کلاسیک شناخته میشود. داستان این فیلم در دوران شیوع مرگ سیاه در قرون وسطی روایت میشود و حول محور شخصیت اصلی، شوالیهای به نام آنتونیوس بلاک، با بازی مکس فون سیدو میچرخد. او پس از بازگشت از جنگهای صلیبی، در جستجوی پاسخهایی درباره خدا و معنای زندگی است.
در نقطهای کلیدی از فیلم، بلاک با مرگ، که توسط بنگت اکروت نقش آفرینی شده است، روبرو میشود و با او به بازی شطرنج دعوت میکند، که این بازی نمادین به معنای نبرد بلاک برای یافتن معنا و جلوگیری از مرگ است. دیالوگها و مکالمات بین بلاک و مرگ درباره وجود خدا و فلسفه وجود شخصی فیلم را به یک تجربه عمیق معنوی تبدیل میکند.
فیلم با زیباییشناسی خاص و تصویربرداری استادانهای که نمادهای مذهبی و فلسفی را به تصویر میکشد، مخاطب را به چالش میکشد و به تفکر وامیدارد. برگمن با استفاده از نمادهای قدرتمند و بحثهای فلسفی، سؤالات بنیادین انسانی را مطرح میکند.
این فیلم به دلیل پرسشهای عمیق فلسفی و تصویربرداری متفکرانهاش، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین آثار سینمای اروپا شناخته شده و جوایز متعددی دریافت کرده است. تأثیر آن بر سینما و فرهنگ بسیار گسترده است و به عنوان یک اثر هنری که مرزهای فکری را درنوردیده، جایگاه ویژهای دارد.
8.6/10
9/10
فیلم زندگی زیباست یکی از برترین فیلم های کلاسیک، اثری به کارگردانی و بازی روبرتو بنینی، یکی از ماندگارترین فیلمهای سینمایی است که در سال 1997 منتشر شده و توانسته تاثیر عمیقی بر دلها بگذارد. این فیلم، که در ژانر کمدی-درام و جنگی قرار میگیرد، داستان مردی یهودی ایتالیایی به نام گویدو اورفیچه را روایت میکند که برای حفاظت از پسرش در شرایط سخت اسارت در اردوگاه نازیها، دنیایی از تخیل و بازی را به وجود میآورد.
گویدو، که با شخصیتی شوخطبع و دوستداشتنی تصویر میشود، از هوش و خلاقیت خود برای محافظت از روحیه پسرش در موقعیتهای بحرانی استفاده میکند. او به پسرش میگوید که زندگی در اردوگاه یک بازی است و برای بردن جایزه بزرگ باید امتیاز جمع کند. این رویکرد گویدو نه تنها برای نجات جان پسرش بلکه برای حفظ امید و نشاط او در چنین شرایط دشواری است.
زندگی زیباست با استقبال گستردهای از سوی تماشاگران و منتقدان روبرو شد و موفقیتهای بسیاری در جشنوارههای بینالمللی کسب کرد، از جمله برنده شدن سه جایزه اسکار، شامل بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بنینی و بهترین فیلم خارجی. این فیلم همچنین برای نحوه برخوردش با موضوعات تلخ به واسطه شوخی و کمدی، مورد تحسین و بحث قرار گرفته است.
9.2/10
8.9/10
نمیتوان از بهترین فیلم های کلاسیک جهان حرف زد و این اثر را نام نبرد. پدرخوانده، به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا و نوشته ماریو پوزو، یکی از معروفترین و تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما است که در سال ۱۹۷۲ منتشر شد. این فیلم داستان خانوادهی مافیایی کورلئونه را روایت میکند که درگیر مسائل و درگیریهای خانوادگی و جنایی هستند. داستان با شخصیت دون ویتو کورلئونه، با بازی مارلون براندو، شروع میشود که رئیس این خانوادهی مافیایی است و به دنبال این است که کسبوکار خانوادگی خود را به پسرش مایکل، با بازی آل پاچینو، منتقل کند.
مایکل که در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در کسبوکار خانوادگی ندارد و به دنبال زندگی مستقلی است، پس از ترور نافرجام پدرش، ناخواسته وارد دنیای مافیا میشود و به تدریج تبدیل به یک رهبر قدرتمند و بیرحم میشود. تغییر شخصیت مایکل و چگونگی مقابلهاش با رقبا و خیانتها در درون خانوادهاش، اوج فیلم را شکل میدهد.
