بهترین انیمیشن های ماجراجویی؛ کارتون های ماجراجویانه
وقتی حرف از بهترین انیمیشن های ماجراجویی به میان میآید، احساس میکنیم دوباره وارد دنیایی پر از جادو و شگفتی شدهایم؛ جایی که هر لحظهاش سرشار از اتفاقات پیشبینینشده و تجربههای نفسگیر است. انیمیشن های ماجراجویی فقط داستانهایی برای تماشا نیستند، بلکه سفرهایی هستند که ما را همراه قهرمانهایی میبرند که شجاعت، عشق و اراده قوی دارند سفرهایی که شاید دنیای واقعی تنواند به ما هدیه دهد و برای به دستآوردنشان باید روی صفحات رنگی انیمیشن جستوجو کرد. اگر شما هم از آن دسته مخاطبانی هستید که به دنبال داستانهایی پر از هیجان و زیباییهای خیالی میگردید، این مقاله برای شماست.
بهترین انیمیشن های ماجراجویی
قرار است شما را با مجموعهای از بهترین انیمیشن های ماجراجویی آشنا کنیم که هر کدام از آنها تجربهای منحصر به فرد و فراموشنشدنی را به شما هدیه خواهند داد. پس آماده باشید تا همراه این آثار، به سفری پر از شگفتی و لحظات ناب بروید. برای این مقاله آلبوم عکسهای مرتبط و تیزرهای تخصصی تهیه شده که شاید آنها هم برای شما مفید باشد، همچنین شما میتوانید به عنوان مورد علاقه خود در این مقاله در سایت رسمی پاراج نظردهید.
یکی بهترین انیمیشن های ماجراجویی وقتی شکل میگیرد که تاریکی به شکلی دوستداشتنی و غیرمنتظره ظاهر میشود، حتی شبهای پر از ترس هم میتوانند به ماجراجوییهای فراموشنشدنی تبدیل شوند و این یک نگرش کاملا متفاوت نسبت به موضوع است.
این انیمیشن درباره اوریون، پسری یازدهساله است که تقریباً از هر چیزی میترسد؛ از پشهها گرفته تا صحبت کردن در جمع. اما ترس اصلی او از تاریکی است. شبی، تاریکی به شکل موجودی مهربان و دوستداشتنی به دیدار اوریون میآید و به او قول میدهد که در طول شب، به او کمک کند تا بر ترسهایش غلبه کند. سفری شگفتانگیز آغاز میشود؛ اوریون با تاریکی به جاهایی میرود که هرگز فکر نمیکرد به آنها قدم بگذارد. او در این ماجراجویی با موجوداتی همچون بیخوابی و صداهای شب آشنا میشود؛ هر کدام از این شخصیتها به زیبایی و طنز خاص خود، نشانگر ترسها و خیالات کودکان هستند.
از نکات جالب این انیمیشن، نماهای هوایی فوقالعاده از کوه فوجی و بنگلور است که با دقت و هنرمندی تصویرسازی شدهاند. همچنین، این اثر دومین همکاری ورنر هرتسوگ با دریمورکس پس از "پنگوئنهای ماداگاسکار" است. یک نکته جذاب دیگر، اشارهای غیرمستقیم به انیمیشن کلاسیک "توستر کوچک شجاع" است که در یکی از صحنههای آغازین فیلم به تصویر کشیده میشود. این انیمیشن با بودجه 38 میلیون دلاری در گیشه جهانی فروش تقریبی 125 میلیون دلار داشته.
وقتی دنیا انیمیشن های ماجراجویی از فلز و پیچ و مهره ساخته شده باشد، حتی سادهترین اختراعات هم میتوانند تغییرات بزرگ ایجاد کنند.
داستان انیمیشن حول محور رادنی کاپرباتم، یک ربات جوان و خلاق، میچرخد که آرزو دارد با اختراعاتش دنیای رباتها را بهتر کند. او به شهر رباتها سفر میکند تا ایدههای خود را به کارخانه مشهور بیگولد ارائه دهد، اما با مدیری جدید و فساد در شرکت روبرو میشود. با کمک دوستان جدیدش، از جمله فندر، او سعی میکند جلوی این فساد را بگیرد و بار دیگر ارزش نوآوری و همکاری را به رباتها یادآوری کند.
