فیلم های چینی عاشقانه؛ عشق در سرزمین شرق دور
0/10
روایتهای عاشقانه و به طور کلی عشق مفهومی است که هرچند به شکل بین المللی مطرح میشود، شیوه بیان آن رابطه مستقیمی در فرهنگ و باورهای جامعه دارد. فیلم های چینی عاشقانه به شما دروازههای متفاوت از دنیای عشق را نشان میدهند که با تاریخ، عرف و فرهنگ چین ادغام شدهاست. داستانهای تینیجری و مدرسهای، روایتهای تاریخی و عشقهایی که شاید در بسیاری از جوامع آوانگارد به نظر برسند همه در این فیلمها یافت میشوند.
شاید تا کنون بیشتر با فیلم های عاشقانه هالیوود یا اروپا آشنا بوده باشید، اما سینمای چین چیز دیگری است. هر داستان، هر لحظه از این فیلمها، مثل یک قطعه موسیقی ملایم در گوش میپیچد؛ در آن واحد هم آشناست و هم بکر و تازه. انگار که دارید سفری متفاوت به دنیایی سرشار از احساسات میروید؛ جایی که عشق گاهی آرام و نرم مثل وزش نسیم و گاهی هم پرقدرت و شورانگیز مثل طوفانی دریا را در بر میگیرد.
لیست فیلم های سینمایی چینی عاشقانه
این مقاله یک دعوتنامه است، دعوت به دنیایی که در آن فرهنگ و هنر چین، عشق را در قالب داستانهایی زیبا و گاهی حتی باورنکردنی به تصویر میکشد. فیلم های این لیست بدون اسپویل و در کنار تصاویر، پادکست کامل کننده و تیزرهای جذاب در اختیار شما قرار میگیرند تا از آنها لذت ببرید.
6.4/10
-
گاهی عشق جوانی در میان دیوارهای یک دانشگاه شکوفه میدهد و مثل نسیمی که خاطرات را بیدار میکند، قلب ما را تسخیر میکند؛ و "خیلی جوان" دقیقاً همان نسیم است.
داستان "خیلی جوان" از روزهای شیرین و تلخ زندگی دانشجویی آغاز میشود، ژنگ وی، دختر سادهای از شهری کوچک، به دانشگاهی بزرگ میآید و با دنیایی متفاوت روبرو میشود. در میان درس و مشق او عاشق چن شیاوژنگ، یک دانشجوی معماری میشود؛ هرچند چن در ابتدا به نظر میرسد بیشتر به درس و موفقیت توجه دارد تا به احساسات ژنگ. عشق آنها در کنار ماجراهای دیگر شخصیتها، مثل تضاد طبقاتی و چالشهای دوران جوانی، داستانی پیچیده و انسانی را شکل میدهد.
وی ژائو، که خودش ابتدا به عنوان بازیگر مشهور بود، با این فیلم به دنیای کارگردانی پا گذاشت و توانست در اولین تجربه خود موفقیت بزرگی کسب کند. این فیلم با استقبال گستردهای در چین روبرو شد و در اولین روز اکران، رکورد فروش بالایی را ثبت کرد؛ حتی توانست فیلمهای بزرگی مانند Iron Man 3"" را در گیشه شکست دهد و بیش از 100 میلیون یوان در هفته اول فروش داشته باشد و به یکی از بهترین فیلم های چینی عاشقانه تبدیل شود.
6.5/10
-
یک ضرب المثل جهانی وجود دارد که میگوید عشق کور است! اما شاید همواره درست نباشد و یک فیلم سینمایی چینی عاشقانه میتواند به شما دیدگاهی متفاوتتر درباره عشق بدهد، عشقی که با شناخت میآید.
این فیلم بر اساس رمان محبوبی به نام "33 روز شکست عشقی" نوشته "بائو جینگجینگ" ساخته شده که پیش از تبدیل به فیلم، در اینترنت محبوبیت زیادی داشت. داستان فیلم حول محور هوانگ شیاوشیان، یک برنامهریز عروسی موفق، میچرخد که پس از یک خیانت ناگهانی از سوی دوستپسر هفتسالهاش و بهترین دوستش، دچار بحران میشود. در این 33 روز پس از جدایی، او با کمک یکی از همکارانش که از او زیاد خوشش نمیآمد، سفری را آغاز میکند تا دوباره خودش را پیدا کند و به حقیقتی بزرگتر در مورد عشق پی ببرد. این فیلم نه تنها به مشکلات پس از جدایی میپردازد، بلکه به سفر درونی فرد برای بازسازی خودش و یادگیری ارزشهای جدید زندگی اشاره دارد.
