نقد و بررسی فیلم نووکائین (Novocaine 2025)

چه میشود اگر نتوانی درد را حس کنی؟ قهرمان میشوی یا محکوم به نابودی؟ نووکائین (Novocaine - بیحسی) وسط این دو پرسش ایستاده: نه داستان ابرقهرمانی است، نه افسانهای دربارهی شکستناپذیری. این فیلم دربارهی مردی به نام نیتن کین است که نه مثل ددپول شوخی را چاشنی شکستناپذیریاش کرده، نه مانند کارتونهای لونی تونز هر بار از زیر ضربهها قسر درمیرود؛ او واقعاً آسیب میبیند. اما درد را حس نمیکند. این شاید در نگاه اول نعمتی باشد، اما از آنجایی که درد یک واکنش طبیعی بدن برای فرار از صدمهدیدن است شروع هر جنگی میتواند تا پای مرگ باشد!
نووکائین با کارگردانی دن برک و رابرت اولسن و بازیگری جک کواید، تلاشی جسورانه است برای ساخت اکشنی که هم بخنداند، هم روی تیغ تگهتان دارد. شعار نیتن کین درد را حس نمیکند فقط یک خط داستانی نیست؛ پایهی جهانی است که در آن زندگی بدون حس درد، بیشتر نفرین است تا قدرت. این فیلم ترکیبی است از کمدی سیاه، وحشت جسمی و اکشن بیرحم، که در پسِ ظاهر پرهیاهویش، حقیقتی تلخ دربارهی شکنندگی انسان را زمزمه میکند. حتا اگر درد فیزیکی شما را زمین نزند درد روحی میتواند نابودتان کند!
هشدار مهم: این نقد شامل اسپویل است. اگر میخواهید بیخبر از داستان به تماشای فیلم بنشینید، خواندن را همین جا متوقف کنید؛ اما اگر آمادهاید که سفری عجیب، دردناک و در عین حال خندهدار را از دریچهی نقد تجربه کنید، ادامه دهید.
داستان فیلم نووکائین
از همان لحظهای که نیتن کین، مردی که درد را نمیشناسد، وارد صحنه میشود، معلوم است که نووکائین قرار نیست یک سفر معمولی باشد. دنیایی که در آن یک ضربه چاقو فقط یک خراش بیاهمیت است و شکستن استخوان شاید تنها به یک نگاه بیاحساس ختم شود، بستری میشود برای داستانی که درد را نه در گوشت و خون، بلکه در قلب میجوید.
البته اینکه ایتن درد را احساس نمیکند چیزی از تعلیق فیلم نمیکاهد. لحظهای که برای اولین بار میخواهد خوردن کیک را امتحان کند برای مخاطب به تنهایی شکنجهاست. در جای خود مینشینید و فقط دعا میکنید که انتهای خوردن کیک با خونی شدن گوشههای لب نباشد. البته که مثال معروف او در رابطه با فرو رفتن میخ به پا و مشخص نشدنش تا لحظه خونی شدن کفش شاید اغراق باشد. جالب است بدانید بر اساس اطلاعات موجود افراد دچار این بیماری فرق تیز یا غیر تیز، سرد و گرم را میفهمند تنها واکنش نسبت به درد وجود ندارد.
هنوز هم میتوان درد را احساس کرد
فیلم از همان ابتدا سعی دارد این جای خالی احساس درد فیزیکی را با درد روحی و روانی پر کند. از صحنهای که پیرمرد ابزار فروش در باره مرگ همسرش میگوید و میگوید "زمان اهمیت ندارد، به همان اندازه دردناک است اگر روز اول آشناییمان از دستش میدادم دردناک بود" تا تک تک لحضاتی که ایتن به تنهایی، آزار و اذیت بچههای مدرسه و داشتن تک دوست واقعی اشاره میکند سعی دارد این مفهوم را در ذهن شما زنده کند؛ کسی که درد را احساس نمیکند کودکانی که در بچگی او را میزدند به خاطر دارد
البته که فیلم برای اکشن بیشتر مقداری از واقعیت را فدا کرده، مقاومت فیزیکی نیتن کمی فراتر از حد واقعیت به تصویر کشیده شده؛ در مبارزه با تتوکار، میبینیم دستیار تتو کار با یک ضربه نقش زمین میشود اما نیتن همچنان مثل دیواری زنده در مقابل ضربات این غول دوام میآورد. توجه کنید نیتن درد را احساس نمیکند اما استخانها، رگها و اجزای داخلی بدن صد در صد ضربات را احساس میکنند. حتی در شرایط بی حسی اگر چنین ضرباتی به بدن وارد شود عملکرد آن کاملا از بین میرود این در حالی است که فیلم میگوید تا وقتی کاراکتر هنوز خون دارد میتواند بجنگد (نیتن در انتها از کم خونی از هوش میرود).
