بهترین فیلم های بوکس جهان؛ مشت، عرق، خون و پیروزی
بهترین فیلم های بوکس آنهایی هستند که ما را به دنیایی فراتر از رینگ میبرند؛ جایی که مبارزههای واقعی درون قلب و ذهن قهرمانان رخ میدهند. بوکس همیشه چیزی بیش از یک ورزش بوده است؛ ترکیبی از قدرت، استقامت، و نبردی پیوسته با چالشهای زندگی. شاید به همین دلیل است که سینما از این داستانها الهام گرفته و فیلمهایی ساخته که تماشاگران را به عمق خود میکشاند.
بهترین فیلم های بوکس
بهترین فیلم های جهان با موضوع بوکس فقط دربارهی ضربات و مشتها نیستند؛ بلکه روایتهایی از شکست و پیروزی، از سقوط و برخاستن دوباره، و از نبرد با خود و جهان اطراف را در دل خود جای دادهاند. در نظر داشته باشید که برای این مقاله پادکست، آلبوم عکسهای مرتبط و تیزرهای تخصصی نیز برای شما تهیه شده که از آنها نیز میتوانید استفاده کنید، همچنین شما میتوانید به فیلم مورد علاقه خود که در این مقاله ذکر شده در سایت رسمی پاراج، امتیاز دهید.
هرگز نباید از مبارزه با سختیها دست کشید، حتی وقتی همهچیز علیه شماست. مبارزه تا آخر، تنها راه رسیدن به هدف است.
"کافه بینراهی" داستان یک مبارز سابق UFC (با بازی جیک جیلنهال) را روایت میکند که برای یافتن آرامش و دوری از مشکلات گذشته، به یک کافه در حومه شهر پناه میآورد. اما همانطور که زندگی نشان داده، مشکلات به این سادگیها ازبین نمیروند و قهرمان داستان ما دوباره با چالشهایی مواجه میشود که او را مجبور به بازنگری در مسیر زندگیاش میکند.
یکی از نکات جالب درباره این فیلم، انتخاب مکان فیلمبرداری آن است. اگرچه بیشتر صحنهها در جمهوری دومینیکن ضبط شدهاند، اما برخی از تصاویر فیلم در منطقه "فلوریدا کیز" گرفته شده که یکی از این نماها، درخت معروف "فرد" است. این درخت که در واقع یک کاج استرالیایی است، به نمادی از بقا در برابر ناملایمات تبدیل شده است.
اگرچه "کافه بینراهی" ابتدا برای اکران سینمایی برنامهریزی شده بود، اما شرکتهای MGM و آمازون به دلیل نگرانی از مقایسههای انتقادی با نسخه اصلی فیلم، تصمیم گرفتند آن را مستقیماً به شبکههای استریمینگ بفرستند. این تصمیم به شدت داگ لیمان، کارگردان فیلم، را ناراحت کرد، به حدی که او از حضور در اکران فیلم خود در جشنواره South by Southwest خودداری کرد. جیلنهال نیز با اینکه از تصمیم آمازون آگاه بود، از حمایتهای لیمان برای حفظ اکران سینمایی فیلم دفاع کرد.
علی فقط یک فیلم نیست، بلکه سفری به درون روح یکی از بزرگترین داستانهای بوکس واقعی تاریخ است؛ مردی که هم در رینگ بوکس و هم در دنیای واقعی، مرزها را به چالش کشید و افسانهای جاودان ساخت.
داستان فیلم، دوران اوج محمدعلی کلی را دنبال میکند؛ از زمانی که با نام کاسیوس کلی وارد صحنهی بوکس میشود و با استقامت، استعداد و شخصیت جذاب خود به شهرت جهانی میرسد. فیلم به مبارزات ورزشی و شخصی او، از جمله تبدیل شدن به نمادی برای مقاومت در برابر تبعیض نژادی و دفاع از حقوق مسلمانان، میپردازد. همچنین، "علی" به شکلی بینظیر فراز و نشیبهای زندگی این قهرمان را به نمایش میگذارد؛ از لحظات پیروزیهای بزرگ تا زمانی که او با تعلیق از بوکس به دلیل امتناع از خدمت در جنگ ویتنام مواجه میشود. علی یکی از برجسته ترین موارد الهامگیری از فیلم های بوکس برای موفقیت شخصی است که به اشخاص زیادی برای پیدا کردن مسیر خود کمک کرده.
