نقد و بررسی فیلم ماده ( ۲۰۲۴ The Substance)؛ یک فیلم با شخصیت

مهدی دهنوی - انتشار: 29 آبان 1403 |  دیدگاه: 1 |  

9/10

1 نفر
نقد و بررسی فیلم ماده ( ۲۰۲۴ The Substance)؛ یک فیلم با شخصیت

در برهه‌ای که فیلم‌هایی چون ددپول و ولورین و قسمت دوم فیلم سینمایی جوکر در سینما در حال تکاپو هستند، کورالی فارگیت از فیلمی با مفاهیم بسیار عمیق رونمایی می‌کند که حقیقتا تمامی منتقدین و بینندگان از ارائه آن شوکه شده‌اند. عنوانی که توانسته در جشنواره مهمی مثل جشنواره کن، افتخار دستیابی به جایگاه بهترین فیلمنامه را بدست آورده و تبدیل به یکی از بهترین فیلم‌های 2024 شود. از آنجایی که آثار عمیق نیازمند موشکافی و بررسی هستند، این مقاله با هدف نقد و بررسی دقیق، نگاهی متفاوت به فیلم ماده (The Substance) خواهد داشت. توجه داشته باشید که این تحلیل حاوی اسپویل داستانی است و پیشنهاد می‌شود که ابتدا این فیلم را مشاهده کنید و سپس با ما برای نقد این فیلم جذاب همراه شوید.

امتیازات فیلم The Substance:

  • امتیاز (imdb): 7.5
  • امتیاز (Rotten Tomatoes's): 90٪
  • امتیاز (Metacritic): 78٪
فهرست مطالب

شرح اولیه ماجرا

الیزابت اسپارکل، شخصیت اصلی ماجرای فیلم ماده (نام‌های دیگر: جوهره یا دارو) است. او از جمله پیشکسوتان صنعت سینما محسوب می‌شود که همچون هزاران هنرپیشه‌ای که این مسیر را طی کرده‌اند، اکنون دوران درخشش خودش را به پایان رسانیده است. وی در وضعیت کنونی و با از دست دادن زیبایی و جوانی خود، هرآنچه که تاکنون داشته است را در معرض نابودی می‌بیند و نمی‌تواند این مسئله را قبول کند که دیگران او را ستاره پیشین خطاب کنند و آن چیزی که این شخصیت در ذهن خود دارد، بازگشتن به دوران درخشیدن است.

این هنرپیشه پس از نجات یافتن از یک سانحه رانندگی، به ماهیتی عجیب و خاص دسترسی پیدا می‌کند که می‌تواند آرزوهای بر باد رفته او را بازگرداند. ماده‌ای سبزرنگ که پس از تزریق آن به خود، ورژنی بهتر از درون بدن او به بیرون رانده می‌شود و او می‌تواند با دو جسم که جسم دوم در ادامه نام "سو" خطاب می‌شود، باری دیگر با چهره‌ای جوان و زیبا تبدیل به یک جایگزین محبوب برای خود شود. اما این کنش او یک جنبه منفی دارد و او باید به صورت هفتگی میان جسم الیزابت و سو جابه‌جا شود.

شما یکی هستید؛ نمی‌توانید از هم فرار کنید
ماجرای فیلم ماده

جهان حول محور یک زن

همه‌چیز در فیلم سینمایی ماده حول محور شخصیت اصلی داستان می‌گذرد. چه از جنبه الیزابت به او بنگریم و چه از منظر شخصیت سو، همه و همه ماجرا خود پروتاگونیست مونث داستان است و تمامی شخصیت‌هایی که در این اثر حضور دارند، صرفا در نقش سیاهه ‌لشکری حضور پیدا کرده‌اند تا پیرنگ‌های قصه این شخصیت شکل دهند.

فیلم ماده شاید تنها اثری باشد که از منظر شباهت‌های سطحی و عمیق، بتوانیم او را در کنار فیلم سورئال و بسیار مهمی چون اینلند امپایر قرار دهیم. تصور اینکه کورالی فارگیت بدون مشاهده اینلند امپایر توانسته باشد این‌چنین اثری را خلق کند، تقریبا بعید است؛ چرا که ارتباطات روایی و شخصیت‌پردازی میان این دو فیلم درجه‌یک، شدیدا عمیق است. الیزابت حاضر در فیلم ماده، بدون شک طرفداران فیلم اینلند امپایر را به یاد شخصیت نیکی گریس می‌اندازد که همچون الیزابت، هنرپیشه‌ای بود که جهان بازیگری او را به داخل مارپیچی بی‌نهایت سوق داد و کابوس حقیقی فیلم را رقم زد.

