روایت تودرتوی «پله آخر» زیر ذرهبین منتقدان در خانه هنرمندان
دومین جلسه از سلسله نشستهای «فیلمپژوهی» عصر چهارشنبه ۵ آذر ۱۴۰۴ در سالن شهناز خانه هنرمندان ایران با محوریت تحلیل فیلم «پله آخر» به کارگردانی علی مصفا برگزار شد. این برنامه به همت انجمن مدرسان سینما و با همکاری خانه سینما و خانه هنرمندان شکل گرفت.
نگاهی نو به روایت غیرخطی «پله آخر»
در آغاز نشست، بهنام حسینی رئیس انجمن مدرسان سینما و دبیر جلسه، با خوشامدگویی به حاضران توضیح داد که مجموعه «فیلمپژوهی» با هدف بررسی تخصصی سینمای ایران از منظر تحلیلهای بینارشتهای طراحی شده است.
نخستین سخنران، امیرحسین بابائی روایت «پله آخر» را از زاویه دید نظریات یادماندههای برگسون بررسی کرد. او معتقد است لحظات کوچک و جزئی، نه یادآوریهای بزرگ، موتور محرک روایت فیلم هستند. بابائی تأکید کرد که ساختار ذهنی و سیال فیلم، هرچند ابتدا ابهام ایجاد میکند، اما در بخش پایانی به رفع تدریجی این ابهامات میانجامد.
به گفته او، هرچند روایت از زبان خسرو بیان میشود، اما «مهندسی بیرونی کارگردان» کاملاً قابل مشاهده است: «علی مصفا با دقت و اندازهگیری، جریان سیال ذهن را کنترل کرده و این هدایت بیرونی یکی از قوتهای فیلم است.»
نشانهشناسی سیال و تجربه اگزیستانسیال شخصیتها
در ادامه، محمد هاشمی، منتقد و پژوهشگر سینما، به تحلیل نشانههای سیال فیلم پرداخت. او گفت «پله آخر» از نشانهشناسی قراردادی عبور میکند و به فضایی نزدیک میشود که معنا را از دل تجربه لحظهای و احساسی سوژه بیرون میکشد.
هاشمی افزود: روایت فیلم بر پایه لحظات کوتاه، گسستدار و شوکوار شکل میگیرد؛ لحظاتی که به شخصیت امکان تجربهای وجودی میدهند و مسیر فهم مخاطب را تغییر میدهند. به گفته او، فیلم با تکیه بر همین لحظات مینیمال ما را به سمت کشف نشانههایی چون «پلهها» هدایت میکند و مخاطب را به تجربهای تازه از حضور و معنا دعوت میکند.
لایههای روانشناختی؛ سوگ، انکار و بحران حافظه
در بخش بعد، امیرحسین جلالی—رواندرمانگر—به بررسی زیرساخت روانشناختی فیلم پرداخت. او محور اصلی را اختلال در فرایند سوگ دانست: «لیلی نمیتواند چهره خسرو را به یاد بیاورد و این تنها یک فراموشی ساده نیست؛ نوعی مکانیزم دفاعی است تا با فقدان روبهرو نشود.»
جلالی ساختار گسسته فیلم را بازتابی از آشفتگی روانی شخصیتها دانست: «خسرو هم هست و هم نیست؛ شبحی از فقدان که همچنان بر ذهن شخصیتها سایه انداخته است.» او با ارجاع به نظریات فروید در «ماتم و مالیخولیا» توضیح داد این حالت زمانی رخ میدهد که فرد از دست رفته در ناخودآگاه شخصیت فرو میرود و اجازه سوگواری طبیعی را نمیدهد.
روایت پازلی و تودرتوی یک فیلم ادبی
در ادامه نشست، حسین حیدری کارشناس سینما، ساختار روایی «پله آخر» را ترکیبی از معما، روایت ذهنی و شخصیتمحوری دانست. او گفت: «فیلم کاملاً بر شانه ادبیات ایستاده و با ساختاری پازلی و تدریجی، اطلاعات را آرامآرام افشا میکند.»
حیدری، فیلم را دارای سه ایده بنیادین دانست که مهمترین آن، «مرده بودن خسرو» است؛ ایدهای که داستان را از تلاش برای کشف حقیقت بیرونی، به سمت بازسازی ذهنی لیلی سوق میدهد.
او بازی لیلا حاتمی در دو نقش موازی را «آینهای روبهروی آینه» توصیف کرد و نقشآفرینی علی مصفا را مکمل این ساختار دانست.
روایت چندلایه از نگاه کارگردان
علی مصفا نیز در این جلسه حضور داشت و درباره تجربه ساخت فیلم صحبت کرد. او گفت که همواره تلاش کرده فیلم بهگونهای ساخته شود که امکان برداشتهای مختلف برای بیننده فراهم باشد: «دوست دارم فیلم، فضایی چندوجهی ایجاد کند و تماشاگر بتواند در هر بار دیدن، معنای تازهای کشف کند.»
مصفا تأکید کرد که بازی بازیگران برای او همیشه اولویت اصلی بوده است، حتی اگر به قیمت تغییر در قاببندی یا اصلاحات فنی تمام شود. او همچنین گفت که بخشهایی از تدوین تغییر کرد، اما نهایتاً ستونهای اصلی فیلمنامه حفظ شد.
چهار سطح چالشبرانگیز برای تماشاگر
در بخش پایانی، پانتهآ منصوری با جمعبندی تحلیلها گفت «پله آخر» در چهار سطح تماشاگر را به چالش میکشد:
پازل، معما، ایهام و ابهام.
به گفته او، لایه «ابهام پایدار» بیش از همه مهم است؛ چرا که نه حاصل تصادف، بلکه نتیجه طراحی آگاهانه مؤلف است.
در پایان نشست، حسینی اعلام کرد که جلسه بعدی «فیلمپژوهی» به بررسی فیلم «اجارهنشینها» ساخته زندهیاد داریوش مهرجویی اختصاص خواهد داشت.
منبع: خبرگزاری مهر