یکی از نکات جالب در مورد این فیلم، تولید آن با بودجهای نسبتاً پایین در حدود 9 میلیون یوان بود، اما موفق شد بیش از 350 میلیون یوان در گیشه فروش کند و یکی از پر سودترین فیلم های چینی عاشقانه باشد.
6.8/10
-
آگهی زدن برای پیدا کردن عشق واقعی! روش عجیبی برای یافتن شریک زندگی به نظر میرسد نه؟ اما در یک فیلم عاشقانه چینی مرز عجیب بودن چیزی بسیار آنطرفتر از باورهای ما قرار دارد.
در اگر تو همونی، چین فن، یک مخترع میانسال است که پس از کسب ثروتی زیاد، به چین بازمیگردد و تصمیم میگیرد که با انتشار یک آگهی اینترنتی به دنبال شریک زندگی بگردد. حجم بسیاری از زنان با داستانهای عجیب و غریب به سمت او جاری میشوند، از جمله یک زن باردار تنها و فروشندهای که قصد دارد او را به خرید قطعهای قبر متقاعد کند. در نهایت، چین با یک مهماندار هواپیما به نام لیانگ آشنا میشود که درگیر عشقی نافرجام با یک مرد متأهل است. رابطهی آنها که در ابتدا فقط دوستانه است، به تدریج به عشقی عمیقتر تبدیل میشود، خصوصاً در سفری که به هوکایدو در ژاپن دارند.
این فیلم در سال 2008 به نمایش درآمد و با فروشی بالغ بر 53 میلیون دلار در باکس آفیس چین، به بهترین فیلم چینی عاشقانه کمدی در آن سال بدل شد.
سایت avforums در مقالهای به این فیلم اشاره میکند و مینویسد:
فیلم "اگر تو همانی" در اصل داستان عشقی واقعی است که بدون توجه به عوامل مادی مثل موقعیت اجتماعی، ثروت یا حتی ظاهر فیزیکی عمل میکند. اسمایلی نمیداند که چین مردی ثروتمند است و چین هم از این موضوع برای جلب توجه زنانی که با آنها ملاقات میکند (و حتی خود اسمایلی) استفاده نمیکند. سرنوشت این دو عاشق که انگار تقدیرشان به هم گره خورده، به آرامی به سمت عشق پیش میرود.
7.1/10
-
در میان تاریخ دورههایی بودند دردناک که عشق به شکلهای متفاوت و در تضاد جامعه حاکم و ممنوع بوده است! فیلم های عاشقانه چینی تاریخی گاهی با اشاره به این موضوع داستانی جذاب را روایت میکنند.
داستان فیلم در دهه 1970 و در اوج انقلاب فرهنگی چین رخ میدهد و روایتگر عشق ممنوع بین دختری به نام جینگ کیو و جوانی به نام لائو سان است. جینگ کیو که دختر یک خانواده فقیر است و پدرش به دلیل عقاید سیاسی مجازات شده، برای تبعید به یک روستای دورافتاده فرستاده میشود. در همین زمان، او با لائو سان آشنا میشود، مردی از خانوادهای معتبر و نظامی. با وجود تمامی تفاوتهای طبقاتی و محدودیتهای اجتماعی، این دو دلباختهی یکدیگر میشوند، اما عشقشان در دل روزهای سخت و دوران پرچالش آن زمان به شکلی آرام و بیصدا رشد میکند.
ویژگی منحصربهفرد این فیلم، سادگی و لطافت داستان آن است که بدون استفاده از جلوههای ویژه یا پیچیدگیهای معمول سینمای مدرن، عشق خالص و انسانی را به تصویر میکشد. فیلم به خاطر زیبایی بصری و کارگردانی دقیق ژانگ ییمو مورد تحسین قرار گرفت و بیش از 83 میلیون یوان (13.4 میلیون دلار) در چین فروش داشت. رتبه باکس آفیس سال 2010 فیلم در چین 11 ام میباشد و به بیش از 21 میلیون دلار میرسد.
