بهترین فیلم های جنیفر لارنس؛ سوپر استار هالیوود

وقتی ستارههای هالیوود را مرور میکنید و فیلم های جنیفر لارنس میبینید، میفهمید او ستارههایی نیست که فقط برای مدتی بدرخشد و بعد خاموش شود؛ از همان ابتدا آمده بود تا بماند، بجنگد و ثابت کند که ترکیب کاریزما، جسارت و مهارت میتواند یک بازیگر را به نماد نسلش تبدیل کند. از بازی در فیلمهای مستقل گرفته تا حضور در بلاکباسترهای میلیاردی، او در هر نقشی که ظاهر شده، اثری ماندگار از خود به جا گذاشته است.
نامش را در کنار برندگان اسکار میبینیم و بازیاش را هم در درامهای روانشناختی تحسین میکنیم، هم در دل فیلم های جنیفر لارنس بازیهای گرسنگی، جایی که تبدیل به قهرمان نسل شد.
بهترین فیلم های جنیفر لارنس
در این مطلب، سراغ لیست فیلم های برتر جنیفر لارنس بر اساس امتیاز IMDb میرویم (به جز بمیر عشق من که هنوز امتیاز دهی کاملی نشده). اما فراتر از اعداد و نمرهها، تلاش میکنیم نگاهی واقعی و بیطرف به مسیر حرفهای او بیندازیم؛ از اولین موفقیتها تا آخرین فیلم جنیفر لارنس و انتخابهایی که مسیرش را از یک استعداد نوظهور به یکی از تأثیرگذارترین چهرههای سینمای امروز تبدیل کردهاند.
اگر قرار باشد یکی از فیلمهای ابرقهرمانی را به عنوان نقطه اوج ترکیب هیجان، هوش و بازیهای قوی انتخاب کنیم، X-Men: Days of Future Past انتخابی شایسته است. این فیلم نهفقط به خاطر اکشن چشمگیر و روایت سفر در زمانش، بلکه به خاطر حضور قدرتمند جنیفر لارنس در نقش میستیک، یکی از پیچیدهترین شخصیتهای دنیای مردان ایکس، در ذهنها مانده است.
در این داستان، آینده در لبهی سقوط ایستاده. رباتهای سنتینل، جهشیافتهها را شکار میکنند و امیدی به نجات نمانده… مگر با بازگشت به گذشته و تغییر تاریخ. لارنس در نقش میستیک، همزمان نماد قدرت و تهدید است؛ یک بازی دو لبه که اهمیت حضورش در ماجرای نجات آینده را دوچندان میکند.
یکی از جذابترین نکات درباره این فیلم، کنار هم آوردن دو نسل از بازیگران مردان ایکس است. فرصتی که طرفداران قدیمی و تازهوارد را در یک تجربه مشترک شریک میکند. نسخهی ویژهای از فیلم به نام The Rogue Cut نیز بعدها منتشر شد که سکانسهای حذفشدهی جدیدی از جمله داستانی گستردهتر برای شخصیت روگ دارد.
این فیلم، در لیست فیلم های شاخص جنیفر لارنس جایگاهی ویژه دارد؛ هم از نظر کیفیت بازی، هم موفقیت تجاری، و هم محبوبیت گسترده میان مخاطبان.
گاهی فیلمی ساخته میشود که در عین سادگی، روح آدم را زیر و رو میکند؛ Silver Linings Playbook دقیقاً یکی از آن فیلمهاست. جنیفر لارنس در این درام عاشقانه و روانشناختی، کاری میکند که تماشاگر به قلبش خیره بماند و نهتنها برایش کف بزند، بلکه باورش کند.
او در نقش تیفانی، زنی آسیبدیده و پیچیده، مقابل پت (بردلی کوپر) قرار میگیرد؛ مردی با اختلال دوقطبی که تلاش میکند زندگیاش را از نو بسازد. تیفانی به او پیشنهادی عجیب میدهد: کمک در بازگشت به همسر سابقش، در ازای شرکت در یک مسابقه رقص. چیزی که در ابتدا یک معامله ساده است، خیلی زود به پیوندی عمیقتر تبدیل میشود. اما فیلم مسیر قابلپیشبینی را دنبال نمیکند؛ چون شخصیتها، واقعی، ناقص و درگیرند.
