نقد سریال وحشی؛ سفری به اعماق تاریکی و واقعگرایی تلخ

سریال ایرانی «وحشی» ساخته هومن سیدی، یکی از آثار پربحث و قابل تأمل در شبکه نمایش خانگی ایران است که از همان ابتدا با فضایی متفاوت و روایتی تاریک، توانسته واکنشهای گوناگونی را در میان مخاطبان و منتقدان برانگیزد. این سریال که براساس داستانی واقعی با الهام از زندگی علیاشرف پروانه ساخته شده است، سفری به دل مشکلات اقتصادی و اجتماعی طبقات فرودست جامعه بهنظر میرسد. هدف از نقد سریال ایرانی وحشی، ارائه تحلیلی جامع و بررسی نقاط قوت و ضعف آن است. آیا «وحشی» یک تصویرگری تلخ از واقعیت بهحساب میآید یا سیاهنمایی؟ آیا ارزش دیدن دارد یا خیر؟ در بررسی سریال وحشی، به این پرسشها پاسخ خواهیم داد.
جهانی خفقانآور؛ بررسی اتمسفر و جزئیات بصری
سریال «وحشی» بهطور ویژه در فضاسازی و خلق اتمسفر خاص خود موفق عمل کرده است. کارگردان با انتخاب لوکیشنهای خشن و متروک مانند معادن و محلههای حاشیهای، حس خفقان، ناامیدی و خشونت پنهان در طبقات فرودست جامعه را بهطور مؤثری بیرون میکشد. این فضاها با نورپردازی خشن و صدابرداری خاص، فضایی وهمآلود و نفسگیر ایجاد میکنند که کاملا با محتوای تلخ سریال همخوانی دارد. سیدی با دقت در میزانسنها، قابها و حرکت دوربین، فضای سرد و تلخ فقر را در کنار آسیبهای اجتماعی بهتصویر میکشد.
جنبههای فنی سریال نیز به خلق این اتمسفر کمک شایانی کردهاند. فیلمبرداری قدرتمند و نورپردازی مؤثر که با نور و سایه بازی میکند و حرکت شخصیتها را شبیه به قدم گذاشتن در دالانهایی به سمت وحشت و سیاهی نشان میدهد، ازجمله این موارد هستند. پالت رنگی آبی بهکارگرفتهشده حس سردی، سکون و مرگ را تداعی میکند. حتی ابعادی از تصویر (نسبت اسکوپ) به القای حس حبس شخصیتها در داستان کمک میکند. صداگذاری ظریف و هوشمندانه، ازجمله زیرصداهای آزاردهنده یا پیچش صدای افراد در فضا که منعکسکننده حالات درونی و آشفتگی ذهنی شخصیت اصلی است، لایههای بیشتری از حس و حال سریال را منتقل میکند. ماشین داوود نیز خود نمادی از شخصیت اوست؛ خسته، خراب و دچار ضعف، شبیه به آدمی تنزخمی که خود را بهزور جمعوجور میکند.
داوود اشرف؛ قهرمان تراژیک در تله سرنوشت
داوود اشرف، شخصیت اصلی سریال، کارگر معدنی است که با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکند و از بخت بدش بهشکلی ناخواسته و بیگناه درگیر موضوع تراژیک مرگ دو بچه میشود و پنهانکاریاش فجایع بیشتری را رقم میزند. او نمادی است از انسانی که از طبقه کارگر فرودست برخاسته است؛ طبقهای که نه سرمایه دارد، نه رانت و نه صدا. داوود در تلاش برای بهبود زندگی خود و خانوادهاش، بهدنبال فروش زمین است؛ اما هرچه بیشتر تلاش میکند تا از درگیری دور بماند، درگیر دردسر جدیدتری میشود. ساختار اجتماعی برای او تلهای بهنظر میرسد که در آن گیر افتاده است؛ اگر سکوت کند له میشود و اگر اعتراض کند حذف میشود.
داوود یک «قهرمان تراژدی» است؛ با تلاش هم قادر به صعود نیست و راهی جز سقوط ندارد؛ اما سقوط او نه صرفا شخصی، بلکه افشاگری جمعی است. در جامعهای که سریال بهتصویر میکشد، قهرمان هیچ راهی برای ارتقا ندارد و همه بنبست هستند؛ بهنوعی، داوود مجبور به «وحشی شدن» است تا بقا بیابد. این مسیر بهسمت تاریکی و بروز وجوه حیوانیتر شخصیتش چیزی است که در طول سریال رقم میخورد. او مطلقا بد یا مطلقا خوب نیست؛ در مرگ بچهها تقصیر مستقیم نداشت؛ ولی آنها را به بیمارستان نبرد، دائما دروغ میگوید و شرایط را بدتر میکند. سریال منطق شخصیت داوود را در گذشتهاش ریشهیابی میکند و اشاره بهمرور به نسخه ترسناکتر او در آینده دارد.
