بهترین سریال های درام؛ قصه هایی که به یادگار می مانند
0/10
وقتی سخن از بهترین سریال های درام به میان میآید، گوشه و کنار ذهن همه ما پر از داستانهای مختلفی میشود که نه فراموش شدنی هستند و نه تکرار شدنی. با اینحال دنیای فیلم و سریال به اندازهای گسترده است که نمیتوان همه سریالها را دید حتی اگر بحث در مورد بهترین سریال های درام ایرانی باشد. درام یکی از ژانرهایی است که داستانهای طولانی و خاصی را بهخود میبیند و همین موضوع باعث میشود تا در تمام دورهها و ترندها، این ژانر آثار جذابی برای ارائه داشته باشد.
بهترین سریال های درام
در ادامه یک لیست از بهترین سریال های درام در ژانر مختلف تهیه شده است که قطعاً برای بسیاری از افراد جذاب خواهد بود.
8.4/10
9/10
خاندان اژدها را میتوان به عنوان جانشینی از مجموعه افسانهای گیم آف ترونز به حساب آورد و قرار دادن آن در میان بهترین سریالهای درام، بدون شک مشمول حماسه کلی جی آر آر مارتین میباشد و نمیتوان این سریال شگفتانگیز را فارغ از مجموعه بازی تاج و تخت به در نظر گرفت. خاندان اژدها در جایگاه اقتباسی از کتاب آتش و خون پیش زمینهای از خاندان تارگرینها را به نمایش میگذارد. خاندانی که مهمترین عضو از آن را با نام دنریس تارگرین در سریال گیم آف ترونز میشناسیم. این سریال قرار است تا بینندگان را به حدود 172 سال پیش از تولد این شخصیت بفرستد و با اتفاقاتی که منجر به تغییرات عظیم در این خاندان و شکستهای آنها در طول تاریخ شد آشنا کند.
این خاندان که بیش از هرچیزی به خاطر مو نقرهای خود شناخته میشوند، یکی از قسمتهای مهم دنیای خلق شده به دست مارتین محسوب هستند که کسب اطلاعات از سرگذشت و پیشینه آنها، میتواند سوالات زیادی را در خصوص سریال بازی تاج و تخت برای مخاطبان برطرف کند. این سریال به صورت متمرکز به این قلمرو اختصاص دارد و دلچسبترین خبر بدون شک به حضور تعداد زیادی از اژدهایان در این اثر مربوط است و قرار است در دو فصل منتشر شده و فصلهای آینده شاهد حضور قدرتمند آنها باشیم. یکی از سوالات مهم در خصوص شخصیت دنریس قطعا به سرگذشت تخمهای سه اژدهای او باز میگردد که پاسخ دقیقی در مورد آن در سریال Game of Thrones داده نشد، که احتمالا آن را در خاندان اژدها بیابیم.
7.9/10
8/10
تنها کافی است تا کلمه ابرقهرمان و یا سوپر هیرو به گوش هر فرد برسد تا در ذهنش یک شخصیت با نشانی بر روی سینه و شنلی نمادین تداعی شود. کمپانیهای مارول و دیسی آنقدر در طول چند دهه اخیر آثار ابرقهرمانی را به صورت هر محتوایی ساخته و ارائه کردهاند، که تقریبا هیچ فردی را نمیتوان یافت که آثار ابرقهرمانی را با نام این دو شرکت به یاد نیاورد. اما این بار قرار است تا کمی از این دو کمپانی فاصله بگیریم و به اثری قهرمانی بپردازیم که هم از جنبه درام پرداختی عالی و درجه یک دارد و هم تفاوتهای قابل توجهی با آثار مارول و دیسی را به نمایش میگذارد.