در پشتصحنه، نکات جالبی وجود دارد: لارنس تنها ۲۲ سال داشت و نقش زنی بزرگتر را بازی کرد، آن هم در فیلمی که تنها طی ۳۳ روز فیلمبرداری شد. رابرت دنیرو یکی از صحنههای کلیدیاش را بدون فیلمنامه و با اشکهای واقعی اجرا کرد.
این فیلم از آن همکاریهای موفق جنیفر لارنس و بردلی کوپر است که بعدها در چند فیلم دیگر هم تکرار شد. همچنین، یکی از بهترین فیلم Jennifer Lawrence از نظر جوایز است: برنده اسکار، گلدن گلوب و دهها افتخار دیگر برای نقشی که عمیق، دردناک و در عین حال دلنشین است.



وقتی شعلهی یک انقلاب با سکوت یک دختر آغاز میشود، میفهمی با فیلمی طرفی که فراتر از سرگرمی، پیام دارد. Catching Fire نهفقط یک دنبالهی موفق، بلکه نقطهی عطفی در ژانر جوانپسند است؛ جایی که جنیفر لارنس در نقش کتنیس اوردین، عملاً به چهرهی یک نسل تبدیل میشود.
پس از پیروزی در مسابقات مرگبار، کتنیس و پیتا حالا قهرماناند اما قهرمانانی تحت نظر، زندانی نگاه دولت. قدرت آنها، الهامبخش شورش است و دولت بهجای جشن، تصمیم به نابودیشان میگیرد. ورود به مسابقات Quarter Quell، جنگی تازه را رقم میزند که دیگر فقط درباره بقا نیست.
این قسمت از فیلم های جنیفر لارنس بازیهای گرسنگی، هم از نظر بصری غنیتر است و هم از نظر تماتیک عمیقتر. موضوعاتی مثل کنترل رسانه، تروما و سرکشی سیاسی، با روایتی هیجانانگیز در هم تنیده شدهاند. پایان فیلم، با آن تغییر ظریف در نماد مرغ مقلد، نقطهی اوج بیکلامی است که بیشتر از هر دیالوگی حرف میزند.
لارنس برای اجرای این نقش، جوایز متعددی از جمله MTV و Teen Choice را دریافت کرد. این فیلم در لیست فیلم های موفق جنیفر لارنس نهتنها بهخاطر فروش بالا، بلکه بهدلیل تثبیت جایگاه او به عنوان چهرهی زن قدرتمند در سینمای معاصر شناخته میشود.
چه میشود اگر دانشمندان کشف کنند که دنیا در آستانه نابودی است، اما هیچکس اهمیت ندهد؟ Don’t Look Up دقیقاً همین فاجعه را با ترکیبی از طنز تلخ و واقعیت خیرهکننده روی پرده میآورد. جنیفر لارنس در نقش کیت دیبیاسکی، ستارهشناسی جوان و متعهد، با بازیای عصبی، پرانرژی و پر از ناامیدی، یکی از شاخصترین شخصیتهای این کمدی سیاه را خلق میکند.
کیت و استادش (با بازی لئوناردو دیکاپریو) متوجه میشوند یک دنبالهدار عظیم بهزودی زمین را نابود خواهد کرد. اما واکنش دنیا؟ بیتفاوتی کامل. رسانهها دنبال کلیکاند، سیاستمداران بازی قدرت میکنند، و مردم سرگرم ترندهای بیمعنیاند. کیت، که شاید نمایندهی خشمِ نادیدهگرفتهشدهی ما باشد، در تلاش برای هشدار دادن، خود تبدیل به سوژهی تمسخر میشود.
این فیلم، یکی از فیلم های شاخص جنیفر لارنس در سالهای اخیر است که وجه اجتماعی بازیگریاش را پررنگتر میکند. لارنس برای این نقش نامزد گلدن گلوب شد و بخشی از گروه بازیگری بود که جوایز جمعی بسیاری دریافت کردند.
نکته جالب؟ دنبالهداری که در فیلم از آن حرف زده میشود، به جرم واقعی چیکشلوب ارجاع دارد همان جرمی که انقراض دایناسورها را رقم زد. همچنین، فیلم دو صحنه مهم در تیتراژ و پس از آن دارد که با کنایههای تیزش، مفهوم کل داستان را تکمیل میکند.