هر دو این آثار زنی را در مرکز خود دارند که جرقه‌ای آنها را وارد دنیای تاریک و زجرآوری می‌کند که در حقیقت خود آنها مسبب وقوع آن شده‌اند. هردو در به تصویر کشیدن مسائل روانشناسی زنان در تلاش هستند و هرکدام به نوبه خود از عناصر سورئال یا علمی، فرصتی را ایجاد می‌کنند تا پیرنگ اصلی ماجرای خود را رقم بزنند. البته این بدین معنی نیست که بخواهیم ماده را به عنوان تقلیدی از این ساخته دیوید لینچ خطاب کنیم، بلکه باید اشاره کنیم که ماده جزو معدود آثاری است که هویت یگانه خودش را در صنعت سینما دارد و نمی‌توانیم فیلم کاملا یکسانی را نسبت به آن بر زبان بیاوریم.

پالتوی زرد در فیلم ماده

همچنین این مسئله را نیز باید ذکر کنیم که فیلم ماده علیرغم پیچیدگی‌هایی که در بطن خودش دارد، اثری ملموس است که در نقطه مقابل اینلند امپایر، حتی مخاطبان نه‌چندان هوشمند نیز می‌توانند رگه‌هایی از پیام‌های این فیلم را بیابند و راحت‌تر در این اثر غرق شوند. مفهوم فیلم ماده در قیاس با امپراطوری درون لینچ، قابل‌فهم‌تر است و خود اثر نیز متعهد‌تر به روایت و چهارچوب‌های داستان است و احتمالا ترکیب همه این موارد موجب شود که ماده مخاطبان بیشتری را به سمت خود، گرایش دهد. 

بهایی برای رضایت جمعی

جهان از زنان چه می‌خواهد؟ آنها باید به چه شکلی ظاهر شوند و آیا تصویری که از آنان در دنیای سرگرمی می‌شناسیم، همانیست که هویت واقعی آنها را بازتاب می‌دهد. اینها سوالاتی هستند که ماده بدون اینکه آنها را به زبان مرسوم مطرح کند، در ذهن مخاطب قرار می‌دهد. در حقیقت این ساخته فارگیت زبان بسیار تند و تلخی دارد و مخاطبانی را که به قصد سرگرمی به سراغ این اثر آمده‌اند را به‌وسیله مفاهیم خویش مورد حمله قرار می‌دهد.

تصور اینکه یک زن مدام با صدای بلند صحبت کند، لقمه‌های بزرگ غذا را در دهانش قرار دهد و رفتارهای ظریف خود را کنار بگذارد، هیچ‌رقمه با ذهنیتی که جامعه سرگرمی را تشکیل داده است، قابل پذیرش نیست. گفتن این مسئله شاید تا حدودی غیرمنصفانه به‌نظر برسد اما چنین شخصیتی اصولا یک زن خطاب نمی‌شود و حتی این احتمال وجود دارد که برخی از مخاطبین او، چنین فردی را به عنوان یک مرد در ذهن خود تحلیل کنند. فیلم ماده دقیقا با زیر سوال بردن چنین تفکری به میان آمده است و الیزابت اسپارکل به عنوان قربانی اصلی این نوع ذهنیت، سعی می‌کند تا این تفکر جمعی را به رضایت برساند.

بله، الیزابت و سو هردو نمادی از حضور زنان در جامعه سرگرمی و حتی جامعه حال حاضر ما هستند. انتظاراتی که این جامعه برای پذیرفتن زن به عنوان عنصری مهم در آن دارند آنقدر سخت و تکان‌دهنده است که این شخصیت‌های دنیای واقعی مجبور هستند که آسیب‌های زیادی را برای جسم خود متحمل شوند تا در نهایت این جامعه آنها را بپذیرد. بنابراین شخصیت دوگانه الیزابت-سو می‌تواند نمادی از تک تک اشخاص حاضر در جامعه سرگرمی و سینما باشد که برای رضایت دیگران، ظلمی بزرگ را در حق جسم و بدن خود انجام می‌دهند که بهای سنگینی برای آنها خواهد داشت.

