در دنیای تلویزیون، سریالهای جنایی همیشه یکی از پرقدرتترین گونهها بودهاند؛ آثاری که با ترکیب تعلیق، درام و روانشناسی، مرز میان قانون و جنایت را به چالش میکشند. بر اساس امتیاز کاربران IMDb، برخی از این سریالها چنان عمیق و تأثیرگذار بودهاند که نهفقط سرگرم میکنند، بلکه تصویری از جامعه و انسان را بازمیتابانند.
در صدر این فهرست، «بریکینگ بد» (Breaking Bad – امتیاز ۹٫۵) قرار دارد؛ داستان معلم شیمیای در نیومکزیکو که پس از تشخیص بیماری لاعلاجش، برای تأمین آیندهی خانوادهاش به تولید مواد مخدر روی میآورد. اما مسیر والتر وایت، از نیت خیر آغاز میشود و به سقوط اخلاقی میانجامد. سریال با روایت دقیق، شخصیتپردازی عمیق و بازی درخشان برایان کرنستون، مرز میان قربانی و جنایتکار را از بین میبرد و در نهایت به اثری دربارهی قدرت، غرور و تباهی تبدیل میشود.
در جایگاه بعدی، «شنود» (The Wire – امتیاز ۹٫۳) اثری است از دیوید سایمون که تصویری واقعگرایانه و چندلایه از شهر بالتیمور ارائه میدهد؛ شهری که در آن پلیس، سیاست، آموزش و رسانه همگی بخشی از یک سیستم فاسد و درهمتنیدهاند. «شنود» فقط دربارهی جنایت نیست، بلکه دربارهی ساختارهایی است که آن را ممکن میکنند. نگاهی بیرحمانه اما انسانی به جامعهای که در سکوت فرو میپاشد.
سومین عنوان، «بهتره با سال تماس بگیری» (Better Call Saul – امتیاز ۹٫۰)، پیشدرآمدی بر بریکینگ بد است و نشان میدهد چگونه یک وکیل خوشزبان و فرصتطلب، آرامآرام به همان مسیر تاریک سقوط میکند. برخلاف بسیاری از آثار جنایی، اینجا خبری از قتلهای پر سر و صدا نیست؛ در عوض، سقوط اخلاقی جیمی مکگیل قدمبهقدم و بیصدا رخ میدهد. این سریال نهتنها ادامهی بریکینگ بد، بلکه مکمل فلسفی آن است.
در رتبهی بعد، «وقتی آنها ما را میبینند» (When They See Us – امتیاز ۸٫۸) اثری بر پایهی واقعیت است؛ روایت پنج نوجوان سیاهپوست نیویورکی که در دههی ۸۰ میلادی به ناحق متهم به تجاوز در پارک مرکزی شدند. ایوا دوورنی با نگاهی انسانی، روایت تلخ بیعدالتی نژادی و فروپاشی اعتماد را به تصویر میکشد. این اثر از معدود سریالهایی است که بیش از جنایت، بر پیامد آن تمرکز دارد — بر درد، بر خانواده، و بر سکوت طولانی قربانیان.
کمی پایینتر، «پیکی بلایندرز» (Peaky Blinders – امتیاز ۸٫۷) از بریتانیا، داستان خانوادهای جنایتکار در بیرمنگام پس از جنگ جهانی اول است؛ ترکیبی از قدرت، سیاست و جاهطلبی در جهانی خاکستری. توماس شلبی با کت بلند و نگاه سردش، نماد مردی است که میان خشونت و منطق تعادل میجوید. فضاسازی، موسیقی و تصویرسازی خیرهکننده، این سریال را به یکی از جذابترین آثار جنایی اروپایی دهه تبدیل کرده است.
و در میان تولیدات آسیایی، «موش» (Mouse – امتیاز ۸٫۶) از کرهی جنوبی جایگاهی ویژه دارد. داستان کارآگاهی که پس از کشف نظریهای علمی دربارهی «ژن قاتل زنجیرهای»، خود را در مرکز بحرانی اخلاقی میبیند. سریال با استفاده از عناصر روانشناسی و فلسفهی ژنتیک، میان ذات انسان و اختیار او پل میزند. «موش» نمونهای است از بلوغ سینمای تلویزیونی کره، جایی که ژانر جنایی با تفکر و پرسشگری گره خورده است.
از «بریکینگ بد» تا «موش»، این آثار نشان میدهند که ژانر جنایی دیگر فقط دربارهی پلیس و تبهکار نیست، بلکه دربارهی خود ماست — دربارهی انتخاب، سقوط، و لحظهای که مرز میان درست و غلط محو میشود. همین است که این سریالها را در صدر فهرستهای محبوب نگه میدارد؛ چون حقیقت را نه در عدالت، بلکه در انسان جستوجو میکنند.