بهترین فیلم های هیولایی جهان که باید تماشا کنید
-
فیلم های مهیج و با موضوع هیولایی از جهت میزان آدرنالینی که به خون‌های شما وارد می‌کنند شناخته می‌شوند! سینما از گذشته دور تا به امروز به عنوان یکی از مهم‌ترین و پرطرفدارترین عوامل هنری در جهان شناخته می‌شود. هر ساله، کارگردانان و نویسندگان مختلفی به تولید فیلم های مهیج با تکنیک‌ها و تخیل فراوان می‌پردازند. از جمله ژانرهای محبوب و پرطرفدار در دنیای سینما، ژانر هیجان‌انگیز و هیولایی است که با داستان‌ها و شخصیت‌های خارق‌العاده‌ای که در آنها به تصویر کشیده می‌شوند، مخاطبان را به خود جذب می‌کند. به همین جهت در این بلاگ از مجله پاراج قصد داریم تا به معرفی 5 فیلم سینمایی هیولایی بپردازیم. کمربندهای خودتان را سفت ببندید که می‌خواهیم به دنیای هیجان و ترس وارد شویم!
بهترین فیلم های هیولایی
همیشه ترسی در پس ذهن ما درمورد موجودات خارق العاده ترسناک مثل گودزیلا وجود دارد. فیلم سینمایی هیولایی درواقع به انسان یادآوری می‌کند که همواره می‌تواند اوضاع از چیزی که فکر می‌کند بد و بدتر شود. فیلم‌های هیجان انگیز و هیولایی توانسته‌اند مخاطبان را به دنیایی پر از هیولاها، موجودات خارق‌العاده و ترسناک ببرند. این فیلم‌ها ورای جلوه‌های بصری، تکنیک‌های فیلم پردازی و ظاهر هیولاها بعضا توانسته‌اند با داستان‌ها و شخصیت پردازی‌های قوی خود را در دل سینما دوستان جا کنند. در ادامه با معرفی لیست بهترین فیلم های جهان با موضوع هیولا همراه ما باشید. عناوین معرفی شده به شما بدون اسپویل می‌باشند. سعی شده در پروسه معرفی از آلبوم تصاویری کامل و تیزر‌های تخصصی استفاده شود تا بهتر بتوانید با فیلم‌ها ارتباط برقرار کنید.
خارج از لطف نیست که اگر فیلم های هیولایی پارک ژوراسیک را جزوی از بهترین و به یادماندنی‌ترین آثار سینمای هالیوود بدانیم. پارک ژوراسیک به کارگردانی استیون اسپیلبرگ تولید شد و این فرنچایز در مدت زمان کوتاهی توانست نظر مثبت مخاطبین را با خود همراه کند. جالب است بدانید که این فیلم بیش از 20 جایزه را از آن خود کرد که تنها سه تای آنها به اسکار اختصاص پیدا می‌کند! داستان فیلم سینمایی تخیلی هیولایی پارک ژوراسیک درباره دخالت انسان در تولید جزیره‌ای در ارتباط با دایناسورهای منقرض شده است. با قطع شدن برق و از دست رفتن سیستم امنیتی، به یکباره این دایناسورهای وحشی آزاد می‌شوند و همه چیز را به هم می‌ریزند. علی رغم این‌که دنیای پارک ژوراسیک با تولیدات دیگری ادامه پیدا کرد اما می‌توان گفت که هیچ یک نتوانستند موفقیت این سه گانه تولید شده قدیمی را کسب کنند.
فیلم آرواره‌ها یکی از فیلم های هیولایی تخیلی است که نسخه اول آن با کارگردانی استیون اسپیلبرگ توانست با اقبال عمومی مواجه شود. علی رغم این‌که این فرنچایز پس از اسپیلبرگ با عوامل دیگر ادامه یافت؛ اما به نظر می‌رسد که نتوانست موفقیت قبلی خود را تکرار کند. داستان این فیلم در مورد یک مامور پلیس، یک دانشمند دیوانه و ماهی‌گیر است که هر سه آنها به ناگاه با حضور کوسه بزرگی روبرو می‌شوند. این فیلم در نسل‌های قبلی آن‌قدر ترسناک بود که توانست تا ترسی شرطی شده از دریا و کوسه‌ها در افراد ایجاد کند!
