بهترین فیلم های حادثه ای سینما؛ از فاجعه تا بقا
0/10
فیلم های حادثهای با تمرکز بر بلایای طبیعی، یکی از هیجانانگیزترین تجربههایی هستند که دنیای سینما به ما هدیه میدهد. این ژانر که مخاطبان را به دل طوفانها، زلزلهها، سونامیهای عظیم و حتی فورانهای آتشفشانی میبرد، با داستانهای پر از تعلیق و دلهره، نفسمان را در سینه حبس میکند.
وقتی پای این فیلمها مینشینیم، نه تنها با ماجراهای نفسگیر و قهرمانهایی که برای بقا میجنگند، روبرو میشویم، بلکه به واسطه جلوههای ویژه بینظیر و روایتهای واقعگرایانه، احساس میکنیم که خودمان هم در میان آن بلایای طبیعی حضور داریم. انگار هر لحظه ممکن است آسمان ببارد، زمین بلرزد یا دریا خشمگین شود و همه چیز را در بر بگیرد.
بهترین فیلم های حادثه ای
این فیلمها علاوه بر سرگرمکنندگی، گاهی ما را به فکر فرو میبرند و هشدارهایی جدی درباره نیروهای طبیعت به ما میدهند. در این مطلب قصد داریم تا به بررسی و معرفی برخی از بهترین فیلمهای حادثهای با محوریت بلایای طبیعی بپردازیم و شما را با تجربهای جدید و هیجانانگیز از دنیای سینما آشنا کنیم. معرفی این عناوین بدون اسپویل، به همراه آلبوم عکس جذاب، پادکستی کامل کننده و تیزرهای تخصصی انجام شده است. با امتیازدهی به فیلمها در قسمت امتیازات پاراج، عناوین مورد علاقه خودتان را درخشانتر کنید.
5.8/10
6/10
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که پایان دنیا چگونه خواهد بود؟ اگر کنجکاوید و میخواهید در مورد این پرسش تخیلی و هیجانانگیز بیشتر بدانید، بهترین فیلم های حادثه ای تاریخ سینما اینجا هستند تا به شما پاسخ دهند.
داستان فیلم 2012 بر اساس پیشبینیهای پایان دنیا در تقویم مایایی شکل گرفته است. داستان از زمانی آغاز میشود که آدریان هلمزلی، زمینشناس آمریکایی، از طریق یک دوست اخترفیزیکدان در هند متوجه میشود که نوعی نوترینو از فوران خورشیدی باعث گرم شدن هسته زمین شده است.
در سال 2010، چهل و شش کشور تصمیم میگیرند نه کشتی عظیم برای نجات بخشی از انسانها و میراث فرهنگی بسازند. در این میان، جکسون کورتیس، نویسندهای که اکنون به عنوان راننده برای یک میلیاردر روسی کار میکند، با نشانههایی مواجه میشود که حاکی از وقوع یک فاجعه جهانی است. او تلاش میکند خانوادهاش را نجات دهد و به کشتیهای نجات برساند.
یکی از نکات جالب درباره فیلم 2012 این است که فاجعههای بزرگ فیلم به جای اینکه در تاریخ 21 دسامبر، روز انقلاب زمستانی، رخ دهد، به چند قبل منتقل شدهاند. این تغییر به سازندگان فیلم این امکان را داد تا از تزیینات مربوط به تعطیلات زمستانی خودداری کنند و صحنهها را در تابستان فیلمبرداری کنند.
5.5/10
-
در میان بهترین فیلم های ژانر فاجعه آثاری وجود دارند که تاریخ و افسانه را با هم ادغام کردهاند و روایتی جدید از فجایع طبیعی را بازگو کردهاند.
داستان پمپی در سال 79 میلادی اتفاق میافتد و حول محور یک برده گلادیاتور به نام میلو (کیت هرینگتون) میچرخد. میلو عاشق کاسیا (امیلی براونینگ) میشود، دختری که پدرش او را به ازدواج یک سناتور فاسد رومی به نام کوروس (کیفر ساترلند) وادار کرده است. در حالی که فوران آتشفشان وزوو شهر پمپی را در بر میگیرد، میلو باید برای نجات کاسیا و فرار از مرگ، با زمان مسابقه دهد. در این میان، دوستی میلو با آتیکوس (آدواله آکینویه آگباجه)، یک گلادیاتور دیگر، نقشی کلیدی در تلاشهایش برای بقا دارد.