رجینالد هارگریوز فردی است که از حضور افراد با قدرتهای ماورایی باخبر است و همه آنها را تحت سرپرستی خود قبول کرده است. در حقیقت در دنیای آکادمی آمبرلا افرادی وجود دارند که با قدرتهای ماورایی متولد شدهاند و از زمان تولد این قابلیتها را به همراه خود دارند. اما ماجرای اصلی زمانی شروع میشود که رجینالد به طرز مرموز و عجیبی کشته میشود و فرزندان او پس از این اتفاق به دنبال دلیل مرگ او میروند. آنها در این راه با قدرتهای خود آشنا میشوند و از آن برای مقابله با دشمنان خود استفاده میکنند. در ادامه آنها متوجه میشوند که مرگ پدرشان تنها یک مسئله کوچک و شخصی نبوده و حال مسئله نجات دنیا در میان است.
8.7/10
9/10
سریال آخرین بازمانده از ما یا همان لست آف آز را میتوان از بهترین سریالهای درام در ژانرهای مختلف معرفی کرد. این سریال معروف پیشتر از اینکه وارد دنیای سریال بشود محبوبیت فراوانی را در دنیای بازی تجربه کرد و عملا میتوان گفت که اکثریت شناخت و شیفتگی طرفداران، به بازی این اثر بازمیگردد. اما این مسئله باعث نمیشود تا از داستانگویی، کیفیت و پرداخت فوقالعاده شخصیتها در سریال غافل شویم. لست آف آز در دنیای سریال نیز به همان زیبایی و بینظیری دنیای بازی است. بخش فیلم و سریال کمپانی سونی(شرکت ناشر بازی)، وظیفه ساخت سریال این مجموعه را برعهده گرفته و فصل اول آن را در قالب 9 قسمت بر روی تلویزیون اینترنتی اچبیاو منتشر کرده است.
لست آف آز داستان دنیایی درگیر ویروس مرگباری را روایت میکند. دنیایی که مهاجمان آن تفاوتهای بسیاری را در مقایسه با زامبیها دارند و حتی نمیتوان آنها را با این نام خطاب کرد. با این حال در اولین شب انتشار ویروس کوردیسپس این ویروس توانست تا حد قابل توجهی، مناطق مختلف را درگیر کند و یکشبه دنیایی آخرالزمانی را بهوجود بیاورد که تفاوت آشکاری را با آنچه پیش از آن داشت ایجاد کند.
جوئل میلر، شخصیت اصلی داستان از جمله بازماندگان این اتفاق بزرگ است و حال سالیان سال است که از آن تراژدی بزرگ انتشار ویروس میگذرد. جوئل حالا یک قاچاقچی است که به همراه برادرش محمولههایی را دریافت میکند و برای کسب پول به مقصد میرساند. اما داستان زمانی پیچیدهتر میشود که جوئل محموله جدیدی را برای رساندن قبول میکند. محمولهای که نه یک وسیله یا اسلحه، بلکه یک دختر جوان است. نام این دختر جوان الی است و رازی مهم را با خود دارد که باعث شده افراد زیادی به دنبال پیدا کردن آن باشند.
8.3/10
7.7/10
وقتی صحبت از بهترین سریال های درام خارجی از نظر مخاطبان میشود، برای بسیاری این اثر میتواند لاست باشد. سریال لاست یا گمشده محبوبیت خاصی بین طرفداران ایرانی دارد. این سریال دقیقا در زمانی که سریالهای پخش خانگی در حال افزایش و اوج گرفتن بودند، در قالب دیسکهای دیویدی راهی بازار ایران شد و در مدت زمان کوتاهی در تمام فروشگاهها قرار گرفت. اگرچه دیده شدن این سریال در کشور ما حدود چند سالی با عرضه جهانی آن فاصله داشت، اما لاست توانست طرفداران زیادی را برای خودش دست و پا کند و هر فرد سریالدوستی بدون شک قسمتهایی از سریال را دیده و از آن لذت برده است.
همهچیز با سقوط یک هواپیما آغاز میشود. هواپیمایی که به دلیل نامعلومی بر روی یک جزیره ناشناخته سقوط میکند و مسافران خودش را به کام مصیبتی ماوراالطبیعه میفرستد. تعدادی از مسافران این هواپیما پس از این سقوط جان سالم به در میبرد و خودشان را در جزیرهای مییابند که خالی از سکنه است و هیچ فرد دیگری به جز آنان در این محل حضور ندارد. اما قسمت ترسناک ماجرا ماهیت و نیروهای حاضر در جزیره است. معلوم نیست چرا و چگونه، اما جزیرهای که این افراد بر روی آن سقوط کردهاند یک جزیره کشف نشده و بسیار خطرناک است که در حال حاضر میزبان موجودیتهای عجیبی است که در ادامه ماجرا به سراغ شخصیتهای داستان میآیند.