چندین دهه پس از اکران فیلم، لی فیرو وارد یک رستوران غذای دریایی شد و متوجه شد که یک ساندویچ به نام الکس کینتر در منو وجود دارد. او با تعجب گفت که سال‌ها پیش نقش مادر او را بازی کرده است. جفری وورهیس، مدیر رستوران، با شنیدن این حرف سریعاً بیرون آمد تا با او ملاقات کند. او نقش پسرش را بازی کرده بود و از زمان فیلمبرداری اصلی تا آن روز یکدیگر را ندیده بودند.
هنگامی که آهنگساز جان ویلیامز برای اولین بار موسیقی فیلم را برای کارگردان استیون اسپیلبرگ اجرا کرد، اسپیلبرگ خندید و گفت: «این خیلی بامزه‌ست، جان، واقعاً، اما برنامه اصلیت برای موسیقی فیلم آرواره‌ها چه بود؟» اسپیلبرگ بعداً اذعان کرد که بدون موسیقی ویلیامز، فیلم تنها نیمی از موفقیت فعلی خود را به دست می‌آورد و به گفته ویلیامز، این موسیقی سرآغاز جهشی در حرفه او بود.
فیلم سینمایی هیولایی Attack the Block توانست به زیبایی هرچه تمام‌تر از جان بویگا یک ستاره بسازد. این فیلم یکی از شناخته شده‌ترین فیلم های هیولایی است که داستان تهاجم گروهی از فرازمینی‌ها به بلوکی بزرگ در زمین را روایت می‌کند. در این فیلم شما شاهد تقابل بیگانگان فضایی و یک گروه گانگستری نوجوان هستید. یک گروه گانگستری نوجوان به ناگاه خود را در بلوکی در جنوب شهر لندن در مقابل فرازمینی‌ها می‌بینند. جان بویگا در نقش موسی تصمیم می‌گیرد تا هدایت گروه را بر علیه این موجودات پشمالوی فضایی برعهده بگیرد. بسیاری از افراد حضور شخصیت موسی و حمله بیگانگان را در واقع ارجاعاتی ارزشمند به داستان حضرت موسی می‌دانند. اگر به دنبال اثری هستید تا آخر هفته خودتان را سرگرم کنید، پیشنهاد ما به شما فیلم هیولایی Attack the Block است.
فیلم هیولایی جدید گودزیلا و کونگ یکی از تازه‌ترین ساخته‌های سینمایی در این ژانر در دو سال اخیر است. این فیلم داستان گودزیلا و کونگ دوتا از معروف‌ترین هیولاهای سینمایی را روایت می‌کند. مردم برای فرار از دست گودزیلا و رسیدن به زمین مقدس نیاز به کمک کینگ کونگ دارند. نکته‌ای که وجود دارد این است که این فیلم متاسفانه برخلاف قسمت‌های گذشته چندان نتوانست در گیشه موفق عمل کند؛ اما اگر از جمله طرفداران فیلم‌های سینمایی کونگ و گودزیلا هستید، پیشنهاد می‌کنیم این فیلم هیولایی جدید را تماشا کنید.
راج رابرت در وصف این فیلم می‌نویسد:
این فیلم دارای طوفان‌های بارانی، انفجارها، نورهای درخشان کرم‌چاله‌ای، پستانداران عظیم، خزندگان، دوزیستان، حشرات و موجوداتی است که ممکن است ترکیبی از چندین گونه حیوانی باشند، با کمی از زامبی‌ها، ربات‌ها یا شیاطین به آنها اضافه شده. "گودزیلا در برابر کونگ" جرأت دارد بزرگ فکر کند، در عین حال احمقانه و صادقانه باشد. با این حال، برای فیلمی که در مقیاس بزرگ ساخته شده و پر از حادثه است، همچنان سبک و روان پیش می‌رود، درست مثل یکی از شخصیت‌های اصلی‌اش: میمون غول‌پیکری که از میان جنگل‌های گرمسیری و شهری می‌پرد، شبیه به یک فضانورد که روی ماه می‌پرد. ممکن است این بهترین فیلم استودیویی سال تا به حال باشد. حتی اگر این‌طور نباشد، بی‌شک یکی از مفرح‌ترین فیلم‌هاست.