فیلم با دو قطبی کردن مخاطبانش، دقیقاً همان واکنشی را ایجاد کرد که خودش دربارهاش هشدار میدهد. و این، شاید هوشمندانهترین شوخیاش باشد.



پیش از آنکه جنیفر لارنس به یک ستاره تبدیل شود، دختری بود با نگاهی خیره، در دل زمستانی بیرحم، دنبال پدری که شاید دیگر وجود نداشت. Winter’s Bone فیلمی است که او را به جهان معرفی کرد؛ با نقشی که بهجای فریاد، با سکوتش جهان را تکان داد.
لارنس در نقش ری دالی، دختری ۱۷ ساله، مسئولیت خانوادهای فروپاشیده را به دوش میکشد. پدرش ناپدید شده، مادرش ناتوان است، و اگر تا موعد مقرر پدر پیدا نشود، خانه را از دست میدهند. در این جستجو، ری پا به دنیایی تیره و خشن میگذارد؛ دنیایی از سکوت، خشونت و رمز و رازهای خانوادگی در دل کوههای اوزارک.
این فیلم یکی از فیلم های شاخص جنیفر لارنس است که برای آن نامزد اسکار شد در حالی که تنها ۲۰ سال داشت. جالب اینجاست که در ابتدا تهیهکنندگان او را برای نقش بیش از حد زیبا میدانستند. اما لارنس بهصورت حضوری و بدون آرایش به دفتر تست رفت و نقش را گرفت.
برای آمادگی، یک هفته در منطقه واقعی فیلم زندگی کرد، چوب شکست، سنجاب پوست کند و لهجه محلی را یاد گرفت. این میزان تعهد، در اجرایش موج میزند.
Winter’s Bone نهفقط فیلمی تلخ و واقعگراست، بلکه شروع مسیری است که در نهایت به جنیفر لارنس اسکار منتهی شد. فیلمی کوچک، اما نقطه عطفی بزرگ در تاریخ سینمای معاصر.



در جایی میان کهکشان، دو انسان بیدار میشوند… ۹۰ سال زودتر از آنچه باید. Passengers سفری است میان عشق و اخلاق، تنهایی و انتخاب؛ فیلمی که در ظاهر علمی-تخیلی است، اما در قلبش پرسشی انسانی دارد: اگر تنها باشی، حق داری کسی دیگر را به تنهاییات دعوت کنی؟
جنیفر لارنس در نقش آرورا لین، نویسندهای مستقل و مصمم، بیدار میشود و متوجه میشود که کسی، شاید عمدی، شاید از سر نیاز، او را از خواب زمستانیاش خارج کرده. او و جیم (با بازی کریس پرت) در یک سفینه لوکس فضایی، تنها بازماندههای بیدار هستند؛ اما زیر ظاهر رمانتیک داستان، معضلی عمیق پنهان است.
این فیلم، یکی از بحثبرانگیزترین پروژهها در کارنامه لارنس است. انتخاب او برای این نقش، نشاندهنده تمایلش به ورود به ژانر علمی-تخیلی و روایتهایی متفاوت بود. طراحی چشمنواز سفینه، موسیقی درخشان، و صحنهی معلقشدن در استخر بیجاذبه، همگی این فیلم را به تجربهای سینمایی چشمنواز تبدیل کردهاند.
هرچند واکنش منتقدان متنوع بود، Passengers از نظر مفهومی مخاطب را به چالش میکشد درست همانطور که شخصیت آرورا باید با خیانت، عشق و سرنوشت تحمیلی روبرو شود. این فیلم جنیفر لارنس در زمان اکران، بحثهای زیادی در مورد مرزهای اخلاقی و رستگاری به راه انداخت؛ و همین مسئله، آن را فراتر از یک داستان فضایی صرف قرار میدهد.
هر موفقیتی یک آغاز دارد؛ اما گاهی آغاز، با شلوغی خانهای پر از دردسر، حسابهای عقبمانده، و ایدهای که همه به آن میخندند، شروع میشود. Joy داستان زن جوانیست که از دل آشفتگی، یک امپراتوری ساخت و جنیفر لارنس این مسیر را با قدرتی مثالزدنی روی پرده جان میبخشد.