یکی از حقایق جالب درباره فیلم پمپی این است که کیت هرینگتون برای نقش میلو تمرینات بسیار سخت و فشردهای انجام داد تا بدنی عضلانی و قوی به دست آورد. کارگردان فیلم، پل دبلیو. اس. اندرسون، تأکید کرده که هیچ گونه تغییرات دیجیتالی بر روی بدن هرینگتون اعمال نشده و تمام صحنهها واقعی هستند.
همچنین، در فیلم به تفاوت در معانی حرکات دست در مسابقات گلادیاتورها اشاره شده است. برخلاف تصور عمومی که شست بالا به معنای زندگی و شست پایین به معنای مرگ است، در روم باستان این حرکات معانی متفاوتی داشتند.
6.1/10
-
وقتی حرف از بلایای طبیعی و حادثهها میزنیم شاید پر طرفدارترین زیر ژانر در این عناوین نمونههای فیلم سینمایی سیل و زلزله باشد، اتفاقاتی که قابل لمس هستند، بسیار پیش میآیند و همین موضوع آنها را هیجان انگیزتر از همیشه کردهاست.
داستان سن آندریاس حول محور یک زلزله عظیم در کالیفرنیا میچرخد. ری گینز (با بازی دواین جانسون) یک خلبان نجات هلیکوپتر در آتشنشانی لس آنجلس است که به همراه همسر جدا شدهاش، اما (کارلا گوجینو)، سفری خطرناک را برای نجات دخترشان، بلیک (الکساندرا داداریو) از ویرانههای سانفرانسیسکو آغاز میکنند. این زلزله به اندازهای شدید است که نه تنها ساختمانها و زیرساختها را تخریب میکند، بلکه موجی از سونامیهای بزرگ را نیز به راه میاندازد.
این فیلم محصول ایالات متحده است و با بودجهای بالغ بر 110 میلیون دلار تولید شد. اکران جهانی این فیلم از 29 می 2015 آغاز شد و توانست بیش از 474 میلیون دلار در گیشه جهانی فروش کند.
سایت راجر ابرت درباره این فیلم در مقالهای مینویسد:
اما جالب این است که با وجود اینکه فیلم از نظر محتوایی چندان شگفتانگیز نیست، واقعاً خوب عمل میکند و صحنههای هیجانانگیزی را ارائه میدهد که واقعاً تنشزا هستند، حتی با وجود اینکه ما مطمئن هستیم همه شخصیتهای اصلی که باید به آنها اهمیت بدهیم، در نهایت سالم میمانند. کارگردانی براد پیتون بهویژه در صحنههای سریع و پر از فاجعه بسیار موثر است، از فرو ریختن سد هوور تا شکستن پل گلدن گیت.
3/10
-
یکی از احساست جذاب در بسیاری از فیلمها این است که شما از وقوع یک فاجعه باخبر هستید اما هیچ راهی برای جلوگیری از آن وجود ندارد، آدرنالین، ترس، هیجان و گاهی نا امیدی، چیزهایی هستند که میتوانید در یک فیلم سینمایی پیش بینی حوادث پیدا کنید.
داستان زمین لرزه سه سال پس از وقایع فیلم موج رخ میدهد. کریستیان ایکیورد، زمینشناس که از تسونامی گریرنگر جان سالم به در برده، اکنون در تلاش است تا از جدایی از همسرش ایدون و فرزندانشان، جولیا و سوندری، عبور کند. پس از مرگ همکار زمینشناسش، کنراد لیندبلوم، در حادثهای در تونل اسلوفجورد، کریستیان با استفاده از تحقیقات کنراد متوجه نشانههایی از وقوع یک زلزله بزرگ در آینده نزدیک در اسلو میشود.
با وقوع زلزله، کریستیان باید تلاش کند تا خانوادهاش را از خطر نجات دهد. این زلزله عظیم، شهر اسلو را به ویرانی میکشد و کریستیان به همراه ماریت، دختر کنراد، باید برای نجات خود و عزیزانشان با زمان مسابقه دهند.
