ترس در جهان سریالهای علمیتخیلی همیشه تنها از هیولا یا فضا نمیآید؛ گاهی از ذهن انسان، از کنترل، از ناشناختهای نزدیکتر از آنچه فکر میکنیم. دههی اخیر با موجی از آثار تازه نشان داد که ژانر ترس و علمیتخیلی میتوانند در کنار هم، جهانی بسازند که هم ذهن را تکان دهد و هم حسی از ناامنی عمیق به جا بگذارد.
در سال ۲۰۲۴، سریال کرهای «انگل: خاکستری / Parasyte: The Grey» بر پایهی مانگایی معروف، نگاهی تیره و فلسفی به تهاجم موجودات بیگانه داشت. این بار بیگانهها بهجای جنگیدن، بدن انسانها را تسخیر میکنند و به تدریج درونشان رشد مییابند. سریال با لحنی جدی و واقعگرایانه، از درون انسان شروع میکند؛ از مرز باریک میان اراده و سلطه، میان هویت انسانی و حضور چیزی که از درون کنترل را به دست میگیرد. «انگل: خاکستری» از همان ابتدا نشان داد که ترس میتواند آرام، در سکوت و درون پوست انسان شکل بگیرد.
در همان سال، «فنجان چای / Teacup» (۲۰۲۴) به فضای آمریکاییتر ژانر سر زد. در یک مزرعهی دورافتاده در جنوب آمریکا، خانوادهها با حادثهای مواجه میشوند که هیچ منطق روشنی ندارد: برق میرود، حیوانات ناپدید میشوند و صداهایی ناشناخته از دل جنگل شنیده میشود. در ظاهر با داستانی از حملهی بیرونی روبهرو هستیم، اما لایهی عمیقتر سریال دربارهی ترس جمعی و فروپاشی اعتماد میان آدمهاست. در «فنجان چای»، تهدید اصلی نه موجودی از بیرون، بلکه اضطراب درونی و شک میان انسانهاست؛ همان نقطهای که مرز میان علم و جنون محو میشود.
سپس در ۲۰۲۵، سریال اقتباسی «آزمایشگاه / The Institute» بر اساس رمان استفن کینگ منتشر شد و به شکل متفاوتی از ترس ذهنی پرداخت. داستان دربارهی نوجوانانی است با تواناییهای ذهنی ویژه که در مؤسسهای مخفی تحت آزمایش قرار گرفتهاند. در ظاهر، آنها برای «اهداف علمی» نگهداری میشوند، اما در واقع قربانی سیستمیاند که از قدرت ذهنشان برای مقاصدی پنهان استفاده میکند. «آزمایشگاه» با فضایی بسته و کنترلشده، ترسی سرد و بیصدا میسازد؛ ترسی از کنترل ذهن، از دسترفتن اختیار، و از جهانی که در آن علم دیگر با اخلاق همراه نیست.
در همان سال، سریال «بیگانه: زمین / Alien: Earth» (۲۰۲۵) مسیر وحشت کلاسیک را بازمیگرداند، اما با نگاهی مدرن. داستان با سقوط یک سفینهی ناشناخته در نزدیکی پایگاهی نظامی آغاز میشود. خیلی زود، مأموران متوجه میشوند که آنچه از آسمان آمده، تنها یک تهدید بیرونی نیست. سریال با فضای تاریک و واقعگرایی سرد خود، پرسش همیشگی «چه میشود اگر بیگانهها از ما انسانتر باشند؟» را مطرح میکند. این اثر در ادامهی سنت سینمای «Alien»، وحشت فیزیکی و روانی را در هم میآمیزد تا مخاطب را وادار کند هم از بیرون و هم از درون بترسد.
آنچه میان این آثار مشترک است، حضور ترسی است که بیشتر از ناشناختههای بیرونی، از خودِ انسان برمیخیزد. در «انگل: خاکستری»، انسان میزبان موجودی بیگانه است؛ در «فنجان چای»، او دشمن خودش میشود؛ در «آزمایشگاه»، قربانی دانشی است که قرار بود نجاتش دهد؛ و در «بیگانه: زمین»، چهرهی واقعیاش در آیینهی موجودات دیگر دیده میشود. این سریالها نشان میدهند که در عصر حاضر، وحشت علمیتخیلی بیش از آنکه از جهانهای دور باشد، از درون ما میآید — از ترسی که علم دیگر نمیتواند مهارش کند.