جیکوب الوردی قبل از هیولای فرانکشتاین در این فیلم ها درخشیده بود
در یک نگاه کلی به مسیر حرفهای جیکوب الوردی (Jacob Elordi) فارغ از نقش اخیرش در «هیولای فرانکشتاین» میتوان گفت که او پیش از آن نیز نشان داده بود که تنها یک «چهره زیبا برای فیلمهای نوجوانانه» نیست. در آثار مختلفی که از ۲۰۱۸ به بعد بازی کرده، از کمدی عاشقانه تا ترسناک و درامِ روانشناختی، تلاش کرده تا تنوع نقش و توان بازیگریاش را به نمایش بگذارد. چهار فیلمی که در ادامه بررسی میکنیم نمونههای روشنیاند که نشان میدهند الوردی پیش از نقشهای بزرگتر هم توانسته بود تکههایی از ظرفیت و انعطاف خود را نشان دهد.
اگر بازیهای الوردی را از ابتدا دنبال کنیم، واضح است که او پیش از نقشهای بزرگتر خود، در آثار متنوعی توانایی و انعطاف بازیگریاش را به نمایش گذاشته بود. در غرفه بوسه (۲۰۱۸)، او در نقش نوآ فلین ظاهر میشود؛ پسری نوجوان با تیپ «bad‑boy jock» که به زودی به عشق دختری معمولی تبدیل میشود. این فیلم بر اساس رمان محبوب نوجوانانه ساخته شده و با تمام نقدهایی که داشت، یکی از پربینندهترین آثار آن سال در سرویسهای استریم بود و الوردی را به شهرت رساند. بازی او با چهره جذاب و قامت بلند، او را به عنوان «قهرمان عشقی نوجوانان» در ذهن مخاطبان تثبیت کرد. اگرچه نقش ساده و استریوتایپی بود، اما به عنوان پلی برای ورود او به سینمای بینالمللی عمل کرد و پایهای برای دیده شدن او شد.
یک سال بعد، الوردی جسارت بیشتری نشان داد و در «مجموعه مورتور» (۲۰۱۹) نقش جیک متیوس را بازی کرد، بخشی از یک آنتولوژی ترسناک که با استقبال مثبت منتقدان روبرو شد. برخلاف «غرفه بوسه»، این فیلم با فضاهای تاریک و عجیب، تجربهای متفاوت از بازیگری را به او ارائه داد. بازی او در نقش Jake، خصوصاً در صحنههایی که روایت به «زندگی بدون مسئولیت و عواقب آن» میپردازد، نشان داد که الوردی توانایی مؤثر بودن فراتر از نقشهای عاشقانه را دارد. این تجربه جسورانه، نقطه عطفی در کارنامه او بود و نشان داد که میتواند جنسهای متفاوت بازیگری را امتحان کند.
در دو قلب (۲۰۲۰)، الوردی نقش کریس گرگوری را بر عهده دارد؛ فیلمی عاشقانه–درام با محوریت روابط، سرنوشت و انتخاب. این اثر به او فرصت داد تا چهرهاش را فراتر از نقش «جذاب عاشقانه نوجوان» نشان دهد و تنشها و ظرافتهای درام احساسی را تجربه کند. اگرچه فیلم در سطح بالاترین رتبهها قرار نگرفت، اما حضور او در آن، دامنه بازیگریاش را گستردهتر کرد و او را از تصویر تکبعدی گذشته دور ساخت.
بزرگترین جهش الوردی شاید در سالتبرن (۲۰۲۳) رخ داد، جایی که در نقش فلیکس کاتون، جوان اشرافی دانشگاه آکسفورد، ظاهر میشود. با ظاهری جذاب و زندگی پرزرقوبرق، شخصیت Felix در عین حال پیچیده، تاریک و فریبنده است. الوردی با «جذابیت ظاهری» و «هالهای از شکست درونی» از پس این نقش برمیآید؛ نقشی که او را نه تنها به عنوان یک چهره زیبا، بلکه بازیگری توانمند در روایت پیچیدگیهای روانشناختی معرفی میکند. این تضاد و چالش دراماتیک، «Saltburn» را به نقطهای مهم در مسیر حرفهای او تبدیل کرده و نشان میدهد که پیش از نقشهای بزرگتر، الوردی توانسته بازیگری بالغتر و چندبعدی را به نمایش بگذارد.
مسیر حرفهای جیکوب الوردی را با ظهور او در فرانکشتاین (۲۰۲۵)، میتوان بهروشنی نقطه عطفی تمامعیار خواند؛ تحولی که نشان میدهد الوردی از بازی در نقشهای سادهتر به بازیگری بالغ، پیچیده و عاطفی بدل شده است.
در Frankenstein، الوردی نقش «مخلوق - هیولا»، موجودی را بر عهده دارد که دکتر فرانکشتاین (با نقشآفرینی اسکار ایزاک) با وسواس علمی و انگیزههای انسانی دست ساز میکند. برای این نقش، الوردی نهتنها فیزیک بلکه روان و روح موجود را به تصویر میکشد. او پس از گذراندن روزانه حدود ۱۰ ساعت زیر صندلی گریم و پوشیدن لایههای پیچیده پروتز و لباس به موجودی تبدیل میشود که همزمان آسیبپذیر، معذب، دردمند و در جستوجوی هویت است.
در مصاحبه اخیرش گفته که شخصیت «هیولا» برایش حکم «وسیلهای برای ریختن تمام بخشهای وجودش» داشته؛ «از لحظه تولدم تا امروز — همهاش در آن شخصیت است» و حتی اضافه میکند که:"
«موجودی که روی پرده میبینید، خالصترین شکل من است، او بیش از خودم، خودم است».
این تحول — از نقشهای عاشقانه نوجوانانه با ظاهر جذاب، تا نقش دراماتیک، فیزیکی و روانشناختی مسیر رشد حرفهای الوردی را بهخوبی ترسیم میکند. حالا با Frankenstein او نه فقط «چهره زیبا» نیست، بلکه بازیگری را ارائه داده که آمادگیاش برای نقشهای سنگین، پیچیده و چالشی را ثابت کرده است.
پس از دیدن جیکوب الوردی در سال ۲۰۲۵ باید بی صبرانه منتظر سال ۲۰۲۶ و فیلم بلندی های بادگیر باشیم تا نقش آفرینی او را در کنار مارگو رابی در یک درام-عاشقانه کلاسیک ببینیم.