این فیلم نه تنها به خاطر داستان جذاب و شخصیتپردازی عمیقش شهرت دارد، بلکه به دلیل کارگردانی استادانه و فیلمبرداری بینظیر گوردون ویلیس که فضایی تاریک و در عین حال جذاب به تصویرها بخشیده، مورد تحسین قرار گرفته است. موسیقی متن فیلم نیز که توسط نینو روتا ساخته شده، باعث شده تا حس نوستالژی و حزنانگیزی به داستان افزوده شود که مخاطب را تا انتها با خود همراه میکند.
8.5/10
8/10
روشناییهای شهر از فیلم های کلاسیک برتر، فیلمی به کارگردانی چارلی چاپلین، یکی از ماندگارترین آثار سینمای صامت است که در سال ۱۹۳۱ منتشر شد. این فیلم، که چاپلین نه تنها کارگردانی کرده بلکه نقش اصلی آن را نیز بازی میکند، داستان شخصیت دوستداشتنی آواره را روایت میکند که به طور اتفاقی عاشق دختری نابینا میشود.
داستان فیلم با دیدار آواره و دختر نابینا که در گوشه خیابان گل میفروشد، آغاز میشود. آواره برای اولین بار به اشتباه برای ثروتمند شناخته میشود و تلاش میکند تا پولی برای درمان دختر جمعآوری کند. او با کمک یک میلیونر مست و دوستی که به دفعات قطع و وصل میشود، تلاش میکند تا به دختر کمک کند.
فیلم با استفاده از طنز و درام به شکل موازی پیش میرود، با صحنههای کمدی که مخاطب را میخنداند و لحظات احساسی که قلب او را به درد میآورد. از جمله موقعیتهای برجسته فیلم میتوان به مبارزه بوکس اشاره کرد که آواره با هوشمندی و چابکی خود تلاش میکند از ضربات حریف اجتناب کند.
روشناییهای شهر به خاطر پرداختن به موضوعات انسانی عمیق و نمایش دقیق احساسات انسانی، تحسین بینالمللی فراوانی به دست آورده است. این فیلم نه تنها به عنوان یک شاهکار سینمایی بلکه به عنوان یک اثر هنری قدرتمند شناخته میشود که توانسته احساسات واقعی را در قالب سینمای صامت به تصویر بکشد.
سایت راجر ایبریت در باره این فیلم مینویسد:
اگر قرار بود تنها یکی از فیلمهای چارلی چاپلین حفظ شود، City Lights (1931) بهترین گزینه برای نمایاندن تمام ابعاد نبوغ او میبود. این فیلم شامل تمامی ویژگیهای برجسته آثار چاپلین است؛ از کمدی فیزیکی و موقعیتهای احساسی تا پانتومیم، هماهنگی بدنی بینظیر، ملودرام، طنز بیپرده، ظرافت و البته شخصیت مشهور ولگرد کوچولو شخصیتی که گفته میشد در زمانی، مشهورترین تصویر روی زمین بود.
8.3/10
7/10
متروپلیس یکی دیگر از فیلم های سینمای کلاسیک، فیلمی به کارگردانی فریتس لانگ، در سال ۱۹۲۷ ساخته شد و به عنوان یکی از اولین و تأثیرگذارترین آثار سینمایی در ژانر علمی-تخیلی شناخته میشود. داستان در شهری آیندهنگرانه به نام متروپلیس روایت میشود که جامعه در آن به دو طبقه تقسیم شده است: طبقه حاکمان که در آسایش و تجمل زندگی میکنند و کارگران که در شرایط بسیار سخت کار میکنند.
داستان حول محور فردر، پسر یکی از حاکمان شهر، میچرخد که با دیدن وضعیت زندگی کارگران و تحت تأثیر قرار گرفتن از ماریا، دختری که به عنوان نماد صلح و امید ظاهر میشود، به تدریج به دنبال راهی برای اصلاح اوضاع میگردد. اما داستان پیچیدهتر میشود وقتی روتوانگ، دانشمند دیوانه، نقشهای شوم برای ایجاد هرج و مرج از طریق رباتی که شبیه ماریا ساخته، پیاده میکند.
فیلم با بهکارگیری تصاویری بصری خیرهکننده و مفاهیمی عمیق، نه تنها یک داستان هیجانانگیز را روایت میکند، بلکه به بررسی موضوعاتی چون تفاوت طبقاتی، قدرت تکنولوژی و انسانیت میپردازد. تأثیر این فیلم بر سینما و بهخصوص بر ژانر علمی-تخیلی بسیار زیاد بوده و تصاویر آن بهعنوان نمادهایی از فرهنگ مدرن شناخته شدهاند.