فیلم زمین لرزه توانست در جوایز آماندا 2019 جایزه آماندای مردم و بهترین جلوههای ویژه را کسب کند و همچنین در دستهبندیهای بهترین فیلم نروژی در اکران سینمایی و بهترین کارگردانی تولید/صحنهسازی نامزد شود. فیلم زمین لرزه با فروش جهانی بیش از 14 میلیون دلار، توانست جایگاه خوبی در گیشههای بینالمللی به دست آورد و همچنین با فروش ویدئویی خانگی، به موفقیت خود افزود.
6.4/10
-
چیزی که زیر ژانر فیلم سینمایی حادثه ای را جذاب میکند گستردگی اتفاقاتی است که به عنوان فجایع در نظر گرفته میشوند. از زمین لرزه و سیل و آتشفاشان گرفته تا حوادثی که میتواند پایان زندگی نسل بشر باشد.
گرینلند داستان جان گریتی (جرارد باتلر)، همسر جدا شدهاش الیسون (مورنا باکارین) و پسرشان ناتان (راجر دیل فلوید) را روایت میکند که در تلاش برای نجات خود از دنبالهداری که به زمین برخورد خواهد کرد، سفری خطرناک را آغاز میکنند. با نزدیک شدن به زمان برخورد و انتشار اخبار فاجعهبار از تخریب شهرها، خانواده گریتی باید در برابر بدترین و بهترین جنبههای انسانیت ایستادگی کنند تا بتوانند به پناهگاهی امن در گرینلند برسند.
فیلم با همکاری کامل وزارت دفاع ایالات متحده تولید شده است. گرینلند در دوران شیوع ویروس کرونا به صورت ویدئوی درخواستی نیز منتشر شد و تخمین زده میشود که حدود 32 میلیون دلار از این طریق درآمد کسب کرده باشد. این فیلم در گیشههای بینالمللی موفق به کسب 43.1 میلیون دلار شد و با استقبال خوبی روبرو شد. همچنین گرینلند پس از اکران در چین و مکزیک نیز به فروش قابل توجهی دست یافت.
6.6/10
-
یکی از رسالتهای فیلم های حادثه ای این است که به شما نشان دهد یک بلای طبیعی چقد ویرانگر است. وقتی حرف از فیلم های حادثه ای بر اساس واقعیت باشد، این نگرش بیشتر و کاملتر ایجاد میشود.
داستان موج حول محور یک زمینشناس با نام کریستیان ایکیورد (با بازی کریستوفر جونر) میچرخد که در منطقه توریستی گیرانگر زندگی میکند. او متوجه میشود که یک بخش از کوه آکرنس در حال سقوط است و این موضوع میتواند منجر به یک سونامی عظیم شود. کریستیان با تمام تلاش سعی میکند تا خانوادهاش و سایر ساکنان منطقه را از خطر آگاه کند و آنها را به مکان امنی برساند، اما تنها ده دقیقه برای نجات وجود دارد.
فیلم موج بر اساس یک واقعه واقعی ساخته شده است. در تاریخ 7 آوریل 1934، در منطقه تافجورد، بخش بزرگی از یک کوه فرو ریخت و یک سونامی به ارتفاع 62 متر ایجاد کرد که دو روستا را نابود کرد و باعث کشته شدن دهها نفر شد.
تمامی بازیگران فیلم خودشان بدلکاریهای فیلم را انجام دادند. کریستوفر جونر برای یک صحنه کلیدی در فیلم، تحت آموزش غواصی آزاد قرار گرفت تا بتواند نفس خود را به مدت سه دقیقه زیر آب نگه دارد. موج توانست در گیشه نروژ بسیار موفق باشد و به پرفروشترین فیلم سال 2015 در این کشور تبدیل شود.
6.5/10
9/10
فیلم های حادثه ای شاید شما را بترساند و این اتفاق بدی نیست. در جهانی که تغییرات اقلیمی و دست بردن انسان در طبیعت ممکن است باعث پایان همه چیز شود، این احساسی است که باید به وجود بیآید.