سایت راجرایبرت به نقد از این انیمیشن گفت: به نظر میرسد که فرآیندهای داروینی در جامعه روباتها بیمعنی باشند، زیرا تا جایی که میتوانم بگویم، هر روبات بهعنوان یک نمونه منحصربهفرد از طراحی هوشمند است، از جمله "عمه فنی" (با صداپیشگی جنیفر کولیج)، که پشت بزرگش بدون شک اگر روباتها بر اساس قوانین DNA تولیدمثل میکردند و نه به خواستههای تولیدکنندگان و تعمیرکاران، میتوانست یک مزیت تکاملی ایجاد کند که در نگاه اول به چشم نمیآید. تصور کنید که بعد از یک خرابی به تعمیرگاه بروید و بپرسید: "چقدر طول میکشد تا خودم را دوباره سرپا کنم؟"
چه کسی گفته است که دزدان دریایی نمیتوانند در بهترین انیمیشن های ماجراجویی و کمدی دانشمند هم باشند؟ وقتی دزد دریایی باشی، همه چیز ممکن است، تنها کافیاست باور داشته باشم در آن زمان همه چیز ممکن خواهد شد.
داستان فیلم حول محور کاپیتان دزدان دریایی و گروه ناهمگون و بامزه او میچرخد که به امید برنده شدن در جایزه "دزد دریایی سال" دست به ماجراجوییهای خارقالعادهای میزنند. اما همه چیز وقتی جالبتر میشود که آنها با دانشمندی به نام چارلز داروین برخورد میکنند، کسی که متوجه میشود طوطی کاپیتان در واقع یکی از آخرین بازماندههای یک گونه نادر است! این کشف، کاپیتان را به دربار ملکه ویکتوریا میکشاند، جایی که او باید در برابر دسیسههای خطرناک ملکه برای بهدست آوردن این طوطی کمیاب مبارزه کند. همه اینها در حالی است که کاپیتان، با هوش اندکی که دارد، همچنان به دنبال رویاهای بزرگ خود میدود.
یکی از حقایق جذاب این انیمیشن، استفاده از استاپ موشن برای شخصیتها و استفاده از جلوههای کامپیوتری برای صحنههای دریایی است. آردمن در این اثر ترکیبی ماهرانه از تکنیکهای کلاسیک و مدرن را به نمایش گذاشته است تا جهانی پویا و پر از جزئیات خلق کند.
در جهانی که به آخر رسیده، شاید فقط یک عروسک کوچک بتواند نوری تازه در دل تاریکی بیافریند. یکی بهترین انیمیشن های ماجراجویی در ژانر درام که ذهن شما را حتی مدتی پس از اتمام انیمیشن در خود غرق میکند.
"9" در جهانی رخ میدهد که پس از جنگهای ویرانگر، تنها چند عروسک کوچک و هوشمند به جا ماندهاند. این عروسکها که "استیچپانک" نامیده میشوند، هر کدام بخشی از روح یک دانشمند هستند که برای مقابله با ماشینهای خطرناک و خودمختار، آنها را ساخته است. شخصیت اصلی، 9، به عنوان تازهمتولدشدهای که به دنبال کشف حقیقت و نجات دوستانش است، باید در برابر ماشینهای قاتل و دیگر تهدیدها بایستد. با جستجو در خرابههای دنیای قدیم و مواجهه با رازهای پنهان، او به این نتیجه میرسد که هدف بزرگتری در انتظار اوست: بازگرداندن زندگی به این دنیای تاریک و بیروح.
از حقایق جالب در مورد "9" میتوان به این اشاره کرد که شین آکر اولین نسخه کوتاه این انیمیشن را در دانشگاه UCLA ساخت و با آن توانست نامزدی جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه انیمیشنی را به دست آورد. هرچند که این فیلم کوتاه برنده نشد، اما موفقیت آن به آکر فرصت داد تا نسخه بلند این داستان را تولید کند. همچنین، انتشار این فیلم در تاریخ خاص 9 سپتامبر 2009 (09/09/09) به عنوان یک تصمیم هوشمندانه تبلیغاتی مطرح شد.
56 درصد از تماشاگران و 57 درصد از کاربران سایت روتن تومیتوز به این فیلم نظرمثبت دادهاند.