یکی از نکات جالب و کمتر شناختهشده درباره ساخت این فیلم این است که ویل اسمیت در ابتدا نقش محمدعلی را رد کرده بود. اما زمانی که خود علی با او تماس گرفت و گفت که فقط اسمیت به اندازهی او جذاب است و میتواند این نقش را بازی کند، ویل اسمیت نظرش را تغییر داد و نقش را پذیرفت.
این فیلم توانسته نظر مثبت 65 درصد از تماشاگران و 68 درصد از کاربران سایت روتن تومیتوز را برای خود ثبت کند.
شما در این فیلم شاهد یک مبارزه معمولی در رینگ نیستید، فیلم بوکسور روایتگر نبردی بیپایان در دنیایی است که جنگ، سیاست و عشق همه به هم پیچیدهاند.
داستان فیلم در بلفاستِ ایرلند شمالی رخ میدهد؛ جایی که دنی فلیمنگ (با بازی دنیل دی-لوئیس)، بوکسوری با استعداد، پس از ۱۴ سال حبس به خانه بازمیگردد. او که قصد دارد زندگی آرامی داشته باشد، تصمیم میگیرد دوباره به رینگ بازگردد و باشگاهی باز کند که در آن هر کسی، فارغ از وابستگی سیاسی، بتواند تمرین کند. اما گذشتهی دنی و عشق قدیمیاش به میگی (با بازی امیلی واتسون) که حالا همسر یکی از زندانیان سیاسی است، همهچیز را پیچیدهتر میکند. این فیلم در لیست بهترین فیلم های بوکس به زیبایی تضاد بین خواستههای فردی و فشارهای سیاسی را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که گاهی اوقات، بزرگترین مبارزات درون رینگ نیستند، بلکه در قلب و ذهن انسانها رخ میدهند.
مجله اینترنتی راجر ایبرت در رابطه با این فیلم گفت:
آنچه شگفتانگیز است، ظرافت رابطه بین مگی و دنی است. این دو شخصیت که توسط بازیگرانی به تصویر کشیده میشوند که به وضوح تفکر زیادی به نقشهایشان داشتهاند، میدانند که عشق همیشه مهمترین چیز در دنیا نیست، که حرکات بزرگ ممکن است بیهوده باشند، و مسائل مهمتری از لذت شخصی آنها در خطر است، و شاید در زمانهای که زندگی میکنند، عاشقانهها ممکن است غیرممکن باشند. با این حال، آنها همچنان در اشتیاقند. دنیل دی-لوئیس و امیلی واتسون بازیگرانی هوشمند هستند که انسانهای باهوش را بازی میکنند؛ زمانی که آنها دست به حرکات بیپروا میزنند، این از سر ناامیدی یا ناچاری است، نه حماقت.
اراده یک انسان به عوامل مختلف مثل سن یا سبک زندگی بستگی ندارد. این شما هستید که باید رویاهایتان را تا پای آخرین نفس دنبال کنید و در هر شرایطی از آنها دست نکشید. شاید این سناریو در این فیلم به اندازه کافی الهام بخش بود که توانسته جایگاهی در لیست بهترین فیلم های بوکس برای خود کسب کند.
داستان فیلم به زندگی راکی بالبوآ میپردازد که پس از مرگ همسرش، آدریان، و بازنشستگی از بوکس، بهظاهر درگیر زندگی آرام و روزمرهای شده است. اما وقتی یک شبیهسازی کامپیوتری از یک مبارزه فرضی بین راکی و قهرمان بوکس جدید، میسون "لاین" دیکسون، نشان میدهد که راکی میتواند برنده باشد، این قهرمان افسانهای تصمیم میگیرد یک بار دیگر وارد رینگ شود. فیلم در واقع سفر احساسی و فیزیکی راکی برای اثبات خود به دیگران و شاید مهمتر از آن، خودش را روایت میکند.
یکی از حقایق جالب درباره فیلم "راکی بالبوآ" مربوط به صحنههای مبارزه آن است. هنگام پیشتولید، تیم سازنده با مشکلات متعددی برای پیدا کردن مکانی مناسب برای فیلمبرداری مبارزه مواجه شدند؛ تمام سالنهای مناسب رزرو شده بودند.