سریال لاست حدود 6 فصل ادامه پیدا کرد و در تمام 121 قسمتی که از این سریال ساخته شد، مخاطبان زیادی در سراسر جهان به تماشای این سریال پرداختند. لاست را میتوان به عنوان یکی از آثار درام برتر نام برد که در هر قسمت از سریال، ما با گذشته شخصیتهای آن مواجه میشویم و اتفاقات خوب و بد زندگی او را به صورت فلشبک میبینیم. هریک از شخصیتهای داستان دارای پسزمینه مخصوص به خود هستند که به عمق داستان سریال کمک شایانی کرده است.
8.8/10
9/10
دیوید لینچ کارگردانی بزرگ در هالیوود است که آثار او، جزیره مخصوص به خود را دارند و عملا میتوان گفت که زمانی که به تماشای آثار این کارگردان مینشینیم، با دنیایی متفاوت از سایر عناوین هالیوود و حتی کل دنیا مواجه هستیم. همچون تمامی آثار سورئال لینچ، توین پیکس نیز حس و حالی فراواقعی را به خود اختصاص داده است و با اینکه ما با سریالی جنایی و ظاهرا واقعی مواجه هستیم، اما پشت و زیر متن اصلی توین پیکس را رخدادهای سورئال احاطه کردهاند و باعث شکلگیری وقایع درون فیلم شدهاند.
لورا پالمر، دختری جوان و از اهالی شهر توین پیکس است که جسد او توسط یکی از مردم محلی این شهر در اطراف رودخانه یافت میشود. پس از این اتفاق، جستجو و تحقیق درباره مرگ شخصیت لورا آغاز میشود و این مسئله تا جایی ادامه پیدا میکند که پای مامور دیل کوپر از افبیآی به داستان باز میشود. کوپر، شخصیت اصلی داستان و فردی زیرک و حرفهای است که با هوش فوقالعاده خود به تحقیق روی این پرونده میپردازد؛ اما در شهر توین پیکس هیچ چیزی شبیه به سایر شهرها نیست و حقیقتی که پشت پرده مرگ لورا پالمر وجود دارد آنقدر عمیق است که پای تمامی اهالی شهر را به این اتفاق باز میکند.
توین پیکس درامی عمیق با شخصیتهایی عمیقتر است که هر قسمت از آن هیجان مخصوص به خود را دارد و تمامی شخصیتهای این داستان دارای پسزمینه داستانی بسیار مهمی هستند که در کنار هم قرار دادن تمامی آنها باعث شکلگیری شبکهای عظیم از روایت و درام میشود و جهان شخصیتی توین پیکس را تشکیل میدهد.
9.3/10
9.5/10
چرنوبیل را میتوان اثر برتر درام جهان با تحولی شگرف در برهه خود معرفی کرد. این مینی سریال که در سال 2019 منتشر شد، آنقدر سریع در میان هواداران رشد کرد و نقدهای مثبت را به خودش اختصاص داد، که در وبسایت IMDB برای مدت زمانی در رتبه اول قرار گرفت! با اینکه چرنوبیل تنها 5 قسمت دارد، اما در همین مدت کوتاه هم میتواند یک اثر سطح بالا و یک درام بینظیر را به مخاطب نشان دهد. توجه داشته باشید که با وجود افت نسبتا کم نمره این سریال و سقوط آن از رتبه یکم، باز هم چرنوبیل در وبسایت مطرح IMDB نمره 9.3 و رتبه 5 را از بهترین سریالهای تاریخ دریافت کرده است و این نشان دهنده عمق و عظمت این اثر است.