جک کواید بازیگری در قلب فیلم
اگر نووکائین یک قلب تپنده داشته باشد، بیشک آن قلب جک کواید است. در جهانی که درد بیمعنا شده، او تنها کسی است که رنج را نه با فریاد، که با لرزش نامحسوس نگاهش روایت میکند. بازی کواید در این فیلم نمونهای است از اینکه چطور میشود با حداقل اغراق و حداکثر صداقت، میان خشونت بیوقفه و کمدی سیاه، تعادلی شکننده اما زیبا برقرار کرد. البته که باید گفت کواید تجربه بازی خود در چندین فصل سریال قهرمانی د بویز را به همراه دارد و تا حدودی این تصویر را از خود به فیلم میدهد.
نقش نیتن کین با همهی شگفتیهایش، به بازیگری نیاز داشت که بتواند احساس نداشتن درد را احساسبرانگیز کند؛ چالشی که کواید با مهارت خیرهکنندهای از پس آن برآمده است (گاهی مخاطب دردی را که ایتن حس نمیکند به جای او حس میکند). او در حالی که ضربهها و جراحات فیزیکی را بیواکنش تحمل میکند، از طریق حالات چهره، حرکات چشم، و حتی طرز ایستادنش، ترس، سردرگمی و میل به زندگی را به تماشاگر منتقل میکند. بازی او یادآور ستارههای دوران سینمای صامت مانند باستر کیتون است؛ جایی که هر تکان ابرو یا مکث کوتاه، وزنی معادل دیالوگهای بلند دارد.
منتقدان گاهی کواید را متهم کردهاند به گیر افتادن در قالب آدم خوب دستوپاچلفتی (چیزی که در پسرها هم بود)، اما نواکائین نشان میدهد که این بار او فراتر رفته: ترکیبی از آسیبپذیری بینهایت و جسارت خیرهکننده. الهام او از اکشنهای پرانرژی مثل جان ویک ۴ حس میشود، اما اجرای نهایی شخصیتی پدید آورده که بیشتر به یک قهرمان نادانسته و دلشکسته شبیه است تا یک ماشین کشتار ماهر.
فیلمنامه نووکائین
فیلمنامهی لارس جاکوبسون، همچون قهرمان داستانش، در موقعیتهای بحرانی همزمان میدرخشد و میلرزد.
در بهترین حالت، فیلمنامه با ظرافت خاصی مفهومی به ظاهر فانتزی را در بستری انسانی و عاطفی مینشاند. هوشمندی در ساختار اولیه و لحظات بامزهی پراکنده، باعث شدهاند که نووکائین فراتر از یک شوخی تصویری دربارهی آدم بیدرد به نظر برسد. اما این سکه روی دیگری هم دارد: گاهی این طرح جذاب زیر بار تکرار، دیالوگهای تنبلانه و گرهگشاییهای قابل پیشبینی خم میشود.
زمان فیلم
زمان طولانی فیلم (۱۱۰ دقیقه) بدون اینکه همیشه چیزی تازه برای گفتن داشته باشد، خستگی ایجاد میکند. وابستگی زیاد به مفهوم مرکزی باعث شده توسعهی طبیعی شخصیتها قربانی شود؛ بهویژه در مورد بازیگران مکمل. امبر میدتاندر در نقش شری، جرقههایی از قدرت و آسیبپذیری را به تصویر میکشد، اما ضعف در نگارش شخصیت، او را گاه به "بانوی در معرض خطر" تقلیل میدهد. در مقابل، جیکوب باتالون در نقش راسکو، با طراوت کمدی خود جان تازهای به فیلم میدهد و برای بسیاری، تنها بازیگر مکملی است که در کنار جک کواید واقعاً به چشم میآید.
کارکتر های فرعی فیلم
ری نیکلسون به عنوان سایمون، میان اثربخشی و بیرنگی معلق است و دیگر چهرههای فرعی هم بیش از آنکه شخصیت باشند، بیشتر شبیه ابزارهای داستانی باقی ماندهاند. پیچش داستانی مربوط به شری نیز، اگرچه در لحظه هیجانانگیز است، اما به مذاق همه خوش نیامده؛ برخی آن را لو رفته یا تصنعی دانستند و برخی دیگر دوگانگی اجرایی میدتاندر را تحسین کردند.
همچنین کسی میداند مشکل کارگردانها با پلیس در فیلم چیست؟ افسرهای پلیس چیزی فراتر از یک سیبل نشانهگیری نیستند و حتی دو کاراکتر کاراگاه به شدت ساده، بدون عمق و مسخره طراحی شدهاند. نه آنقدر به کاراکترها پلیس نزدیک میشوید که تیر آخر به گردن پلیس احساسی را در شما ایجاد کند، نه انقدر پایدار هستند که رفتارشان برای شما جالب باشد به طور کلی در فیلم وجود دارند چون یک دزدی از بانک به پلیس هم نیاز دارد!
