فیلم الکتریک استیت (The Electric State 2025)




داستان فیلم الکتریک استیت
فیلم الکتریک استیت، در سال 1994 اتفاق می افتد و زندگی دختر نوجوان یتیمی به نام میشل را به تصویر می کشد که برادرش را گم کرده است. در این بین یک ربات شیرین اما مرموز به میشل نزدیک می شود و ادعا می کند برادر گمشده اش را می شناسد و می تواند در پیدا کردنش به او کمک کند. آنها به همراه یک رانشگر عجیب و غریب در جستجوی برادر گم شده دختر به ساحل غربی ایالات متحده سفر می کنند.
بازیگران فیلم الکتریک استیت
اگر دنیای آینده را نه با ماشینهای پرنده و برجهای شیشهای، بلکه با روباتهای خسته، مراکز خرید متروکه و طنزهای پنهان دیجیتالی تصور کنیم، نتیجهاش میشود چیزی شبیه به الکتریک استیت (2025) فیلمی که از حالا بوی خاص بودن میدهد؛ نه فقط بهخاطر اسمهای بزرگ پشتصحنه، بلکه بهخاطر جزئیاتی که با دقت و وسواس در هر گوشهاش تنیده شده.
برادران روسو، که هنوز عرق دستکشهای تانوس روی دستشان خشک نشده، اینبار به سراغ دنیایی رفتهاند که از فریادهای اکشن فاصله گرفته و بیشتر به یک رویا-کابوس پسا سایبرپانکی شبیه است. جالب اینجاست که این پروژه را از سال ۲۰۱۷ زیر نظر داشتند حتی یک سال قبل از انتشار رسمی رمان تصویری سایمون استالنهاگ. برنامهریزی بلندمدتی که اول به کارگردانی اندی موشیتی رسید، بعدش گیر یک جنگ تمامعیار استودیویی افتاد، و در نهایت به آغوش نتفلیکس پناه آورد.
از تغییرات بازیگران فیلم الکتریک استیت هم نباید غافل شد: میشل یئو که قرار بود نقش کلیدی داشته باشد، بهدلیل تداخل زمانی مجبور به انصراف شد و جایش را به همبازی سابقش، کی هوی کوان داد حرکتی که شاید از جنس باخت نبود، بلکه فقط تغییر مسیر در یک بازی هوشمندانه بود. در همین حین، اگر به صدای رابط کاربری پهپادها گوش کنید، متوجه ارجاع هوشمندانهای به سری ترمیناتور میشوید یکی از آن کنایههایی که فقط طرفداران جدی سینما از آن لذت میبرند.
و برای طرفداران لوکیشنهای سینمایی، مرکز خرید North DeKalb Mall تبدیل شده به پناهگاه روباتها؛ جایی که قبلتر در سریالهایی مثل Loki و فیلمهایی مثل سرزمین زامبی ها (Zombieland 2009) و The Mule (میول) هم دیده بودیم. حالا نه فقط بهعنوان لوکیشن، بلکه بهعنوان یک شخصیت فراموششدهی شهری، نقش بازی میکند.
در نهایت، فیلم The Electric State فقط یک فیلم علمیتخیلی نیست. این اثر مثل یک کارتپستال از آیندهای فراموششده است با لبههایی زنگزده، رنگهایی خاکخورده و طنزی که فقط در سکوت ویرانهها شنیده میشود.