حضور دنیس کواید در قابل شخصیت هاروی یا همان مدیر برنامه Pump It Up در این فیلم کاملا به‌جا به‌نظر می‌رسد. شخصیتی که رفتارهای مشمئز کننده او چه در زمان خوردن چندش‌آور میگوها در رستوران و چه طرز تفکر او در برخورد با الیزابت در هنگام یافتن یک بازیگر جدید نشان می‌دهد که هیچ‌گونه حس همزاد پنداری در وجود او به عنوان نمادی از افراد پشت پرده سینما وجود ندارد و مطلقا تنها چیزی که این افراد به آن توجه می‌کنند، رفع نیازهای شخصی خودشان است. بنابراین شخصیت اصلی داستان به عنوان یک ابزار جذاب و زیبا، همان چیزی است که آنها به دنبال آن بوده‌اند.

سکانس رستوران فیلم ماده

از منظر آرتور شوپنهاور، زیبایی عاملی است که انسان‌ها به دلیل تمایل به سلامتی به آن اهمیت می‌دهند. در حقیقت به گفته این فیلسوف آنچه که از زیبایی به عنوان یکی از ویژگی‌های انسانی انتظار داریم، علامتی ظاهریست که نشانگر سلامتی در بدن فرد موردنظر است. حداقل زمانی که از منظر فیلم به این مسئله نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که این دو عامل بیش از پیش با یکدیگر در ارتباط هستند و زمانی که الیزابت تمایل دارد تا بیشتر در کالبد جدید خودش باقی بماند، بهایی که باید بپردازد از دست دادن زیبایی یا همان سلامتی اوست. او قانون اصلی که سازندگان محلول ماده بارها در فیلم قید می‌کنند را می‌شکند و دنیای ترسناک آن سوی چهارچوب‌ها را با چشمان خودش در مقابل آینه نظاره‌گر می‌شود.

وحشتی با ماهیت جسمانی

وحشت جسمانی زیرژانری است که بیش از هر طیف آثاری، در میان فیلم های ترسناک وهیجان‌انگیز جاخوش کرده است. با این تفسیر دیدن چنین زیرسبکی در فیلمی که قصد دارد مفاهیم سنگین فلسفی و روانشناسی را به تصویر بکشد، در نگاه اول عجیب است. پیش‌تر به این مسئله اشاره کردیم که ماده در تضاد با فیلم‌هایی است که جذابیت‌های همیشگی سایر فیلم‌ها را به تصویر می‌کشند و وحشت جسمانی همان ابزاریست که فارگیت برای حمله به افرادی که به قصد جذابیت به سراغ این اثر آمده‌اند.

وحشت جسمانی که فیلم ماده از آن بهره می‌برد، اصولا با سایر فیلم‌ها تفاوت دارد و یکی از نقاط قوت این فیلم است. این وحشت در سراسر فیلم وجود دارد و در دقایق انتهایی فیلم به اوج خود می‌رسد. جالب است بدانید که وحشت نام‌برده فیلم دقیقا از همان زمانی که الیزابت سرنگ ماده را وارد پوست خود می‌کند آغاز می‌شود و کاراکتر و مخاطب داستان به‌طور همزمان وارد دنیایی دلهره‌‌آور می‌شوند که ترس آسیب دیدن جسمانی آنها را زجر می‌دهد.

قرمزی که جذاب نیست

نمادها نقش کلیدی در روایت فیلم ماده دارند و کسانی که این فیلم را تماشا کرده باشند به‌طور قطع با این گفته هم‌نظر خواهند بود که یکی از شیوه‌های نمادین ماده در قصه‌گویی خودش، استفاده از رنگ‌هاست. در سراسر این فیلم از رنگ‌ها به بهترین شکل ممکن استفاده روایی شده و تک تک این لحظات حضور رنگ‌هایی چون زرد، آبی، سبز، صورتی و صدالبته قرمز با غلظت زیاد به چشم می‌خورد. رنگ قرمز در این میان از اهمیت بالاتری برخوردار است و یکی از سه عنصر اصلی است که داستان فیلم را در لفافه شرح می‌دهد.

از طرف دیگر، قرمز همان رنگی است که مفهومی چون شهوت نیز از آن بهره برنده است و معمولا در فیلم‌ها برای نشان دادن مسائل جنسی، از این رنگ استفاده می‌شود. در ماده ما با نوع متفاوتی از رنگ قرمز مواجه هستیم که از نظر ظاهری هیچ تفاوتی با گذشته ندارد، اما در حقیقت این رنگ وسوسه‌برانگیز قرار است تا نقش مجازات میل و هوس انسان‌ها را برعهده داشته باشد. استفاده از این رنگ بیش از سایر رنگ‌ها در فیلم دیده می‌شود. قرمز رنگ خون است و همچنین حامل مسائل جنسی و فیلم ماده این دو را در یکدیگر تلفیق می‌کند و حسی آزاردهنده را به مخاطب القا می‌کند که پیش از این در هیچ‌جای دیگری تجربه نکرده است.