واقعه چرنوبیل و عظمت این رخداد بر هیچکس پوشیده نیست. با اینکه حکومت شوروی سعی داشت تا این اتفاق را به سادهترین شکل ممکن توجیه کند، اما در نهایت چهره واقعی این حادثه عظیم برای جهانیان فاش شد. این رخداد آنقدر عظیم بود که میتوانست کشورهای زیادی را زیر سایه نابودی ببرد، اما در نهایت توسط تیمی از کارکنان و دانشمندان فداکار تا حدودی مهار شد و خرابی بسیار کمتر از آنچه که میتوانست به وقوع بپیوندد را به وجود آورد. این داستان به سال 1986 و انفجار هستهای باورنکردی چرنوبیل میپردازد و وقایع آن بر اساس خاطرات مردم محلی شهری در اطراف این نیروگاه هستهای نوشته شده است.
9.5/10
7.8/10
رقابت بر سر بهترینها همیشه یکی از خواستههای افراد هدفمند بوده است و این دقیقا چیزی است که سازندگان سریال بریکینگ بد را توصیف میکند. نمیشود لیستی از بهترین سریالهای درام با بازیگران معروف تهیه کرد و نامی از این سریال نبرد. بریکینگ بد به اعتقاد بسیاری، نهتنها از بهترین درامهای تاریخ، بلکه برترین سریال ساخته شده تا به حال محسوب میشود که همه چیز از منظر فنی و هنری در اوج خود قرار دارد. این سریال در تمام 62 قسمت خود به مسئله پرورش و پرداخت شخصیتی خود اهمیت بالایی میدهد و شخصیتهای داستان فراز و فرودهایی را تجربه میکنند که شخصیت آنها را دستخوش تغییر میکند. مسئلهای که باعث شده بینندگان همزمان از شخصیتهای داستان متنفر و به آنها علاقهمند باشند.
همهچیز با یک خبر بد شروع میشود؛ خبر یک سرطان. والتر وایت دبیر شیمی یک مدرسه است که زندگی آرامی را در کنار خانوادهاش میگذراند. اما زمانی که او متوجه میشود دچار سرطان ریه است، همه مسائل تغییر میکنند و والتر جنگی را رستگاری خانوادهاش، آغاز میکند. او میداند که احتمالا سالهای زیادی را نمیتواند با این بیماری بگذراند، به همین دلیل تلاش میکند تا بهوسیله علمی که دارد، پول هنگفتی را بهجیب بزند و برای خانوادهاش به یادگار بگذارد، تا پس از مرگ او، زندگی خوبی را داشته باشند. او کار خودش را با تولید مواد مخدر شروع میکند و از آنجایی که عملا یک نابغه و دانشمند محسوب میشود، طولی نمیکشد که رشد بینظیری را در کارش تجربه میکند.
دکستر(Dexter)
شاید در بین فیلمهای نامبرده دکستر کمترین میزان شناخت را در بین سریالهای درام معروف و این برهه زمانی داشته باشد. اما تماشاچیان سریالهای آمریکایی به خوبی این مسئله را در ذهن دارند که روزگاری دکستر به عنوان یک سریال درام مطرح و برگزیده از دیدگاه طرفداران و منتقدان شناخته میشد. این سریال دوران اوج خودش را در سالهای 2006 تا 2013 تجربه کرد و حدود 8 فصل از آن در این سالها منتشر شد. دکستر یک سریال معمایی-جنایی بسیار پرطرفدار است که داستان شخصیتی را به نام دکستر مورگان روایت میکند.
دکستر یک قاتل زنجیرهای بسیار خطرناک است که خود به عنوان یک کارشناس جنایی مشغول به کار است و از آنجایی که مهارت بسیار بالایی در پوشاندن جرایم دارد، قتلهای خودش را به طرز بینقصی انجام میدهد و اجساد را به گونهای رها میکند که هیچ فردی نتواند ردی از فرد قاتل بیابد. دکستر در طول روند سریال سعی میکند تا زندگی خودش را به گونهای بگذراند که بتواند هویت دوگانه خودش را حفظ کند و به کار قتل خود ادامه دهد. همین مسئله باعث رویارویی چهرههایی میشود که سعی در پیدا کردن او دارند و باید با این قاتل خطرناک رو به رو شوند.