7.7/10
-
تمام مسیرهای زندگی به خانهای بازمیگردند که در آن، عشق و خاطرهها عمیقتر از زمان در دل ریشه کردهاند.
فیلم راه خانه به دو زمان مختلف تقسیم میشود: زمان حال که با تصاویر سیاه و سفید روایت میشود و زمان گذشته که با رنگهای زنده و گرم به تصویر کشیده شده است. داستان از زبان لو یوشنگ، مردی شهری، روایت میشود که پس از مرگ پدرش به زادگاهش بازمیگردد. مادرش، که عمیقاً به یاد همسرش است، اصرار دارد که پیکر او را به شیوهای سنتی به خانه بیاورند؛ دقیقاً همان راهی که او هر روز از مدرسه به خانه برمیگشت. در بازگویی این سفر، لو یوشنگ به یاد داستان عاشقانهای که پدر و مادرش تجربه کردند، میافتد؛ عشقی ساده اما عمیق که در زمان انقلاب فرهنگی چین شکل گرفت.
یکی از جالبترین نکات این فیلم استفاده از تضاد بین رنگ و سیاه و سفید است که تفاوتهای میان گذشته و حال را به طور واضح نشان میدهد. رنگها به عنوان نمادی از عشق و شور زندگی در گذشته مورد استفاده قرار گرفتهاند، در حالی که زمان حال با غم و سکوت پوشیده شده است.
مجله فیلم و سریال ورایتی درباره این فیلم مینویسد:
همه چیز حول محور داستان عاشقانه اصلی و بهطور مشخص حول شخصیت ژائو دی میچرخد، کسی که از طریق چشمها و احساسات او قدرت این رابطه را مشاهده میکنیم، قدرتی که در بخش پایانی فیلم، هنگامی که مراسم تشییع جنازه در زمان حال ترتیب داده میشود، نقش مهمی ایفا میکند. شخصیت لوو چانگیو خودش کمتر دیده میشود و حضورش در پسزمینه هم بسیار محدود است: ما تعهد ژائو دی به مرد زندگیاش را میپذیریم، حتی با اینکه تنها سمت او از این رابطه را مشاهده میکنیم.
7.5/10
-
موسیقی و عشق توازن و ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند به گونهای که ترکیب این دو حتی به فیلم های چینی عاشقانه نیز رسیدهاست. جایی که موسیقی رازها را برملا میکند.
داستان فیلم راز در مدرسهی تامکانگ (Tamkang) رخ میدهد، جایی که "یه شیانگلون (با بازی جی چو)" به عنوان دانشجوی موسیقی وارد آن میشود. در اولین روز ورودش، او با دختری مرموز به نام لو شیاویو آشنا میشود که قطعهای ناشناخته از پیانو را مینوازد. این قطعه موسیقی پلی به سمت یک راز عمیق و تأثیرگذار است که به تدریج فاش میشود. با پیشروی داستان، فیلم بیننده را به دنیایی جادویی و پر رمز و راز میبرد که زمان در آن به شیوهای غیرعادی نقش دارد.
از حقایق جالب درباره فیلم این است که جی چو بسیاری از عناصر فیلم را از تجربیات شخصی خود در دوران مدرسه و علاقهاش به موسیقی الهام گرفته است. او حتی تاریخ تولد خود (18 ژانویه 1979) را به عنوان تاریخ اولین حضور لو شیاویو در کلاس انتخاب کرده است، و برخی از بازیگران نقشهای فرعی فیلم از دوستان و آشنایان جی چو هستند، که این فیلم را به یک پروژه شخصی و خاص تبدیل کردهاند.
این فیلم عاشقانه چینی برای دوستداران موسیقی عنوانی مناسب است اما اگر به دنبال فیلمی عمیق با داستانی متفاوت میگردید شاید مقداری کلیشه به نظر برسد.
7.4/10
-
عاشقانهترین داستانها ممکن است در ناگهانیترین لحظات رخ دهد و شروع روایتی پر از فاصله، عشق، جدایی و دیدار باشد. چیزی که فیلم عاشقانه چینی "ما و آنها" در مضمون خود گنجانده است.