رنگ قرمز فیلم ماده

سکانس اولیه داستان، نمایی از محتویات داخل یک تخم مرغ را به تصویر می‌کشد که پس از تزریق همان ماده ناشناخته فیلم به زرده آن، رفته رفته این زرده تغییر یافته و فرایند ساخت زرده دیگری را آغاز می‌کند. این سکانس به خوبی گویای رخداد اصلی این فیلم، به ساده‌ترین شکل ممکن است. همچنین توجه داشته باشید که وجود تخم مرغ در این سکانس چه از جنبه زرد آن و چه از ناحیه نمادگرایی، از اهمیت زیادی برخوردار است.

سکانس تخم مرغ فیلم ماده

اگر با داستان‌های اسطوره‌ای آشنا باشید به خوبی از نقش مهم تخم مرغ در این روایت‌ها آگاه هستید. تخم مرغ در داستان‌های کهن مختلفی حضور یافته است و بارها شاهد استفاده از آن به عنوان نمادی از تولد یا تولدی دوباره هستیم. فراموش نکنید که در برخی ادیان نیز این باور وجود دارد که تخم جهانی یا همان Egg World، عاملی است که پس از شکسته شدن به دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم جان بخشیده است و برطبق این داستان‌ها حتی دنیای کنونی ما نیز تولد یک تخم مرغ است.

نمادها در سراسر فیلم ماده به چشم می‌خورند و برخی از آنها آنقدری هوشمندانه استفاده شده‌اند که نمی‌توان با قطعیت بیان کرد که می‌توان تمامی آنها را از فیلم استخراج و مورد تحلیل قرار داد. ادای احترام فارگیت در جای جای فیلم به آثاری چون درخشش، جاده مالهالند و ویدئودروم به چشم می‌خورد و یکی از المان‌های اصلی این فیلم به شمار می‌رود. در نتیجه باید بگوییم وقتی به نمادشناسی فیلم ماده از جنبه ارجاعات، پیام‌ها و مسائل مخفی شده در این فیلم نگاهی بیاندازیم، احتمالا با روایتی کامل کننده مواجه شویم که قصه اصلی ماده را چندین برابر گسترش می‌دهد. تا پایان این مطلب برای کشف نمادهای آن همراه باشید.

او به من آسیب می‌زند!

بازی زیبای دمی مور در نقش شخصیت الیزابت و مارگارت کوالی در قالب شخصیت سو، همان دلیلی است که موجب شده تا شخصیت‌پردازی فیلم ماده را به عنوان عامل واقع‌گرایانه این اثر قلمداد کنیم. این بازیگران به اندازه‌ای در ایفای نقش خودشان با دقت‌عمل رفتار می‌کنند که همچون دیالوگ اصلی این فیلم احساس می‌کنیم که هردو آنها یک شخصیت هستند و این مسئله برای دمی مور به عنوان یک بازیگر با سابقه طولانی و مارگارت کوالی در جایگاه یک هنرپیشه نوظهور به نقطه قوت اصلی این فیلم سینمایی تبدیل شود.

رفتارهای شخصیت اصلی داستان و کنش و واکنش‌های او در مقابل اقدامات خودش مثالی دقیق از شخصیت‌پردازی دوگانه اوست. سو و الیزابت یک نفر هستند، اما مخاطب چیز دیگری را می‌بیند که ناشی از حقیقت روانشناختی درونی این شخصیت و تناقضات به‌وجود آمده در بطن شخصیت اوست. این دو کالبد در مسیر طولانی فیلم بارها یکدیگر را او (She) خطاب می‌کنند و نفرتی بی‌حد و مرز را نسبت به همدیگر اتخاذ می‌کنند.

در حالی که در فیلم ماده تنها شاهد یک شخصیت هستیم، الیزابتی را می‌بینیم که به سو به عنوان یک فرد جوان، زیبا و معروف حسادت می‌کند و تلاش می‌کند تا این شخصیت خودساخته خود را از میان بردارد. اما به‌نظر می‌رسد که وی از شخصیت کنونی خودش بیشتر احساس رضایت می‌کند و در نهایت کالبد جدید او پیروز این نبرد می‌شود و الیزابتی که اکنون بیشتر از همیشه درمانده و ضعیف شده است را با ضربات خود از بین می‌برد.