اگر بخواهید به یک اثر هنری نگاه کنید که مرزهای کلاسیک و نوآوری را به چالش میکشد، باید به انیمیشن بیوولف ساختهٔ رابرت زمهکیس (2007) نگاهی بیاندازید. این فیلم، بر اساس شاهکار ادبیات انگلیسی کهن، بیوولف، ساخته شده و در آن افسانههای شجاعت، خیانت، و نفرین در دل دنیای دیجیتال زنده میشوند.
بیوولف، داستان جنگجویی باستانی را روایت میکند که به دیار دانمارک میرود تا موجودی به نام گرندل را شکست دهد. اما این تنها آغاز ماجراست. فیلم، با استفاده از فناوری موشن کپچر، دنیای هیجانانگیز و تاریک این افسانه را با واقعگرایی دیجیتالی بینظیری به تصویر میکشد. این همان تکنولوژیای است که در فیلمهایی مانند قطار قطبی (2004) و خانه هیولا (2006) هم استفاده شد. نتیجه؟ تصاویری که انگار از دنیای واقعی به دنیای فانتزی وارد شدهاند.
داستان بیوولف علاوه بر وفاداری به نسخهٔ اصلی، نگاهی جدید و به شدت دراماتیک به وقایع میاندازد. اینجا بیوولف (با صدای ری ویستون) نه تنها یک قهرمان است، بلکه موجودات شیطانی را به چالش میکشد که از هر زاویهای پیچیدهتر از آنچه که در افسانهها گفته شدهاند، به نظر میرسند. گرندل، که در نسخههای قدیمیتر به عنوان یک هیولا معرفی میشود، در این فیلم به شکلی ترسناک و غمگین به تصویر کشیده شده، که باعث میشود حتی تماشاگران از او هم احساس همدردی کنند. و این تنها یک نمونه است؛ موجودات دیگر همچون مادر گرندل (با صدای آنجلینا جولی) و اژدها، نقشهای پیچیدهتری دارند که در یک روند روانشناختی و اخلاقی، مخاطب را به تفکر وا میدارند.
اگرچه داستان بیوولف در اصل یک قهرمانپروری است، اما این نسخه فیلم عمیقتر از آن است که فقط به پیروزی بر دشمنان خلاصه شود. در اینجا، بیوولف نه تنها با هیولاها میجنگد، بلکه با بحرانهای درونی خود نیز مواجه است. فیلم تلاش میکند تا نشان دهد که هر قهرمان میتواند در دلِ خود سایههایی از خطا و گناه داشته باشد، گناهی که به نسلهای بعدی منتقل میشود
وقتی گرگهادر بهترین انیمیشن های ماجراجویی دنیا زوزه میکشند، تنها جادوگران میتوانند در برابر سایههای تاریکی ایستادگی کنند.
فیلم به گذشته برمیگردد و شخصیت اصلی آن ویسمیر، استاد آینده گرالت، را دنبال میکند. ویسمیر که از کودکی فقیر و ستمدیده فرار کرده، به عنوان یک ویچر شروع به کار میکند و برای شهرت و ثروت، هیولاها را شکار میکند. اما وقتی تهدیدی جدید ظهور میکند و گذشتهاش به سراغش میآید، ویسمیر مجبور میشود با تاریکترین جنبههای تاریخ ویچرها و ریشههای خود روبرو شود. این ماجرا نه تنها به بیان سرگذشت ویسمیر میپردازد، بلکه پرده از اسرار و سرگذشت جادوگران دیگر برمیدارد و نشان میدهد که چگونه جهان به جایی رسیده که ویچرها منفور و مطرود شدند.
مجله اینترنتی هالیوود ریپورتر به نقد از این فیلم گفت: اولین اسپینآف این سریال، فیلم انیمیشنی ویچر: کابوس گرگ، از این فرصت استفاده میکند تا به گذشته بپردازد و داستانی را درباره شخصیتی به نام وزمیر (با صداپیشگی تئو جیمز) روایت کند. طرفداران این مجموعه ممکن است این نام را به عنوان مربی گرالت، شخصیت اصلی سریال که توسط هنری کویل ایفا میشود، بشناسند. اما کابوس گرگ از ما میخواهد که وزمیر را به عنوان یک شخصیت مستقل بشناسیم و در بیشتر مواقع در این هدف موفق است. هرچند که این فیلم احتمالاً برای کسانی که از ابتدا به ویچر علاقهای نداشتهاند جذابیت زیادی نخواهد داشت، اما برای هر کسی که حتی اندکی علاقه به دیدن جنبههای بیشتری از دنیای این سریال دارد، یک ماجراجویی جانبی ارزشمند محسوب میشود.