ما و آن ها روایت لین جیانگکینگ و فانگ شیاوشیاو است؛ دو جوان که عشقشان در میان سالهای جوانی و تحولات زندگی به سختیها و تردیدها دچار میشود. داستان از زمانی شروع میشود که این دو نفر در قطار به سمت خانههایشان با هم آشنا میشوند. آنها که از دو جهان مختلف آمدهاند، به تدریج به یکدیگر علاقهمند میشوند و رابطهای آغاز میشود که در طول زمان با چالشهای اجتماعی و اقتصادی، رویاروییهای سخت و تصمیمات دشوار مواجه میشود. از طریق فلشبکهایی به گذشته و بازگشت به زمان حال، فیلم روایتگر داستان عشقی است که با گذشت زمان و فاصلههای جغرافیایی به چالش کشیده میشود.
یکی از جالبترین جنبههای فیلم، شیوه روایتی غیرخطی آن است؛ با استفاده از رنگهای مختلف برای نشان دادن زمانهای گذشته و حال، لیو به زیبایی توانسته تضاد بین شور و حرارت روزهای جوانی و سردی واقعیتهای بزرگسالی را به تصویر بکشد.
7.5/10
-
هرچقدر هم سمت عاشقانهها برود، چین سرزمین مبارزان پر افتخار است و یکی از بزرگترین تولید کنندگان فیلم های رزمی، بنابراین عجیب نیست فیلم های چینی عاشقانه تم رزمی-تاریخی داشته باشند.
"می" زنی نابینا و عضوی از گروه شورشی به نام "خانه خنجرهای پران" است، میچرخد. دو افسر پلیس، جین و لیو، وظیفه دارند تا این شورشیان را سرکوب کنند، اما در طول مسیر جین دلباختهی می میشود و او را از زندان آزاد میکند تا به شورشیان بپیوندد. اما همانطور که روابط پیچیده بین این سه شخصیت گسترش مییابد، حقیقتهایی آشکار میشود که به اوج دراماتیکی از عشق و خیانت منجر میشود.
یکی از نکات جالب و شناختهشده این فیلم، صحنههای بصری خیرهکننده و استفاده فوقالعاده از طبیعت است. صحنه نبرد در جنگل بامبو، که به یکی از نمادهای سینمای ووشیا تبدیل شده، تجلی زیبایی هنری این ژانر است. همچنین، نبرد پایانی در برف، که بهطور ناگهانی در طول تولید با شروع زودرس زمستان در اوکراین فیلمبرداری شد، به یکی از برجستهترین صحنههای سینمایی تبدیل شد؛ خون قرمز بر روی برف سفید، نمادی از تنش و تراژدی فیلم بود.
خانه خنجرهای پران موفقیتهای زیادی در سطح بینالمللی کسب کرد و نامزد جوایز مختلفی از جمله در جشنواره فیلم کن و جوایز بفتا شد.
8.1/10
7/10
عشق ممکن است در آوانگاردترین لحظات شکوفا شود! در حالی که دو انسان در پایینترین خودشان قرار دارند و میخواهند سختیها را با یکدیگر شریک شوند؛ داستانی که فیلم عاشقانه چینی، در حال و هوای عشق آن را روایت میکند.
سال 1962 است، جایی در هنگکنگ دو همسایه به نامهای چاو مو-وان و سو لی-ژن هر دو متوجه میشوند که همسرانشان به آنها خیانت کردهاند و در نتیجه، ارتباطی عمیق و احساسی بین آنها شکل میگیرد. با این حال، آنها تصمیم میگیرند رابطه خود را تنها در حد دوستی نگه دارند و مرتکب اشتباهات همسران خود نشوند. داستان این فیلم بهگونهای روایت میشود که مخاطب را با حسهای درونی شخصیتها درگیر کرده و آنها را در مقابل انتخابهای دشوار و احساسات سرکوبشده قرار میدهد.