حتی در اواسط فیلم و فازهای اولیه‌ای که نفرت چندانی میان این دو شخصیت وجود نداشت، بازهم این دو سعی می‌کنند تا قسمتی جداگانه در خانه ایجاد کنند و دیگر وجود نفرت‌انگیز خود را در آن دفن کنند. بنابراین در فیلم ماده هیچ شخصیت منفی وجود ندارد. الیزابت، سو، قربانی، قهرمان و شخصیت منفی داستان همه و همه یک‌نفر هستند.

او به من آسیب میزند

زیگموند فروید، پدر علم روانکاوی و یکی از بزرگ‌ترین روانشناسانی که می‌توانیم مثال بزنیم ادعا داشت که حتی با وجود بینشی که آن زمان از مسائل شخصیتی انسان‌ها دارد، همچنان به درک کاملی از شخصیت‌پردازی زنان نرسیده است. آیا برای رسیدن به این بینش مانع خاصی وجود داشت که چنین فرد بزرگی نیز در این مقوله ادعای ناتوانی کرده است؟ باوجود اینکه نمی‌توانیم پاسخی قطعی بر این مطلب دهیم اما شاید فیلم ماده توانسته باشد تا این امر را حداقل در مقام ساده‌سازی شده به مخاطب برساند. مسئله‌ای که حتی دیوید لینچ نیز در جاده مالهالند و ایلند امپایر در تلاش برای رساندن آن بود.

اما شاید بتوانیم این ادعا را داشته باشیم که محدودیت نام‌برده برای سازنده فیلم ماده وجود ندارد، چرا که کورالی فارگیت در مقام یک زن ایستاده است و هرآنچه که دیگران در تلاش برای درک آن هستند را در ذهن خود دارد و با استفاده از آن توانسته تا همه این مسائل را به فیلمی چون ماده بدل کند. فارگیت این کار را به بهترین شکل انجام می‌دهد و پرداخت شخصیتی الیزابت-سو در تا انتهای داستان هیچ‌وقت دچار افت نمی‌شود و حتی در آخرین لحظات که شاهد از بین رفتن و درهم ریختن جسمانی این شخصیت هستیم، هیولایی به نام الیزاسو (به گفته فیلم) را می‌بینیم که در حالی که به سمت پایان‌بندی فیلم ماده حرکت می‌کند همچنان هویت خودش را به عنوان یک زن حفظ کرده است.

سکانس پایانی فیلم ماده

ایراد اصلی فیلم ماده، دلیل است

هر جنبه از فیلم ماده، دلیلی مهم برای توجه به آن است و اساسا این اثر تمامی اصول را برای تبدیل شدن به یکی از بهترین فیلم‌های سال 2024 را رعایت کرده است. در وضعیتی که همه ما داستان و قدرت روایت این فیلم را تحسین می‌کنیم، نمی‌توان این مسئله را نقض نمود که از زاویه دید سازندگان این ماده سبزرنگ، دلیلی برای رخدادهای این اثر وجود ندارد. ما برخلاف فیلم‌های دیوید لینچ که در آن شاهد دست‌های پشت پرده‌ای هستیم که عالم رویا را کنترل می‌کنند، در ماده چنین ماهیتی را مشاهده نمی‌کنیم و نمی‌توانیم دلیلی قانع کننده را برای ساخته شدن این ماده ارائه دهیم.

نقد فیل ماده

کارکرد این ماده سبز رنگ عجیب و به دور از ذهن است و افرادی که نفرین استفاده از آن را می‌پذیرند، دسترسی  موقتی به جسمی را پیدا می‌کنند که حتی به‌طور کامل شبیه آنها نیست! از این رو وقتی به سایر مخاطبان این ماده فکر می‌کنیم، احتمالا با این سوال مواجه می‌شویم که آیا فردی به غیر از الیزابت (و با شرایط خاص او) پیدا می‌شود که بخواهد از این ماده استفاده کند و عواقب آن را به جان بخرد؟ اگرچه تمامی این المان‌ها صرفا برای بهتر قدم برداشتن در مسیر داستانی جذاب و تامل‌برانگیز است اما از لحاظ چهارچوب‌های داستانی، این بخش از فیلم بدون ایراد نیست؛ مگر اینکه بخواهیم همچون داستان نیکی گریس ایلند امپایر، جهان و رخدادهای ماده را ناشی از ذهن آشفته شخصیت اصلی داستان ببینیم.