امروزه کمتر کسی وجود دارد که با نویسنده مشهور استفن کینگ آشنا نباشد. یکی دیگر آثار اقتباسی از رمان‌های او، "مه" نام دارد. این فیلم هیولایی به کارگردانی فرنک دارابونت از جهت روایت خوبی که دارد شناخته می‌شود. در واقع فیلم مه قصد دارد تا به مخاطب نشان دهد که در شرایط بحرانی و با هجوم هیولایی غول پیکر به کره زمین چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مردم چگونه رفتار خواهند کرد؟ نقش مذهب در چنین دوره‌ای چیست؟ اگر به دنبال تماشای اثری با تم هیولایی هستید؛ اما می‌خواهید مضامین جدید را تجربه کنید، به شما تماشای این فیلم را پیشنهاد می‌کنیم.
«نفس‌هاتو حبس کن»، این جمله‌ایه که می‌تونه حس و حال تماشای فیلم موجود (The Thing)، ساخته جان کارپنتر در سال ۱۹۸۲، رو خلاصه کنه. این اثر، با الهام از داستان کوتاهی به نام «کی اونجاست؟» نوشته جان دبلیو. کمپبل در سال ۱۹۳۸، به یکی از به‌یادماندنی‌ترین فیلم های هیولایی فضایی تبدیل شده که تعریف نوینی از هیولاها ارائه می‌دهد.
داستان در ایستگاه تحقیقاتی آمریکایی در انتارکتیک آغاز می‌شود، جایی که تیمی از دانشمندان و کارکنان با «چیزی» روبرو می‌شوند که همانند یک سگ به ایستگاه پناه آورده است. اما این موجود، هیچ سگ معمولی نیست؛ بلکه یک هیولای بیگانه با قابلیت تقلید کامل از موجودات دیگر است. به زودی، نبردی برای بقا آغاز می‌شود، جایی که اعتماد و وفاداری‌ها به شدت زیر سؤال می‌رود. هر فرد می‌تواند ناخواسته میزبانی برای این موجود فرازمینی باشد که قصد دارد تمام حیات روی زمین را به خود اختصاص دهد.
سردی و انزوای انتارکتیک فضایی عالی برای این داستان فراهم می‌کند، جایی که هر لحظه، با وحشت و پارانویای رو به رو هستیم. گروه تلاش می‌کند با استفاده از روش‌های مختلفی مثل تست خون، عامل بیگانه را شناسایی و از بین ببرد. اما «چیز» همواره یک قدم جلوتر است، با قابلیت تبدیل شدن به هر شکلی، حتی انسان‌هایی که آنها را دوست دارند.
در دنیایی که در آینده‌ای نزدیک قرار دارد، بشریت با تهدیدی فرازمینی به نام کایجو روبرو می‌شود؛ موجوداتی عظیم‌الجثه که از یک دروازه بعدی در اعماق اقیانوس آرام بیرون می‌آیند و به شهرهای ساحلی حمله می‌کنند. برای مقابله با این تهدید، انسان‌ها ماشین‌های جنگی غول‌پیکری به نام جگرها می‌سازند که توسط دو یا چند نفر که از طریق فرآیندی به نام هم‌جوشی با هم ارتباط ذهنی دارند، کنترل می‌شوند.
داستان با معرفی برادران بکت، یانسی و رالی، آغاز می‌شود که پایلوت یکی از جگرها هستند. پس از نبردی خونین که منجر به مرگ یانسی می‌شود، رالی دل‌شکسته و خسته از جنگ، از برنامه جگر کناره‌گیری می‌کند. اما پنج سال بعد، زمانی که برنامه جگر به دلیل افزایش حملات کایجو و ناکارآمدی دیوارهای دفاعی در حال تعطیلی است، مارشال پنتکاست، فرمانده نیروهای دفاعی، رالی را برای ماموریتی آخرین شانس برای نابودی دروازه بعدی و جلوگیری از حملات کایجو بازمی‌گرداند.
در این مسیر، رالی با ماکو موری، یکی از بازماندگان حمله کایجو که تحت سرپرستی پنتکاست بزرگ شده، همکاری می‌کند. آنها دریافتند که هم‌جوشی آنها برای کنترل جگر بسیار قوی است. با وجود چالش‌ها و موانع، آنها به همراه تیمی از جگرهای باقی‌مانده به مبارزه‌ای نهایی برای نجات بشریت و پایان دادن به تهدید کایجو دست می‌زنند.