این فیلم با بودجهای در حدود ۲۴ میلیون دلار تولید شد و توانست حدود ۱۵۶ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشته باشد. فروش داخلی آن حدود ۷۰ میلیون دلار بود و در بازارهای بینالمللی نیز توانست موفقیت خوبی کسب کند.
داستان بازگشت کسی که نه تنها در رینگ، بلکه در زندگی هرگز تسلیم نمیشود؛ فیلمی که هر ضربهای را به فرصتی برای ایستادگی و نجات تبدیل میکند. یکی دیگر از زیباترین فیلم هایی که توانست زندگی به سبک بوکسورها و سختیهای آن را به زیبایی به تصویر بکشد.
این داستان یکی از بهترین فیلم های بوکس حول محور یوری بویکا، بوکسور قدرتمندی است که پس از شکست در مسابقات قبلی، اکنون با زانوی مجروح و زندگی در سایهها، دوباره به رینگ بازمیگردد. او تصمیم دارد که در یک تورنمنت مرگبار شرکت کند که در آن مبارزان از سراسر جهان برای رسیدن به آزادی میجنگند. این مسابقات نه تنها آزمونی برای مهارتهای فیزیکی بویکا، بلکه برای روحیه و ارادهی او نیز هست. بویکا که همیشه به عنوان "قویترین مرد جهان" شناخته میشد، اکنون باید با شیاطین درونی خود و دشمنانی که به هیچ قاعدهای پایبند نیستند، مقابله کند.
یکی از نکات جالب دربارهی این فیلم، ارتباط ویژهای است که بین بویکا و "توربو" (با بازی مایکل شانون جنکینز) شکل میگیرد. در یک صحنهی بهیادماندنی، زمانی که این دو از هم جدا میشوند، بویکا به توربو میگوید که او چیزی به او بدهکار نیست، و توربو با جملهای کنایهآمیز پاسخ میدهد: "جایی که من ازش میام، هیچی مجانی نیست."
این فیلم که امتیاز 76 را از سایت روتن تومیتوز گرفته یکی از فیلمهای امتیاز بالا در ژانر بوکس است که نقدهای بسیار مثبتی را هم از منتقدان دریافت کرده است.
فیلم کرید یک افسانهی جدید را در دنیای بوکس به تصویر میکشد؛ فیلمی که نشان میدهد سایهی بزرگترین قهرمانان نیز میتواند سکوی پرتابی برای نسل بعدی نبرد در رینگ باشد و این سناریو توانست به یکی از بهترین فیلم های بوکس تبدیل شود.
داستان "کرید" حول محور آدونیس جانسون (با بازی مایکل بی. جردن)، پسر نامشروع آپولو کرید، قهرمان بوکس معروف که در فیلمهای قبلی "راکی" به تصویر کشیده شده بود، میچرخد. آدونیس که هرگز پدرش را ملاقات نکرده، تصمیم میگیرد راه او را دنبال کند و وارد دنیای بوکس شود. او به فیلادلفیا میرود تا راکی بالبوآ (با بازی سیلوستر استالونه) را پیدا کند و او را به عنوان مربی خود متقاعد کند.
یکی از جالبترین حقایق مربوط به این فیلم، ارتباط نزدیک آن با زندگی شخصی سیلوستر استالونه است. درست زمانی که فیلم وارد مرحلهی پیشتولید شد، پسر بزرگ استالونه، سیج استالونه، بر اثر حمله قلبی درگذشت. این واقعه به شدت بر استالونه تأثیر گذاشت و او را تا مرز فروپاشی روانی برد. اما رایان کوگلر، کارگردان فیلم توانست او را متقاعد کند که از این فیلم به عنوان یک ادای احترام به سیج و تمرکز بر روابط پدر و پسر در داستان استفاده کند.
نکته قابل توجه دیگر این است که "کرید" نظر مثبت 89 درصد از تماشاگران و 95 درصد از منتقدین سایت روتن تومیتوز را برای خود کسب کرده و تماشاگران این فیلم رضایت خود را از تماشای این فیلم اعلام کردهاند.