فیلم ماده از چه فیلم‌هایی الهام گرفته شده؟

به طور کلی این فیلم به تنهایی شخصیت کافی را برای تحلیل دارد و نمی‌توان آن را الهام گرفته از فیلم دیگری تلقی کرد. اما علاقه‌مندان به دنیای سینما حتما در بخش‌های مختلف فیلم یاد سکانس‌های به یاد ماندنی از تاریخ سینما افتاده‌اند. در اینجا به چند مورد از این موارد اشاره خواهیم کرد.

فیلم درخشش (1980)

فرش هتل اورلوک در فیلم درخشش بی‌شک یکی از تقلیدشده‌ترین و نمادین‌ترین کف‌پوش‌ها در تاریخ سینماست، و فیلم ماده (The Substance) به‌وضوح به آن اشاره می‌کند. در درخشش، طرح برجسته و رنگ‌های زنده فرش، حس ناآرامی و پیش‌بینی حادثه‌ای ناگوار را ایجاد می‌کند. این طراحی به‌خوبی با فضای ترسناک و پرتنش فیلم هماهنگ است. طراحی گرافیکی فرش همچنین با قاب‌بندی‌های متقارن مشهور کوبریک همخوانی دارد و بر طول راهرو تأکید کرده و حس عمیق‌تری از پرسپکتیو را به تصویر می‌کشد. در فیلم ماده نیز فرشی مشابه استفاده شده است، هرچند که اشکال هندسی آن به‌جای شش‌ضلعی‌ها، مستطیل هستند. جالب اینجاست که این مستطیل‌ها از وسط به دو قسمت تقسیم شده‌اند، که اشاره‌ای به دوگانگی موجود در فیلم و تخم‌مرغی است که در ابتدای فیلم به دو نیم می‌شود.

فیلم ماده و درخشش

ویدئودروم (1983)

فیلم ماده از تصویری تأثیرگذار از سو استفاده می‌کند که بدون شک به اثر برجسته کراننبرگ، ویدئودروم، اشاره دارد. زمانی که از سو خواسته می‌شود نام خود را مقابل دوربین بگوید، در صحنه‌ای که او به‌ناچار به‌عنوان جایگزین الیزابت انتخاب می‌شود، می‌گوید: «من سو هستم.» در این لحظه، یک نمای نزدیک از لب‌های او نشان داده می‌شود که بارها نام خود را تکرار می‌کند. تصویر لب‌های او در چندین صفحه تلویزیون آنالوگ تکرار می‌شود. این صحنه، همراه با پیوند هویت الیزابت/سو به حرفه تلویزیونی او، اشاره‌ای هوشمندانه به تصاویر و مضامین ویدئودروم است.

فیلم ماده و فیلم ویدئودروم

مرد فیل نما (1980)

صحنه‌ای که مانستروالیزاسو (موجود متولد شده از بدن سو | Monstro Elisasue) در پایان فیلم خود را در آینه می‌نگرد، یادآور مرد فیل‌نما است. ناامیدی او در این صحنه‌ها نیز به موضوع پذیرش اشاره دارد. در حالی که اوایل فیلم، الیزابت به دلیل احساس بی‌ارزشی از دیده شدن اجتناب می‌کرد، نسخه غیرقابل‌برگشت دگرگون‌شده او مصمم است که دیده شود. نماهای معناداری از گل‌های رز همراه با یادداشتی دیده می‌شود که نوشته: «آن‌ها عاشقت خواهند شد!» استفاده دقیق از کلمه «عشق» در ابتدا و انتهای فیلم، نیاز او به تأیید و پذیرفته شدن را نشان می‌دهد. در مرد فیل‌نما نیز عشق و پذیرش چیزی است که مریک آرزوی آن را دارد.

فیلم ماده و مرد فیل نما

بیگانه: پیمان (2017)

فیلم ماده و بیگانه: پیمان یک موضوع مشترک دارند که شامل خودمختاری بدنی، باروری و آفرینش است و در نهایت به ظهور یک موجود انگلی منجر می‌شود. تولد «خودِ دیگر» از ستون فقرات در ماده یادآور صحنه بیرون آمدن «بک‌برستر» از بدن در بیگانه: پیمان است. هر دو فیلم مفهوم تسلط یک انگل بر بدن میزبان را بررسی می‌کنند؛ فرایندی که طبیعت انسانی را مختل کرده و بر بقای موجودی بی‌رحم و برتر تمرکز دارد. این شباهت‌ها به احتمال وجود یک اشاره پنهان میان این دو فیلم اشاره دارد، که به بررسی مشترک این موضوعات عمیق می‌پردازد.

