علی مصفا: ایده «نبودن» از گفتوگو با برادر ندیده پدرم الهام گرفت
علی مصفا، بازیگر و کارگردان سینما، در تازهترین اثر خود با عنوان «نبودن» بار دیگر به دنیای درونگرای ذهن و حافظه انسان قدم گذاشته است؛ جهانی که ریشه در قصههای خانوادگی و دغدغههای وجودی او دارد. این فیلم که به گفته کارگردان، بر اساس روایتی عمیقاً شخصی شکل گرفته، در نشست نقد و بررسی که در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، با حضور دانشجویان و منتقدان سینما مورد واکاوی قرار گرفت.
الهام از گذشته؛ ارثیهای روانی از برادری که نبود
علی مصفا در این نشست توضیح داد که ایده اصلی فیلمنامه «نبودن»، از دل خاطرات و روایتهایی برخاسته که از کودکی در ذهن او حک شده بود. او گفت:
«پیش از تولد پدرم، برادری داشت که در دو سالگی بر اثر آبله از دنیا رفت. پدرم پس از تولد، همان نام برادر از دسترفته را بر خود داشت و حتی شناسنامه و اسباببازیهایش متعلق به او بود. این همراهی همیشگی با برادری غایب، در تمام عمر پدرم جریان داشت و من از کودکی مجذوب این رابطه نامرئی بودم.»
همین تجربه، الهامبخش شکلگیری شخصیتها و درونمایه اصلی فیلم «نبودن» شد؛ سفری به اعماق ذهن و حافظه، و مواجهه با شخصیتی که هرگز وجود نداشته اما تاثیرگذار بوده است.
از ناباکوف تا روایت سینمایی
مصفا اعلام کرد که ایده «نبودن» ابتدا برای فیلمی کوتاه نوشته شد اما بعدها با خواندن رمان «زندگی واقعی سباستین نایت» اثر ولادیمیر ناباکوف، بار دیگر جرقه ساخت یک فیلم بلند در ذهنش زده شد. در آن رمان، راوی در جستوجوی شناخت برادر ناتنی فوتشدهاش است، و همین کنجکاوی میان واقعیت و خیال، شباهتهایی با داستان «نبودن» دارد.
داستان فیلم: سفر به گذشتهای مبهم
فیلم «نبودن»، داستان «روزبه» را روایت میکند؛ مردی که برای نوشتن زندگینامه پدرش – که در گذشته به فعالیتهای کمونیستی مشغول بوده – از تهران به پراگ سفر میکند. اما با رسیدن به جمهوری چک، با مردمی مواجه میشود که خاطرات تلخ از دوران کمونیسم دارند و با نفرت به این دوره نگاه میکنند. تضاد میان تصویری که او از گذشته پدرش دارد و واقعیت تلخ امروز، بهتدریج قهرمان داستان را به پرسشی فلسفی درباره حقیقت، خاطره و هویت میکشاند.