یکی از حقایق جالب درباره ساخت این فیلم این است که وونگ کار-وای هیچوقت از فیلمنامه استفاده نکرد و بسیاری از صحنهها به صورت بداهه فیلمبرداری شدند. فیلمبرداری در پکن آغاز شد اما بعداً به ماکائو منتقل شد، چراکه مقامات چینی خواستار دیدن نسخه کامل فیلمنامه بودند، در حالی که کار-وای هیچ فیلمنامهای نداشت.
لباسهای چئونگسام که توسط مگی چونگ پوشیده میشد، به یکی از نمادهای شناخته شده فیلم تبدیل شدهاند. جالب اینجاست که در هر صحنه، او لباس متفاوتی میپوشید و تعداد کل این لباسها به 46 عدد میرسید.
8.1/10
-
عشق همواره جذاب نیست، همواره لطیف نیست و همواره شیرین نیست. فیلم عاشقانه چینی بعدی که میخواهیم درباره آن صحبت کنیم چهرهای متفاوت از عشق و عاشقی را نشان میدهد.
فیلم فانوس قرمز را برافراز در دهه 1920 میلادی، در دوران جنگهای داخلی چین، اتفاق میافتد و زندگی زنان را در خانوادههای سنتی و تحت تاثیر سلسلهمراتب مردسالارانه به تصویر میکشد. هر شب، بر اساس تصمیم ارباب خانواده، فانوس قرمز در مقابل یکی از خانهها برافراشته میشود و نشان از قدرت و توجهی دارد که آن همسر برای یک شب دریافت خواهد کرد. این فانوسها به نمادی از قدرت و حسادت در میان همسران تبدیل میشوند و رقابتهای پنهان و خیانتها به اوج میرسد.
فیلم برای مدتی در چین ممنوع شد، اما در سطح بینالمللی با استقبال گستردهای روبرو شد و موفق به دریافت جوایز بسیاری از جمله جایزه شیر نقرهای جشنواره فیلم ونیز شد. همچنین، این فیلم در فهرست "1001 فیلمی که باید قبل از مرگ ببینید" و لیست فیلمهای بزرگ راجر ایبرت قرار گرفت.
راجر ایبرت درباره این فیلم مینویسد:
ییمو دوباره از رنگهای جسورانه و درخشان فیلم "جو دو" استفاده کرده است؛ فیلم او با تکنیک قدیمی سهپردهای تکنیکالر فیلمبرداری شده است، روشی که اکنون در هالیوود کنار گذاشته شده، اما این تکنیک امکان نمایش غنای رنگهای قرمز و زرد را به وجود میآورد، چیزی که دیگر در فیلمهای آمریکایی قابل دستیابی نیست. در یک جمله، فیلم "برافراشتن فانوس قرمز" انگار فقط برای چشمها ساخته شده است.
سخن پایانیدر نهایت، سینمای چین با ترکیب بینظیری از داستانهای عاشقانه، فرهنگ کهن و زیباییهای بصری، توانسته مخاطبان خود را به دنیای احساسات عمیق و متفاوتی وارد کند. از داستانهای عاشقانه ملایم و دلنشین تا روایتهای تلخ و پیچیده از عشق و خیانت، این فیلمها هر کدام مانند پنجرهای به قلبهای انسانها باز میشوند. آثاری چون "خیلی جوان"، "عشق کور نیست"، "اگر تو همونی"، و فیلمهای برجستهای همچون "فانوس قرمز را برافراز" و "در حال و هوای عشق"، هر یک با روایتی خاص و در فضایی بینظیر، نشاندهنده این هستند که چگونه سینما میتواند زبان مشترک قلبها باشد.
سینمای چین با توجه به هنر ظریف و داستانپردازی عمیق خود، همچنان در قلب تماشاگران جهانی جای دارد و فیلم های چینی عاشقانه ای که در این مقاله به آنها پرداخته شد، تنها گوشهای از این گنجینه غنی هستند. به این ترتیب، هر فیلمی یک یادآوری است از این که در دنیای پرشتاب امروز، عشق، دوستی و انسانیت همچنان ارزشمندترین داراییهایمان هستند. در انتها از شما دعوت میکنیم با حضور در نظرسنجی سایت پاراج و رای دادن به فیلم های مورد علاقهتان ما را در بهتر شدن یاری کنید. همواره پاراجی بمانید و خدانگهدار