چرا فصل ۵ سریال «چیزهای عجیب» آنطور که باید جذاب نیست؟
فصل پنجم Stranger Things قرار بود بازگشتی حماسی به ریشههای این سریال باشد، اما آنچه مخاطبان با آن روبرو شدهاند، روایتی آشفته و اشباعشده است که در آن کمیت بر کیفیت سایه انداخته است. مشکل اصلی کاملاً آشکار است: سریال دیگر دربارهی گروهی از بچههای طردشدهی دوستداشتنی نیست که با دوچرخه به جنگ هیولاها میروند؛ بلکه دربارهی ارتشی از شخصیتهای سرگردان است که نویسندگان نمیدانند با آنها چه کنند.
مرگِ صمیمیت و ظهور سیاهیلشکرها زمانی چیزهای عجیب یادآور فیلمهای Goonies یا E.T. بود؛ داستانی متمرکز بر دوستی و فداکاری. اما اکنون با لیستی شامل مایک، ویل، لوکاس، داستین، مکس، الون، کالی، استیو، نانسی، جاناتان، رابین، ویکی، هاپر، جویس، موری و... روبرو هستیم. صحنههایی که این گروه عظیم سعی میکنند مخفیکاری کنند، هرگونه "تعلیق ناباوری" (Suspension of Disbelief) را از بین میبرد و موقعیتهای دلهرهآور را مضحک جلوه میدهد. بدتر از آن، تصمیمات عجیب نویسندگان در تخصیص زمان به شخصیتهاست. در فصلی که باید تمام تمرکز روی نبرد نهایی الون و وکنا باشد، بخش قابل توجهی از زمان ارزشمند سریال صرف شخصیت «هالی ویلر» (خواهر کوچک مایک) میشود؛ کودکی که در چهار فصل گذشته حتی دیالوگ درستی نداشت و حالا ناگهان در مرکز درام قرار گرفته است. این در حالی است که شخصیتهای اصلی مثل جاناتان یا حتی مایک، عملاً به بازیگران پسزمینه تبدیل شدهاند.
قوسهای شخصیتی ناتمام و توضیحات ناامیدکننده پل تاسی در نقد خود اشاره میکند که توضیحات ارائه شده درباره ماهیت «دنیای وارونه» (Upside Down) در این فصل، سطحی و ناامیدکننده از آب درآمده است. وقتی شما ۲۳ شخصیت اصلی دارید، زمانی برای عمق بخشیدن به اسطورهشناسی (Lore) باقی نمیماند. همچنین نحوه پرداختن به مسئله گرایش جنسی ویل بایرز (Will’s coming out)، که میتوانست لحظهای عاطفی و تاثیرگذار باشد، در هیاهوی شلوغیِ صحنهها گم شد و اجرایی خامدستانه داشت. سریال به وضوح از کشتن شخصیتهای محبوب میترسد. این ترس باعث شده تا خطراتی که کاراکترها را تهدید میکند، واقعی به نظر نرسند. ما میدانیم که استیو هرینگتون از هر مهلکهای جان سالم به در میبرد، نه به خاطر منطق داستان، بلکه به خاطر محبوبیتش.
نتیجهگیری: نیاز به یک پایانبندی جسورانه مشکل Stranger Things در فصل ۵، مشکل "زیادهروی" است. زیادهروی در کاراکتر، زیادهروی در خطوط داستانی فرعی و زیادهروی در تلاش برای راضی نگه داشتن همه. اگر برادران دافر نتوانند در اپیزود نهایی یک چرخش داستانی هوشمندانه (Last-minute swerve) ایجاد کنند یا جرات حذف نیمی از این لیست بازیگران را نداشته باشند، این سریال نه با صدای انفجار، بلکه با نالهای آرام به پایان خواهد رسید و به لیستی از سریالهای بزرگی میپیوندد که قربانی جاهطلبیهای خود شدند.