8.1/10
8/10
خوشههای خشم، فیلمی به کارگردانی جان فورد و برگرفته از رمانی به همین نام نوشته جان اشتاینبک، داستان یک خانواده فقیر کشاورز به نام جود است که از زمینهای خود در اوکلاهما در دوران رکود بزرگ آمریکا رانده شده و به سوی کالیفرنیا روانه میشوند تا زندگی بهتری بیابند. فیلم با بازی درخشان هنری فوندا در نقش تام جود و جین دارول به عنوان مادر خانواده، توانست نظر مخاطبان و منتقدین را به خود جلب کند. این فیلم کلاسیک و رمان مرتبط به آن از برجستهترین آثار کلاسیک جهان به شمار میآیند.
این فیلم که در سال ۱۹۴۰ اکران شد، نمونهای برجسته از سینمای واقعگرایانه و انتقادی است که به تصویر کشیدن سختیها و مبارزات کارگران مهاجر را در آمریکای دهه ۳۰ به تصویر میکشد. فیلمبرداری مستندگونه گرگ تولند، استفاده از نورپردازی کم نور و تکنیکهای بصری خلاقانه، فضایی شبه مستند به فیلم بخشیده که تاثیر آن در درک واقعیتهای دوران رکود بزرگ را دوچندان میکند.
خوشههای خشم به خاطر نمایش دقیق فقر و مشقات انسانی در برابر ستمهای اقتصادی و اجتماعی، همچنان به عنوان یکی از قدرتمندترین آثار سینمایی شناخته میشود که با دیدگاهی عمیق به مسائل اجتماعی و انسانی پرداخته است.
8.5/10
9/10
کازابلانکا، فیلم کاسیک - رمانتیک و دراماتیک به کارگردانی مایکل کورتیز، که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد، یکی از ماندگارترین آثار سینمایی در تاریخ است. داستان در شهر کازابلانکا در زمان جنگ جهانی دوم میگذرد و به داستان ریک بلین (با بازی هامفری بوگارت)، صاحب یک کافه که به نقطه تلاقی پناهندگان، نازیها و مقامات فرانسوی تبدیل شده است، میپردازد.
ریک، که روزگاری بیطرف بوده، با ورود ایلسا (با بازی اینگرید برگمن)، عشق قدیمیاش که حالا با یک رهبر مقاومت متاهل است، به زندگیاش دچار تزلزل میشود. ایلسا و همسرش در تلاشند تا با استفاده از نامههای عبور که از طریق کاراکتر اوگارته (با بازی پیتر لوره) به دست آمده، از کازابلانکا فرار کنند. این نامهها به آنها امکان میدهد تا به آمریکا سفر کنند، جایی که آزادی و امنیت بیشتری دارند.
داستان فیلم، با وجود اینکه به نظر میرسد روی روابط عاشقانه تمرکز دارد، در واقع بر دوراهی ریک متمرکز است: انتخاب میان عشق و انجام وظیفه اخلاقی. در نهایت، ریک تصمیم میگیرد که به ایلسا و همسرش کمک کند تا فرار کنند، در حالی که خودش باز میماند و به جنگ با نازیها ادامه میدهد. این تصمیم، نمونهای از فداکاری و شجاعت در رویارویی با تهدیدات بزرگتر از زندگی شخصی است.
7.6/10
6.5/10
صبحانه در تیفانی، فیلمی که در سال ۱۹۶۱ به کارگردانی بلیک ادواردز و با بازی دلنشین آدری هپبورن در نقش هالی گولایتلی ساخته شد، به عنوان یکی از ماندگارترین آثار سینمایی شناخته میشود. داستان این فیلم در نیویورک دهه شصت میگذرد و تصویری ایدهآلیزه از زندگی یک دختر جوان و جذاب به نام هالی گولایتلی را به نمایش میگذارد که در آپارتمانی تقریبا خالی زندگی میکند و با پذیرش قرارهای ملاقات با مردان ثروتمند، به دنبال حمایت مالی است.