فیلم ماده و فیلم بیگانه: پیمان

مگس (1986)

بسیاری از تماشاگران به‌خوبی به ارجاع آشکار فیلم ماده به فیلم کلاسیک کراننبرگ، مگس، پی خواهند برد. اگر صحنه خوردن میگوهای فوق‌العاده مشمئزکننده هاروی توجه شما را پرت نکند، خواهید دید که قبل از مکالمه او با الیزابت در رستوران، که در آن او را اخراج می‌کند، مگسی روی گردن او نشسته است. در پایان این صحنه، مگس در لیوان شراب کنار گذاشته‌شده هاروی غرق می‌شود.

فیلم مگس کراننبرگ پیامدهای غرور علمی و پتانسیل ترسناک زیست‌فناوری را بررسی می‌کند. این فیلم به موضوعات هویت و دگرگونی می‌پردازد. شخصیت اصلی، ست براندل، با دستگاه انتقال آنی که اختراع کرده، به‌تدریج ترکیب می‌شود و وضعیت جسمی و روانی او رو به وخامت می‌گذارد. این فیلم به‌عنوان یک هشدار درباره خطرات پیشرفت‌های علمی کنترل‌نشده عمل می‌کند و نشان می‌دهد که فناوری چگونه می‌تواند به یک نیروی مخرب تبدیل شود اگر بدون مسئولیت‌پذیری و اخلاق به‌کار گرفته شود. غرور مشابهی در ماده مشاهده می‌شود، جایی که سو بارها علی‌رغم هشدارهای مربوط به سرم ماده، بیش از حد از آن استفاده می‌کند و پیامدهای خطرناک آن را نادیده می‌گیرد.

فیلم مگس و فیلم the substance

سرگیجه (1958)

مانستروالیزاسو برای اجرای شب سال نو با زور لباس آبی را به تن می‌کند و خود را برای این مراسم تزئین می‌کند. در این صحنه از موسیقی متن فیلم سرگیجه هیچکاک استفاده شده است؛ انتخابی عمدی که شباهت‌هایی میان مانستروالیزاسو و جودی در این فیلم کلاسیک ایجاد می‌کند. همان‌طور که جودی تلاش می‌کند خود را به تصویری ایده‌آل و دست‌نیافتنی از مدلین تبدیل کند، مانستروالیزاسو نیز تلاش دارد تا با انتظارات اجتماعی و توهم کمال تطبیق پیدا کند. آینه در اینجا بازتابی از آشفتگی درونی او و تلاشی است که برای جا افتادن در قالبی که دیگران انتظار دارند انجام می‌دهد، که این تلاش‌ها منعکس‌کننده مبارزه‌های جودی است.

فیلم ماده این ارجاع سینمایی را با طنز آشنای خود به‌خوبی اجرا می‌کند. در بافت صحنه، تلاش‌های مانسترو برای عادی به نظر رسیدن -چه برسد به ایده‌آل بودن- تأثیری خنده‌دار دارد، چراکه او حتی نمی‌تواند جای گوشواره‌ها را پیدا کند و در نهایت آن‌ها را مستقیم به پوستش فرو می‌کند. طنز این صحنه با تکرار جمله‌ای از یک کارمند انتخاب بازیگر در فیلم برجسته می‌شود؛ که پیش‌تر در توصیف ظاهر فیزیکی سو می‌گوید: «همه‌چیز دقیقاً سر جای خودش است.»

چند فیلم دیگر که شباهت‌هایی با فیلم ماده دارند

یکی از جالب‌ترین ارجاعاتی که به بی‌اعتنایی و نادانی مردانه در فیلم اشاره می‌کند، ارجاع لفظی به فیلم کینگ کونگ است. زمانی که دستشویی زنان بسته است، الیزابت از دستشویی مردانه استفاده می‌کند و در حین این که هاروی را می‌شنود که در حال صحبت تلفنی با یک همکارش است و برنامه‌هایش برای پایان دادن به حرفه او را مطرح می‌کند، او را به طور بی‌رحمانه‌ای "زن پیر" می‌نامد و تعجب می‌کند که چگونه برنامه ورزشی او به سبک جین فوندا هنوز ادامه دارد. او می‌پرسد که موفقیت بزرگ او چه زمانی بود و می‌پرسد: "و اون چی بود، کینگ کونگ؟"