داستان پس فردا پیرامون جک هال (با بازی دنیس کواید)، یک آبوهوایشناس است که پس از وقوع تغییرات ناگهانی و شدید در آبوهوای زمین، تلاش میکند تا پسرش سم (جیک جیلنهال) را که در نیویورک گرفتار شده، نجات دهد. در حالی که تغییرات اقلیمی شدید باعث بروز طوفانهای سهمگین، سیل و یخبندان میشود، جک به همراه همکارانش سعی دارد راهی برای نجات بشریت پیدا کند. در این میان، سم و دوستانش در کتابخانه عمومی نیویورک پناه میگیرند و برای بقا تلاش میکنند.
یکی از حقایق جالب درباره پس فردا این است که بسیاری از جلوههای ویژهی آن توسط تصاویر کامپیوتری (CGI) ایجاد شدهاند و باعث خلق صحنههای بسیار واقعی و مهیج از طوفانها و یخبندانها شدهاند. به عنوان مثال، صحنهای که طوفانهای سهمگین به نیویورک حمله میکنند و شهر را در برف و یخ میپوشانند، یکی از بهیادماندنیترین صحنههای فیلم است.
با بودجهای بالغ بر 125 میلیون دلار، پس فردا توانست بیش از 552 میلیون دلار در گیشههای جهانی فروش کند و به یکی از موفقترین فیلم های 2004 تبدیل شود.
7.2/10
9.2/10
یکی از بهترین مسائلی که ممکن است در فیلم های حادثه ای با آن مواجه شوید، شکل برخورد کارگردان با حوادث است. هرچند بسیاری از این فیلمها شما را به اکشن، هیجان و ترس میبرند برخی از آنها با کنایه و طنز سیاه افراد را هدف گرفته درباره بیتوجهی آنها هشدار میدهند.
داستان بالا رو نگاه نکن دربارهی کیت دیبیاسکی (با بازی جنیفر لارنس)، یک دانشجوی دکترا در رشتهی نجوم است که یک دنبالهدار خطرناک را کشف میکند که به سمت زمین در حال حرکت است. استاد او، دکتر رندال میندی (لئوناردو دیکاپریو)، این یافته را تایید میکند و پیشبینی میکند که دنبالهدار در حدود شش ماه با زمین برخورد خواهد کرد و یک فاجعهی جهانی ایجاد خواهد کرد. اما وقتی آنها این خبر را به کاخ سفید میبرند، با بیتفاوتی رئیس جمهور جانین اورلین (مریل استریپ) و پسرش جیسون (جونا هیل) مواجه میشوند.
راجر ابرت درباره این فیلم در نقدی مینویسد:
تقریباً بیاهمیت است که این بدترین فیلم مککی تا به امروز باشد، زیرا چیزی بسیار دیوانهکنندهتر درباره وعده، پتانسیل و اهمیتی که بالا رو نگاه نکن بر خودش تحمیل کرده وجود دارد. این فیلم، البته، درباره گرمایش جهانی است و اینکه ما به اندازه کافی در این باره اقدام نمیکنیم یک فرضیه خندهدار برای یک کمدی پرستاره با پیامدهای ناراحتکننده. اما مککی این تمثیل را با هوای داغ پر کرده است، میخواهد ما از شوخیهای متوسط آن شگفتزده شویم و سپس از آنها خفه شویم.
7.5/10
-
حوادث طبیعی میتوانند با تراژدی همراه باشند! بلاخره افراد به تنهایی در یک حادثه قرار نمیکیرند و خانواده وقتی درگیر میشود هر جان نیاز به محافظت دارد و هر محافظت تا پایان جان است.
غیرممکن داستان واقعی خانوادهی بلون را روایت میکند که در تعطیلات کریسمس 2004 در تایلند بودند و با وقوع سونامی مرگبار اقیانوس هند روبرو شدند. فیلم به طور ویژه به ماریا (نائومی واتس) و لوکاس (تام هالند)، پسر بزرگ خانواده، میپردازد که پس از جدا شدن از بقیه اعضای خانواده، تلاش میکنند تا به کمک یکدیگر زنده بمانند و دوباره به هم بپیوندند. این داستان از دل عشق، شجاعت و ارادهی انسانی نشأت میگیرد و توانسته است تاثیر عمیقی بر بینندگان بگذارد.