نقد بازی جواد عزتی در سریال وحشی
بازی بازیگران یکی از نقاط قوت اصلی سریال بهحساب میآید. جواد عزتی در نقش داوود اشرف، با بازی قدرتمند خود توانسته است احساسات این شخصیت را بهخوبی به تصویر بکشد و همزادپنداری زیادی در بیننده ایجاد کند. توانایی عزتی به هومن سیدی امکان میدهد تا لایههای مختلف هویتی داوود را بهتصویر بکشد و بازی او عامل مهمی در درگیری مخاطب با سریال است. بازیگردانی قدرتمند پسربچه، طبیعی و دقیق از آب درآمده و در صحنه دادگاه با نگاهی درست و پرمعنا، بار احساسی زیادی را منتقل میکند. بازی مسلط علی رضاییفر در نقش بازپرس و نگار جواهریان در نقش وکیل (رها جهانشاهی) که استیصال و درماندگی یک وکیل شکستخورده را بهخوبی نشان میدهد، نیز بینقص است.
بهنظر من، با وجود تحسینهای فراوان، بازی جواد عزتی در نقش داوود ایراداتی هم دارد. بازی او مقدار زیادی هنوز مالک زخمکاری است و یکنواخت شده و به تنوع احساسی لازم نمیرسد؛ ازطرفی، ای کاش، گریم متفاوتی جهت تمایز قابل احساس بین دو شخصیت (داوود و مالک) ایجاد میشد که متاسفانه اجرایی نشده است؛ همچنین شکل نمایش ترس داوود هنگام ورود به زندان منطقی بهنظر نمیرسد با توجه بهسابقه شخصیتی او که در محلهای خشن بزرگ شده است و احتمالا زندان را میشناسد، انتظار میرود او تمام تلاشش را برای پنهانکردن ترس خود انجام دهد.
نقد داستان سریال ایرانی وحشی
سریال «وحشی» از نظر روایی ساختاری متفاوت اتخاذ کرده است. روایت غیرخطی و پازلی آن جسورانه است و باعث درگیر شدن ذهن بیننده میشود. سریال دائما در حال کاشت و برداشتهای مؤثر است. جزئیات فراوانی در داستان وجود دارد؛ جزئیاتی که از اتفاقات واقعی رخداده است و دروغهایی که دو طرف میگویند، تشکیل شدهاند و این باعث تعلیقمحورتر شدن داستان میشود. استفاده موثر از کاراکتر بچه و توانایی نوید در ایجاد وحشت صرفا با آرام حرف زدن و گفتن اینکه "من میدونم"، نشاندهنده توجه سریال به جزئیات دراماتیک است.
«وحشی» لایههای روانشناختی عمیقی دارد. این سریال یک "کابوسنامه روانشناختی و اسطورهای مدرن" بهحساب میآید. ذهن شخصیتها و جامعهای شکسته و بیمار در آن منعکس شده است. مفاهیم نمادینی چون معدن که ناخودآگاه سرکوبشده یا محل تولد خشونت و پنهانکاری است، ماشین که نماد فرسودگی و بیحرکتی درونی بهنظر میرسد، انگشتر که ممکن است یادآور گذشتهای تاریک یا نفرین باشد و پنجرهها که مرز بین روان شخصیت و دنیای بیرون و نماد محدودیت آزادی هستند، به عمق روانشناختی اثر میافزایند. برخی نماها حالت کابوسوار یا رؤیایی دارند و بافتهای تصویری، حس حیوانات خزنده را القا میکنند که نمادی از بخشهای کنترلنشدهای هستند که میخواهند "قربانی" را ببلعند. تضاد شدید نور و تاریکی که نور اغلب سرد و آشکارکننده آسیب روانی است و تاریکی نماد ناخودآگاه و درد، نیز بیانگر کشمکش درونی شخصیت است.
جبر یا اختیار؛ پرسشی بنیادین در دل قصه
یکی از دوگانگیهای مهم و رویکردهای فلسفی زیرمتن سریال وحشی، دوگانگی بین جبر و اختیار است. سریال اشاره غیرمستقیم به این دارد که شرایط (جبر) پیرمرد را تبدیل به موجود ترسناک کرده است؛ اگرچه نمیشود از تصمیمات خودش (اختیار) نیز گذشت. این ایده درباره داوود نیز مطرح میشود. شرایط پیرامون و تجربه زیستی به او یاد داده است که اگر راستش را بگوید، احتمالا سرش به دار خواهد رفت؛ حتی وقتی کار درست را انجام میدهد، مجری قانون او را به قتلگاه میفرستد.