گاهی برای متحد کردن جهانی تکهتکه شده، به چیزی بیشتر از یک اژدها نیاز است؛ شاید به یک قلب شجاع و یک اعتماد تازه. در لیست انیمیشن های ماجراجویی این عنوان با موفقیت های زیادی که داشته بسیار جلب توجه میکند.
داستان انیمیشن در دنیایی رخ میدهد که زمانی در آن انسانها و اژدهاها در صلح زندگی میکردند، اما با ظهور یک نیروی شرور به نام دروون، این صلح نابود میشود و اژدهاها خود را قربانی میکنند تا انسانها را نجات دهند. 500 سال بعد، در حالی که همان شرارت بار دیگر بازگشته است، رایا، یک جنگجوی شجاع از قبیله قلب، سفری را آغاز میکند تا آخرین اژدها، سیسو، را پیدا کند و با کمک او تکههای پاره شده این جهان را دوباره به هم پیوند بزند. در طول این سفر، رایا یاد میگیرد که اعتماد به دیگران و همکاری با کسانی که شاید در ابتدا به نظر نمیآمده که بتوانند دوست باشند، میتواند کلید نجات جهان باشد.
یکی از نکات جالب این انیمیشن، استفاده از واژگان و نمادهای فرهنگی کشورهای جنوب شرق آسیا در طراحی محیط و شخصیتهاست. برای مثال، نام "رایا" در زبان اندونزیایی به معنی "بزرگ" است و همچنین در زبان مالایی به معنی "هیبسکوس"، که گل ملی مالزی است. همچنین، حیوان خانگی رایا، توک توک، که ترکیبی از چندین حیوان خیالی است.
انیمیشن رایا و آخرین اژدها توانست نظرمثبت 97 درصد از تماشاگران و 93 درصد از کاربران سایت معروف روتن تومیتوز را برای خود کسب کند که این یعنی یک موفقیت قطعی برای این انیمیشن زیبا و دوست داشتنی.
در یک انیمیشن های ماجراجویی و فانتزی گاهی اوقات، برای کشف یک دنیای جدید، کافی است از یک درِ کوچک عبور کنید؛ اما مراقب باشید، آنسوی در همیشه آن چیزی نیست که به نظر میرسد.
داستان کورالین درباره دختری است که به تازگی با خانوادهاش به خانهای قدیمی در منطقهای جدید نقل مکان کردهاند. والدین او مشغول کارهای خودشان هستند و برای کورالین چندان وقت نمیگذارند. این دختر کنجکاو از طریق دری کوچک در خانه، دنیایی موازی پیدا میکند که در آن همه چیز بهتر و جذابتر به نظر میرسد؛ والدین مهربانتر، زندگی شیرینتر و دنیا پر از رنگهای زیباست. اما به زودی مشخص میشود که این دنیا، دنیایی مرگبار است و "مادر دیگر" تنها در تلاش است تا روح او را به چنگ آورد. کورالین باید با هوشمندی و شجاعت خود این دنیا را پشت سر بگذارد و خود و خانوادهاش را نجات دهد.
این فیلم به دلیل پیامهای عمیقش درباره اهمیت خانواده، عشق، و شجاعت، و همچنین به دلیل قدرت تصویرسازیاش، تحسین منتقدان را برانگیخت و به یکی از ماندگارترین آثار استاپ موشن تبدیل شد. "کورالین" توانست نامزدی اسکار بهترین انیمیشن سال را کسب کند و همچنان به عنوان یکی از شاهکارهای هنری در دنیای انیمیشن شناخته میشود.
این انیمیشن با بودجه تقریبی 60 میلیون دلار ساخته و در گیشه توانست 167 میلیون دلار تقریبا فروش کند.
در دنیایی که همه چیز به زباله تبدیل شده، شاید تنها یک ربات کوچک و بیادعا بتواند عشق و امید را دوباره زنده کند. یک داستان عاشقانه که بهخاطر صحنههای اکشن دوست داشتنی که دارد در لیست بهترین انیمیشن های اکشن و ماجراجویی قرار میگیرد.