هالی که شخصیتی سرزنده و آزادانه دارد، به دلیل رفتار بیپروایانه و زندگی بیقید و بند خود، حتی حاضر نیست به گربهاش نامی بدهد، چرا که معتقد است نام گذاری نوعی تعهد است که او هنوز آمادگی آن را ندارد. این داستان عاشقانه و تعاملات هالی با پل وارجک، نویسندهای که تازه به همسایگی او نقل مکان کرده و خود درگیر مشکلات مالی و عاطفی است، شکل میگیرد و به تدریج پیچیدهتر میشود.
فیلم با به تصویر کشیدن لحظاتی از شادی، غم، و تردید، توانسته است نه تنها به عنوان یک اثر سینمایی بلکه به عنوان یک نماد فرهنگی در زمینه مد و معیارهای زیباییشناسی جایگاه خود را محکم کند.
سایت اخبار فیلم و سریال ورایتی در باره این فیلم مینویسد:
از نظر سینمایی، این فیلم یک اثر هنری شیک و با مهارت است که بهویژه بهخاطر فیلمبرداری تاثیرگذار فرانتس اف. پلنر در تکنیکالر و موسیقی بهیادماندنی هنری مانچینی شناخته میشود. قطعه Moon River از مانچینی، با اشعار جانی مرسر، آهنگی جادویی و با پتانسیل بالای تجاری است. دیگر همکاریهای برجسته در فیلم شامل طراحی صحنه توسط هال پریرا و رولند اندرسون، تزئینات صحنه از سم کومر و ری مویر، تدوینگر هوارد اسمیت و طراحی لباس اوبر دو ژیوانشی برای آدری هپبورن است.
8.3/10
7.5/10
آواز در باران، فیلم کلاسیکی موزیکال و رمانتیک که در سال ۱۹۵۲ توسط جین کلی و استنلی دونن کارگردانی شد، نمایشی جذاب و خاطرهانگیز از دوران گذار هالیوود از فیلمهای صامت به ناطق است. داستان در دهه ۱۹۲۰ میگذرد و به تصویر کشیدن دنیای سینما و چالشهای پیش روی بازیگرانی مانند دان لاکوود (با بازی جین کلی) و لینا لامونت (با بازی جین هاگن) را در بر میگیرد که با معرفی فیلمهای ناطق، مجبور به سازگاری با شرایط جدید هستند.
فیلم با شور و شوق خاصی به نقد و بررسی تحولات صنعت سینما و تاثیر آن بر ستارههای آن دوران میپردازد. از نکات برجسته فیلم میتوان به شمارههای رقص و آواز معروفی چون آواز در باران و صبح بخیر اشاره کرد که نه تنها به خاطر کیفیت هنری بلکه به دلیل اجرای پرانرژی و جذاب آنها به یاد ماندهاند. این صحنهها نه تنها نمایشگر مهارتهای رقص جین کلی هستند، بلکه بیانگر حس و حال و شادابی فیلم نیز میباشند.
یکی از جذابترین داستانهای در باره ساخت این فیلم این است که جین کلی در تمرینات با دبی رینولدز بسیار سختگیر بود، بهویژه اینکه دبی پیش از شروع تمرینات هرگز تا این حد نرقصیده بود (داستان عروسیهای ایرانی). فرد آستر، که در استودیوی رقص کناری بود، او را در حالی که زیر پیانو گریه میکرد پیدا کرد و به او اطمینان داد که تمام تلاشهایش ارزشمند است.
برای اینکه دیالوگهای دبی رینولدز بهتر شنیده شود، میکروفونی در داخل بلوز او پنهان شده بود. در یکی از شمارههای رقص، صدای تپش قلب او شنیده میشود، که بازتابی از اتفاقی است که برای لینا لامونت در خود فیلم رخ میدهد.
8.5/10
7.5/10
روانی، ساختهی آلفرد هیچکاک از پادشاهان فیلم کلاسیک جنایی است و منتشر در سال ۱۹۶۰ منتشر شده. این فیلم یکی از ماندگارترین عناوین ترسناک و روانشناختی سینما است. فیلم با بودجهای محدود و فیلمبرداری به رنگ و سیاه و سفید، توانست چهرهی فیلمهای هیجانی و ترسناک را برای همیشه دگرگون کند. داستان فیلم دربارهی ماریون کرین است که پس از دزدیدن مبلغی پول، به موتلی دورافتاده میرود که توسط نورمن بیتس اداره میشود. این دیدار بهظاهر ساده، به سرعت تبدیل به کابوسی مرگبار میشود.