لارنس در نقش جوی مانگانو، مخترع تی خودپاکشونده میراکل ماپ، تصویری از استقامت، خلاقیت و جنگیدن در دنیایی را ارائه میدهد که همیشه به نفع زنان عمل نمیکند. او مادری تنهاست، با خانوادهای پر از تضاد، اما با ذهنی بکر و پشتکاری بیامان.
این فیلم، یکی از فیلم های جنیفر لارنس و بردلی کوپر است که بار دیگر شیمی خاص بین آنها را به نمایش میگذارد. همچنین سومین همکاری لارنس با کارگردان دیوید اُ. راسل محسوب میشود. لارنس برای این نقش، جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن در فیلم کمدی یا موزیکال را برد و نامزد اسکار شد.
جالب اینکه در زمان ساخت فیلم، لارنس تنها در اواسط ۲۰ سالگی بود، اما توانست با مهارت، شخصیت جوی را در دورههای مختلف زندگیاش ایفا کند از مادری جوان تا زنی موفق در دنیای تجارت. Joy ممکن است بهاندازه برخی از آثار دیگرش مورد تحسین قرار نگرفته باشد، اما از نظر شخصیتی، یکی از قدرتمندترین نمونههای معرفی فیلم های موفق جنیفر لارنس است.



گاهی بزرگترین نبردهای یک انسان، در سکوت اتفاق میافتد؛ نه با انفجار، نه با فریاد، بلکه با تلاش برای بازگشت به زندگی. Causeway از آن دست فیلمهاییست که با زمزمه حرف میزند و با سکوت درد را منتقل میکند. جنیفر لارنس در این اثر، نقشی متفاوت از همیشه را تجربه میکند: زنی بازگشته از جنگ، شکسته، ساکت، اما همچنان زنده.
لارنس در نقش لینزی، سربازی آمریکایی است که پس از آسیب مغزی در افغانستان، به زادگاهش نیواورلئان بازمیگردد. او تلاش میکند جسم و روانش را دوباره بازیابد، اما هیچ چیز ساده نیست. رابطه او با مردی دیگر که خود نیز زخمی از گذشته است، به تدریج به یک همدلی آرام اما عمیق تبدیل میشود.
این فیلم یکی از نمونههای مهم فیلم های شاخص جنیفر لارنس است که بازگشت او به سینمای مستقل را نشان میدهد. او نهتنها بازیگر نقش اصلی، بلکه تهیهکننده فیلم نیز هست نشانهای از کنترل بیشتر روی مسیر حرفهایاش. Causeway فضایی آرام دارد، دیالوگهایش کماند، اما احساسات در هر نگاه موج میزند.
فیلم نامزد اسکار برای بهترین بازیگر مکمل مرد (برایان تایری هنری) شد و تحسین منتقدان را برای اجرای لطیف و کنترلشده لارنس به همراه داشت. این فیلم نشان میدهد که او چگونه میتواند بدون دیالوگهای زیاد یا صحنههای بزرگ، همچنان تاثیرگذار باقی بماند.



جنیفر لارنس همیشه بهخاطر نقشهای درام و قهرمانانهاش شناخته میشد، اما No Hard Feelings یک چرخش ناگهانی است جسورانه، بامزه و دقیقاً همانقدر غیرمنتظره که باید باشد. در این فیلم، او نشان میدهد که در کمدی هم حرف زیادی برای گفتن دارد.
لارنس نقش مدی را بازی میکند؛ زنی در آستانه ورشکستگی که برای نجات خانهاش، پیشنهاد عجیب یک زوج ثروتمند را میپذیرد: قرار گذاشتن با پسر ۱۹ ساله خجالتیشان تا کمی اجتماعی شود، پیش از آنکه به دانشگاه برود. آنچه در ظاهر یک قرارداد ساده به نظر میرسد، به زنجیرهای از موقعیتهای کمدی، سوءتفاهم و در نهایت، رشد شخصی برای هر دو طرف تبدیل میشود.
نکته جالب؟ ایده فیلم از یک آگهی واقعی در کریگزلیست الهام گرفته شده است. لارنس علاوه بر بازی، تهیهکننده فیلم هم هست، و همین نشون میده چقدر برای این پروژه شخصاً اهمیت قائل بوده.