جلوه های ویژه و اکشن
جلوههای های ویژه این فیلم در خدمت این هستند که آزارتان بدهند. البته بسته به این دارد که چقدر از خشونت ناراحت میشوید اما اینکه ایتن درد را احساس نمیکند مبنی بر این نیست که به مخاطب انتقال نمیدهد! بسیاری از صحنههای فیلم به گونهای طراحی شده که اگر در یک عنوان معمولی ببینید به صورت خودکار چشمهایتان را میبندید تا در درد شریک نشوید! فرو بردن دستها در روغن داغ، بیرون کشیدن گلوله بدون احساس کردن آن (صحنه جایی دردناک میشود که میدانید اگر ایتن به جای گلوله استخوان خودش را بگیرد، چون دردی احساس نمیکند بیرون میکشد)
همچنین بسیاری از صحنههای اکشن فیلم را میتوان اشارهای به عناوین بزرگتر دانست. جلوتر در این باره صحبت میکنیم اما نمونه آن برخورد ایتن در حمله آخرش است فرو کردن استخان شکسته دست خودش به سر دشمن، شما را کاملا به یاد یکی از فیتالیتی های بازی مورتال کمبد میاندازد.
مقایسههای ژانری: اصالت یا تقلید؟
در دنیایی که هر فیلم اکشن جدید باید یا جان ویک باشد یا شبیه به آن، نووکائین راه خودش را با پای لنگ و زخمی اما پر امید جلو میبرد. فیلمی که درست در مرز بین ادای احترام و تقلید حرکت میکند و این سؤال را در ذهن مخاطب میکارد: آیا یک اثر میتواند هم وامدار باشد و هم اصیل؟
مقایسههای نووکائین با آثار مشهوری مثل جان ویک، کرانک، ددپول، هیچکس و حتی لونی تونز، بیدلیل نیست. الهامهای واضح از جان ویک در الگوی انتقام و خشونت وجود دارد، اما برخلاف آن، نووکائین بهجای جدیت خالص، فضای کمدی/فانتزی را انتخاب میکند. اکشن دیوانهوار و بیوقفهی فیلم، گاهی یادآور انرژی آشفتهی کرانک است، اگرچه نواکائین به آن سطح از جسارت مطلق نمیرسد.
از طرفی، روحیهی طنز تلخ و بازی با جراحات، سایهی ددپول را روی فیلم انداخته است، هرچند که نووکائین از شوخیهای بیپرده یا شکستن دیوار چهارم پرهیز میکند. و اگر به دنبال قهرمانی گمنام و معمولی میگردید که مثل هیچکس ناگهان وارد دنیای خون و گلوله شود، نیتن کین همان مرد شماست؛ فقط با کمی حسرت بیشتر و مهارت کمتر. حتی رگههایی از اغراق کارتونی لونی تونز را میتوان در جاهایی دید که نیتن پس از پرت شدن به دیوار، مثل کارتونها فقط خاک را از لباسش میتکاند.
نووکائین اثری است که با وجود وامگیریهای آشکار، سعی میکند با تکیه بر جذابیت جک کواید و رگههای انسانی و عاطفی خود، کمی هویت مستقل بسازد. اما نقدهای متفاوت و فروش متوسط گیشه نشان میدهد که فیلم، هرچند سرگرمکننده و گاهی خلاقانه، هنوز در بازتعریف ژانری که به آن عشق میورزد، چند قدم عقبتر مانده است.
نتیجهگیری
نقاط قوت نووکائین انکارناپذیرند: یک فرض مرکزی جذاب که فرصتهای بیپایانی برای خلق اکشنهای تازه و طنزهای تلخ فراهم کرده؛ بازی بیریای جک کواید که فیلم را از سطح یک ایدهی فانتزی صرف، به اثری انسانیتر و دلنشینتر ارتقا میدهد؛ و لحظات درخشانی که نشان میدهند چطور میتوان در دل خشونت، لبخندی تلخ کاشت. این فیلم، برای کسانی که آمادهاند قوانین واقعیت را کمی کنار بگذارند و با جنون کنترلشدهی داستان همراه شوند، تجربهای سرگرمکننده و متفاوت خواهد بود.
اما از سوی دیگر، مشکلات فیلمنامه از پیشبینیپذیری گرفته تا توسعهی سطحی شخصیتها و ناهماهنگی در مدیریت لحن باعث شده که فیلم نتواند تمام پتانسیل بالقوهاش را به فعل درآورد. جایی که باید قلب مخاطب را تسخیر کند، گاه تنها یک ضربهی گذرا میزند. و همانطور که نیتن کین، قهرمان داستان، درد واقعی را حس نمیکند، نووکائین هم ممکن است در ذهن تماشاگر، پس از خاموش شدن نور سالن، اثری کمرنگتر از آنچه میتوانست باشد، باقی بگذارد.