هیچکاک در روانی با استفاده از تکنیکهای پیشرفته سینمایی و برشهای هوشمندانه، توانسته است تماشاگران را در معمایی پیچیده قرار دهد که نه تنها هیجانانگیز است بلکه بازتابدهندهی تاریکترین گوشههای روان انسانی نیز میباشد. صحنه معروف حمام، که در آن ماریون توسط نورمن (یا بهتر بگوییم، شخصیت مادر او) کشته میشود، یکی از بهیادماندنیترین صحنههای تاریخ سینما است که به دلیل کارگردانی خلاقانه و استفاده اثربخش از موسیقی توسط برنارد هرمان، همچنان مورد تحسین قرار میگیرد.
جالب است بدانید، کارگردان سر آلفرد هیچکاک آنقدر از موسیقی نوشته شده توسط برنارد هرمن راضی بود که حقوق او را دو برابر کرد و به ۳۴,۵۰۱ دلار رساند. هیچکاک بعدها گفت: "سی و سه درصد از تاثیر روانی به خاطر موسیقی بود." جالب اینجاست که در ابتدا او به شدت مخالف استفاده از موسیقی در صحنه دوش بود، اما همسرش او را متقاعد کرد که آن را امتحان کند. صدای جیغمانند ویولنها (که بعدها الهامبخش موسیقی فیلم آروارهها (۱۹۷۵) شدند) در نهایت این صحنه را به فروش رساندند و مخاطبان سینما را به سطحی از هیجان رساندند که تا پیش از آن تجربه نکرده بودند.
7.6/10
-
در دنیای سرگرمی کلاسیک دو بازیگر اسطورهای زن وجود دارند که همواره جاودانه خواهند ماند. البته هر کدام از آنها دلایل خاص خودشان را برای محبوبیت دارند! یکی مرلین مونرو و دیگری آدری هپبورن زیبا و دوست داشتنی.
سابرینا به کارگردانی بیلی وایلدر، یکی از ماندگارترین کمدیهای عاشقانه کلاسیک هالیوود است. با بازی افسانهای آدری هپبورن در نقش سابرینا فیرچایلد، دختر ساده و معصوم راننده خانواده لاربیس که پس از گذراندن مدتی در پاریس به زنی شیک و جذاب تبدیل میشود.
داستان فیلم حول محور عشق و اختلاف طبقاتی است. سابرینا که از کودکی عاشق دیوید بوده، پس از بازگشت از پاریس به زن دیگری تبدیل شده است. اما همانطور که دیوید بالاخره به او توجه میکند، لینوس، برادر جدی و بیاحساس، بهخاطر منافع خانوادگی وارد بازی میشود، اما این ماجرا بهتدریج او را درگیر احساسات خود میکند.
این فیلم با طراحی لباسهای معروف هوبر د ژیوانشی که سابرینا را به نمادی از مد تبدیل کرد، جلوهای بینظیر به زیباییهای بصری آن افزود. طراحیهای خاص هپبورن در این فیلم تأثیری ماندگار بر دنیای مد و سینما گذاشت. علاوه بر این، موسیقی جذاب فردریک هولندر نیز به احساسات عاشقانه و لحظات دلپذیر فیلم جلوهای خاص بخشیده است.
سخن پایانیدر پایان این بررسی درخشان از فیلمهای کلاسیک، نمیتوانیم از اهمیت بیبدیل این آثار در پیکره تاریخ سینما غافل شویم. هر یک از این فیلمها نه تنها به عنوان یک اثر هنری برجسته، بلکه به عنوان میراثی فرهنگی در جهان شناخته میشوند که نسلها را تحت تأثیر قرار دادهاند. این فیلمها با به تصویر کشیدن عمیقترین احساسات و پیچیدهترین جنبههای انسانی، نه تنها توانستهاند جایگاه ویژهای در قلبها بیابند، بلکه به عنوان نمادهایی از دورانهای مختلف تاریخی، همچنان به الهامبخشی و تاثیرگذاری ادامه میدهند.
در نهایت، فیلمهای کلاسیک ما را با یادآوری این نکته که هنر میتواند زمان را شکست دهد و فراتر از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی گسترش یابد، به چالش میکشند. آنها نه تنها میراث دیدنی گذشتهاند، بلکه پلی به آینده و الهامبخش نسلهای آیندهی سینمادوستان و فیلمسازان خواهند بود. این آثار هنری ماندگار، زندگینامهی تصویری انسانیتند، و نمایشدهندهی آنچه که ما بودهایم، هستیم و خواهیم بود.