با وجود امتیاز متوسط، فیلم جایگاه ویژهای در لیست فیلم جدید جنیفر لارنس دارد؛ چون نشاندهنده تمایل او به شکستن کلیشهها و ورود به ژانرهاییست که قبلاً کمتر تجربه کرده. بازیاش آنقدر مورد توجه قرار گرفت که جایزه منتخب مردم برای ستاره فیلم کمدی سال را برد و نامزد گلدن گلوب هم شد.
No Hard Feelings جسور است، عجیب است، اما مهمتر از همه، ثابت میکند که لارنس بازیگریست که هیچوقت در یک قالب نمیماند.
گاهی یک فیلم نه فقط دیده میشود، بلکه حس میشود درست مثل زخمی که زیر پوست نفس میکشد. Die, My Love، جدیدترین فیلم جنیفر لارنس، از همین جنس است. درامی روانشناختی که بدون سر و صدا، اما با تمام قدرت، ذهن و دل مخاطب را درگیر میکند.
بر اساس رمانی از آریانا هارویچ، فیلم داستان گریس را روایت میکند؛ مادری جوان در منطقهای روستایی که پس از زایمان با افسردگی عمیق و ناپایداری روانی روبهرو میشود. جنیفر لارنس با اجرایی حیرتانگیز، اضطراب، انزوا و ناپایداری شخصیت را با چنان دقتی به تصویر میکشد که مرز بین بازی و واقعیت گم میشود. این یکی از فیلم های جنیفر لارنس است که نشان میدهد او تا چه اندازه در انتخاب نقشهای جسورانه پیش رفته است.
فیلم در جشنواره کن 2025 نمایش داده شد و تشویق ایستادهای طولانی را تجربه کرد. لارنس، که خودش نیز بهتازگی مادر شده، گفته اجرای این نقش برایش تجربهای شخصی بوده است. از جالبترین نکات فنی فیلم، استفاده از فرمت نادر فیلمبرداری 35 میلیمتری و نسبت تصویر 1.33:1 است که فضایی فشرده و ذهنی میسازد.
این فیلم جدید جنیفر لارنس، نهتنها اجرای درخشانی دارد، بلکه احتمالاً یکی از جدیترین نامزدهای اسکار امسال هم خواهد بود. اگر او با این نقش موفق به دریافت جایزه شود، ممکن است شاهد یکی از تأثیرگذارترین بازگشتهای هنری چند سال اخیر باشیم.
سخن پایانیمرور این لیست فیلم های جنیفر لارنس نشان میدهد با یک بازیگر معمولی طرف نیستیم؛ او مسیری را پیموده که کمتر کسی با این سرعت و دقت طی میکند. از تریلرهای مستقل خشن تا بلاکباسترهای چند میلیاردی، از درامهای شخصی تا کمدیهای پرریسک، لارنس هر بار خود را بازتعریف کرده بدون آنکه هویت بازیگریاش را از دست بدهد.
در این لیست فیلم های برتر جنیفر لارنس بر اساس امتیاز IMDb، اعداد تنها بخشی از ماجرا هستند. جوایز، انتخاب نقشها، حضور او در پروژههای متفاوت، و حتی مشارکتش بهعنوان تهیهکننده، نشان میدهند که جنیفر لارنس بیش از آنکه یک چهره باشد، یک نیروی خلاق و در حال رشد در صنعت سینماست.
او با فیلمهایی مثل زمستان استخوانسوز و گذرگاه، قدرت سادگی و سکوت را نشان میدهد. با دفترچه امیدبخش و جوی، در نقش زنانی پیچیده و مصمم میدرخشد. در فرنچایزهای بزرگی مثل بازیهای گرسنگی و مردان ایکس، بار قصههای عظیم را بر دوش میکشد. و با فیلم جدید جنیفر لارنس، بمیر، عشق من، خودش را وارد مرحلهای تازه از بلوغ هنری کرده است.
بیتردید، معرفی فیلم های موفق جنیفر لارنس در آینده ادامه خواهد داشت چون او نهفقط بازی میکند، بلکه جهانهایی خلق میکند که نمیشود بهراحتی فراموششان کرد.