این فیلم نه تنها از مبارزه در رینگ، بلکه از نبردهای درونی و خانوادگی میگوید؛ فیلمی که نشان میدهد هر پیروزی، هزینهای دارد که گاهی فراتر از تصور است.
داستان فیلم حول محور زندگی واقعی میکی وارد، بوکسور معروف دسته سبکوزن، و تلاشهای او برای رسیدن به قهرمانی جهانی میچرخد. اما چیزی که "مشت زن" را از سایر فیلمهای بوکس متمایز میکند، تمرکز آن بر روابط پیچیده خانوادگی، به ویژه رابطه میکی با برادر ناتنیاش دیکی، است. دیکی، که خود بوکسوری سابق و حالا معتاد به مواد مخدر است، نقش مهمی در زندگی و حرفه میکی ایفا میکند. فیلم به شکلی بیپرده از چالشهای میکی در مواجهه با مشکلات خانوادگی، فشارهای روانی و نبردهای درونیاش پرده برمیدارد.
یکی از حقایق جالب درباره ساخت این فیلم، مشارکت کریستین بیل در نقش دیکی اکلوند است. بیل برای ایفای این نقش مجبور شد 30 پوند وزن کم کند تا به درستی وضعیت جسمانی دیکی که در آن زمان به مواد مخدر اعتیاد داشت، را نشان دهد. بیل همچنین ساعات زیادی را با دیکی اکلوند واقعی گذراند تا رفتار، گفتار و حتی ریتم زندگی او را بهدرستی تقلید کند. این تنها تقلید نبود؛ به گفته کارگردان دیوید او. راسل، بیل باید به درکی عمیق از ذهنیت دیکی میرسید تا بتواند نقش او را بهطور واقعی به تصویر بکشد.
89 درصد تماشاگران و 91 درصد کاربران سایت روتن تومیتوز رضایت خود را از تماشای این فیلم اعلام کردهاند.
داستانی از شکستناپذیری در برابر سختترین چالشهای زندگی ؛ فیلمی که نشان میدهد امید، حتی در تاریکترین لحظات، میتواند قهرمانان واقعی را خلق کند.
این فیلم در دسته فیلمهای بوکس واقعی قرار میگیرد که روایتگر زندگی واقعی جیمز جی. برادوک است، بوکسوری که در دوران رکود بزرگ اقتصادی آمریکا، از قهرمانی به ورشکستگی میرسد. اما زمانی که همه امیدها از دست رفته به نظر میرسد، برادوک با ارادهای بینظیر به رینگ بازمیگردد تا نه تنها زندگی خود و خانوادهاش را نجات دهد، بلکه به نماد مقاومت و امید برای میلیونها نفر تبدیل شود. بازگشت شگفتانگیز او به قهرمانی، در شرایطی که همه چیز علیه او بود، او را به "مرد سیندرلایی" مشهور کرد. در این فیلم به زیبایی شاهد، به تصویر کشیده شدن چالشهای بوکسورهای حرفهای هستید.
یکی از حقایق جالب در مورد این فیلم، ارتباط نزدیک بازیگر نقش "سارا ویلسون" با داستان واقعی است. رزمری دیویت، بازیگر این نقش، نوهی واقعی جیمز جی. برادوک است و این ارتباط خانوادگی، عمق بیشتری به اجرای او در فیلم داده است.
همچنین، در فیلم "مرد سیندرلایی"، از بوکسورهای حرفهای به عنوان حریفان برادوک استفاده شد. آنها موظف بودند ضربات خود را نزدیک به بدن راسل کرو فرود آورند ولی تمام تیم فیلمبرداری و تیم پزشکی در هر صحنه تمام حواس خود را به صحنه داده بودند تا در زمان نیاز سریعا اقدام کنند.
قدرت اراده و عشق به مبارزه، نه تنها قلبها را فتح میکند، بلکه معنای واقعی پیروزی و شکست را به تصویر میکشد.