فیلم آناکوندا، محصول سال ۱۹۹۷، با هدایت کارگردانی لوئیس لوسا و بازی جنیفر لوپز، آیس کیوب، و جان وویت، یک ماجراجویی ترسناک و هیجان‌انگیز است که در عمق جنگل‌های آمازون روایت می‌شود. این فیلم داستان یک گروه فیلمبرداری را دنبال می‌کند که در جستجوی قبیله‌ای گمشده به نام شیریشاما، با شکارچی ماری به نام پل سرون (با بازی جان وویت) مواجه می‌شوند که نقشه‌های خودش را دارد. سرون، که به ظاهر به آنها پناه می‌دهد، آنها را به درون تاریک‌ترین نقاط رودخانه‌ها هدایت می‌کند، جایی که آنها به طعمه‌ی مارهای غول‌پیکر آناکوندا تبدیل می‌شوند.
در طول ماجراجویی، این گروه با چالش‌های متعددی روبه‌رو می‌شود که نه تنها جانشان را به خطر می‌اندازد بلکه باعث می‌شود آنها با وحشی‌ترین و بزرگترین مارهایی که تا به حال دیده‌اند مواجه شوند. با این حال، این فیلم تنها درباره ترس و بقا نیست؛ بلکه درباره خطرات انسانی است که طبیعت را به خطر می‌اندازد و چگونه اعمال خودخواهانه حتی در کوچکترین سطوح می‌تواند تعادل زیست‌محیطی جهان اطراف ما را به هم بزند.
آناکوندا نه تنها با نمایشی از مارهای آنیماترونیک و ویژوال‌های چشم‌نواز توجه‌ها را به خود جلب می‌کند بلکه با داستانی ملموس از مبارزه برای بقا، اهمیت احترام به طبیعت و موجوداتش را یادآوری می‌کند. این فیلم، با همه پیش‌بینی‌پذیری‌ها و لحظاتی که شاید برای برخی ساده‌انگارانه به نظر برسد، هیجان یک فیلم ویژگی‌دار موجودات را با تمام قوت به تصویر می‌کشد و مخاطبان را در طول فیلم در حالتی از اضطراب نگه می‌دارد.
در دنیایی که فیلم‌های هیولایی از غول‌هایی چون گودزیلا و کینگ کونگ پر شده، کلاورفیلد (Cloverfield) با نگاهی نوین، حکایتی متفاوت را روایت می‌کند. این فیلم، که در سال ۲۰۰۸ به کارگردانی مت ریوز و تولید جی جی آبرامز به روی پرده سینماها آمد، با بودجه‌ای ۲۵ میلیون دلاری توانست ۱۷۲ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشته باشد.
داستان کلاورفیلد از طریق فیلم‌هایی که از دوربین دستی یافت شده تعریف می‌شود، فیلم‌هایی که وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا در منطقه‌ای که زمانی به نام پارک مرکزی شناخته می‌شد، پیدا کرده است. این فیلم‌ها شامل دو بخش اصلی هستند: اولی، تاریخی در اپریل ۲۰۰۸ که رابرت راب هاوکینز و الیزابت بث مک‌اینتایر را نشان می‌دهد که روزی را در نیویورک و کونی آیلند می‌گذرانند. دومین بخش، جشن خداحافظی راب به مناسبت دریافت شغل جدیدش در ژاپن است که ناگهان با حمله یک موجود عظیم‌الجثه و ترسناک قطع می‌شود.
همزمان با پیشرفت داستان، شخصیت‌ها با چالش‌های نفس‌گیری روبرو می‌شوند که از جمله آنها می‌توان به حمله موجودات کوچک‌تر انگلی و نجات دادن بث که در آپارتمانش گیر افتاده اشاره کرد. هر قدم در این ماجراجویی شهری با خطراتی همراه است که تنها با شجاعت و عشق می‌توان از پس آنها برآمد.