داوود درگیر جبر و اختیار است. او در مرگ بچهها تقصیر مستقیم نداشت و حقش نبود آن اتفاق برایش بیفتد (جبر)؛ اما او بچهها را به بیمارستان نبرد و دائما دروغ میگوید که شرایط را بدتر میکند (اختیار). این نشان میدهد که جبر و اختیار در شخصیت او و دیگران همزمان مؤثر هستند. نهادهای اجتماعی نیز در این مسیر غایب، فاسد یا ناکارآمدند و در واقع، محیط و جامعه او را بهسمت انتخابهای بد سوق میدهند.
چالشهای روایی؛ ابهامات و نکات بحثبرانگیز
سریال با تمام نقاط قوتش، خالی از ایراد نیست. یکی از مشکلاتی که مطرح میشود، مشکل ابهام در زمان و مکان روایت داستان است. بیننده برای فهم دقیق مکان باید تلاش کند (مانند دقت روی پلاک ماشینها که اشاره به نزدیکی به تهران دارد) و برای فهم زمان نیز باید دنبال نشانهها بگردد (مانند قیمت تعمیر ماشین یا بازی ایران و پرتغال در جام جهانی 2018). بهنظر، این ابهام دراماتیک نیست و فقط تمرکز بیننده را از مسائل مهمتر داستان دور میکند.
برخی اتفاقات و چیدمانها نیز خارج از منطق درونی داستان و نمایشی بهنظر رسیدهاند؛ بهطورمثال، خاموش شدن ماشین داوود دقیقا جلوی محل حادثه یا رفتن او به مغازهای که صاحبش تجربهای مشابه داوود داشته، تلاش نویسنده جهت ساخت تعلیق یا نگرانی از بیرون جهان داستان تلقی میشوند. زیرداستان گم شدن انگشتر نیز بهنظر برخی قابل حذف بوده و تنها ترس داوود را نشان میدهد که قبلا بارها دیدهشده است. یکی از سوالات مهمی که نیاز به پاسخ دارد، علت پنهانکاری نوید درباره آگاهیاش از نقش داوود در مرگ بچهها از پلیس است. اینکه نوید چرا حقیقت را نمیگوید، یک ابهام جدی در منطق روایی ایجاد کرده است؛ همچنین نحوه ردیابی داوود توسط پلیس پس از فرار به جنوب نیز کاملا روشن نیست.
تماشای سریال وحشی، تجربهای تلخ و ارزشمند
در مجموع، سریال «وحشی» تلاشی متفاوت و قابلتوجه در فضای سریالسازی ایران محسوب میشود. این سریال با فضاسازی تاریک و نفسگیر، بازیهای قدرتمند (بهویژه جواد عزتی)، توجه به جزئیات، رویکرد روانشناختی عمیق و پرداختن به تمهای مهمی چون جبر و اختیار و بحرانهای اجتماعی، توانسته از استاندارد فعلی شبکه نمایش خانگی بالاتر بایستد؛ احتمالا بعد از خواندن نقد سریال وحشی متوجه شدهاید که نقاط قوت آن، ازجمله انتقال حس التهاب به بیننده و باورپذیر ارائه کردن شخصیتها، در اکثر موارد بر نکات منفی مانند برخی ابهامات روایی یا چیدمانهای بحثبرانگیز میچربد. سریال «وحشی» باکیفیتترین سریال این روزهای نمایش خانگی برای بسیاری از طرفدارانش بوده است.
بااینحال، «وحشی» سریالی نیست که برای همه مخاطبان جذاب باشد. ریتم سنگین، فضای تلخ و تاریک آن ممکن است برخی مخاطبان را از خود دور کند. این سریال یا با مخاطبش ارتباطی عمیق برقرار میکند یا او را پس میزند. انتخاب با مخاطب است: تجربه جهانی تاریک و پراضطراب یا گریزی از آن؛ اما برای کسانی که بهدنبال اثری متفاوت، واقعگرایانه (هرچند افسردهساز) و عمیق هستند که به لایههای پنهان جامعه و روان انسان میپردازد، بررسی سریال وحشی و رفتن به عمق ساختار روایی آن، به شما نشان میدهد که این سریال ارزش تماشا را دارد و تجربهای قابل تأمل ارائه میدهد.
شما هم اگر این سریال را دیدهاید، نظرات خود را درباره نقاط قوت و ضعف آن، بازیها و فضای کلی با ما و دیگر علاقهمندان این فیلم در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.