داستان فیلم دربارهی مگی فیتزجرالد، یک زن جوان و فقیر است که با تمام وجود تلاش میکند تا خود را از زندگی سخت و طاقتفرسا بیرون بکشد. او به بوکس بهعنوان راهی برای تغییر سرنوشتش نگاه میکند و تصمیم میگیرد که تحت نظر مربی با تجربه، فرانکی دان (با بازی کلینت ایستوود)، به یک بوکسور حرفهای تبدیل شود. در ابتدا فرانکی از پذیرش مگی به عنوان شاگرد خود سرباز میزند، اما با مشاهدهی اراده و پشتکار بینظیر او، سرانجام تصمیم میگیرد به او کمک کند. فیلم به زیبایی نشان میدهد که چگونه این دو نفر، که هر کدام با زخمهای خود دست و پنجه نرم میکنند، در کنار هم رشد میکنند و به یکدیگر معنای تازهای از زندگی میبخشند.
مجله اینترنتی راجر ایبرت به نقد از این فیلم نوشت:
هاگیز داستان را از کتاب زخمهای طناب: داستانهایی از گوشه رینگ، نوشته شده در سال ۲۰۰۰ توسط جری بوید، مدیر مسابقات بوکس ۷۰ سالهای که با نام مستعار اف. ایکس. تول مینوشت، اقتباس کرده است. دیالوگها در این فیلم شاعرانه هستند اما هرگز تجملی نیستند. به عنوان مثال، زمانی که مگی از فرانکی درباره دختری که سالها ندیده میپرسد: «چقدر وزن داره؟» فرانکی جواب میدهد: «مشکلات خانواده ما بر اساس پوند میاد.» و وقتی فرانکی پاهای اسکرپ را روی میز میبیند، میپرسد: «کفشهات کو؟» اسکرپ جواب میدهد: «دارم پامو هوا میدم.» این گفتوگو درباره پاها نزدیک به یک دقیقه ادامه دارد و نشان میدهد که فیلم چقدر در به تصویر کشیدن شخصیتها صبور است.
داستان مردی که با ارادهای پولادین و قلبی بزرگ، از پایینترین نقطهها تا بلندای افتخار صعود میکند؛ فیلمی که هر مشت نبرد در رینگ نه فقط به حریف، بلکه به تقدیر و سرنوشت کوبیده میشود.
داستان فیلم در فیلادلفیا رخ میدهد، جایی که راکی بالبوآ، یک بوکسور ساده و کماعتبار که در مسابقات محلی شرکت میکند، ناگهان فرصتی طلایی به دست میآورد تا با قهرمان سنگینوزن جهان، آپولو کرید، مبارزه کند. راکی که همیشه در سایه زندگی کرده، اکنون باید با همه تواناییهای خود و تمام شک و تردید هایش روبرو شود تا نشان دهد که ارزش واقعی انسان در قلب و روح اوست.
یکی از حقایق جالب و شنیدنی درباره ساخت "راکی" این است که سیلوستر استالونه که نویسنده فیلمنامه نیز بود، در شرایط مالی بسیار بدی قرار داشت. زمانی که تهیهکنندگان اروین وینکلر و رابرت چارتوف به فیلمنامه علاقهمند شدند، به استالونه پیشنهاد مبلغ 350,000 دلار برای حقوق آن دادند. استالونه که در آن زمان تنها 106 دلار در بانک داشت و حتی در فکر فروش سگ خود بود، به شرطی این پیشنهاد را قبول کرد که خودش نقش اصلی را بازی کند.
فیلم با بودجهای تقریباً ۱.۱ میلیون دلار ساخته شد و با وجود محدودیت بودجه، به یک موفقیت عظیم در گیشه دست یافت. این اثر توانست حدود ۲۲۵ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشته باشد، و به عنوان پرفروشترین فیلم سال ۱۹۷۶ شناخته شود.
سخن پایانیفیلم های بوکسوری تنها نمایشگر مشتها و ضربات نیستند؛ آنها داستانهایی از مبارزه با زندگی، با خود و با تمام چالشهای پیشرو هستند. از "راکی" که به ما یادآور شد که ارادهای قوی میتواند هر مانعی را از میان بردارد، تا "محبوب میلیون دلاری" که نشان داد پیروزی واقعی در قلب و ذهن انسانها نهفته است، هر کدام از این فیلمها بخشی از روح انسانی را به تصویر میکشند که در برابر سختیها و شکستها تسلیم نمیشود. بهترین فیلم های بوکس فراتر از داستانهای ورزشی، روایتگر لحظاتی از زندگی هستند که در آنها افراد عادی به قهرمانان تبدیل میشوند.