در دل پارکی آرام نزدیک رودخانه هان، خانواده‌ای متشکل از پدری مهربان، دختری شجاع، خواهری کماندار و برادری با گذشته سیاسی، زندگی ساده‌ای دارند. هاست (The Host)، فیلمی است که بیننده را به دنیایی از هیجان و ترس دعوت می‌کند، جایی که یک موجود عظیم‌الجثه و ترسناک از اعماق رودخانه هان ظاهر شده و آرامش را به هم می‌زند. این هیولا، با ناگهانی بیرون پریدن و حمله به مردم، نه تنها جان بسیاری را می‌گیرد بلکه دختر خانواده، هیون-سئو، را نیز ربوده و به درون رودخانه می‌برد.
نبرد خانواده برای بازپس‌گیری دخترشان، داستانی از عشق، فداکاری و اتحاد را روایت می‌کند. آنها در مقابله با دولت و نظامیانی که سعی در پنهان‌کاری واقعیت دارند و حقیقت را در مورد ویروسی که گفته می‌شود هیولا حامل آن است، تحریف می‌کنند، قرار می‌گیرند. خانواده با یافتن راهی برای فرار از قرنطینه و تهیه تجهیزات لازم، درون فاضلاب‌ها و مکان‌های تاریک و خطرناک شهر به دنبال عزیز گمشده‌شان می‌گردند، جایی که هیون-سئو تلاش می‌کند تا با هوشمندی و شجاعت، خود و یک پسر کوچک را از چنگال هیولا نجات دهد.
فیلم غارتگر حول یک گروه عملیات ویژه ارتش آمریکا به رهبری سرگرد آلن داچ (آرنولد شوارتزنگر) می‌چرخد که برای نجات گروگان‌ها به جنگل‌های آمریکای جنوبی فرستاده می‌شوند. اما به زودی متوجه می‌شوند که با دشمنی فراتر از انتظارشان روبرو هستند: یک موجود بیگانه و قاتل به نام غارتگر که توانایی نامرئی شدن و استفاده از تکنولوژی پیشرفته‌ای دارد.
غارتگر یک موجود مرموز و شکارچی است که برای ورزش و سرگرمی، افراد قدرتمند و مسلح را شکار می‌کند. او از پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و فناوری‌ها استفاده می‌کند و جنگل‌های انبوه را به میدان شکار تبدیل می‌کند. تیم داچ یکی پس از دیگری قربانی این موجود بی‌رحم می‌شوند و تنها داچ باقی می‌ماند تا با غارتگر در یک نبرد تن به تن روبرو شود.
"غارتگر" با ترکیب اکشن‌های هیجان‌انگیز و ترس روانشناختی، توانست به یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های ژانر علمی-تخیلی تبدیل شود. این فیلم علاوه بر جلوه‌های ویژه تاثیرگذار، به دلیل فضاسازی تیره و تنش‌زا و طراحی منحصربه‌فرد غارتگر که به یکی از نمادهای فرهنگ عامه تبدیل شده است، همچنان از آثار مورد علاقه‌ی طرفداران فیلم‌های اکشن و ترسناک به شمار می‌رود.
اگر فکر می‌کنید علم همیشه در خدمت بشر است، بهتر است دوباره فکر کنید. فیلم مگس محصول سال ۱۹۸۶، یکی از ترسناک ترین فیلم های هیولایی است که نشان می‌دهد چطور یک اشتباه کوچک می‌تواند سرنوشت یک انسان را به کابوسی وحشتناک تبدیل کند. این فیلم که به کارگردانی دیوید کراننبرگ ساخته شده، ترکیبی هوشمندانه از وحشت، درام و فلسفه انسانی است که تا امروز هم مورد تحسین قرار می‌گیرد.
در مرکز داستان، ست براندل، دانشمندی بلندپرواز (با بازی فوق‌العاده جف گلدبلوم)، قرار دارد که موفق به ساخت دستگاهی برای تله‌پورت اشیا شده است. او پس از انجام آزمایش‌های موفقیت‌آمیز، تصمیم می‌گیرد خودش را وارد دستگاه کند، اما یک مگس در لحظه انتقال وارد محفظه می‌شود. نتیجه؟ تلفیق دی‌ان‌ای انسان و مگس که به تدریج وجود او را تسخیر کرده و به یکی از مخوف‌ترین تغییرات جسمانی در سینمای وحشت منجر می‌شود. این فیلم یکی از نمونه‌های برجسته فیلم هیولایی آمریکایی است که به بررسی پیامدهای علمی و اخلاقی تکنولوژی می‌پردازد.