این یک اشاره زیرکانه به موضوع سن‌گرایی در فیلم است. او به‌طور آشکار به نقش نمادین جسیکا لانگ در فیلم کینگ کونگ اشاره دارد. لانگ درباره سن‌گرایی در صنعت سرگرمی صحبت کرده است؛ در یک مصاحبه با AARP گفته است: "سن‌گرایی همه‌جا حضور دارد... این یک زمین بازی مساوی نیست." بهترین اجراهای او در سال‌های اخیر بوده است که بی‌اعتنایی هاروی را به مسخره می‌گیرد. اجراهای اولیه او به عنوان یک بازیگر جوان همراه با نقدهای شدید همراه بود که این خود به‌طور هوشمندانه‌ای به یکی از پرانتقادترین فیلم‌های تاریخ اشاره دارد.

همچنین از بعد روانشناختی این فیلم شباهت‌هایی هم با فیلم مرثیه‌ای بر یک رؤیا (2000) دارد. افتادن به دام اعتیاد و همچنین طمعی که در شخصیت‌های این دو فیلم اتفاق می‌افتد و به انزوای اجتماعی و در نهایت پایان یک رویا منجر می‌شود. باید اضافه کرد در چندین سکانس این فیلم می‌توان ردپایی از فیلم روانی ساخته هیچکاک را هم پیدا کرد (عکس زیر).

فیلم ماده و روانی
سخن پایانی

سال 2024 در حال رسیدن به پایان خود است و در حالی که نمی‌توانیم این سال را پر از فیلم‌های افتخارآمیز خطاب کنیم، اما وجود چندین اثر انگشت‌شمار چون فیلم ماده باعث شده تا حداقل بتوانیم آینده سینمای جهان را امیدوار کننده تلقی کنیم. بدون شک فیلم ماده اثری است که بارها می‌توان به مشاهده آن پرداخت و ضمن فاکتور گرفتن ایرادات جزئی آن، در جایگاه یکی از عمیق‌ترین فیلم‌های ده ساله اخیر از آن یاد کرد و چقدر که در بررسی فیلم ماده سخت‌گیرانه‌تر عمل کنیم، احتمالا نکات بیشتری را خواهیم یافت. نظرات خودتان را در مورد فیلم ماده با ما به اشتراک بگذارید و فراموش نکنید که نقد فیلم ماده از نگاه خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.

برچسب‌های مرتبط:

فیلم‌های با محوریت زنان

فیلم‌های روانشناختی

لوگوی پاراج - معرفی فیلم، سریال، انیمه و انیمیشن
پاراج | معرفی فیلم، سریال، بازیگران و عوامل سینما و تلویزیون
وبسایت "پاراج" یک منبع جامع و تخصصی در زمینه معرفی فیلم‌ها، سریال‌ها، انیمه، انیمیشن، مستند و بازیگران سینما، تلویزیون و شبکه خانگی است. پاراج با داشتن یک پایگاه داده گسترده، اطلاعات کاملی از آثار سینمایی و تلویزیونی از جمله ژانر، سال تولید، کارگردان، بازیگران، جوایز، تصاویر، تریلرها، میزان فروش و امتیازات مخاطبان را فراهم می‌کند. علاوه بر این، نقدها و بررسی‌های کارشناسان و کاربران درباره هر اثر نیز در دسترس است، که به شما کمک می‌کند تا قبل از تماشای یک فیلم یا سریال، با دیدگاه‌های مختلف درباره آن آشنا شوید. پاراج همچنین بخشی ویژه برای معرفی بازیگران دارد، که در آن می‌توانید بیوگرافی، فیلم‌شناسی، عکس‌ها، ویدئوها و حواشی مرتبط با هر بازیگر را مشاهده کنید. در کنار همه این موارد جدول پخش هفتگی شبکه‌ها و لیست برگزیدگان جشنواره‌های داخلی و خارجی نیز از دیگر خدمات می‌باشد. به‌روز رسانی مداوم، پاراج را به محلی ایده‌آل برای علاقه‌مندان به دنیای سینما و تلویزیون که به دنبال اطلاعات دقیق و به‌روز درباره آثار محبوب و جدید هستند تبدیل کرده است. علاوه بر این، بخش‌های ویژه‌ای نیز برای اخبار و رویدادهای مهم دنیای سینما و تلویزیون در نظر گرفته شده است تا کاربران همواره در جریان آخرین تحولات باشند.
samandehi
خدمات ارایه شده در پاراج، دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه می‌باشد و هرگونه بهره برداری و سوء استفاده از محتوای پاراج، پیگرد قانونی دارد.