یکی از نکات جالب درباره غیرممکن این است که صحنهی ضربه خوردن سونامی به تفریگاه تنها یک بار فیلمبرداری شد، زیرا بازسازی مجدد صحنه هزینهبر بود. همچنین، بسیاری از بازیگران فرعی فیلم، بازماندگان واقعی سونامی بودند که به خلق واقعیترین تصویر ممکن از این فاجعه کمک کردند.
فرآیند تولید صحنههای سونامی بسیار پیچیده و زمانبر بود؛ تهیهی ده دقیقه از این سکانس یک سال زمان برد. بخشهایی از فیلم در مکان واقعی که خانوادهی بلون تعطیلات خود را سپری میکردند فیلمبرداری شد، اما برای صحنههای تخریب، از یک مدل مقیاسشده استفاده شد. علاوه بر این، نائومی واتس برای ایفای نقش ماریا نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
6.5/10
6/10
با پیشرفت تکلونوژی و جلوههای ویژه فیلم های حادثه ای جدید توانستهاند مخاطبان بسیاری به دست آورند و در میان آثار مختلف بدرخشند.
گردبادها داستان گروهی از شکارچیان طوفان را روایت میکند که در حال تعقیب یک سری گردبادهای خطرناک در اوکلاهما هستند. کیت کوپر، یک هواشناس سابق که اکنون در نیویورک کار میکند، توسط دوستش جاوی به صحنه طوفانها برمیگردد تا یک سیستم جدید ردیابی را آزمایش کنند. در این میان، تایلر اوونز، یک اینفلوئنسر شبکههای اجتماعی که برای هیجان و لایکها طوفانها را تعقیب میکند، نیز وارد داستان میشود. با شدت گرفتن فصل طوفانها، این گروهها با پدیدههای جوی بیسابقهای مواجه میشوند که آنها را در مسیری پر از خطر و ماجراجویی قرار میدهد.
یکی از نکات جالب درباره گردبادها این است که فیلم به صورت کامل بر روی فیلم 35 میلیمتری کداک و در لوکیشنهای واقعی در اوکلاهما فیلمبرداری شده است. این تصمیم به خاطر ثبت رنگهای طبیعی و زندهای که تنها فیلمهای 35 میلیمتری میتوانند ارائه دهند، گرفته شد.
همچنین، جیمز پاکستون، پسر بیل پاکستون، در یک صحنه از فیلم حضور دارد و ادای احترامی به فیلم اصلی Twister است. در این فیلم، دیالوگهای خاصی نیز وجود دارد که به فیلم اصلی اشاره میکنند؛ به عنوان مثال، کیت در صحنهای میگوید من برنمیگردم! که به دیالوگ معروف بیل پاکستون در فیلم اصلی اشاره دارد.
گردبادها توانست در روز افتتاحیه بیش از 10 میلیون دلار فروش کند و یکی از موفقترین فیلمهای فصل تابستان 2024 شد.
سخن پایانیفیلمهای فاجعهای، با ترکیب هیجان و دلهره، ما را به تجربههایی فراتر از واقعیت روزمره میبرند و یادآوری میکنند که طبیعت چقدر میتواند بیرحم و غیرقابل پیشبینی باشد. از 2012 با تصاویر خیرهکننده از پایان دنیا، تا پمپی و سن آندریاس که ما را به قلب بلایای طبیعی میبرند، این فیلمها با داستانهای خود، همواره تماشاگران را درگیر و هیجانزده میکنند.
این فیلمها، علاوه بر سرگرمی، یادآوری میکنند که چگونه عشق، شجاعت و اراده انسانی میتواند در برابر بزرگترین چالشها و خطرات پیروز شود. تماشای این آثار نه تنها یک تجربه سینمایی بینظیر است، بلکه به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم در مواجهه با بحرانها و بلایای طبیعی، از پس مشکلات برآییم و راههای جدیدی برای بقا و همبستگی پیدا کنیم. اگر عناوین دیگری در این زمینه میشناسید که باید در این لیست حضور داشته باشند با معرفی آنها ما را در هرچه بهتر کردن مطالب یاری کنید.