یکی از نقاط قوت فیلم، جلوه‌های ویژه بی‌نظیر آن است که توسط کریس والاس طراحی شده‌اند. پروسه تدریجی تبدیل ست به مگس، از ریزش دندان‌ها گرفته تا پوست ترک‌خورده و زائده‌های حشره‌ای، همه با جزییات وحشتناک و ترسناک اجرا شده است. این سطح از واقع‌گرایی باعث شد فیلم در سال ۱۹۸۷ برنده جایزه اسکار بهترین چهره‌پردازی شود.
برخلاف بسیاری از فیلم های ترسناک که صرفاً روی ایجاد وحشت تمرکز دارند، «مگس فراتر می‌رود و موضوعات عمیقی مانند وسوسه قدرت، پیامدهای علمی و مرگ تدریجی انسانیت را به تصویر می‌کشد. این فیلم نه‌تنها از نظر جلوه‌های ویژه، بلکه از نظر داستان‌پردازی و شخصیت‌پردازی هم یک شاهکار به حساب می‌آید. اگر به دنبال یک فیلم هیولایی آمریکایی هستید که در کنار ترس، شما را به تفکر وادارد، «مگس بهترین انتخاب است.
گاهی اوقات، ترسناک‌ترین چیزها آن‌هایی نیستند که می‌بینیم، بلکه آن‌هایی هستند که در سایه‌ها پنهان شده‌اند. فیلم آرکادیان محصول ۲۰۲۴، یک تجربه هیجان‌انگیز در ژانر وحشت پساآخرالزمانی است که با روایتی احساسی و نفس‌گیر، تماشاگر را به دنیایی پر از تهدیدهای ناشناخته می‌کشاند. اگر به دنبال یکی از جذاب‌ترین فیلم های هیولایی جدید هستید که قلب‌تان را به تپش بیندازد، آرکادیان می‌تواند انتخابی هوشمندانه باشد.
در دنیایی که همه چیز فروپاشیده، تنها چیزی که باقی مانده ترس از ناشناخته‌ها است. شخصیت اصلی فیلم، پال (با بازی نیکلاس کیج)، همراه با دو پسر نوجوانش، در خانه‌ای دورافتاده تلاش می‌کنند از تهدیدهای شبانه جان سالم به در ببرند. هر شب، موجوداتی مرموز از دل تاریکی بیرون می‌آیند، و تنها راه زنده ماندن، پایبندی به قوانین سخت‌گیرانه‌ای است که پال برای محافظت از خانواده‌اش وضع کرده است. اما آیا این قوانین کافی هستند؟ یا سرنوشت، چیزی وحشتناک‌تر از آنچه انتظار دارند، برای آنها تدارک دیده است؟
اگر به دنبال یک فیلم هیولایی ترسناک هستید که هم شما را بترساند و هم احساسات‌تان را برانگیزد، آرکادیان انتخاب مناسبی است. ترکیب دلهره، داستان‌سرایی قوی و اجرای فوق‌العاده بازیگران، آن را به اثری تبدیل کرده که نباید از دست داد.
جمع بندی
دنیای سینما همواره پر از فیلم‌های هیجانی و هیولایی بوده است که توانسته‌اند مخاطبان را به دنیای خیالی و ترسناک خود جذب کنند. در این میان، تعدادی از فیلم‌ها به عنوان بهترین‌های ژانر هیولایی شناخته می‌شوند. انتخاب 5 فیلم سینمایی برتر از میان آثار هیولایی هالیوود کار بسیار دشواری به نظر می‌رسد؛ اما در این بلاگ تلاش کردیم تا بهترین و مشهورترین فیلم های هیولایی را به شما معرفی کنیم. به نظر شما نام چه فیلمی در این لیست خالی است؟ با شرکت در نظر سنجی سایت پاراج و امتیاز دادن به عنوان مورد علاقه‌تان ما را در معرفی فیلم و سریال های برتر در زمینه‌های مختلف همراهی کنید. همیشه پاراجی بمانید و خدا نگهدار.