فرار از زندان (Prison Break)
چه سریالی را میتوانید پیدا کنید که موضوعی در خصوص زندان داشته باشد و بتواند با وجود سریال فرار از زندان برای خودش اسم و رسمی دست و پا کند. قطعاً یکی از بهترین سریالهای درام از نظر مخاطبان فرار از زندان است. فرار از زندان سریالی بود که شناخته شدن آن، پیشینهای مشابه با سریال لاست دارد. با این تفاوت که فرار از زندان همچون بمب بسیار بزرگی در سراسر جهان منفجر شد و عملا باید گفت که بعد از گذشت سالهای طولانی هیچ سریالی نتوانست با آن رقابت کند و حتی فصل پنجم آن که پس از سالهای طولانی ساخته و عرضه شد نیز در رسیدن به جایگاه این اثر خارقالعاده، شکست عظیمی خورد. فرار از زندان حکم رستگاری در شاوشنکی را دارد که دنیای سریال را به تسخیر خود درآورد و به بهترین شکل به یک پایان شایسته دست یافت.
مایکل اسکافیلد یک نابغه و مهندس معماری است که برای نجات برادر خودش، راهی زندان میشود. لینکلن باروز، برادر مایکل به جرم کشتن معاون رئیس جمهور دستگیر شده و در زندان قرار دارد. با وجود اینکه قتل معاون رئیس جمهور یک پاپوش برای برادر مایکل است، اما تمامی راههای حل این قضیه به درب بسته میخورند و مایکل راهی جز فراری دادن برادرش ندارد. او برای انجام این کار جرمی را مرتکب میشود تا او را دقیقا به زندانی می اندازند که برادرش در آن قرار دارد. مایکل در زندان دوستانی را پیدا میکند و بهوسیله نقشهای که بر روی بدن خودش حک کرده است، برنامهاش را برای فراری دادن لینکلن آغاز میکند.
سوپرانوز (The Sopranos)
انتخاب کردن بهترین سریال درام تاریخ قطعا انتخاب سختی است و بخش زیادی از این سختی انتخاب به دو سریال بستگی دارد. این دو سریال بریکینگ بد و سوپرانوز هستند. سوپرانوز اثری مافیایی است که بین سالهای 1999 تا 2007 پخش شد و همچنان در سرتیتر بهترین سریالهای درام است. تونی سوپرانو، شخصیت اصلی و ضد قهرمان داستان سوپرانوز، فردی است که در یک خانواده مافیایی قرار دارد. با وجود اینکه خود او خطرات پیوستن به چنین خانوادههایی را میداند، اما سعی میکند تا همزمان با این کار، به زندگی شخصی خودش بپردازد. این در حالی است که تهدیدهای زیادی در روند داستانی متوجه او و زندگی خصوصی او خواهد شد.
جالب است بدانید که در سوپرانوز ما با اثری بسیار شخصی طرف هستیم که مسائل زندگی خصوصی بیشتر از هر سریال دیگری در این فیلم مشهود هستند. دیوید چیز به عنوان نویسنده این سریال، مسائلی را در این اثر قرار داده است که در واقع از روی زندگی شخصی خودش برداشته شدهاند. در واقع بخش زیادی از واقعگرایی این سریال به خاطر پیوند آن به واقعیت ایجاد شده است و دیوید چیز از مسائلی دردناکی که در طول عمرش با آنها دستوپنجه نرم میکرده است، در داستان سریال نوشته و درام شاهکاری را خلق کرده است.
سخن پایانیشاید هیچ ژانری از فیلم و سریال را نتوان یافت که اندازه سریال های درام معروف باشند. داستانهایی که سریال های درام روایت میکنند گاهی بسیار به زندگیهای ما نزدیکند و گاهی از پس پرده خیال و تاریخ سربرآورده و نمایشی خیره کننده را به مخاطب عرضه میکنند. همین موضوع باعث شده تا محبوبیت اثر برتر درام جهان قابل مقایسه با سایر آثار نباشد و حتی پس از گذشت سالهای متمادی، مخاطبان زیادی را بهخود جذب کند.