"وال-ئی" در قرن 29 رخ میدهد؛ در حالی که انسانها زمین را ترک کرده و به فضا پناه بردهاند، وال-ئی تنها ربات بازمانده روی زمین است که همچنان به پاکسازی این سیاره مشغول است. با این حال، زندگی یکنواخت وال-ئی به یکباره تغییر میکند زمانی که ربات پیشرفتهای به نام ایو از فضا به زمین فرستاده میشود تا نشانههایی از زندگی جدید بیابد. رابطهی خاص و محبتآمیزی که بین وال-ئی و ایو شکل میگیرد، تبدیل به نقطهی عطفی در داستان میشود. وال-ئی با دنبالهروی از ایو به سفری در کهکشانها میرود که در نهایت به بیداری و تغییر انسانها در فضا میانجامد.
یکی از جالبترین نکات این فیلم این است که وال-ئی در بسیاری از بخشهای فیلم بدون استفاده از دیالوگ به مخاطبان احساسات عمیق خود را منتقل میکند. انیماتورهای پیکسار برای ایجاد این اثر برجسته، با الهام از فیلمهای کلاسیک چارلی چاپلین و باستر کیتون، سعی کردند روایتی را خلق کنند که تنها از طریق تصاویر و صداها تأثیرگذار باشد.
"وال-ئی" اولین انیمیشن پیکسار بود که شش نامزدی اسکار دریافت کرد و در نهایت برنده جایزه بهترین انیمیشن سال شد. همچنین، این فیلم پیامهای مهمی درباره محیط زیست، مصرفگرایی و اهمیت حفظ زمین را به مخاطبان انتقال میدهد.
گاهی باید از نقطه امن خود خارج شوید و به ناشناختهها قدم بگذارید تا بتوانید جایگاه واقعی خود را در این زندگی پیدا کنید. برخی از بهترین انیمیشن های ماجراجویی و کمدی در رابطه با همین موضوع ساخته شدهاند که میتوانند بسیار سرگرم کننده و پند آموز باشند.
داستان "شیرشاه" از دل طبیعت وحشی آفریقا روایت میشود؛ جایی که سیمبا، شیر کوچک و پسر پادشاه جنگل، برای روزی که باید جانشین پدرش موفاسا شود، آماده میشود. اما خیانت عمویش اسکار، سیمبا را به تبعید میفرستد و او باید با ترسها و تردیدهایش روبهرو شود تا بتواند جایگاه واقعی خود را در دایره زندگی پیدا کند. این سفر پر از فراز و نشیب نه تنها روایتگر داستان سیمبا، بلکه نمایشگر رشد و بلوغ اوست که در نهایت او را به پادشاهی شجاع و عدالتطلب تبدیل میکند.
یکی از جالبترین نکات تولید این انیمیشن، تلاش دیزنی برای استفاده از حیوانات واقعی به عنوان مدلهای حرکتی بود. تیم انیمیشن به باغوحشهای مختلف رفتند و حرکات شیرها، یوزپلنگها و دیگر حیوانات آفریقایی را به دقت مشاهده کردند تا حرکتها و حالات آنها را به درستی در انیمیشن منعکس کنند.
"شیرشاه" همچنین با فروش بیش از 986 میلیون دلار، به پرفروشترین انیمیشن سنتی تاریخ تبدیل شد و جایزههای متعددی از جمله دو جایزه اسکار و سه جایزه گلدن گلوب را از آن خود کرد. این فیلم در کنار انیمیشنهای دیگر دیزنی، مسیر جدیدی را برای سینمای انیمیشن هموار کرد و تأثیری عمیق بر نسلهای مختلف گذاشت.
سخن پایانیانیمیشن های ماجراجویی، در قالبی که اغلب به عنوان آثار کودکانه شناخته میشوند، توانستهاند داستانهای عمیقی را روایت کنند که قلب و ذهن تمامی نسلها را به تسخیر درآوردهاند. هر کدام از این فیلمها، چه از دنیای تاریک و مرموز کورالین، چه از امید و عشق وال-ئی، یا از قدرت و شجاعت شیرشاه، در کنار دیگر انیمیشنهای ماجراجویی بینظیر، پیامی از زندگی، دوستی، تلاش و ارزشهای انسانی را به شکلی هنری و زیبا ارائه دادهاند.