فیلمهای کرهای دههی اخیر، بیش از هر زمان دیگری نشان دادهاند که سینمای کره توانسته میان ظرافت شاعرانه و خشونت واقعگرایانه، میان عشق، جنایت و فلسفهی زندگی تعادلی منحصربهفرد بیافریند. کارگردانان این نسل، با نگاهی جهانی و در عین حال ریشهدار در فرهنگ بومی، آثاری خلق کردهاند که هم از نظر روایت و هم از نظر فرم، استانداردهای تازهای در سینمای معاصر تعریف میکنند. این فیلمها، از تریلرهای روانشناختی گرفته تا درامهای احساسی و اجتماعی، هرکدام تکهای از ذهن و روح انسان معاصر را به تصویر میکشند.
در میان آنها، «من شیطان را دیدم» (I Saw the Devil – ۲۰۱۰) ساختهی کیم جیوون، یکی از تاریکترین و تأثیرگذارترین تریلرهای سینمای کره است؛ داستان مأمور امنیتیای که برای انتقام قتل نامزدش به کابوسی اخلاقی فرو میرود. این فیلم با خشونت حسابشده و درونمایهای فلسفی، مرز میان عدالت و جنون را در ذهن مخاطب محو میکند. در سوی دیگر، «تصمیم به رفتن» (Decision to Leave – ۲۰۲۲) از پارک چانووک، عاشقانهای معمایی و پرتعلیق است؛ داستان کارآگاهی که در جریان بررسی یک پروندهی قتل، به زنی مرموز دل میبازد. فیلم با میزانسنهای دقیق و فضایی ملایم، عشقی آرام و پرابهام را در دل یک جنایت سرد تصویر میکند.
«The Wailing» (شیون – ۲۰۱۶) اثر نا هونجین، اثری رازآلود میان ژانر وحشت، اسطوره و ایمان است؛ داستان روستایی که با ورود غریبهای گرفتار نفرین و جنون میشود. فیلم در عین ترسناک بودن، تأملی عمیق دربارهی شک، باور و شر است. در نقطهای متفاوت، «Past Lives» (زندگیهای گذشته – ۲۰۲۳) ساختهی سلین سونگ، عاشقانهای شاعرانه و آرام دربارهی دو دوست دوران کودکی است که پس از سالها در نیویورک دوباره همدیگر را میبینند. فیلم با نگاهی مینیمال و انسانی، به پرسشهای ظریف دربارهی سرنوشت و انتخاب میپردازد. و در نهایت، شاهکار بیچونوچرای این دهه یعنی «انگل» (Parasite – ۲۰۱۹) ساختهی بونگ جونهو، که با تلفیق درام اجتماعی و طنز سیاه، تصویری تلخ و هوشمندانه از شکاف طبقاتی ارائه میدهد و تاریخساز شد؛ هم در اسکار، هم در ذهن مخاطبان.
این مجموعه از فیلمها چهرهای تازه از سینمای کره ارائه میدهد؛ سینمایی که دیگر صرفاً ملی نیست، بلکه جهانی است. فیلمسازان کرهای در دههی اخیر، با جسارت و خلاقیت، مرز میان سینمای هنری و سرگرمکننده را درنوردیدهاند و ثابت کردهاند که احساس، عقل، وحشت و عشق، میتوانند در یک قاب واحد نفس بکشند.